این روزها با چند نفر دربارهی آیندهی دین صحبت می کردم. می پرسیدند: «چرایی زندگی» چه اثری بر دینباوری خواهد داشت؟گفتم:
- با این جریان فزایندهی بیدینی، دینگریزی، دینستیزی، از یکسو
- جریان فزاینده و توفندهی دانستن، آگاهی و ارتباطات از سوی دیگر
اگر انسان آینده به هر انگیزهای، به دینی روی و باور بیاورد آن دین ۱-فراتر از دایرهی عملگرایانه «چگونگی فقه کنونی» خواهد بود، ۲- فراتر از «چگونگی و چرایی نزدیکبینانهی» ارزشهای اخلاقی امروزین خواهد بود.انسان دینباور فردا، در عین «بهره بردن از چگونگی بودن و شدن برتر، از هرکجا» در پی «چرایی هستی» و «چرایی زندگی» بر مبنای آن خواهد بود.
انسان دینباور فردا
- «خواستن و داشتن، شادی و سوگ، رنج و لذت»خود را و
- «هر نفسی که میکشد»،
- «هر واژهای که میگوید»،
- «هر قدمی که برمیدارد»
با «چرایی هستی» و «چرایی زندگی» همسو خواهد کرد.
تصویری که از «دین فردای باورمندان جویندهی چرایی هستی و زندگی» دارم، دینی است:
- به قوت شخمخورده،
- بسیار دانههای باور نو در آن روییده
- بسیار هرزهای کهنهی آن، از ریشه کنده.
به تعبیر ریاضی، دین فردا مانند یک «پوش» (envelope) خواهد بود بر منحنی نوسانهای آن کاشتنها و کندنهای راه جستجوی چرایی. دین فردا، دینی است:
- «نونمود» بایافتها و دریافتهای نو به نو،
- بر محور خدا،
- با نگاه تبرک به وجود،
- باارزشمداری انسان،
- شیفته به پاکی فراگیر،
- آسان و آسانگیر،
- چشمپوش و پرگذشت،
- جزییاتگربز و بیهودگیپرهیز.
هر دینی که نتواند پاسخهای قانعکننده و پذیرفته برای «چرایی هستی» و «چرایی زندگی» عرضه کند، از این برتری ها به دور خواهد بود. دین ناتوان فردا، دیر یا زود به «فرقهی منحط عوام» بدل خواهد شد.
منبع: کانال نویسنده
نظر شما