ایمان گودرزی؛ تاریخ فوتبال ایران پر است از سرمایهدارانی که با هوس تیمداری وارد این عرصه شدند؛ ورودهایی پر سر و صدا که معمولاً با وعدههای بزرگ آغاز شد اما در نهایت به جز بدهی، حاشیه و سقوط چیزی برای باشگاهها باقی نگذاشت.
برادران شفیع زاده؛ رویا پردازی در حد لالیگا
ماجرا را میتوان از دهه ۸۰ و برادران شفیعزاده آغاز کرد. آنها با سرمایه هنگفت به سراغ استقلال اهواز رفتند و مدتی شور و شوق را به این تیم جنوبی برگرداندند. اما خیلی زود مشخص شد پشت این هزینهها برنامهای بلندمدت وجود ندارد. استقلال اهواز پس از رفتن آنها به سراشیبی سقوط افتاد و امروز از آن نام بزرگ تنها خاطرهای در ذهن هواداران باقی مانده است. برداران شفیع زاده آنقدر هزینه می کردند و دیوانه استقلال و رنگ آبی بودند که نقل قولی مضمون از آنها در گوش خبرنگاران هنوز هم شنیده می شود؛ جایی که یکی از دو برادر می گفت: «روی بشکه، روی پیت بنویسید استقلال، آن بشکه و پیت را من می خرم!»
براداران شفیع زاده حتی تصمیم به خرید باشگاه استقلال تهران را هم داشتند که آن زمان وعده بزرگی به حساب می آمد و در باور کسی نمی گنجید که یک شخص که ماهیت خصوصی دارد برای خرید تیم بزرگی مثل استقلال آستین بالا بزند.
حسین هدایتی؛ همه چیز ۶!
به قول خیلی ها؛ حسینی هدایتی سر و کله اش یکدفعه پیدا شد! شاید برای خیلی ها این سوال به وجود آمده باشد که او چطور و چگونه وارد فوتبال ایران شد؟ شاید به زبان خیلی ساده بتوان گفت که تاسیس باشگاه استیل آذین، نزدیک شدن به علی پروین و خرید ستاره های آن زمان فوتبال ایران نام او را بر سر زبان ها انداخت، تا جایی که فوتبالی ها به او لقب" عابر بانک" را دادند، چرا که هر زمان اراده می کرد اسکناس ها مقابلش ردیف می شدند. هدایتی در پرسپولیس و استیل آذین سرمایهگذاریهای کلانی انجام داد، ستارهها را خرید و سعی کرد جایگاه اجتماعی خود را از طریق محبوبترین تیم کشور تقویت کند. اما باز هم داستان مشابه بود؛ بدهیهای سنگین، قراردادهای بیحساب و کتاب و در نهایت خداحافظی اجباری. پرسپولیس سالها برای رهایی از تبعات دوران هدایتی جنگید و استیل آذین نیز منحل شد.
از علایق حسین هدایتی عدد ۶ بود که آن هم برای تهییج هواداران پرسپولیس بود. مثلا یک زمان که قرار شد برای کمک به پرسپولیس آستین ها را بالا بزنند، هدایتی و حتی آدم های دور و برش هر رقمی که به حساب باشگاه واریز می کردند انتهایش ۶ بود!
او سال ۱۳۹۸ به جرم اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق تحصیل مال نامشروع به ۲۰ سال زندان محکوم شد.
بابک زنجانی؛ مرد مرموز!
ورود بابک زنجانی به فوتبال ایران یکی از پرحاشیهترین تجربههای تیمداری توسط متمولها بود. او که در اوج شهرت و فعالیت اقتصادیاش بهعنوان یک تاجر و سرمایهدار شناخته میشد، تصمیم گرفت نام خود را با فوتبال هم گره بزند. زنجانی با وعدههای بزرگ سراغ چند باشگاه رفت و حتی برای مدتی مالکیت راهآهن را در اختیار گرفت.
در ابتدا تصور میشد ورود او میتواند این تیم قدیمی را از حاشیه به متن فوتبال ایران برگرداند. وعدههایش درباره خرید ستارهها و ساختن یک باشگاه حرفهای، هواداران و حتی مدیران فوتبال را امیدوار کرده بود. اما خیلی زود مشخص شد بخش عمدهای از این وعدهها عملی نیست. پرداختهای او به بازیکنان و کادر فنی نامنظم بود، قراردادها بیبرنامه بسته میشد و مشکلات مالی تیم روزبهروز بیشتر بالا گرفت.
در نهایت، با دستگیری و محاکمه بابک زنجانی به اتهامات اقتصادی، یکی از جاهایی که ضربه خورد تیم راهآهن بود. این باشگاه نه تنها نتوانست از سرمایهگذاریهای او سودی ببرد، بلکه با بدهیها و مشکلات سنگینی روبهرو شد که سالها گریبانگیرش باقی ماند. بسیاری کارشناسان، دوران زنجانی را یکی از عوامل اصلی سقوط تدریجی راهآهن به دستههای پایینتر میدانند.
زنجانی برخلاف حسین هدایتی که حداقل در پرسپولیس ردپایی از خریدهای پرستاره به جا گذاشت، حتی در بعد فنی هم نتوانست دستاورد قابل توجهی داشته باشد. حضور او بیشتر یک ماجرای رسانهای بود که پایانش بهجای شور و هیجان، به ورشکستگی و نابودی ختم شد.
نکته اینجاست، بابک زنجانی که در ۱۴ آذر ۱۳۹۲ در گفتگویی با علی پروین اعلام کرد حاضر است ۲۰۰ میلیارد تومان نقد بدهد تا مالک باشگاه پرسپولیس شود یک بار دیگر هوس خرید این باشگاه به سرش زده است و ادعا کرده می خواهد این تیم را بخرد تا پرسپولیس را از شر بدهی ها، حاشیه ها و بی پولی نجات بدهد!
زنوزی؛ همه چیز تی تی ها
تنها کسی که هنوز در زمین مانده، محمدرضا زنوزی مالک تراکتور است. او با هزینههای کلان و خریدهای پرزرقوبرق توانست تبریز را به یکی از قطبهای نقلوانتقالات تبدیل کند اما حتی زنوزی هم برای سر پا ماندن ناچار به کنار آمدن با حاشیههاست. تراکتور هرچند هنوز تیمی قدرتمند محسوب میشود، اما آیندهاش همچنان در هالهای از ابهام است و کسی نمیداند پس از او چه سرنوشتی در انتظار این باشگاه خواهد بود.
واقعیت این است که فوتبال ایران بارها و بارها طمع سرمایهداران را تجربه کرده و هر بار نتیجهای جز بدهی و نابودی به همراه نداشته است. به نظر میرسد تا زمانی که ساختار مدیریتی فوتبال اصلاح نشود و قوانین محکمی برای مالکیت باشگاهها وضع نشود «هوسهای متمولان» همچنان بزرگترین تهدید برای آینده تیمهای ریشهدار کشور باقی خواهد ماند؛ چه پرسپولیس باشد، چه استقلال و چه تراکتور!
۲۵۷ ۲۵۱
نظر شما