انتخابات زودرس مجلس و جوان سازی نظام حکمرانی  / اعتماد مردم به بخش موشکی جوان در جنگ / رفراندوم خطرناک است، ناکارآمدی، نتیجه پیری نظام حکمرانی است

هرگونه خواست دفعی، شتاب­زده، جوّزده، تهییجی و رادیکال نسنجیده، به دور خبیثه منجر می­‌شود. بعید است کشور و ملت تاب‌­آوری چنین هزینه­‌ی سنگینی راداشته باشند. ممکن است مطرح کنند که مدل پیشنهادی ام گرفتار اراده‌­گرایی و شخصی­‌سازی سیاست و قدرت است و برخی ضرورت­‌ها را منظور نکرده است. یادآوری می­‌کنم که بسیاری از پیشنهادهای گذار در اظهارات کلی، تک­‌عاملی  یا بخشی مانده اند و فاقد زمینه‌­آفرینی برای یک برنامه حتی در سطح مفهومی برای گذار اند. بحث حاضر از کلی و نشدنی بودن پروا دارد و تلاش می کند که زمینه­‌ساز برنامه‌­ای برای گذار باشد

فروزان آصف نخعی: دکتر رضا رمضانی خورشیددوست، دارای دکترای مهندسی سیستم ها و کنترل از  دانشگاه کیس وسترن رزرو  آمریکا، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و انجمن علوم سیستم های ایران است. این روزها بعد از جنگ ۱۲ روزه ناتو، آمریکا و اسراییل علیه ایران که صدور بیانیه ها و سخنرانی ها رواج دارد، دیدگاه او را در گفت و گویی از منظر دانش و علم سیستم ها برای گذار از این وضعیت جویا شدم. رمضانی می گوید بر اساس مطالعات گسترده سیستمی، دو پدیدار اصلی جامعه ایران را پیری نظام حکمرانی و بی اعتمادی مردم به نظام حکمرانی می داند. او پیشنهادهای تک عاملی مثل رفراندوم و یا تغییر قانون اساسی را برای گریز از این وضعیت، خطرناک دانسته و معتقد است به دور خبیثه منتهی می شود. از نظر او هر طرحی باید ممکن، قابل دسترس و با اتکای به نقاط ضعف و قوت نظام سیاسی و مردم، و در تعامل با یکدیگر قابل اجرا باشد. او معتقد است در جنگ ۱۲ روزه مردم به توانمندی موشکی نظام اعتماد کردند. زیرا احساس کردند در مقابل نظام جهانی، بخش موشکی قادر است امنیت ایران را تامین کند. از نظر او این الگویی است که با ابزارهای مناسب خودش می تواند حوزه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی را با وجود کارشناسان زبده در کشور، از پیری برهاند و به سطح سیستم موشکی جوان ارتقاء دهد. از نظر او هرچه پیری نظام حکمرانی کاهش یابد اعتماد مردم به طور طبیعی افزایش می یابد. او راه حل جوان سازی نظام حکمرانی را از جوان سازی پارلمان، با برگزاری انتخابات زودرس ممکن و گامی عملی و ملموس در این باره می شمارد. از نظر این استاد دانشگاه، اگر نمایندگان استعفا دهند، و یا بنابر حکم حکومتی، انتخابات زودرس با الگوگیری از انتخابات دوره نخست مجلس در ایران که مشارکت مردم را نیز ممکن می سازد، برگزار شود، که راه حلی ممکن و در دسترس است، جوان سازی سیستم حکمرانی و میزان بقای آن به طور خود به خودی دچار جهش بی سابقه ای خواهد شد. 

رمضانی با استفاده از نظریه «پیچیدگی» کنت بولدینگ و «رویکرد سیستم‌ها» وست چرچمن، حکمرانی فعلی در ایران را به یک سیستم «پیر» تشبیه می‌کند که با نشانه‌هایی چون ناکارآمدی، فساد، دیوان‌سالاری کند، و عدم توانایی در جذب نیروهای خلاق مشخص می‌شود. این «پیری حکمرانی»، به بی‌اعتمادی عمومی به حاکمیت دامن زده است. او در این گفت و گو تاکید می کند که گذر از پیری با خودنوگری (Autopoiesis) ملازم است. از نظر او این رویکرد به جای راه‌حل‌های آرمانی و نشدنی، بر روی «چه می‌توان کرد» تمرکز دارد و شامل شش بازنگری کلان  در اقلیت حکومت گر، در شیوه سلطه، در بهره گیری از خلاقیت و نوآوری، در مدیریت پیچیدگی، در تصمیم گیری و در تعامل با محیط است. نویسنده تأکید می‌کند که موفقیت این راهکار به اراده و حمایت بالای حکمرانی وابسته است. این فرآیند باید به صورت تدریجی، تعاملی و با پرهیز از اقدامات شتاب‌زده و رادیکال پیش برود تا از آسیب‌های احتمالی جلوگیری شود. این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

حرکت به سوی پیچیدگی

این روزها بحث گذار، بحث روز است. و اغلب این بحث سرنوشت ساز بیشتر از زاویه سیاسی مورد بحث قرار می گیرد. بیانیه هایی هم که این روزها به ویژه بعد از جنگ ۱۲ روزه صادر شده اند، بیشتر از این زاویه  تحولات ایران را مورد بررسی قرار داده اند. ضمن این که حتی بر اساس مواضع مسئولان همچون دکتر ولایتی، با توجه به موضع هوشیارانه مردم در جنگ ۱۲ روزه، ادامه روال به شکل گذشته دیگر امکانپذیر نیست و باید در جهت منافع ملی و خواست های مردمی دچار تحول اساسی شود. در عین حال شما قبلا نوشته اید وضعیت ­هایی که دارای بخش ­های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی باشند، پیچیده اند و در چنین وضعیت­ هایی اقدامات تک­ عاملی منجر به دورهای باطل می­ شود. گویی هم حکمرانی ایران و هم راه حل دهندگان اغلب در چنین وضعیتی گرفتار آمده اند. ابتدا بفرمایید چرا در رفع و حل مشکلات، رویکرد تک  ­عاملی به دور باطل منجر می­ شود؟ و در نهایت برای گذار از این وضعیت چه رویکرد ممکنی قابل دسترس است؟

پرسش شما دو بخش دارد و هر بخش هم بحثی مبسوط می طلبد. بخش اول، پیچیدگی وضعیت کنونی و حکمرانی کشوراست. بخش دوم، چاره اندیشی برای گذار از وضعیت کنونی است. لازم است دو بخش را جدا کنیم.

کِه­نِت بولدینگ از جمله نظریه پردازانی بود که روی پیچیدگی موضوع ها کار کرد و مقاله­ ی معروف "اسکلت علم" را در سال ۱۹۵۶ نوشت؛ در آن مقاله موضوع­ ها را از بسیار ساده تا بسیار پیچیده دسته ­بندی و سطح­ بندی کرد. بر حسب این سطح بندی، موضوع حکمرانی که مجموعه ­ای مرکب از سیستم­ های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی درهم تنیده است، در سطح «بسیار پیچیده» قرار دارد.

 البته هر یک از سیستم­ های اقتصادی، سیاسی و مانند آن­ ها خود نیز پیچیده اند. در این میان، حکمرانی به مراتب پیچیده­ تر از بخش ­های مثلاً اقتصادی یا فرهنگی است. اگر وضعیت پیچیده به انواع مشکلات و بحران ها گرفتار باشد، پیچیدگی بیشتر وبیشتر می شود.

مفهوم عمیق پیچیدگی

شما ابتدای صحبت به بحث پیچیدگی اشاره کردید. برخی تصور می کنند مفهوم پیچیدگی بسیار بدیهی و آشکار است. در حالی که می دانیم چنین نیست. بنابراین به نظر می رسد قبل از توضیح مبسوط به سوال قبلی ابتدا بهتر است بفرمایید منظورتان از پیچیده و پیچیده تر می­ شود، چیست؟  

 درست می گویید به همین دلیل لازم است تصویری روشن از مفهوم پیچیدگی داشته باشیم. به لحاظ نظری، موضوع یا وضعیتی را پیچیده می ­گویند که شناخت، تصمیم، هماهنگی، اجرا و مهار اجرای تصمیمات در آن دشوار و بعضاً ناممکن باشد.

 توجه شود که این توصیف پیچیدگی است، نه تعریف آن. برای مثال، امروزه، شناخت و مهار شبکه­ های درهم­ تنیده­ ی موسوم به ناترازی­ های آب، برق، گاز، اشتغال، تورم، بودجه­ ی تأمین اجتماعی در کشور بسیار دشوار است. چرا؟ لازم است نگاهی به تعریف پیچیدگی بیندازیم.

 وضعیتی پیچیده است که «عواملِ بسیار و گوناگون» و «روابط فیمابینِ بسیار و گوناگون» داشته باشد. تنوع و تعددِ عوامل و روابط فیمابین، پیچیدگی ایجاد می کند. عوامل موجود در وضعیت کنونی کشور مانند انواع ذی نفعان دارای قدرت و ثروت، همچنین انواع ذی نفعان محروم از ثروت و قدرت، در هر یک از بخش­ های اقتصادی، سیاسی و هکذا، نیز انواع فناوری و منابع در دسترس، یک شبکه ­ی سطح­‌مندِ درهم تنیده و متعامل از عوامل، ایجاد می کند.

 این پیچیدگی در همه­ ی کشورها و سازمان­ های بزرگ هست. وقتی مشکلات انبوه ­شده از گذشته همراه با عوامل مهارناپذیرِ شدیداً فزاینده، مانند تحریم، تورم و جنگ وجود دارد، وضعیت پیچیده، «بحرانی» می­ شود. وضعیت بحرانی، وضعیتی است که تغییرات کوچک برخی عوامل ممکن است به پیامدهای مهارناپذیر بسیار بزرگ منجر شود. شورش ناشی از افزایش گران شدن بلیط اتوبوس در سال ۱۳۴۸ در تهران و اعتراضات گران شدن بنزین در سال ۱۹۹۸ از مصدادیق بحران است. به لحاظ توصیف و تعریف پیچیدگی، وضعیت پیچیده، پچیده تر می شود. 

برخورد تک عاملی، گریز از پیچیدگی و رفتن به سوی دور باطل

بنابراین حوزه پیچیدگی به معنای در هم تنیدگی به شدت انبوه و حجیم است. و تفسیرهای تک عاملی از آن می تواند مخاطرات را صدچندان بکند. بنابراین بسیار مهم است بدانیم چرا و چگونه برخورد تک عاملی منجر به دور باطل و افزایش تهدیدات می شود؟

دور باطل، یعنی شما برای رفع یک مشکل یا گرفتاری از نقطه ­ای شروع کنید،  پس از چندی- در بهترین حالت- به همان نقطه برسید، یعنی مشکل نه تنها رفع نمی شود بلکه گرفتاری بدتر می شود. به خاطر همین، دور باطل را «دور خبیثه» (vicious circle) هم می گویند. دروضعیت پیچیده، چون عوامل و روابط عدیده ومتنوع دخیل است، کسانی که می خواهند مشکل را رفع کنند ممکن است به پیچیدگی موضوع توجه نکنند و راه حل ­شان به دور باطل بینجامد.

لازم است تأکید کنم که "پیچیدگی ­شناسی" و تلاش برای مهار آن، پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه از سال های ۱۹۶۰ تا کنون موضوع رشته های علمی عدیده بوده است. اصلاً ابررشته ­ی «علوم سیستم­ ها» برای نظریه ­پردازی پیچیدگی و چاره یابی برای موضوع های پیچیده، نشو و نما یافته است.  وِست چرچمن، کِه­نِت بولدینگ،  وارِن وی­وِر و جورج کِلِر از جمله کسانی بودند که رهنمودهای نظری و عملی راه‌گشا برای شناخت و مهار وضعیت پیچیده دادند.

چرچمن که فیلسوف، ریاضی­دان و دانشمند مدیریت بود در سال ۱۹۷۱ در کتاب «رویکرد سیستم ­ها» به کمک منطق ریاضی نشان داد که در وضعیت پیچیده، رویکرد تک ­عاملی منجر به دور باطل/خبیثه می­ شود. وی این نظریه را در موضوع «رفع گرسنگی در جهان» نشان داد. این خود مبحث مبسوطی است، به همین توضیح بسنده می کنم.

در این باره مثال ساده ای را مطرح می کنم. فرض کنید که رشوه یک مشکل بزرگ حکمرانی باشد. تصویب قانون مجازات برای رشوه دهنده و گیرنده، چاره ­ی تک­ عاملی است. آیا با تصویب قانون مشکل رشوه حل می‌شود؟ تجارب ملل نشان می­ دهد که حل نمی­ شود.

راسل اِی کاف استاد معروف حل مسأله در جهان و هم‌­قلمان وی در کتاب  «فساد: طبیعت، علل و درمان­‌های آن» نشان دادند که به رغم وجود قوانین، رشوه در برخی جوامع مانند هند چنان بسیار رواج یافته که رشوه دهنده و گیرنده، نه فقط به قانون بی‌توجه هستند، بلکه اصلاً زشتی آن را حس نمی­‌کنند.ِ تحقق و اجرایی شدن قانون، به خیلی ملازمات، فراتر از وجود قانون، نیاز دارد.

البته وجود قانون خوب یک مزیت است و اگر کسی با قانون برتر مخالف باشد، ریگی در کفش دارد، ولی اگر تصور شود که قانون برتر منجر به وضعیت برتر می­‌شود، بدون توجه به مقدمات، مقارنات و ملازمات، خطر کردن همراه با توهم است.  

عقیم بودن راه حل های تک عاملی مانند راه حل حقوقی در نظام حکمرانی ایران

به نظریه های علمی ای کاف، و چرچمن و ... اشاره کردید، چه وجهی از نظریات مذکور را برای وضعیت کنونی ایران مناسب می دانید. این سوال را از این جهت مطرح می کنم برخی شارحان اندیشه های غربی، گمان می کنند با آخرین کتاب و نظریه ای که برای مثال در حوزه دموکراسی سازی خوانده اند، برای رسیدن به سعادت و رفاه می توانند در ایران انقلاب به پا کنند؟

سال ها پیش در یک کتاب تاریخ خواندم که "تاریخ، می گوید چه نباید کرد". نظریه پردازی درباره‌­ی پیچیدگی هم وجه سلبی دارد یعنی "چه نباید کرد" و هم وجه ایجابی دارد، یعنی "چه می توان کرد". در اینجا به وجوه سلبی اشاره می کنم. به روشنی از نظریه چرچمن می توان رهنمود گرفت که برای وضعیت ایران، رویکردها و اقدامات تک­‌عاملی، مشکلات را رفع نمی کند.

برای نمونه، اخیراً مطرح شد که برای رفع معضلات کشور، ساختارحقوقی حکمرانی تحول یابد. برای این منظور، موضوع همه ­پرسی تغییر قانون اساسی مطرح شد و چند صد نفر از کنشگران از آن حمایت کردند. ساختار حقوقی یک عامل کلان یا یک ابرعامل است- یعنی در بطن خود ده­ ها عامل دارد-. تجربه­‌های بسیاری از کشورهای مختلف مانند آمریکای لاتین، کشورهای آسیایی و حتی اروپایی نشان داده که تغییر قانون اساسی نه لزوماً و نه کفایتاً منجر به رفع مشکلاتی اعم از فضای باز سیاسی، فقرزدایی، ، تحولات اجتماعی و مانند آن نشده است.

اصلاً در عصر پسادموکراسی، قانون اساسی کشورها تصویری از گل و بلبل نشان می دهد و مدعی همه ی چیزهای خوب برای انواع پیشرفت و توسعه و نوعی از دموکراسی است. همچنین، همه ­پرسی فی­‌نفسه دستاوردهای بسیار نیکو دارد، به تدریج موجب بلوغ همه ­جانبه­ ی مردم و تقویت فرهنگ مشارکت مردمی می شود؛ تصمیم گیران هم از نظرهای مردم بازخورد می گیرند تا نظر و عمل خودرا اصلاح کنند. نبود یا کاستی نظرسنجی و همه ­پرسی در هرکشوری ضایعه است.

پس بحث از مطلوبیت همه پرسی فی ذاته نیست. بحث عدم راه‌گشاییِ همه ­پرسی به عنوان تک­ عامل امیدبخش برای گذار از مشکلات وضعیت کنونی است. زیرا به دور باطل می رسد- اگر به خراب­‌آباد یا ناکجاآباد نرسد-. تجربه­ های تغییر قانون اساسی در گذشته، ناتوانی این وسیله در رفع مشکلات را به خوبی نشان می‌­دهد.

قانون و نیز قانون اساسی یک نوشته است، اما تحقق آن مستلزم عوامل بسیار است. در این باره اخیراً کتاب بسیار راه‌گشای «جوزف نون» استاد برجسته دانشگاه تورنتو و برکلی کالفرنیا، با عنوان «دموکراسی: حکومت مردم یا سیاستمداران؟» را ترجمه کردم که تجربه­ی کشورها با قانون اساسی خوب و نتایج موفق و نیز کشورهای دچار فلاکت با قوانین اساسی خوب را آورده است.

در آن به خوبی می‌­توان دید که تحقق بهترین قانون اساسی با شهروندان دچار انواع فقر مادی، مدنی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، نشدنی است. البته اول کدام باشد قانون یا فقرزدایی فراگیر، حدیث اول مرغ یا تخم مرغ نیست، ماجرا یک «فرآیندِ تعاملیِ تدریجیِ چندعاملی» است. با اقدام دفعی و تک عاملی مشکل رفع نمی شود. دیگران تجربه کردند و نرسیدند؛ نباید دیگر بار، دنبال اختراع چرخ رفت. تاریخ بیشتر می گوید چه نباید کرد.

اتخاذ «رویکرد جعبه سیاه» برای فهم وضعیت ایران

آن چه که فرمودین کارکرد نظریه ها در حوزه سلبی بود، اما این نظریه های علمی چه کاربرد ایجابی برای وضعیت کنونی ایران دارند؟

از برخی نظریه­ پردازی سیستمی مناسب، برای یافتن کاربردهای ایجابی می توان بهره گرفت. این بستگی به دانش و تجربه ی تحلیلگر دارد. به نظرم «رویکرد جعبه­‌ی سیاه» برای شناخت آغازین وضعیت کنونی کشور مناسب است. این رویکرد می گوید، حال که شناخت درونی  وضعیت پیچیده- مانند وضعیت کشور- دشوار، پرمناقشه و عمدتاً ناممکن است، موقتاً شناخت درونی را رها کنیم؛ به شناخت بیرونی بپردازیم.

از این حکمرانی چه­ ویژگی های کلانی بیرون می آید (مثل از کوزه در بسته، چه بیرون آید؟) از آن­ ها چه شناختی به دست می‌­آید؟ از یافته‌­های شناخت، چه چاره­‌هایی برمی آید؟ کدامیک از آن چاره‌­ها برای وضعیت کنونی ایران شدنی است؟

«رویکرد جعبه­‌ی سیاه» برای شناخت کلان یک سیستم است، یعنی باید حتی‌­الامکان از پرداختن به جزییات بسیار درونی و حتی به جزییات بسیار بیرونی، دور شد. اگر پژوهشگر از جزییات دور نشود، گرفتار پیچیدگی و ناتوانی در شناخت وضعیت می‌­شود. دستاورد این نوع نگاه، یافتن «ویژگی‌­های کلی» حکمرانی است.

«ویژگی کلی» پدیدارشده از همه ی فعل و انفعالات درونی- مثلاً کشور- را «ویژگی پدیداری» (emergent property)  هم می گویند. در «رویکرد جعبه سیاه» فعلاً و موقتاً به علل و عوامل درونی نمی پردازند؛ یعنی هر چه در درون حکمرانی خواسته ناخواسته، داوطلبانه یا تحمیلی، از داخل یا از خارج، بود یا نبود، در نهایت به وضعیت و حکمرانی کنونی منجر شد. این نوعی شناخت رفتاری در برابر شناخت ساختاری است.

دو پدیدار اصلی جامعه ایران؛ «پیری حکمرانی» و «بی‌اعتمادی به حکمرانی»

 البته هر نوع شناختی دارای محدودیت هایی است، با این همه بهتر است نظریه شما را با رویکرد به جعبه ی سیاه درک کنیم و این که، با رویکرد جعبه سیاه، انتظار آن است که از وضعیت کنونی ایران  چه ویژگی هایی کلی یا پدیداری را فهم کنیم؟

با توجه به نظریه جعبه سیاه، به عنوان یک پژوهشگر سیستمی، به نظرم  وضعیت کنونی ایران دو ویژگی بسیارکلان دارد: «پیری حکمرانی» و «بی‌­اعتمادی به حکمرانی». استخراج همین دو «ویژگی کلان» در یک مطالعه گسترده‌­ی سیستمی انجام شده است که فرصت پرداختن به آن در این‌جا نیست. توجه شود که وقتی از «پیری» حرف زده می شود پیری حکمرانی مطرح است، نه پیری افراد آن. «پیری» عارضه ای است که هر چیزی در معرض آن است و حکمرانی، نظام و انقلاب از آن مستثنی نیست.

 برای نمونه، ایزاک دویچر در سال ۱۹۶۷ در آستانه‌­ی پنجاهمین سالگرد  انقلاب روسیه کتاب معروف "انقلاب ناتمام" را نوشت و با اعداد و ارقام بسیار نشان داد که انقلاب روسیه پیر شده بود. طلایگان انواع کاستی‌­ها و ناتوانی­‌های مزمن، نشانه ­های نوعی پیری حکمرانی در آن کشور بود. دویچر در ماندن نظام اتحاد شوروی با همان وضعیت نشدنی پیش بینی کرد. البته پیش بینی او جدی گرفته نشد و بیست سال بعد از پیش بینی وی تحقق یافت. اعلان هشدار پیری یک حکمرانی برای حاکمان تلخ است، ولی آن را باید خیلی جدی گرفت.

ویژگی های پیری / جوانی در سه گروه عینی، ذهنی، و پویایی

البته نظریه صعود و سقوط تمدن ها و امپراتوری ها، از سوی اندیشمندان زیادی مطرح شده است، ابن خلدون نیز به آن اشاره کرده است. ابن خلدون روی عصبیت تاکید داشت و این که شهری شدن، آن را زائل می کند. شما در نظریه پیری حکمرانی در ایران، بر چه مواردی تاکید می کنید؟

می توان درباره­ ی ویژگی‌­های پیری مستقلا گفت، ولی بهتر است در مقایسه با ویژگی­‌های جوانی گفته شود. تصورم بر این است که ویژگی­‌های جوانی/پیری را در سه گروه «عینی»، «ذهنی» و «پویایی» قرار دهیم.

-به لحاظ عینی (فیزیکی)، جوان برخوردار از انرژی، چابکی، رشدیابندگی درونی، درمان و جبران سریع مرض‌­ها و آسیب‌­ها، ایمنی و امنیت بسیار بالا در برابر انواع عفونت­‌ها، خطر اندک بیماری­­‌های مزمن- به ویژه انواع سرطان‌­ها است.

معمولا پیر در نقطه‌­ی مقابل است. نمونه‌­های نوعی بسیار- نه موردی و تصادفی- می‌­توان آورد که حکمرانی در ایران عمدتاً به لحاظ فیزیکی دچار پیری شده است. ویژگی­ های حکمرانی کشور را متناظراً در تنافی ویژگی‌های جوانی ذکر می‌­کنم: انرژی پایین حکومت، چابکی اندک بدنه‌­ی لخت دیوان سالاری، از دست دادن منابع انسانی و اتلاف منابع کشور، ناتوانی در جبران رنج­‌ها و دردهای موسوم به انواع ناترازی­‌ها، آسیب­­‌پذیری امنیتی در برابر نفودهای مزاحم و مخرب، ناایمنی در برابر انواع آسیب‌­های ناشی از نارضایی‌­های مردمی، وجود انواع عفونت‌­های فساد و بالاخره وجود بیماری­‌های مزمن به صورت غده­‌های سرطانی شبکه­‌های قاچاق، اختلاس، انواع رانت‌­ها و خاصه‌­­خواری­­‌ها از منابع ملی. در مقایسه­‌ی وضعیت کنونی با دهه­‌ی اول انقلاب کاملاً می‌­توان جوانی فیزیکی حکمرانی آن روزها و پیری حکمرانی امروز را درک کرد.

-به لحاظ ذهنی، جوان برخوردار از توانایی یادگیری، انعطاف ذهنی، جویایی تازگی، خطرپذیری برای دستاوردهای برتر، پر از امید به آینده، برخوردار و حساس به محیط خود است. اما خصائل پیری، عکس آن است. حکمرانی کشور در دیوان­سالاری و قیود گذشته گرفتار است؛ برای نمونه، در چهاردهه­­‌ی پیش حکومت برای هر ۵۰ تومن هزینه­‌ی عمرانی، حدود ۵۰ تومان هزینه ی سرباری (دستمزد و سایر) داشت. این رقم اکنون به حدود ۱۰ و ۹۰ رسیده است، یعنی برای یک آجر ۱۰ تومانی که روی بنا بگذارد، ۹۰ تومان انواع دستمزدها، مصارف و ریخت و پاش دارد. (یعنی کارآیی کنونی در حدود ۲۰ درصد نسبت سال­های اولیه­ی جمهوری اسلامی است و حکمرانی برای رفع این مشکل مزمن، ناتوان و وامانده است).

توانایی یادگیری حکمرانی در مسیر توسعه و پیشرفت ناچیز است- این در تحولات حکمرانی و نیز از همان نسبت بودجه­‌ی عمرانی به جاری می‌­توان دریافت ؛ تصلب ذهنی حکمرانی در قبال عالم، آدم، مردم و جهان؛ گرفتاری در چنبره­­‌های برساخته­­‌ی دیرین که مانع جذب و منجر به دفع بسیاری از توان‌­های نهفته، به ویژه منابع گرانقدر انسانی شده است، در نتیجه حکمرانی و نیز کشور عملاً از شایسته­‌سالاری مرسوم جهانی محروم است؛ بگذریم از لقلقه های زبانی و ادعاهای خشک و خالی، حکمرانی نسبت به امید به آینده دچار تزلزل است- البته اگر دچار ناامیدی نباشد- و حکمرانی بر اثر ناتوانی و انفعال نسبت به هجوم معضلات (problematics) (معضل یعنی مشکلات درهم تنیده ی متراکم و مزمن)، دچار کاستی حساسیت به  محیط داخلی و خارجی شده است.

-به لحاظ پویایی، جوان جویای آینده و در پی شکار فرصت­‌ها است؛ تصورش از زمان، فرصت طولانی در پیش­رو است. حکمرانی کنونی کشور، دچار روزگذرانی است؛ از شکار فرصت‌­ها به دور و در تلاش برای رفع تهدیدها و دغدغه­‌مند برای بقاء است؛ آینده برای حکمرانی موضوعی دیر و دوررس می­‌نماید. "پیری حکمرانی در ایران" موضوعی است که باید مورد تحقیقات و مطالعات عدیده از منظرهای مختلف و مکمل باشد و در این خلاصه بیشتر از این، نمی­‌گنجد. برای ما که دلبسته­‌ی  ایران و شیفته­‌ی آموزه‌­های اسلام متعالی هستیم، فوریت انجام این مطالعات برای گذار از وضعیت کنونی، فوری، اضطرای و حیاتی است. 

با پیروی از الگوی سیستم موشکی، حکمرانی ایران می تواند جوان شود

  اگر بخواهم جمع بندی کوتاهی داشته باشم، در دو بخش وضعیت کنونی ایران یعنی پیری حکمرانی و بی اعتمادی مردم به حکمرانی، پیری حکمرانی را در سه بخش عینی، ذهنی و پویایی نظام سیاسی توضیح دادید. برای ویژگی کلان دوم ، یعنی «بی اعتمادی به حکمرانی » چه توضیحی دارید؟

بخش‌­های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دچار انواع مشکلاتی است که معلوم نیست چگونه، چه وقت و با چه نتایجی قابل رفع هستند؛ البته رفع آن مستقیم یا غیرمستقیم به حکمرانی مربوط است. وقتی مشکلات به توده­‌ی مردم می‌­رسد، برای نمونه، بسیاری از دهک‌­ها برای تأمین هزینه های پایه‌­ی زندگی ناتوانند و انتظار نمی­‌رود که این وضعیت به موقعیتی بهتر بینجامد، - فراتر از ذکر هر علت و هر عامل-  بی­‌اعتمادی در این وضعیت به توانایی حکمرانی، بازتابی طبیعی و قابل انتظار است.

این فقط مردم نیستند که به توانایی حکمرانی بی اعتمادند؛ بخش معتنابهی از خود حکمرانان نیز به توان حکمرانی بی‌­اعتمادند؛ جسته و گریخته از رییس­‌جمهور، وزیر و وکیل شنیده و دیده می­‌شود که آن­‌ها هم به توانایی حکمرانی برای رفع انبوه مشکلات تردید دارند و نمی­‌توانند افقی برای رفع معضلات تصور یا ابراز کنند. اگر حکمرانی دچار ناتوانی­‌ها- بخوانید پیری به شرحی که گفتم – نمی‌­­شد، بخش بزرگی ازمردم به دچار بی‌اعتمادی نمی­‌شدند. بی­‌اعتمادی­‌های خرد از زیرسیستم های حکمرانی، انباشته می شود و یک ویژگی کلان برای حکمرانی می­‌شود. نیاز فوری و مبرم به مطالعات «بی اعتمادی به حکمرانی» در کشور هست تا شاید بتوان اندک اندک آب رفته را به جوی بازگرداند.

در اینجا لازم است به نکته‌­ی مهمی توجه شود، در میان آن همه بی اعتمادی به حکمرانی، بر حسب تجربه­‌ی بازتاب به تجاوز ۱۲ روزه، مردم- از مخالف تا حامی – به توان بازدارندگی موشکی حکمرانی در ایران اعتماد یافته‌­اند. چرا؟ سیستم موشکی نشان داد که دارای انرژی، چابکی، رشدیابندگی درونی، جبران سریع، ایمنی آفرینی برای مردم و کشور است، یعنی «جوان» است. مردم به «توان بازدارنگی» حکمرانی در برابر هجوم متجاوز و همه‌­ی حامیان­‌شان، اعتماد یافته‌­اند. این «جزیره‌­ی اعتماد» در میان «مجمع‌­الجزایر بی‌­اعتمادی» درس آموز بزرگ برای هم حکمرانان و هم کنشگران در ایران است. یعنی اگر حکمرانی بتواند خودرا از ویژگی‌­های پیری دور کند و بارقه‌­های اولیه­‌ی جوانی از آن دیده شود و این بارقه های مستمر باشد، می‌­توان انتظار داشت که متناسباً اعتماد مردمی به حکمرانی بازگردد.

علاوه بر این، اعتماد جزیره‌­ای  یادشده، دلیلی بر اعتبار مدل پیشنهادی ام درباره ی رابطه‌­ی دوگانه (dual) بین «پیری- بی‌­اعتمادی» و«جوانی- اعتمادورزی» است (نکته ای برای همکاران سیستمی: اندکی با دوگانه «غیرلاگرانژی» فکر کنیم) (۱)

به جای «چه باید کرد» به «چه می توان کرد» بیندیشیم

 در این جا برخی به سوال چه باید کرد می اندیشند. اگر بخواهید به چه باید کرد بیندیشید، چه خواهید گفت و به سوال چه باید کرد چه پاسخی برای پیری زدایی حکمرانی می دهید؟

  پاسخ به این پرسش بسیار حساس و پرمناقشه­ است و به مباحث نظری پشتیبان نیاز دارد. در پرتو مباحث نظری می‌­توان از مناقشات کاست. تأکید کنم سال­‌هاست که از «چه باید کرد» دورم ، از آن بوی آرمان‌گرایی متصلب می‌­آید. البته آرمان‌خواهی فی‌­ذاته خوب است، به شرطی که هشیار باشیم که آرمان‌­ها معمولاً نشدنی است و نزدیک­‌تر شدن به آرمان­‌ها، ممکن و مطلوب است، نه وصال به آن‌­ها. برای دوری از تخیلات شیرین، حرف­‌های انتزاعی نشدنی یا اظهارات مبتلا به دورهای خبیثه، باید «چه باید کرد» را با «چه می توان کرد» جایگزین کرد.

در برابر حکمرانی های پیر چه می توان کرد؟

بله درست است. ولی چه نظریه هایی قادرند برای تحقق کاهش مناقشه و به زعم برخی نظریه پردازان خروج از دایره منازعاتی، برای پیر­ زدایی به کمک ما بیایند؟

مناقشه بر سر این است که سرانجام حکمرانی‌­های پیر چیست؟ در این باره نظریه­‌هایی هست و به استخراج «چه می­‌توان کرد»، کمک می‌­کند. نظریه‌­ها به آمیزه‌­ای از تمدن و حکمرانی­‌های‌­شان می‌­پردازند، ولی ما در این بحث به وجه حکمرانی آن­‌ها توجه می­‌کنیم. از این رو فقط به چهار نظریه که به مدل پیشنهای‌ام مربوط است می‌پردازم.

-اولین مناقشه این است که حکمرانی هم مانند هر موجود زیست‌مند یا بیولوژیک دیگر، مراحل متوالی از تولد تا پیری دارد و سرانجام پیری مرگ است. این نظر اسوالد اشپنگلر مولف کتاب معروف و پرفروش «انحطاط غرب» در اوایل سده ­ی بیستم بود.

نظر دوم، مربوط به بحث آرنولد تویِن­‌بی مورخ و فیلسوف تاریخ است که بیست و چند تمدن را در طول سه دهه مطالعه کرد و ۱۲ جلد تاریخ تمدن نوشت، اجمالاً بر این نظر است که «اقلیت مسلط به دور از خلاقیت» موجب افول حکمرانی­‌ها می‌­شود. وی حکمرانی را مانند موجود زیست‌مند نمی‌­بیند که حتماً پس از پیری باید بمیرد؛ درنتیجه، دگرگونی در سه مؤلفه‌­ی «اقلیت»، «سلطه» و «عدم خلاقیت»، باب امید برای زدودن پیری و مانع افول حکمرانی می­‌گشاید.

نظر سوم راجع به بحث جوزف تِین­‌تِر نویسنده کتاب "فروپاشی جوامع پیچیده" این است که ناتوانی حکمرانی در قبال شناخت و مدیریت در «جوامع پیچیده» سبب می شود که «خرج وضعیت پیچیده بسیار بیشتر از دخل» آن شود. در این صورت افول حکمرانی حتمی است، مگر این که این عدم توازن اصلاح شود

و نظر چهارم، از منظر رویکرد سیستمی، خودنوگری (اوتوپوئِی­سیس) برای حکمرانی است که قبلا درباره‌­ی آن گفته و نوشته‌­ام.

رمز پیروزی خودنوگری چیست؟

 مطالب‌تان را دنبال می‌کنم و خودنوگری را در بحث شما خوانده ام. به نظر می‌رسد که این جا نیز باید بحث خودنوگری  را به طور خلاصه از دیدگاه شما جویا شویم؟ 

«خودنوگری» مبحث گسترده­ای در رویکرد سیستمی است. اگر فرض کنیم که یک سیستم فی­‌الحال ماندنی است ولی مخاطرات افول در آینده نزدیک یا دور در آن هست، برای رهایی از افول و تباهی، لازم است خودنوگری کند. از منظر سیستمی، حکمرانی یک سیستم کلان­‌مقیاس است. به اجمال، برای خودنوگری در حکمرانی لازم است:

حکمرانی سراسر زایا شود: (خلق مستمر قواعد نو و اِعمال آن­‌ها در حکمرانی و زیرسیستم‌­­های آن).

حکمرانی خودتصمیم با شیوه‌­­های به سامان شود (مبتنی بر نیازهای بوم خود).

حکمرانی در تعامل تنگاتنگ با محیط خود شود (: شامل تعامل با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و هکذا).

حکمرانی روزآمد شود (به لحاظ راهبردها، سیاست‌­ها، قوانین و رویه­‌ها)

خودنوگری یک فرآیند تدریجی، تعاملی و صبورانه است و بسیارگسترده تر از نظرهای تویِن­‌بی و تِین­‌تِر است و البته هم‌خوان با آن دو. خودنوگری پیش نیازهای عدیده دارد که رمز پیروزی آن خواست، اراده و حمایت حکمرانی و کنشگران به عنوان آغازگران خودنوگری است.

تصمیم گیران امروز و فردا نکنند

ابتدا به نظر می رسد برای چهار محوری که ذکر کردید، نیازمند اراده ملی است. امید است که حضور آقای لاریجانی در حاکمیت سیاسی و پزشکیان به عنوان نماینده مردم در دولت بتواند مواردی که گفتید عملی کنند. ولی نکته مهم این است که درمان نیز به موقع اعمال شود. بنابراین آیا این نظریه ها کمکی به چه می توان کرد، که دغدغه ی شما است، می کند؟

 با ۴ محوری که ذکر کردم، می­‌توان امید داشت زمینه‌­های رهایی از پیری حکمرانی را فراهم شود، مشروط به این است که دیر نشده باشد. این که دیر شده یا نشده است، محل مناقشه است و به روشنی معلوم نیست؛ شاید یکی از مصادیقی باشد که هر که نقش خویش می­‌بیند در آن. من فی­‌الحال بر این باورم که در ایران امروز، دیر نشده است. نشانه‌­ی مهم برای درستی نظرم، همان جزیره ی اعتماد مردم به توان بازدارندگی حکمرانی مذکور است.

می دانم که این ادعای عمده­‌ای است. مخالفان باورم، به سنت علمی، ادعایم را «فرض مدل»ام بدانند. هر مدلی فرض­‌هایی دارد، اعتبار فرض های مورد مناقشه را گذشت زمان تعیین می­‌کند. همین مناقشه بر سر دیرشدن یا نشدن، امکان یا عدم امکان پیری‌­زدایی از حکمرانی و اعتمادآفرینی به آن، نشان­‌دهنده‌­ی اضطرار وضعیت کنونی کشور و لزوم فوریت تصمیم‌­گیری و اقدام برای چاره‌­جویی است؛ هشداری به تصمیم­‌گیران نافذ کشور است که امروز و فردا نکنند.

۶ بازنگری برای کاهش پیری / با کاهش پیری بی اعتمادی هم کاهش می یابد

 چه می توان کرد شما چه تفاوتی با طرح هایی مبتنی بر چه باید کرد دارد که برای مثال دارای ۱۱ بند کلان مطالبه است که اجرای آن ها خود به بحران بزرگتری ختم می شود. از این رو چه می توان کرد شما بر روی چه متغیرهایی تاکید دارد؟

خوش‌وقتانه، از آمیزه­‌ی «رویکرد جعبه­‌ی سیاه» و رهنمودهای نظریه‌­های پشتیبان، می­‌توان سناریوهای اجرایی استخراج کرد و بر مبنای آن‌­ها «برنامه­‌ریزی راهبردی-کاربردی» فراهم کرد. بر حسب تجربه‌­های پیشین، توانایی برنامه­‌ریزی برای «گذار از وضعیت کنونی» با کیفیتی در سطح بین­‌المللی در متخصصان کشور هست.

 لازم است توجه ویژه شود که فرق «برنامه ریزی راهبردی-کاربردی برای گذار» با پیشنهادهای اصلاحی پراکنده این است که موردی، بخشی و نامنسجم نیست، مثلاً منفرداً به بخش­‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا حقوقی نمی پردازد، بلکه حتی‌­الامکان- در مطالعات تکمیلی ساختاری- به علل و عوامل عمده‌­ی پدیدآورنده و نیز بستر مشترک آن­‌ها می‌­پردازد.

بر این اساس اگر بخواهم به چه می توان کرد به طور دقیق تری بپردازم، همان گونه که قبلاً ذکر کردم، «پیری حکمرانی» و «بی‌­اعتمادی به حکمرانی» ارتباط تنگاتنگ دارند، یعنی اگر از پیری کاسته شود، به اعتماد افزوده می­‌شود؛ همچنین متقابلاً افزایش اعتماد مردمی موجب افزایش توان حکمرانی است، چون جان تازه‌­ای از حمایت مردمی در کالبد حکمرانی دمیده می‌­شود.

بنابراین با توجه به رهنمودهای تویِن­‌بی، تِین‌­تِر و «خودنوگری» اقدام­‌های کلان معین چنین می شود:

-بازنگری در اقلیت حکومتگر
-بازنگری در شیوه­‌ی سلطه‌­ی حکمرانی
-بازنگری در بهره­‌گیری از خلاقیت و نوآوری در حکمرانی، حتی­‌الامکان همگانی

-بازنگری در مدیریت پیچیدگی حکمرانی، به ویژه خرج و دخل آن
-بازنگری در تصمیم‌گیری حکمرانی مبتنی بر نیازهای بوم
-بازنگری در تعامل تنگاتنگ حکمرانی با محیط خود: (شامل تعامل با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و هکذا)

این موارد را به برنامه‌­های راهبردی-کاربردی با الویت‌­های فوری، کوتاه- ، میان-، و درازمدت می­‌توان تبدیل کرد. طبیعی است پرداختن به آن‌­ها در این مصاحبه نمی‌­گنجد.

 افزایش اعتماد و کاهش هزینه گذار

ولی این مواردی که فرمودید قرار است در حاکمیت دو گانه حاضر که هسته سخت قدرت در برابر نظام سیاسی قرار گرفته با تحقق گذار آرام عملیاتی شود؟ به نظرم بهتر است به عنوان سوال آخر بنابر رویکرد سیستمی این مرحله را با مثال های عینی توضیح بدهید؟

ما تا این مرحله به آستانه تهیه­‌ی برنامه‌­ی مفهومی (conceptual) برای گذار با رویکرد سیستمی رسیدیم. پیش­‌نیاز شکل‌­گیری برنامه، از آغاز تا انجام ، موکول به آغازگری خواست، اراده و حمایت حکمرانی است. کم هزینه­‌ترین گذار، ناشی از تعامل بین حکمرانی و کنشگران مورد اعتماد مردم است. اگر هر یک از دو سو نباشد، هزینه‌­ی گذار بالا می‌­رود یا اساساً نشدنی می­‌شود. گذار بدون مشارکت حکمرانی، بیشترین هزینه‌­ی ملی را دارد و ممکن است در وضعیت کنونی به یکپارچگی سرزمینی لطمه­­‌ی جبران­‌ناپذیر بزند. کنشگران خواهان منافع ملی، قطعاً پروای چنین گذاری پرآسیب را دارند.

بهترین آن است که حکمرانی خود باب گذار را بگشاید و کنشگران را به مشارکت در آن راغب کند. با توجه به این ملاحظات، فرایند کلان گذار، منجر به مجموعه‌­ای از سناریوهای «پیشنهادی و جایگزین» برای گذار بدل می شود. توسعه­ و انتخاب سناریوها بر حسب شدنی و کم هزینه بودن، موضوعی است که در این مختصر نمی‌­گنجد. برای نمونه، به برخی از جایگزینه‌­های موجود در سناریوها برای اعتمادآفرینی که آن روی سکه­‌ی پیری‌زدایی ازحکمرانی است می‌­توان فکر کرد.

استمرار گذشته مانع جوان شدن حکمرانی

در طی دهه­‌ها، شیوه‌­ی انتخاب و گماردن مدیریت و بدنه­­‌ی دولت و مجلس، مقید به تفکیک خودی و ناخودی بوده ­است. این سرآغاز سلطه­‌ی اقلیت مسلط بی‌­خلاقیت را فراهم کرد. ثمره‌­ی آن پیدایی دولت­‌های شدیداً منفعل شد که از تأمین نیازهای پایه‌­ای زیست مردم ناتوان بوده­‌اند؛ همچنین مجلس‌­هایی که نمایندگانش از صافی استصواب گذشته و بعضاً با آرای چند درصدی انتخاب شده اند. آیا مردم، دولت‌­های ناتوان اخیر و قاطبه­‌ی این نمایندگان را از خود می‌­دانند؟

ابراز افسوس­‌های مکرر از مقایسه‌­ی «مجلس‌­­های از صافی ­گذشته» با «مجلس اول از صافی­ نگذشته»، نکته­‌ها در بر ندارد؟ مواضع فرصت­‌سوز و خطرآفرین افراطیون اندک ­آرای مجلس کنونی، که حتی در تعارض با مصالح ضمنی دلسوزان نافذ دست اندرکار کنونی سیاست کشور است، به نظرم، نمادی بارز از «اقلیت مسلط فاقد خلاقیت» است. همچنین است «اقلیت مسلط بر رسانه‌­ی ملی» که هرگز خودرا به محک انتخاب مردم نگذاشته اند و صرفاً با امتیاز نصب در آن مشاغل حساس بوده­‌اند، ولی تریبون ملتی را در دست دارند؛ حرکات و سکنات همین «خودی‌­های ادعایی» سبب شده است که مردم به تربیون­‌های بیگانه- یعنی «ناخودی‌­های واقعی»- روی بیاورند. از این موارد گزینشی، منصوب و تصمیم­‌گیر نافذ بر حیات و ممات ملت بسیار است.

ممکن است گفته شود که این اقلیت مسلط همه بر حسب قانون در این مقام‌­ها و مشاغل حساس، قرار گرفته‌­اند. اگر توجیه قانونی، ترجیع‌­بندی برای استمرار گذشته برای همه­‌ی مقام‌­های سه قوه و فراقوه باشد، یعنی باید در بر همین پاشنه بگردد. در این صورت از تویِن‌­بی، تِین‌­تِرو خودنوگری، کاری برای گذار برنمی­‌آید؛ یعنی صحبتم از گذار و برنامه­ریزی گذار- به سبک و سیاق پیشنهادی- توهمی بیهوده و حرفی پوچ است.

اراده حکمرانی راه‌گشای اصلی برای برون رفت از ناترازی ها

اگر واقعا «کشتی­بان را سیاستی دگر» برای گذار از وضعیت کنونی باشد، باید به یاد داشت که صد حرامی با منافع پلید در کمین و صد دام در پیش است. اگر خواست، اراده و حمایت برای گذار باشد، به نظرم می‌­توان از این معضلات برآمد- با امید بر این که دیرنشده باشد و تاب آوری برای دوران گذار در کشور و ملت باشد-. در این مدل پیشنهادی برای گذار، خواست و اراده­‌ی صدر حکمرانی راه‌گشای اصلی و محوری است.

استعفای نمایندگان و اصلاح نهادهای قانونگذاری گام نخست

برای اقدامات و امکان راه‌گشایی مثالی می زنم؛ از این نمونه در برنامه ی راهبردی-کاربردی، بسیار می­‌توان یافت، در عین تازگی و راه‌گشایی، راه حل هم ارایه می کند. واقعاً با یک مجلس با توجیه قانونی، برآمده از گذشته ولی این گونه چه کنیم؟ اگر مابقی حکمرانی تا سه سال دیگر صبرکند، خدا می داند با این مجلس چه خواهد شد. یک راه ساده این است که همه‌­ی نمایندگان استعفاء دهند و اگر مدعی اند که نماینده‌­ی واقعی مردم‌­اند بار دیگر توسط مردم انتخاب شوند، البته این بار- مانند مجلس اول- بدون صافی استصواب با رأی مستقیم مردم به جایگاه خود در مجلس برگردند.

استعفای همه­‌ی نمایندگان برای تشکیل مجلسی برخاسته از رای بی مانع مردم، موجب جلب اعتماد گسترده‌­ی مردم به نهاد مجلس، به عنوان یک نهاد عمده­‌ی حکمرانی می‌­شود. این اقدام برای اعتمادآفرینی و اثر آن بر کیان کشور و ملت چشم‌گیر خواهد بود. ممکن است بگویند که نمایندگان کنونی مجلس با خواست خود استعفاء نخواهند داد. خوش‌وقتانه همه‌­ی نمایندگان خودرا مطیع حکم حکومتی می‌­دانند. در این وضعیت در تحقق خواست و اراده و فرآیند تعامل برای گذار، حکم حکومتی راه‌گشا می شود. این همان تعامل بین حکمرانی با مردم و کنشگران مورد اعتماد مردم در استفاده از امکانات کنونی برای گذار با کم‌ترین هزینه است.

ممکن است بگویند که نمایندگان بر حسب نظارت استصوابی انتخاب شده‌­اند. البته خوب می­‌دانیم که ماجرای استصواب صرفاً یک تفسیر از معنای نظارت در اصل ۹۹ قانون اساسی بود. مرحوم دکتر حسن حبیبی که انسانی فرهیخته و منصف و زمانی عضو حقوق دانان شورای نگهبان بود از برخورد خطی آن گله مند بود- العهده علی الراوی-. به نظر من همین تفسیر منجربه مجالسی با کاهش مشارکت مردم در انتخابات شد و خلاصه جایگاه مجلس را به این‌جا رساند که در کلام برخی از نمایندگان گه‌­گاه ابراز می­‌شود. در معضلات کنونی کشور همان تفسیر، ابرعاملی است که در رسیدن به وضعیت کنونی بسیار مؤثر شد.

در گردش روزگار، از پیامدهای آن تفسیر عدم­ صلاحیت رییس کنونی شورای امنیت ملی - در بالاترین جایگاه امنیتی کشور- در ریاست جمهوری اخیر بود. جا دارد بپرسیم که چقدر از اصول قانون اساسی مغفول، مسکوت و اجراء نشده است؟ چگونه است که تفسیر یک اصل قانون اساسی که بر آن خدشه­‌های عیان هست، چنین اهمیت می یابد؟ حکمرانی برای مصلحت کوتاه و میان مدت خود، ارجح است که در انتخاب و انتصاب اقلیت مسلط، عملاً بازنگری کند. دلسوزان منافع و مصالح کشور با تمام وجود ضرورت این بازنگری‌­ها و رفع موانع برساخته را درک و حس می کنند، زیرا مخاطرات و بحران­‌ها را از کیان ایران دور می کند و اعتماد مردم به حاکمیت را برمی گرداند؛ به کشور قوام و دوام دوباره می­‌دهد.

گامی به سوی جوان سازی حاکمیت ملی و کشور

اگر مانعی نیز در راه این باشد، حکم حکومتی می تواند مانع را بردارد و استصواب را- ولو برای مدتی نامعلوم- مسکوت کند. اگر صدر حکمرانی بخواهند می‌­توانند با امکانات در اختیار، مانند نافذ بودن علی الاطلاق حکم حکومتی و ادعای اقلیت به اطاعت از آن، زمینه بیافرینند تا بخش بزرگی از سلطه­‌ی اقلیت غیرخلاق کاسته شود؛ هزینه-درآمد ملی تعادل یابد؛  خلاصه گام­‌هایی به سوی «کاستن پیری حکمرانی» و «افزایش اعتماد ملی» برداشته شود. در چنین بستری زمینه­‌ی بازنگری و تحول همه­‌ی اقدامات مانند اصلاح قوانین و مقررات و رویه‌­ها، تعادل هزینه­‌ها و درآمدها فراهم خواهد شد. این تحولات با تدریج و تعامل به ثمر می­‌رسد.

به نظرم هرگونه خواست دفعی، شتاب­زده، جوّزده، تهییجی و رادیکال نسنجیده، به دور خبیثه منجر می­‌شود. بعید است کشور و ملت تاب‌­آوری چنین هزینه­‌ی سنگینی راداشته باشند. ممکن است مطرح کنند که مدل پیشنهادی ام گرفتار اراده‌­گرایی و شخصی­‌سازی سیاست و قدرت است و برخی ضرورت­‌ها را منظور نکرده است. یادآوری می­‌کنم که بسیاری از پیشنهادهای گذار در اظهارات کلی، تک­‌عاملی  یا بخشی مانده اند و فاقد زمینه‌­آفرینی برای یک برنامه حتی در سطح مفهومی برای گذار اند. بحث حاضر از کلی و نشدنی بودن پروا دارد و تلاش می کند که زمینه­‌ساز برنامه‌­ای برای گذار باشد. شاهد مثال هم نمونه‌­های شدنی پیشنهادی است که یک گام به پیش را می‌­نمایاند. این چنین می­‌توان باب تعامل بین حکمرانی و مردم را گشود. هنر حل مسأله، منعطف است و گرفتار تصلب‌­های پنداری نمی­‌شود. گشوده گرهی که با امید از دست برآید، با دندان نشاید.

بیشتر بخوانید:

شکست راه‌حل‌های تک‌عاملی برای تحول حکمرانی
تحقق شایسته سالاری در نظام سیاسی با جراحی بزرگ؛ چگونه اعتماد مردم را بازگردانیم؟ / تحول بنیادین ساختاری با وضعیت جنگی کنونی شدنی نیست
پزشکیان و ظریف راهبرد و ضدراهبرد را در دولت آموزش داده نهادینه کنند/ مدیریت کشور را از مدارک پوشالی و  اشغال غیر شایسته سالارانه رها کنید
دین‌باوری فردا چگونه خواهد بود؟
بیم و امیدهای توجه به راهبرد در  دولت چهاردهم
پزشکیان در محاصره مطالبات و انتظارات بی شمار / چه بایدها و چه نبایدها؟ می تواندها و نمی تواندها؟ بکندها و نکندها؟   
راستی‌آزمایی ادعای تقلب در انتخابات با قانون «بن‌فورد»

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2114567

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار