آیت الله العظمی شبیری: تربت امام حسین(ع) چگونه صاحب ریاض را از شر وهابی‌ها نجات داد

حضرت آیت الله شبیری زنجانی مطرح کردند که آقا سید کاظم وقتی به حرم می‌روند، می‌بینند که وهابی‌ها ضریح مطهر را برداشته‌اند و سوزانده‌اند و با آن قهوه درست کرده‌اند! با آنکه قهوه را حرام می‌دانستند...

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حضرت آیت الله شبیری زنجانی در گفتاری به موضوع حمله وهابی‌‏ها به کربلا و ماجرای برداشتن تربت توسط صاحب ریاض پرداختند و گفتند:

بنابر روایت حوزه، در سال ۱۲۱۶ق وهابی‌‏ها به کربلا حمله می‏‌کنند و مردم آنجا را قتل عام می‏‌کنند. به نجف هم حمله می‌‏کنند، ولی چون قبلاً خبردار می‏‌شوند، آمادگی پیدا می‌‏کنند و آنها نمی‌‏توانند کاری بکنند، اما کربلایی‌‏ها غافل‏گیر می‌‏شوند. از جمله به منزل صاحب ریاض می‏‌ریزند تا او را بکشند. در آن موقع رئیس روحانیت کربلا مرحوم صاحب ریاض بود. خانواده‏‌اش با عجله از آنجا خارج می‌‏شوند، ولی خود صاحب ریاض با طفل شیرخواری زیر یک سبد می‌‏مانند و نمی‌‏توانند خارج بشوند. آنها داخل خانه صاحب ریاض می‌‏ریزند که صاحب ریاض را بکشند ولی او را پیدا نمی‌‏کنند.
عجیب این است که در تمام آن مدتی که مشغولِ گشتنِ خانه بودند آن طفل شیرخواره هیچ گریه نمی‌‏کند و این معجزه بود. وهابی‌‏ها یک روز در کربلا قتل عام می‌‏کنند و بعد هم به قصد نجف از شهر خارج می‌‏شوند.

یکی از بیوتی که در زنجان ریاست داشتند، بیت آمیرزا ابوالقاسم بود. آمیرزا ابوالقاسم مؤسّس میرزایی‌‏های زنجان است. پدرش (آقا سید کاظم) شاگردِ صاحب ریاض و ساکن نجف بود. وقتی مطلع می‌‏شود که وهابی‌‏ها به منزل صاحب ریاض حمله کرده‏‌اند، می‏‌گوید زودتر برویم استادمان را نجات بدهیم، به منزل صاحب ریاض می‏‌روند و ایشان را با آن طفل شیرخواره از زیر سبد نجات می‏‌دهند. نفس‏های آخرشان بوده و اگر دیر می‏‌آمدند، تلف می‌‏شدند. بعد می‏‌گویند برویم حرم را زیارت کنیم. غسل می‌‏کنند و به حرم می‌‏روند.

وقتی به حرم می‏‌روند، می‏‌بینند که وهابی‏‌ها ضریح مطهر را برداشته‏‌اند و سوزانده‏‌اند و با آن قهوه درست کرده‏‌اند! با آنکه قهوه را حرام می‏‌دانستند. می‏‌بینند که گوشه‏‌ای از قبر شکاف برداشته است. آسید کاظم نگاه می‏‌کند و می‏‌گوید: من قطعه‏‌ای از بدن شریف را حس می‏‌کنم. صاحب ریاض هم نگاه می‌‏کند و می‌‏گوید: نظر من هم همین است. (البته الآن تردید دارم کدام تقدّم داشت)
سپس آسید کاظم می‏‌گوید: الآن وقت تربت برداشتن است. ایشان دستمال سفیدی داشت، با دست مقداری از تربت را برداشت و در دستمال گذاشت، دستمال قرمز شد. مقداری از آن تربت را خودش برداشت و مقداری هم به صاحب ریاض داد. وقتی آسید کاظم از دنیا رفت، برادرش میرکریم که فرد ساده‌‏ای بود، آن تربت را برداشت و تبدیل به مهر کرد و بین این و آن تقسیم نمود. آمیرزا ابوالقاسم که در آن وقت سیزده ـ چهارده ساله بود، وقتی از جریان مطّلع می‌‏شود، خیلی به این طرف و آن طرف می‌‏زند و بالأخره یکی از آن مهرها را به دست می‌‏آورد و این مهر پیوسته در بیت آمیرزا ابوالقاسم بود. وی به پسرانش سفارش می‏‌کند که قدر این تربت را بدانید که چنین ویژگیهایی دارد.

جرعه ای از دریا، ج۲، ص۳۳۳

کد خبر 2101813

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار