شمشیر حمزه در قلب مکه نماد شجاعت و دلاوری

روزی رسول خدا«ص» در مکه بر روی سنگی نشسته بود که مشرکین به آزارش کمر بستند و بچه‌دان شتری را بر سرش انداختند، بدان قصد که آسیبی به جان پیامبر وارد سازند. حضرت به حالت غمگین به خانه آمد و ناگزیر ماجرا را برای ابوطالب باز گفت. حمزه و ابوطالب شمشیر به دست به کنار خانه کعبه آمدند و حمزه همان بچه‌دان شتر را بر سر یک‌یک مشرکان کشید و آنان از شدت هراس جرئت مقاومت و عکس‌العمل نداشتند.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حمزه بن عبدالمطلب، عموی پیامبر اسلام، با شمشیر خود در قلب مکه به نماد شجاعت و دلاوری تبدیل شد. او در برابر ظلم و ستم قریش ایستادگی کرد و با قدرت و اراده‌ای بی‌نظیر، از حق و حقیقت دفاع نمود. شمشیر حمزه نه تنها ابزاری برای جنگ بود، بلکه نشانه‌ای از ایمان و فداکاری او در راه خدا و حمایت از پیامبر اسلام به شمار می‌رفت.

بنابر روایت شیعه نیوز، روزی رسول خدا«ص» در مکه بر روی سنگی نشسته بود که مشرکین به آزارش کمر بستند و بچه‌دان شتری را بر سرش انداختند، بدان قصد که آسیبی به جان پیامبر وارد سازند. حضرت به حالت غمگین به خانه آمد و ناگزیر ماجرا را برای ابوطالب باز گفت. حمزه و ابوطالب شمشیر به دست به کنار خانه کعبه آمدند و حمزه همان بچه‌دان شتر را بر سر یک‌یک مشرکان کشید و آنان از شدت هراس جرئت مقاومت و عکس‌العمل نداشتند.

در یکی از روزها ابولهب اشیای کثیفی را جلوی خانه رسول خدا«ص» ریخت. حمزه آنها را با نوک شمشیر خود برگرفت و بر سر ابولهب ریخت. او ناگزیر کثافت‌ها را با دست خود دور کرد و بر خویشتن نفرین فرستاد که چرا حمزه باید چنین حمایتی را از خود نشان دهد.[۱]
 سرانجام دشمنان تصمیم گرفتند به وسیله محاصره اقتصادی از نفوذ و نشر اسلام بکاهند و پایه‌گذار این آیین و حامیان او را در شرایط مشقت‌آوری قرار دهند. فرزندان هاشم و برخی از یاران پیامبر به شعب ابی‌طالب انتقال یافتند و در آنجا به مدت سه سال روزگار سختی را سپری کردند. برای جلوگیری از حملات ناگهانی مشرکان به آنان، چند نفر آماده هرگونه فداکاری بودند که در رأس آنان حمزه قرار داشت. او در مدت اقامت در این دره، لحظه‌ای رسول خدا را ترک نگفت و مراقب جان او و یارانش بود. هنگامی که رسول اکرم«ص» می‌خواست پیمان عقبه را با اهالی مدینه ببندد، چون ابوطالب در گذشته بود، عباس عموی پیامبر و بزرگ خاندان بنی‌هاشم وظیفه خود دید که به دنبال رسول خدا برود و حافظ او باشد، لکن حمزه و حضرت علی«ع» مسلح و آماده رزم در گردنه کوه منی ایستادند. دشمنان که دیدند آنان مهیای جانبازی هستند، از حمله منصرف شدند[۲] و درصدد برآمدند تا ناامنی و آشوب را بر منطقه حاکم سازند.
 در یکی از سال‌ها که قحطی و کم‌آبی حجاز را تهدید کرد، پیامبر تصمیم گرفت به عموی بزرگوار خود حضرت ابوطالب کمک کند و هزینه زندگی او را پایین آورد. از این جهت قرار شد هرکدام از عموها یکی از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببرند. عباس جعفر را پذیرفت و رسول اکرم«ص» هم علی«ع» را به منزل خویش برد.[۳]
 موقعی که رسول اکرم«ص» می‌خواست خدیجه کبری را به عقد و ازدواج خود درآورد، حمزه به همراه ابوطالب به خواستگاری این بانو رفت. در مجلس نکاح خدیجه نیز حمزه حضوری مؤثر و فعال داشت و خطاب به حاضران تأکید کرد ادب را مراعات کنید، کمتر سخن بگویید و آماده هرگونه خدمتی باشید، زیرا مجلس حاضر متعلق به گزیده خداوند، مزین به انوار الهی، صاحب هیبت و وقار است. در همین مراسم، یکی از خویشاوندان عروس بر زبان آورد که داماد از مال دنیا بهره‌ای ندارد و مرد فقیری است و این سخن را به نحوی حقارت‌آمیز مطرح کرد. حمزه نتوانست این وضع را تحمل کند، پس به حالت عصبانی از جای برخاست و او را مورد مذمت و انتقاد گزنده‌ای قرار داد و به وی تأکید کرد گویا در جهالت به سر می‌بری و از خِرد و رشد فکری نصیبی نداری که برای رسول خدا محرومیت از بضاعت مالی را به عنوان کاستی مطرح می‌کنی، زیرا او در کمالات صوری و معنوی و فضایل آسمانی نظیر ندارد و ما خاندان او نه تنها اموال‌مان، بلکه جان‌هایمان را به او تقدیم می‌کنیم.[۴]
 منابع:

[۱] تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۳۶۲؛ اعلام قرآن، خزائلی، صص ۹۳ـ۹۰؛ دائره المعارف تشیع، ج ۱، ص ۴۳۷؛ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج ۱، ص ۲۷۶.
[۲] تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۸؛ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۵۰؛ قاموس الرجال، ج ۶، صص ۳۴۳، ۴۲۸ و ۴۳۰.
[۳] مقاتل الطابیین، ص ۲۶؛ کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۳۷.
[۴] مستدرک سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۰۱؛ سیرة ابن هشام، ج ۱، ص ۲۰۵؛ تاریخ پیامبر اسلام، ص ۶۹؛ یادنامه‌ای بر سوگ حمزه، حسن اکبری مرزناک، ص ۵۱.

کد خبر 2105149

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =