۵ نفر
۲۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۸
نصیری و شمس‌الواعظین؛ دو پرتره جذاب

ملانصرالدین آمد بپرد روی اسبش تلنگش در رفت و نتوانست، با خودش گفت: کجایی جوانی که یادت به‌خیر... بعد دور و برش را که خوب نگاه کرد و دید کسی نیست، ادامه داد: ولی خودمانیم‌ها، در جوانی هم چیزی نبودیم!

حالا حکایت «مهدی نصیری» است... جسارتا در جوانی و در دهه‌های گذشته هم چیزی نبود... پیشنهاد می‌کنم کتاب «روزنامه‌نگاری بدون درد و خون‌ریزی» را بخوانید... مجموعه گفت‌وگوهایی است با روزنامه‌نگاران معاصران ایرانی از طیف‌های مختلف، به کوشش «محمد دلاوری»..‌. 

گفت‌وگوهایی با مهدی نصیری و «ماشاءالله شمس‌الواعظین» هم در این کتاب منتشر شده که اتفاقا این دو گفت‌وگو در کتاب پشت سر هم آمده و خواندن آن‌ها با هم بسیار عبرت‌آموز است... وقتی حرف‌های این دو نفر را می‌خوانی حیرت می‌کنی که در میانه‌های دهه ۶۰ با کدام عقل و درایت، روزنامه کیهان را از دست شمس‌الواعظین و دوستان روزنامه‌نگارش درمی‌آورند و به دست مهدی نصیری می‌سپارند؟... 

امروز هم سرنوشت این دو نفر خیلی جالب است... شمس‌الواعظین وقتی دید عرصه برایش تنگ شده در کار مطبوعاتی، رفت سراغ کشاورزی و نصیری هم رفت کانادا تا برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تشکیل ایران سکولار و دموکراتیک در آینده مبارزه کند... 

وقتی هم جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی با ایران شروع شد، شمس با همه‌ی وجود کنار نظام ایستاد و جانانه از ایران دفاع کرد و نصیری هواخواه اسرائیل و پسر شاه مخلوع درآمد...

نصیری و شمس‌الواعظین؛ دو پرتره جذاب

نصیری از دهه‌ی ۸۰ اخباری‌گری جدیدی را به اسم مکتب تفکیک که پرچم‌دار آن در دوره‌ی اخیر مرحوم استاد محمدرضا حکیمی بود، ترویج می‌کرد و حتی فصلنامه‌ای به اسم سمات هم برای تبیین این مکتب منتشر کرد... یادم هست در همان دوران مصاحبه‌ای کرده و گفته بود اگر مجبور نبودم، الاغ سوار می‌شدم!... و معتقد بود که استفاده از وسائل مدرن «اکل‌میته» است... 

یک روزی سر پل جوادیه، پشت فرمانِ یک پیکان نوِ سفید دیدمش... (احتمالاً داشت از قم می‌آمد و برای رفتن به مرکز شهر، توفیق نصیبش شده بود تا از حوالی جوادیه و نازی‌آباد رد بشود!)... نایلون‌های صندلی را هم هنوز در نیاورده بود... من هم با موتور بودم، رفتم نزدیک و زدم روی سقف و گفتم: آقای نصیری، عجب الاغ سفیدی!... 
گفت: وایسا، وایسا توضیح بدم... 
خنده‌ام گرفت و گفتم: شوخی کردم بابا، مبارکت باشه... 
گفت: نه باید منظورم رو روشن بگم برات... 
گفتم: ایشالا مصاحبه‌ی بعدی‌ روشن‌تر بگو...
 و گازش را گرفتم و رفتم...

در همان کتابی که گفتم، شمس‌الواعظین به صراحت از مرزبندی با سکولارها حرف می‌زند، در حالی که از طرف همین نصیری و رفقاش متهم به سکولاریسم و حتی بی‌دینی شد و به قول خودش از گردونه رسانه حذف... 

و حالا طنز روزگار را ببین که نصیری رفته آن سر دنیا تا برای سکولار شدن ایران مبارزه کند و ولیعهد ۶۵ ساله‌ی شاه سابقِ ایران را شاهراه رسیدن به حکومت ایده‌آل خود می‌داند!

با خودم فکر می‌کنم‌ عجب چیزی می‌شد اگر کسی پیدا بشود و پرتره‌ی این دو نفر را در یک فیلم مستند بسازد... چیز جذابی از آب در می‌آید حتما... و بسیار عبرت‌آموز... شاید یک روزی خودم ساختم...


* روزنامه‌نگار و مستندساز

۲۴۲۲۴۳

کد خبر 2102906

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین