نقد حیدری به کاشی / فنا شدن ایده های جهانی لیبرالیسم؛ هابز در عرصه بین‌الملل / نیگل و دستاوردهای مثبت دولت ملت ها

در مجموع نهاد دولت در محدوده‌ی مرزهای ملی، توانسته‌است نسبت به گذشته این پیشرفت‌ها را داشته باشند. هرچند در برهه‌هایی عقبگرد داشته است مثل جنگ جهانی، اما روند جهانی دولت ها در کل به سمت و سوی این پیشرفت‌ها در حال حرکت است.

گروه اندیشه: دکتر جواد حیدری استاد شناخته شده دانشگاه در رشته علوم سیاسی، یادداشت دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی را با عنوان «گاهی باید ایستاد و اندیشید» را نقد کرده است. نقد او به دو موضوع اصلی می‌پردازد: تحول در نظم جهانی و پیشرفت‌های اخلاقی در سطح دولت-ملت‌ها. حیدری تاکید می کند که ابتدا، به نقل از دکتر کاشی، این ادعا مطرح می‌شود که نظم جهانی از دوران «تنازع در لفافه» به «خشونت عریان» گذر کرده است. این تحول، منجر به فروپاشی سه دوگانه بنیادین در تفکر روشنفکری ایرانی (جهان باز/بسته، استعمار/مقاومت، و ایدئولوژی‌ستیزی لیبرال) شده است. در نتیجه، روشنفکران ایرانی با خلاء فکری مواجه شده‌اند و نیاز به ابزارهای فکری جدیدی برای درک جهان کنونی دارند.

در ادامه، نویسنده با استناد به تامس نیگل، بین سیاست بین‌الملل و سیاست داخلی تمایز قائل می‌شود. او در سطح بین‌الملل، با تحلیل دکتر کاشی موافق است و معتقد است جهان همچنان در یک وضعیت "هابزی" (حاکمیت قدرت و ثروت) قرار دارد. اما در سطح دولت-ملت‌ها، با دیدگاه دکتر کاشی مخالفت کرده و ادعا می‌کند که پیشرفت‌های قابل توجهی در تاریخ بشر رخ داده است. این پیشرفت‌ها، شامل پیشرفت‌های فایده‌گرایانه (مانند رفع فقر و بیماری) و پیشرفت‌های قراردادانگارانه (مانند لغو برده‌داری و آزادی بیان) هستند که نشان می‌دهند نهاد دولت در مرزهای ملی توانسته به سمت پیشرفت اخلاقی حرکت کند. این یادداشت که در کانال دکتر کاشی منتشر شده، در زیر از نظرتان می گذرد:

****

دکتر کاشی عزیز، یکی از برجسته‌ترین استادان علوم سیاسی در کشورمان، که به نظرم نماد عقل سلیم در مقام اندیشه و عمل هستند نوشته‌ی بسیار مهم و تأمل‌برانگیزی منتشر کرده‌اند با عنوان «گاهی باید ایستاد و اندیشید». بنده هم در این نوشته سعی می‌کنم اولاً ادعای ایشان را تقریر کنم و بعد از منظر تامس نیگل ملاحظه‌ای را مطرح کنم.

 دکتر کاشی سه ادعای مهم را مطرح کرده‌اند:

 ۱-نظم جهانی از دوران «تنازع در لفافه» (که در آن قدرت‌ها اقدامات خود را در پوششی از اخلاق جهانی و حقوق بشر پنهان می‌کردند) به عصر «خشنونت عریان» گذر کرده است. علتش هم این است که پس از وقایع هفتم اکتبر و به طور خاص حمله به قطر که با حمایت غرب مواجه شد، نشان داد که قدرت‌ها دیگر نیازی به توجیه اعمال خود نمی‌بینند و منطق زور عریان حاکم شده است.

۲-  این گذر از «تنازع در لفافه» به «خشونت عریان»، ما را با فروپاشی «ابردستان‌هایی» مواجهه کرده است که شالوده‌ی روشنفکری ایرانی را تشکیل می‌دادند:
-دوگانه‌ی جهان باز/بسته‌ (ی پوپری): حمایت «جهان باز» یعنی غرب از خشونت آشکار و عریان، این روایت را که آن‌ها به نمایندگی از دموکراسی با دیکتاتوری‌ها می‌جنگند، بی‌اعتبار کرده است.
-دوگانه‌ی استعمار/مقاومت: در برابر قدرت مسلطی که هر فضایی را ناامن می‌کند، مفهوم «مقاومت» معنا و توان سازمان‌یافته‌ی خود را از دست داده است.
-ایدئولوژی‌ستیزی لیبرال: این ایده که جایگزینی ایدئولوژی با عقلانیت و بازار آزاد به صلح می‌انجامد، به نتیجه‌ای فاجعه‌بارتر ختم شده است: حاکمیت مطلق «قدرت و ثروت»

۳-این فروپاشی، روشنفکری ایرانی را با یک خلاء هولناک و وضعیتی پرمخاطره مواجهه کرده است. هشدار دکتر کاشی مبنی بر این که در چنین جهانی، فروپاش «رویای رفاه دم‌دست» به مردم، نوعی قریب و دادن «قرص روانگردان» است. از این رو، دکتر کاشی به جای ارائه‌ی راه‌حل‌های ساده، ما را به تأمل درباب یک ضرورت وجودی دعوت می‌کند: «ایستادن و اندیشیدن». این دعوت کاشی، دعوتی است به پذیرش این واقعیت تلخ و جستجوی ابزازهای فکری جدید برای مواجهه با جهانی که دیگر با نقشه‌های قدیمی قابل‌فهم نیست.

 بنده با هر سه مدعای دکتر کاشی تا حد زیادی موافقت دارم. تنها ملاحظه‌ام این است که به قول تامس نیگل بین سیاست در عرصه‌ی بین‌الملل و سیاست در عرصه‌ی دولت‌-ملت‌ها باید قائل به تفکیک شد.

۱-در عرصه‌ی سیاست بین‌المللی، جهان هابزی است. قدرت و ثروت حرف اول و آخر را می‌زند و تمام تلاش‌های بیشتری در این عرصه فعلاً به ثمر نرسیده است. علت به ثمر نرسیدن را این می‌داند که واحدهای ملی در عرصه‌ی بین‌المللی در وضع طبیعی هابزی قرار دارند و هنوز نتوانسته‌اند به وضع مدنی وارد شوند. هنوز در عرصه‌ی جهانی گرسنگی و خشونت عریان و بی‌عدالتی تام در جریان است.

۲-اما در عرصه‌ی سیاست داخلی و در محدوده‌ی دولت-ملت‌ها با دکتر کاشی عزیز مخالفم. نیگل در آخرین کتابش با عنوان «احساسات اخلاقی، واقعیت اخلاقی، و پیشرفت اخلاقی» دو نوع پیشرفت اخلاقی را در تاریخ بشر از هم متمایز می‌کند و این پیشرفت‌ها حاصل تحولات مفهومی و نهادهای سیاسی بوده است که قبلاً سابقه نداشته است:

الف) پیشرفت اخلاقی فایده‌گرایانه: این پیشرفت با ترکیب نظریه‌ی فایده‌گرایی و پیشرفت علمی و تکنولوژیک توانست این موانع را از پیش پای بشر بردارد: الف) تنگدستگی (want) یا نبود درآمد؛ ب) جهل (ignorance) یا نبود آموزش؛ ج) بیماری (sickness) یا نبود سلامت جسمانی؛ ۴) فلاکت (misery) یا نبود مسکن؛ ۵) بیکاری (idleness) یا فقدان کار.

ب) پیشرفت اخلاقی قراردادانگارانه: این پیشرفت با ترکیب نظریه‌ی قراردادانگاری با تحولات نهادی توانست این دستاوردها را داشته باشد: ۱) لغو برده‌داری؛ ۲) رهایی زنان؛ ۳) حاکمیت مردمی به جای اشراف‌سالاری؛ ۴) رشد مدارای دینی؛ ۵) آزادی بیان؛ ۶) دست کشیدن از تبعیض نژادی و دینی؛ ۷) تلاش برای ایجاد برابری فرصت؛ ۸) حذف مجازات‌های بی‌رحمانه.

در مجموع نهاد دولت در محدوده‌ی مرزهای ملی، توانسته‌است نسبت به گذشته این پیشرفت‌ها را داشته باشند. هرچند در برهه‌هایی عقبگرد داشته است مثل جنگ جهانی، اما روند جهانی در کل به سمت و سوی این پیشرفت‌ها در حال حرکت است.

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2117180

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار