تحقق شایسته سالاری در نظام سیاسی با جراحی بزرگ؛ چگونه اعتماد مردم را بازگردانیم؟ / تحول بنیادین ساختاری با وضعیت جنگی کنونی شدنی نیست

علاوه بر ویژگی کلان مقیاس بودن موضوع تحول حکمرانی، وضعیت کنونی را هم باید منظور کرد. هنوز خطر سایه ی شوم جنگ از سر کشور و مردم برداشته نشده است. آیا خواست تحول بنیادین ساختاری در وضعیت جنگی با همه ی ملاحظات و ملازمات مربوط، خواستی همخوان با منافع ملی است و اصلاً شدنی است؟ با شواهد بسیار می توان نشان داد که این خواست در برهه ی زمانی کنونی آرمانی است، نه به نفع منافع ملی و نه شدنی است.

گروه اندیشه: دکتر رضا رمضانی خورشیددوست عضو انجمن علوم سیستم های ایران و هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در مقاله خود که در کانالش منتشر شده، در باره حمله ۱۲ روزه اسرائیل به ایران، که تاکید می کند با حمایت آمریکا و ناتو صورت گرفت، به این نکته می‌پردازد که این رخداد تلخ، به طور غیرمنتظره‌ای به همبستگی ملی کم‌نظیری در دفاع از تمامیت ارضی ایران منجر شد. او این وحدت را فرصتی امیدبخش برای بازنگری در وضعیت کشور و حکمرانی می داند. نویسنده استدلال می‌کند که با وجود طرح مشکلات فراوان از سوی کنشگران و اندیشمندان، راه حل در تمرکز بر مسائل کلیدی (مانند "عدد طلایی ۷") و بازسازی اعتماد عمومی به حکمرانی نهفته است.

او معتقد است که نظام حکمرانی ایران دچار "پیری" شده و مهم‌ترین آفت آن، بی‌اعتمادی مردم است که ریشه در ناکارآمدی، فساد و به‌ویژه نظام انتصاباتی دارد که افراد را بدون شایسته‌سالاری و بر اساس روابط به کار می‌گمارد. برای "خودنوگری" (جوان شدن) و اعتمادآفرینی، رمضانی پیشنهاد می‌کند که حکمرانی باید بازنگری بنیادینی در فرآیند انتصاب مدیران و کارشناسان خود به عمل بیاورد و این مسئولیت بزرگ، نیازمند خواست و اراده بی‌دریغ صدر حکمرانی است.او در این مقاله محورهایی چون حمله و همبستگی ملی، فرصت طرح مشکلات و چالش "انبوه خواسته‌ها"، اولویت دفاع ملی بر اختلافات داخلی، "پیری حکمرانی" و آفت بی‌اعتمادی، و پیشنهاد "خودنوگری" و اعتمادآفرینی می پردازد. او در بخش خودنوگری معتقد است که برداشتن این گام بزرگ نیازمند خواست و حمایت بی‌دریغ و یکپارچه نظام حکمرانی است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

**** 

 ۱- تجاوز ۱۲ روزه بسیار تلخ و پررنج بود. ایران در برابر تهاجمی سنگین با حمایت آشکار دفاعی و تسلیحاتی دولت آمریکا و ناتو قرار گرفت. یک رویارویی نابرابر که فراتر از یک حمله ی نظامی بود. خطر لطمه به تمامیت کشور در کمین بود. البته هنوز این خطر رفع نشده است و عملاً در حالت جنگی هستیم.

۲- در میان آن همه رنج و درد، شگفتی هایی تجربه شد. در چرخش های زمانه گوهرها آشکار شد (فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال). صف های حامیان ایران و همدستان انیران از هم جداتر و آشکارتر شد. همصدایی کم نظیر در دفاع از تمامیت ایران ، فصل مشترک فراگیر بین طیفی رنگین از صدر حاکمیت و حامیان حکمرانی در یک سو تا روشنگران، کنشگران، اندیشمندان مخالف حکمرانی در سوی دیگر شد. همه با "ای ایران" مشترکاً یاد مام وطن کردند. دانه های امید برای ایرانی دیگر، برتر و شکوفا در دل ها جوانه زد. معلوم شد که منافع ملی می تواند محور همبستگی شود. این نسیم امیدبخش، هوای تازه در فضای فسرده ی پیش از تجاوز ۱۲ روزه به ارمغان آورد. 

۳- همبستگی ملی به دفاع از وطن بسنده نشد، در میان غیرحاکمان بازتاب هایی فراتر داشت: 

۳-۱- کنشگران در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی فرصتی برای یادآوری مشکلات بازمانده از سال ها و دهه ها یافتند. طیف مشکلات گوناگون است؛ گستره ی آن، از مشکلات کلان کشور تا مشکلات خطه ها، مناطق، استان ها و شهرها، همچنین بخش ها و سازمان ها و نهادها را در بر می گیرد.

بسیاری از این مشکلات ذکر مصیبت مکرر است و البته با آرزوی رفع آن ها در فضای امیدبخش جدید. این گفتن ها لازم و به جا است تا مشکلات فراموش نشود، ولی بسیاری از این مشکلات برخاسته از یک شبکه درهم تنیده و متعامل علل و عوامل مشکل زا است. رویکرد موردی یا مواردی با آن ها ممکن است تسکین دهد، ولی درمان نمی کند. در اینجا به ذکر مشکلات میدانی که دردمندان با آن دست به گریبان اند مانند فقر، بیکاری، گرانی، ناترازی ها نمی پردازم. زیرا فرض بر این است که کنشگران صدای محرومیت این دردمندان اند.

۳-۲- اندیشمندان نیز فرصتی یافتند که رهنمود بدهند؛ از ضعف های حکمرانی بگویند و تهدیدهای در کمین را بنمایانند؛ با ذکر قوت ها فرصت ها را نشان دهند. مجموعه ی چشمگیری از نامه ها و بیانیه های گرانقدر، پرمحتوا، راهنما و از سر علاقه به ایران و مردم صادر می­شود. در این بیانه ها فهرست بلندی از خواسته های ملی، بخشی، منطقه ای، تخصصی و فنی مطرح می شود. برخی از بیانیه ها افزون بر ۴۰ مشکل ریز و درشت - و عمدتاً به جا- از حاکمیت خواسته می شود. فهرست تجمعی مشکلات، بی شک به صدها می رسد.  این بیانیه ها و نامه ها یادآور سروده ی شادروان حمیدمصدق است: "انچه می بینم نمی خواهم، وانچه می خواهم نمی بینم".

۴-پرسش بنیادی: کنشگران و اندیشمندان با ذکر طیف های گسترده از مشکلات کشور چه انتظاری دارند؟ آیا با ذکر مجموعه ی مشکلات در پی روشنگری اند تا ژرفا و پهنای کاستی ها و کژی های وضعیت کنونی دانسته شود؟ یا مشکلات مطرح می شود که فراموش نشود؟ اگر انتظار دارند که با ذکر انبوهی از مشکلات و انباشته ای از راه حل ها، مشکلات رفع ­شود، آیا با این شیوه امکان رفع خواهد شد؟

۵-سال ها پیش یک تحقیق راهگشا در دانشگاه هاروارد انجام شد و نتیجه اش این بود که اگر موضوعی با بیش از ۷ معیار یا شناسه- بخوانید خواسته- مطرح شود، موضوع در هاله ای از ندانستن، ناتوانی در برقراری ارتباط مفهومی، درهم تنیدگی داده ها و اطلاعات و بالاخره، ناتوانی در تصمیم و اجراء می شود.

این چنین بود که ۷ را "عدد طلایی" خواندند. یعنی اگر صدها خواسته باشد، حتی الامکان در حدود ۷ یا کمتر خواسته ی کلان تلفیق، مقوله بندی و مطرح شود. حال که موضوع حکمرانی و رفع مشکلات کشور است، موضوع هم پیچیده و هم بسیار حساس است. می توان صدها خواسته داشت، خود "صدها" مانع بزرگ "نشدنی بودن برآوردن خواسته ها" می شود. جالب این است که صدها راه حل های پیشنهادی  نیز طیفی رنگین دارد از "بکن-نکن ساده" تا "دگرگونی ساختاری نظام" و این هم مزید بر مشکلات.

۶- می توان گفت که کاستی بزرگ فهرست بلند خواسته ها، عدم توجه به شدنی بودن/شدن آن ها است. علاوه بر ویژگی کلان مقیاس بودن موضوع تحول حکمرانی، وضعیت کنونی را هم باید منظور کرد. هنوز خطر سایه ی شوم جنگ از سر کشور و مردم برداشته نشده است. آیا خواست تحول بنیادین ساختاری در وضعیت جنگی با همه ی ملاحظات و ملازمات مربوط، خواستی همخوان با منافع ملی است و اصلاً شدنی است؟

با شواهد بسیار می توان نشان داد که این خواست در برهه ی زمانی کنونی آرمانی است، نه به نفع منافع ملی و نه شدنی است. یعنی دفاع در برابر دشمن خارجی در وضعیت جنگی بر مدعیات، اختلافات و حتی ستیز درون ملی تفوق دارد.
این ها دعواهای خانگی است و به گاه و به جا باید رفع شود، زیرا اگر ایران کنونی نباشد، آن دعواها هم نخواهد بود. واقعاً اگر موشک و همبستگی ملی نبود، معلوم نبود با ضد بشری بودن دشمن، چقدر از فاجعه ی غزه را تجربه می کردیم. چه شکوهمند می بود که پدافند هوایی می داشتیم تا شکوه دفاع سرزمینی را تجربه می کردیم و شرنگ ترس و مرگ در جان متجاوزان می کردیم. این گفته شد تا وضعیت خطیر کنونی به یاد آورده شود. البته  منطقی است در این وضعیت نغز پرسیده شود:

حال که دفاع و همبستگی ملی دو ابزار ضامن تمامیت سرزمینی و بازدارندگی دشمن است، مرز خواسته های به جا و شدنی از نابه جا و نشدنی کجاست؟ آیا حکومت بر همان سیاق گذشته حکمرانی کند؟ اگر شیوه ی گذشته راهگشا می بود، فهرست مشکلات خرد و کلان کشور به هزاران نمی رسید. برای پاسخ به این پرسش ها به مبانی نطری یکپارچه ساز (integrative) نیاز است، وگرنه در وادی خواسته ها، گفته ها و نوشته های نامنسجم، متعارض و متناقض گرفتار می شویم و مشکلات رفع و مسایل حل نمی شود.

۷-مشکل دیگر در طرف حکمرانی است؛ طوری وانمود می شود که دردمندان، کنشگران، اندیشمدان و مخالفان منتقد دیرین، در ۱۲ روز دگرگون شده اند و به حامیان حکمرانی بر سنت گذشته بدل شده اند. امیدوارم که صدر حکمرانی، دولت و مدیران ارشد نظام در پنهان چنین نیاندیشند.  

به لحاظ نظری، فرآیندها و نیز سازمان ها، نظام ها، سیستم های مکانیکی، زیستی، اجتماعی بر اثر تحول زمینه و زمانه پیر می شوند. واقعیت این است که هم فرآیند انقلاب ۵۷ و هم نظام حکمرانی ایران بر حسب شواهد عدیده علمی پیر شده است. ممکن است برای بسیاری این مدعا تلخ باشد. دانستن تلخی واقعیت و چاره اندیشی یرای آن، برتر از شیرینی توهمات و گرفتاری های پسین است. برای جلوگیری از مرگ سازمان ها و نظام ها، نیاز به خودنوگری (autopoiesis) دارد. 

ممکن است مناقشه شود که نظام حکمرانی در ایران توانایی خودنوگری- یعنی به تدریج جوان شدن- دارد یانه. به نظر می رسد که حکمرانی در ایران در صورت وجود خواست، اراده ی تحول خواهی، و پذیرش روش های علمی، تخصصی و فنی، هنوز توانایی خودنوگری دارد. وجود بسیاری از ذکر خواسته در بیانیه ها، نامه ها و رهنمودها به طور ضمنی گویای امکان و امید به خودنوگری حکمرای در ایران است.

۸-خودنوگری فرآیندی طولانی است و تعامل تنگتنگ با رویکرد سیستمی دارد؛ در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت. با رعایت اصل عدد طلایی ۷ و مقوله سازی سلسله مند و بهره گیری از نظریه های سیستمی، می توان گامی در جهت خودنوگری حکمرانی در ایران برداشت که چنین است:

- کلان ترین ویژگی کلی (meta-emergent property) برخاسته از همه­ی مشکلات کشور چیست؟ به طور روشمند می توان نشان داد، بی اعتمادی مردم به حکمرانی است، ببرای نمونه بی اعتمادی به کارایی، بی اعتمادی به توانایی، بی اعتمادی رفع ناترازی، بی اعتمادی به فقرزدایی، بی اعتمادی به رفع فساد و رانت بی اعتمادی به سلامت بخش بزرگی از دیوان سالاری. فهرست این موارد زیاد است. برای برخورداری از حمایت ملی، دفع تجاوز و ناامید کردن متجاوزان، حکمرانی نیاز  ضروری و فوری به اعتمادآفرینی ملی دارد.

۹- اعتمادآفرینی نیز یک فرآیند طولانی است که از زیرفرآیند های خودنوگری حکمرانی در ایران است. بی اعتمادی عمدتاً ریشه در ناکارآمدی، ناتوانی و فساد دارد. بخش بزرگی از مردم، بر اثر بی اعتمادی، حکمرانی را از خود نمی دانند. چرا؟
افراد یا گروه های موجود در حکمرانی در ایران به سه شیوه "انتخاب"، "انتخاب انتصابی" و "انتصاب" تعیین می شوند. بخش بزرگی از نهادهای فنی و تخصصی که در بدنه حکمرانی اند، بر حسب صلاحیت های کارشناسی و تخصصی انتخاب یا توسط مردم مستقیماً انتخاب می شوند. اگر بدانتخاب شده باشند، می توان منتخب را بر کنار کنند. متأسفانه عملکرد "منتخبان انتصابی" و "منصوبان" چنین نیستند.

یک فرد برای ده ها سال ها بر یک نهاد حکومتی یا ملی نصب می شود. علاوه بر عدم صلاحیت خود، با قوم و خویش گرایی، رفیق بازی، مطیع پروری، خودی خواهی زنجیره ای از نصب ها را تشکیل می دهد. در کشوری که حکومت بر حدود ۸۰ درصد اقتصاد نافذ است، آفات انتصاب آغازین و زنجیره ی اتنصاب های پسین- را می توان دریافت. این چنین بوده است که در طول زمان به تدریج مردم خودرا جدا از بسیاری از منصوبان می بینند، به ویژه این که به رغم ناتوانی و ناکارآمدی منصوبان، مردم توانایی و امید برکناری شان را ندارند؛ کاستی ها و کژی های منصوبان از صدر تا ذیل را به حساب حکمرانی می گذارند. فزونی فاصله گرفتن مردم، در طول دهه ها برای حکمرانی پرهزینه بوده است.

نمونه بارز آن در رسانه ملی است که در دست منصوبانی بوده است که هیچ وقت خودرا به محک انتخاب مردم نگذاشته اند. رویگردانی از رسانه ملی، فاجعه ی ملی است. در در وضعیت بحرانی جنگی کنونی آفات انتصاب بیشتر عیان میشود.
رسانه ملی، بدون پاسخگویی به مردم، مواضعی جنگ افروزانه و مغایر مواضع صدر حکمرانی و سیاست رسمی اعلان شده دولت می گیرد. بحث آفات انتصاب در حکمرانی ایران منحصر به رسانه های حکومتی نیست. بسیاری از منصوبان در جایگاه های حکومتی نه بر حسب شایسته سالاری، بلکه به شیوه هایی که پیشتر ذکر شد، فرصت های ملی می سوزانند و منابع ملی تلف می کنند؛  توجیه بودن شدن در آن جایگاه ها صرفاً بر حسب انتصاب است.

۱۰- پیشنهاد: حکمرانی برای اعتمادآفرینی، به عنوان گامی برای خودنوگری- بعنی تلاش برای جوان شدن حکمرانی- در فرآیند و ساختار انتصاب گماشتگان در جایگاه مدیریتی، کارشناسی و اجرایی خود بازنگری بنیادین کند. شمار منصوبان به هزاران نفر در سطوح مختلف نظام و در جایگاه مدیریت منابع و مصالح کشور می رسد. در این بازنگری از مردم، کنشگران، اندیشمندان منصف، پاکدست و مدافع منافع ملی بهره بگیرد. برای اعتمادآفرینی ، لازم است حکمرانی به مردم اعتماد کند.
معلوم است که چنین بازنگری، تصمیمی دشوار است. این مهم جز با خواست، اراده و حمایت بی دریع صدر حکمرانی شدنی نیست، یعنی رؤسای قوای سه گانه از پس چنین مهمی بر نمی آیند. به هر تقدیر برای تحول تدریجی حکمرانی به سوی جوان شدن و خودنوگری، باید گامی شحاعانه برداشت و به یک جراحی های بزرگ در راه شایسته سالاری و حفظ منافع ملی برداشت. این گامی بلند است، اگر امروز برداشته نشود، فردا خیلی دیر خواهد بود.  

خلاصه ی کلام؛

- در این نقطه ی عطف تاریخ ایران، حکمرانی فرصت خودنوگری را از دست ندهد.
- بی اعتمادی مردم به حکمرانی آفت بزرگ ملی است. حکمرانی برای اعتمادآفرینی بکوشد.
- بازنگری فوری و اضطراری در منصوبان مدیریتی، کارشناسی و اجرایی در حکمرانی- مانند رسانه ها-  و حتی الامکان احاله ی انتصاب های مرسوم به انتخاب مردم، کنشگران و اندیشمندان گامی بزرگ در جهت اعتمادآفرینی و خودنوگری خواهد بود.  

* رضا رمضانی خورشیددوست انجمن علوم سیستم های ایران و دانشگاه صنعتی امیرکبیر
 ۲۱۶۲۱۶  

کد خبر 2088790

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =