پدرسالاری و زن‌ستیزی در ایران باستان

خصلت جامعه پدرسالاری [به مفهوم مطلق کلمه] ضبط سفت‌وسخت مناسبات جنسی زن است؛ دغدغه مرد احتمال زناکاری زن است و تصور این‌که وی نام و اموالش را به فرزندی اعطا کند که خون بیگانه در رگ‌هایش جاری است، چنان ترس و دهشتی بر می‌انگیزد که مرد بدترین سخت‌گیری‌ها را در قبال زن جاری می‌نماید.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علی نیکویی (دکتری پژوهش‌هنر، کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان، ایران‌شناس و روزنامه‌نگار): منطق پدرسالاری مبتنی بر حذف یا اخفای زن در غرب با دمکراسی آتن در قرن ۵ پیش از میلاد آغاز شد و با انقلاب کبیر فرانسه که خواستار تعمیم و گسترش دمکراسی در میان همه آحاد و افراد جامعه (اعم از زن و مرد) بود رو به افول نهاد؛ اما به‌سرعت نمرد! بلکه احتضارش دو قرن تمام طول کشید که طی آن مدت دراز ماجرا فراز و نشیب‌های بسیار داشت تا آنکه سرانجام بیمار محتضر قالب تهی کرد... [۱]

در گات‌ها [که معتبرترین میراث دینی زرتشت است که از وی برای آیندگان باقی‌مانده] زن آزاد است که در پرتو خرد و شناخت خویش آن چیزی را که بهتر و درست‌تر می‌داند را برگزیند! این اصل بنیادین بزرگ را می‌توان در گفت‌وگوی زرتشت با دختر خویش پورچیستا در انتخاب شوهر به شکل کامل دید؛ «من از برای تو جاماسب را به شوهری برگزیدم؛ اما تو پس از مشورت با خردت تکلیف پارسایی خویش را بجای‌آر» در باور شخص زرتشت [نه حتما تمام جامعه زرتشتیان در طول تاریخ] زن و مرد با خلقتی برابر از یک گوهرند؛ این هم‌سنگی را در کلامی از زرتشت [گات‌ها/ یسناها ۴۶/ بند ۱۰] به‌وضوح می‌توان دید: «آن مرد یا آن زن که از برای من، ای اهورامزدا، بجای آورد آن‌چه را که تو برای جهان بهتر دانستی؛ از برای پاداش درست‌کرداری وی بهشت بدو ارزانی باد. کسانی را که من به نیایش شما برگمارم، با همه آنان از پل چینوت [۲] خواهم گذشت.»

در تاریخ؛ دوران نوسنگی، دوران سلطنت [نه حکومت] زنان است و خدایگان‌های ستایش‌شونده الهه‌های مادر بودند؛ این زمان طلایی‌ترین دوران زیست زنان و مردان در کنار یکدیگر است، این دوران عصر همکاری متوازن و متعادل میان زن و مرد مبتنی بر نسبت برابری است و دورانی بلند یعنی نزدیک به سی هزار سال به درازا می‌کشد؛ در این دوران با توجه ‌به تقسیم و البته تفکیک وظایف/ مشاغل میان زن و مرد هرگز هیچ‌یک توان قبضه کردن تمام قدرت‌ها را نداشتند و نتیجتا دیگری در سایه نمی‌رفت و یا به بندگی و بردگی کشیده نمی‌شد.

از دوران پارینه‌سنگی تا عصر آهن زن و مرد با انصاف و برابری‌خواهیِ نسبی، وظایف و تکالیف را بین خویش قسمت می‌کردند؛ اما از آن دوران به بعد تاریخ مناسبات زن و مرد پر از نزاع و ستیز می‌گردد؛ زیرا مرد می‌کوشد تا زن را از میدان به در کند و فرمانروای یگانه گردد پس رابطه دوسویه ایشان آسیب می‌بیند و دوران پدرسالاری مطلق شروع می‌شود.[۳] در نظام پدرسالاری زنان اندک‌اندک حکم اموال را می‌یابند و خریده و فروخته می‌شوند و مردان بر آنان به چشم کالای خویش می‌نگرند. خصلت جامعه پدرسالاری [به مفهوم مطلق کلمه] ضبط سفت‌وسخت مناسبات جنسی زن است؛ دغدغه مرد احتمال زناکاری زن است و تصور این‌که وی نام و اموالش را به فرزندی اعطا کند که خون بیگانه در رگ‌هایش جاری است، چنان ترس و دهشتی بر می‌انگیزد که مرد بدترین سخت‌گیری‌ها را در قبال زن جاری می‌نماید تا متحمل چنین خواری و سرشکستگی‌ای نشود. [۴]

نظام پدرسالاری تقریبا با روی کار آمدن دولت ماد [حدود ۶۷۸ پیش از میلاد] در ایران هم‌زمان است و با قدرت‌گیری تدریجی این سلسله و تکامل ابزار تولید و گسترش برده‌داری، زن ایرانی پایگاه برابر خود را با مرد را تدریجا از دست داد[۵] و پسر زادن بهتر و دلپسندتر از دختر زادن شد[۶] و نقش‌زن در جامعه رفته‌رفته تحلیل رفت و زنان به‌ حکم نوعی اجبار عملی و طبیعی تسلیم زورمندی و زورگویی مردان شدند و با درماندگی از ادعای تساوی چشم پوشیدند و چنان اعتبار زنان رو به کمی نهاد که بیوه‌زن، مظهر بی‌پناهی و رنجوری گردید؛ ازاین‌رو در نوشته‌های پهلوی [مانند شایست و ناشایست، کارنامه اردشیر بابکان، ارداویراف‌نامه، مادیان هزار دادستان] در پیرامون زن نکته‌ها و گفته‌های ناخوشایند است و تنها زن «نائیری/ نائیریکا» [به معنی زن نیک که آفریننده هرمزد است و سپندارمذ نگهبان اوست] ستوده گردید و در مقابل زن نائیری زن «جه (Jeh)» [به معنی زن بدکاره و گناهکار و پتیاره و جادوگر و روسپی و نیز آن‌که پرهیز دشتان/ عادت ماهیانه نکند. (دشتان/ عادت ماهیانه زنان را هدیه‌ای می‌دانستند که اهریمن با بوسه‌ زدن بر سر دخترش «جهی» به زنان ارزانی داشته است)]

در بندهش آمده که مشی و مشیانه [آدم و حوای ایرانی] چون دو ریواس هم‌بر و هم‌تن با یکدیگر از زمین رستند و روح میان آن دو قرار گرفت؛ آن‌ها ابتدا آشفته و شوریده بودند و قدرت باروری نداشتند، سپس فرزندی از ایشان زاده شد از اوج محبت و شیرینی، فرزند خود را خوردند! آیا آن‌ها در این جرم گناهکارند؟ آن دو نیز به ‌مانند آدم و حوا عصیان کردند و دروغ گفتند؛ بار اول به همراهی هم و بار دوم مشیانه [حوای ایرانی] در دروغ‌گویی پیشی جست و این دست‌مایه‌ای شرعی گردید تا در متون مقدس ایرانشهری زن با جهی [دختر اهریمن] یکی شمرده شود.[۷] در آغاز نیاز بسیار به بازوی کار اجازه نمی‌داد که از نقش و رسالت زن در امر تولید چشم‌پوشی شود، پس زن موقعیت و مقامی شامخ داشت؛ اما با گسترش برده‌داری در ادوار هخامنشی و ساسانی و بر اثر بهره‌مندی از نیروی بردگان در فعالیت‌های گوناگون کشاورزی، صنعت و امور خانوادگی، زنان طبقه مرفه از کارهای تولیدی برکنار ماندند و اندک‌اندک منزلت‌شان تا حد کالای مصرفی تنزل یافت؛ حرم و حرم‌سرا در میان طبقات اشراف رواج یافت و شاید برای حفظ دارایی و سرمایه و ماندن ارث در خاندان رسم «خدوک دسیه» [ازدواج با نزدیکان] در خاندان سلطنتی و اشرافِ فوق ممتاز با بهانه حفاظت از اصالت خون و نژاد جاری گشت.[۸] سنت حرم‌سراداری اشراف و روپوشی [حجاب] زنان طبقه ممتاز احتمالا در زمان هخامنشیان پدید آمد و به‌مرور رایج و مرسوم شد.[۹]

با نگاه به کتاب حقوقی هزار دادستان[۱۰] در عهد ساسانی تعداد زوجات به اندازه نامحدود [دست‌کم] از نظر حقوق نظری مجاز بود و پیوند زناشویی نیز انواع گوناگون داشت که به ‌اختصار شرحش می‌رود:

۱- پادشازن: این همسر کدبانوی خانه به شمار می‌رفت و از لحاظ نسب و مقام خانوادگی می‌بایست با شوهر هم‌طبقه [همکف] باشد، او در اموال شوهر شریک و سهیم بود و حق مالکیت داشت و از شوهر به اندازه سهم پسرپادشایی ارث می‌برد و طلاقش بدون رضایت‌مندی‌اش شرعی و قانونی نبود.[۱۱]

۲- چاکرزن [چکرزن، چغززن]: این زنان از طبقات پایین‌تر کاست شوهرشان بودند و از هر لحاظ می‌بایست فرمان‌بردار پادشازن باشند و در اصل نقش خدمه و خدمتکار پادشازن را داشتند و کدبانو بر ایشان ریاست می‌کرد، ظاهرا شوهر می‌توانست این زن را برده، بنده و کنیز محسوب دارد و به مردی دیگر دهد؛ چاکرزن بر دارایی‌های شوهر حقی نداشت مگر با قرار و پیمان.[۱۲] اختیارات رئیس خانواده [شوهر] یا کدخدای [کتک‌ختای/ دوده‌سالار] هم نامحدود بود نسبت به چاکرزن؛ حتی می‌توانست کودکانش را به فرزندی قبول ننماید و وی را بسان برده بفروشد. چاکرزن و فرزندانش هیچ‌گونه سهمی از ارث نداشتند و برای رفع این نقیصه شوهر از حق قانونی خویش در زمان حیات بهره می‌جست و سهمی برای چاکرزن و فرزندانش تعین می‌نمود و یا در وصیت‌نامه‌اش قید می‌کرد که بعدا به ایشان پرداخت گردد.[۱۳]

۳- در کنار ازدواج با پادشازن و چاکرزن نوع دیگری ازدواج در دوران ساسانیان معمول بود که به آن ازدواج با زنان عاریتی یا ازدواج استقراضی [یعنی اختیار زنی به همسری که در قید ازدواج شوهر دیگری است] می‌گفتند.[۱۴] این ازدواج تلقی زن به ‌عنوان شی و نه شخص است؛ زیرا شوهر اول حتی می‌توانست ازدواج استقراضی را بدون جلب رضایت زن خود عملی سازد؛ یعنی وی را جبرً به شکل موقت به همسری شوهر دوم درآورد و اعتراض زن ب ه‌قرار شوهر نخستش مبنی بر واگذاری موقت وی به شوهر دیگر بی‌اثر و فاقد اعتبار بود[۱۵] و این قانون! پیرامون پادشازن است پس گفتن ندارد که چنین اختیاری در حق زنان درجه دوم [یعنی چاکرزن به‌طریق‌اولی] حق مسلم شوهر به ‌حساب می‌آمد.[۱۶]

۴- در کنار سه گونه ازدواج در دوران ساسانی ازدواج دیگری نیز مرسوم بود به این شکل که: «چون کسی از ایشان را اجل فرارسیدی و فرزند نبودی، اگر زن گذاشتی آن زن را به شوهری دادندی از خویشاوندان متوفی که بدو اولی‌تر و نزدیک‌تر بودی و اگر زن نبودی و دختر بودی همچنین و اگر این هیچ دو نبودی از مال متوفی زن خواستندی و به خویشان اقرب [نزدیک] او سپرده و هر فرزندی که در وجود آمدی بدان مرد صاحب تَرَکه [متوفی] نسبت کردی و اگر کسی خلاف این روا داشتندی بکشتندی [و] گفتندی تا آخر روزگار نسل آن مرد می‌باید بماند.»[۱۷]

اما بدون شک می‌توان پنداشت که زنان روستایی و ایل‌نشین و تنگ‌دستان و مردمان عادی [ایران‌زمین] از این‌گونه آداب و عادات دور و برکنار بودند و برخلاف زنان اشراف در انجام ‌دادن کارهای گوناگون با مردان همکاری و مشارکت و غم‌گساری و نوعی برابری داشتند.[۱۸]

در متون حقوقی ساسانیان می‌خوانیم اگر پدری عمدا از انجام‌وظیفه خود نسبت به دخترش کوتاهی ورزد، مثلا از روی امساک و یا بیم از دست ‌دادنش وی را به‌موقع شوهر ندهد یا اگر در اولین فرصت موفقیتی حاصل نگشت [پدر] دیگر مجاهدتی در این باره نمی‌کرد؛ در این صورت دختر می‌تواند به میل خود و حتی بدون اجازه پدر به ازدواج «غیرمشروع» تن در دهد که از لحاظ حقوقی به این دختر «خودسرای زن» می‌گفتند؛ حتی با انجام این کار باز حقوق پشتیبان دختر بود و مانع از آن می‌شد که عملش عواقب وخیمی برای وی از پی داشته باشد؛ هزینه معاش و سهم ارث نیز برای وی باقی می‌ماند تنها درصورتی‌که دختر نمی‌توانست از ادامه رابطه نامشروعش، من‌بعد، اجتناب ورزد پدر مجاز بود که در مقدار سهم ارث وی تقلیل قائل شود. کودکانی که فرزندان رابطه آزاد به شمار می‌رفتند نخست تحت سرپرستی مادرشان در خانه پدربزرگ مادری‌شان رشد و تربیت می‌یافتند و درصورتی‌که کودک دختر بود پدربزرگ حتی وظیفه داشت از سن معینی برای وی وجهی به طور مقرری «یومیه» تعیین کند. این‌چنین دختری دارای نصف سهم ارث دختر قانونی را دارا بود؛ تنها اگر مادر چنین کودکی که ثمره «عشق آزاد» به شمار می‌رفت، شوهر می‌کرد، دیگر خود مسئولیت پرستاری کامل از فرزند غیرقانونی خویش را عهده داشت نه پدربزرگ مادری کودک. سعی می‌شد که مسئله فرزندان روابط عشق آزاد درصورتی‌که مادرشان از خانواده‌های سرشناس و اشرافی بود، محرمانه حل شود و این کودک را نیز به لقب پر لطف «پیک خدایان» می‌نامیدند؛ در مواردی که مادر این «پیک خدایان» توانایی مالی نگهداری کودک خود را نداشت، تهیه وسایل خوراک و پوشاک مادر و فرزندش تا زمان بلوغ وی به عهده پدر بود.[۱۹]

ادامه دارد...

پی‌نوشت

۱- نگاه کنید به: ستاری، جلال (۱۳۹۸) کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران. ص ۱۱

۲- پل چینوَت از دو بخش چینوت که در اوستایی به معنی «جداکننده» (چینش دهنده) است و پِرِتو به معنی «پل» تشکیل شده است و این پل جداکننده «پرهیزکاران» از «بدکرداران» است. در گات‌ها این واژه از دو بخش «چین» به معنای چگونه و «پِرِتو» به معنی گذرگاه تشکیل شده است که روی‌ هم، «گذرگاه چگونه زیستن» خواهد بود. [چیزی نزدیک به پل‌صراط در باور اسلامی]

۳- نگاه کنید به: ElizabethBadinter, L'un es l'autre, Des relations entre hommes et femmes. ۱۹۸۶, P: ۹۸_۹۹

۴- نگاه کنید به: ستاری، جلال. ۱۳۹۸ کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران. ص ۹

۵- نگاه کنید به: جلال‌الدین آشتیانی، تجزیه‌وتحلیل افکار زرتشت، مزدیسنا و حکومت، مونیخ ۱۹۸۴.ص ۳۰۹-۳۴۷

۶- نگاه کنید به: The complet Tex of the Pahlavi Dinkart. Ed by M. Madan, Bombay,۱۹۱۱. P:۷۳۹

۷- نگاه کنید به: کتایون مزداپور. ۱۳۶۹. حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران.ص۵۲-۵۵

۸- در مورد ختودت نگاه کنید به: ابراهیم پورداوود، خرده اوستا. بمبئی ۱۳۱۰.ص۷۴ یادداشت شماره ۴

۹- نگاه کنید به: ستاری، جلال. ۱۳۹۸ کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران. ص۲۰

۱۰- نوشته موبد رستم شهرزادی، قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان؛ ترجمهٔ مادیان هزار دادستان. ۱۳۶۵

۱۱- نگاه کنید به: کتایون مزداپور. ۱۳۶۹. حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران. ص۷۴، ۸۴، ۸۶ و ۹۸

۱۲- نگاه کنید به: کتایون مزداپور. ۱۳۶۹. حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران.ص۹۰

۱۳- نگاه کنید به: کریستیان بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ترجمهٔ محمدحسن - ناصرالدین صاحب‌الزمانی، تهران. ۱۳۳۷ص۵۵

۱۴- نگاه کنید به: کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی،۱۳۳۲ ص ۳۵۳-۳۵۴

۱۵- نگاه کنید به: کریستیان بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ترجمهٔ محمدحسن - ناصرالدین صاحب‌الزمانی، تهران. ۱۳۳۷ ص ۵۷-۵۸

۱۶- نگاه کنید به: ستاری، جلال. ۱۳۹۸ کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران. ص۲۳

۱۷- نگاه کنید به: نامهٔ تنسر به گشنسب، به تصحیح مجتبی مینویی. ۱۳۵۴ ص۶۷-۶۸

۱۸- نگاه کنید به: ستاری، جلال. ۱۳۹۸ کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران. ص۲۳

۱۹- نگاه کنید به: کریستیان بارتلمه، زن در حقوق ساسانی، ترجمهٔ محمدحسن - ناصرالدین صاحب‌الزمانی، تهران. ۱۳۳۷ص۴۹-۵۰ و نگاه کنید به: ستاری، جلال. ۱۳۹۸ کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران. ص۲۲

۲۵۹

کد خبر 2107760

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار