همین ب بسم الله باید بگویم؛ نمیدانم چه تحولی روی داده که از مفاهیم «قرارگاه» و «اتاق عملیات»، به مفهوم به ظاهر لطیف ترِ «اتاق وضعیت» رسیدهایم.
خیر است انشاالله.
دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران، در شرح جزئیات نهاد نوینی به نام «اتاق وضعیت عفاف و حجاب»، توضیحاتی ارائه کرده که مهمترین آنها عبارتند از:
الف: مقابله هوشمندانه با «سکولاریسم و بیتفاوتی اجتماعی» به عنوان هدف.
ب: تکمیل زیرساخت انسانی و نرمافزاری به عنوان اولویت اصلی ستاد.
توضیحات فرعی:
1.بهکارگیری ۸۰ هزار نیروی آموزشدیده و چهارهزارو ۵۷۵ مربی و ضابط قضائی به منظور ایجاد تحولی گسترده در استان تهران.
2. شکلگیری اتاق وضعیت با مشارکت دستگاههای فرهنگی و اجرائی.
3.دعوت از مردم برای عضویت در قرارگاه ناظران مردمی.
4. رصد و تحلیل کنشهای دشمن در حوزه عفاف و حجاب و ابلاغ راهکارهای فرهنگی، رسانهای و قانونی برای نهادهای مربوطه.
5. نظارت بر محتوای هنجارشکنانه در فضای مجازی و شبکههای نمایش خانگی از طریق گزارشهای مردمی.
6.نظارت بر کمکاری نهادها از طریق تفاهمنامهها، پیگیری قضائی و استفاده از ظرفیتهای قانونی.
اگر احیانا کودک منتقدِ درونتان با جملهی «اوووه کی بره این همه راه رو» با این تصمیم بزرگ مواجهه میکند، پیشنهاد من این است اندکی صبوری پیشه کنید. اینها فقط مقدمات اولیه اتاق وضعیت است و حتما نظریات و شطحات وسیعتری دربارهی این اتاق باصفا خواهیم شنید.
اگر هم احیانا یک مالیه چیِ همیشه نگران در ذهن شماست و دائم میپرسد: «ای بابا! بودجه از کجا میاری»، پاسخ دبیر ستاد این است: «تامین مالی ما عمدتا از طریق مشارکتهای مردمی و استفاده بهینه از امکانات موجود در سایر نهادها خواهد بود».
خب! خب به جمالتان. برویم سراغ دو تا مفهومی که در تیتر یادداشت من دیدید:
«متغیر مستقل» (independent variable)، همان متغیری است که باعث ایجاد، تأثیر یا تغییر میشود. اما «متغیر وابسته» (dependent variable)، تاثیرگذار نیست و تاثیرپذیر است!
خب؟ ربطش چیست؟
خب به کمالتان. ربطش در این است که در کل تاریخ بشریت و در تاریخ علم جامعه شناسی، هزاران دانشمند و نویسنده و استاد و معلم و محقق، خودشان را شرحه شرحه و قیمه قیمه کردهاند که به ما بگویند:
«جامعه، یک متغیر مستقل است!»
تامام!
یعنی چه؟
یعنی:
جامعه، عامل ایجاد تاثیر و تغییر است،
جامعه یک شی و یک چیزِ قابل دستکاری نیست،
اگر بخواهیم نسبتی بین این مفاهیم و سناریوی آشنای علت و معلولی، برقرار کنیم؛ جامعه از مقام شامخ «علت» برخوردار است. اگر یک نظام حکمرانی، جامعه را به جای «متغیر مستقل» به عنوان «متغیر وابسته» قلمداد کند، واویلا دارد! چرا؟ چون راهی ندارد جز تکرار همان مسیرهای رفته که نظامهای حکمرانی مبتنی بر «مهندسی اجتماعی»، بارها آن را پیمودهاند و به هیچ نتیجهی ارزشمند و سودمندی دست نیافتهاند. به همین خاطر است که معلمین و محققین جامعه شناسی، خیلی ساده و روشن میگویند: «جامعه را دستکاری نکن!» چرا که تو در مقام دستکاریکننده، میتوانی تا حدودی و تا یک سطح خاصی، کنش دستکاری کنندگی و مداخله جویی خود را مدیریت کنی، اما قطعا و یقینا، تحت هیچ شرایطی نخواهی توانست «واکنش» و «برهم کنش» (interaction) جامعه را نیز مدیریت کنی.
جامعه به عنوان یک «سیستم» و «ارگانیسم زنده»، دارای پیچیدگی ساختاری و نوعی از وابستگی متقابل است که نمیتوان آن را با یک نگاه مکانیکی ارزیابی کرد! این موضوع، ما را یاد آن ماجرای بامزهای میاندازد که یک جراح قلب، ماشینش را برای تعمیر، نزد مکانیک برده بود. تعمیرکار بادی به غبغب انداخته و گفته بود: «کاری که من برای ماشین شما میکنم، همون جراحیه. تنها فرقش اینه که شما دستکش دستتون میکنید». دکتر گفته بود: «یه فرق دیگه هم داره... شما ماشین را با موتور خاموش تعمیر میکنید. ولی ما مریض را با موتور روشن جراحی میکنیم!» خدا کند به همین سادگی بتوان مفاهیم پیچیدهی مرتبط با جامعه یعنی رفتارهای نوظهور، حلقههای بازخورد، موانع سازگاری و جوامع پیچیده را برای نخبگان ستاد امر به معروف، جا انداخت. جامعه یک سیستم زنده است و نمیتوان بدون اعتنا به سازگاری ذاتی و پویایی درونی، آن را به شکل بالا به پایین، بازسازی کرد! ممکن است حتی در برخی از ماشینهای پیچیده، بتوان به لطف نظم و دقت، دست به مهندسی معکوس زد. ولی این قاعده، دربارهی جامعه صدق نمیکند. جامعه، دارای زمینهها و پسزمینههای تاریخی، فرهنگی، ارزشی و زیبایی شناسیی است، جامعه دارای هستی مهمی به نام «حافظهی اجتماعی» و «آگاهی تاریخی» است و با توجه به تکوین و تکامل خاصی که دارد، هر نوع سیاست گذاری و مواجههی «خطی» را رد کرده و نشان میدهد که دارای ذاتی «غیرخطی» است. بسیاری از نظامهای حکمرانی در طول تاریخ دور و نزدیک، جامعه را مانند یک لوح سفید میدیدند و تصور میکردند میتوان بر این لوح، هر چیزی نوشت. ولی نشد و نتوانستند. به این دلیل که نتوانستند به درستی درک کنند که جامعه، دارای پویایی درونی است و در نتیجه، هر نوع تلاش برای دستکاری و مهندسی، میتواند منجر به «پیامدهای ناخواسته» (Unintended consequences) شود.
آقایان و خانمهای قرارگاه پرورش آمر و ناهی!
یادتان باشد؛ با مقدمات و فرضیات همیشگی، نمیتوان به نتایج تازه و بدیع دست یافت! به جای اعمال تغییر بر جامعه، بیایید جامعه را بشناسید. بیایید به این فکر کنید که با یادآوری «حافظهی نهادی» و تجارب پیشین، چه زخمها و جراحتها و تجاربی کسب کردهایم. مطمئنید خطاهای گذشته را به درستی مستندسازی و تحلیل کرده اید؟ مطمئنید که به جای تلاش ناکام و غیرمنطقی برای تغییر جامعه، نیاز به تغییر پارادایم و تغییر فکر ندارید؟
ایرانِ امروز و جامعهی پویای ما، نیاز به تفکری دارد که بتواند با ارزیابی سیستم پیچیدهی اجتماعی، «حکمرانی سازگارانه» را به عنوان راهبرد کلان خود درنظر بگیرد. تداوم نگرش قطبی ساز، ممکن است منجر به ایجاد برخی رانتها و موقعیتهای جدید شود و عدهای از آن منتفع و مرتزق شوند؛ اما سودی به حال مردم نخواهد داشت و نه تنها بخشهای جامعه را به جان هم میاندازد، بلکه نسل نوجوان و جوان را بیش از پیش دچار گسست و حس غربت میکند.
نظر شما