به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت روز جمعه هجدهم جمادیالاول ۱۳۱۸ (بیستوسوم شهریور ۱۲۷۹) او را میخوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است):
صبح به عادت معهوده رفتیم به محل آب خوردن، آب خورده راه رفتیم. بعد مراجعت کرده به حمامهای اینجا و ماشین جلوی حمامها رفته، پیاده شده قدری تماشا کردیم. وزیرهمایون هم که تازه آمده و اینجاها را ندیده امروز ملتزم رکاب بود. جناب اشرف صدراعظم هم که به حمام رفته بودند اینجا به حضور رسیدند. از تماشای حرکات عجیب و غریب ماشینهای ژیمناستیکی، تفریحی نموده، بعد خودمان هم سوار شدیم. چند ماشین بود که حرکات آنها برای قلب و مزاج ما خوب و نافع بود که دکتر ادکاک [پزشک مظفرالدینشاه] آنها را به ما نشان داد؛ منجمله چیزی است که مثل مشت به کمر و پشت میزند و شخص حال میآید. دیگر ماشینی است که دست را مالش میدهد و مواظب تمام این ماشینها دخترهای جوان هستند که اشخاص را برحسب دستورالعمل اطبا به هر ماشینی که لازم است سوار میکنند. مرضی [بیمارانی] که به جهت معالجه به اینجا میآیند و حکیم آنها را ملاحظه میکند بهدقت هرچه تمامتر امراض آنها را معین نموده دستورالعمل معالجه را از خوردن آب و رفتن حمام و مالش [ماساژ] ماشینها و غیره در یک ورق کاغذی نوشته به مریض میدهد و مریض آن نسخه را بند مطلا میکند و به یک طرف سینه خود میآویزد، وقتی به این مکانها میرود نسخهها را دخترها میخوانند و اعمال مریض را مجری میدارند.
بعد از قدری توقف در آنجاها رفتیم به اتاقی دیگر که اسبابی در آنجا تعبیه کردهاند مانند دولابی [محفظه] بزرگ به قدر نشستن یک نفر آدم روی صندلی که سرش از دولاب بیرون است و تمام دیوار این دولاب را چراغ الکتریک نصب کردهاند، وقتی که شخص آنجا نشست و در را بستند، سر آدم را بیرون میگذارند و اطراف گردن شخص را هم از پتو میگیرند که هیچ منفذی باقی نمیماند و این چراغها طوری آن محوطه را گرم مینماید که انسان عرق میکند و هرکس یک ربع ساعت در آنجا توقف نمود به قدر ده بیست مثقال عرق میکند و از وزن او کسر میشود. اغلب این اسبابهای ژیمناستیک برای اشخاصی است که میخواهند لاغر بشوند و به اینجا آمده معالجه میکنند.
خلاصه از آنجا به منزل آمده ناهار خورده قدری استراحت کردیم. بعد از خواب که سه ساعت بعدازظهر بود، رفتیم به شکار، سوار کالسکه شده تا سر کوه توی جنگل که شکارگاه است رفته، آنجا پیاده شدیم. چهار کومه در آنجاست که یکی را زن و دختر پرنس مترنیخ نشسته بودند، یکی دیگر را وزیر دربار نشست، یکی را هم کنت رئیسپلیس که مراقب نظم اطراف ما در ماریمباد [شهری بوده در هلند] است نشسته بود یکی را هم ما نشستیم، پیاده زیاد هم در اطراف بودند قال و مقال زیادی کردند چند تا شوکا و خرگوش و کبک بیرون آمد ما دو تا شوکا و یک خرگوش و دو کبک زدیم. وزیر دربار هم دو تا شوکا زد، خیلی خوب شکاری شد. اینکه میگفتند شکارگاههای فرنگستان را تجیر [۱] دور آن میکشند مطلقا اصل و صحت نداشت، خیلی شبیه به همان وضع شکارگاههای خودمان است و بسیار در این جاها زدن شکار اشکال دارد. یک ساعت و نیم از شب گذشته در کمال خستگی مراجعت به منزل کرده شام خورده استراحت نمودیم.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۱۹۵ و ۱۹۶.
پینوشت
۱- پردهای ضخیم که بر ستونهای چوبی استوار است. (ناظمالاطبا)
۲۵۹
نظر شما