به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر مریم کهنسال نودهی سخنرانی خود را با ارائه دو تصویر متفاوت از تهران در جنگ دوازده روزه آغاز کرد. تصویر اول، تصویری آخرالزمانی و تخلیه شهر است که شامل خیابانهای خالی، چهرههای مضطرب و صفهای طولانی پمپبنزین میشود. تصویر دوم، یک تجربه زیسته متفاوت و ویژه است که در آن، شهر به مکانی بدون ترافیک و سرشار از فضاهای سبز تبدیل میشود و حتی پرندگانی به آن باز میگردند. این دوره، یک ترکیب جدید و استثنایی از عوامل زنده و غیرزنده در شهر را به نمایش میگذارد.
او در تحلیل رفتار شهروندان در این دوره، آنها را به چهار گروه تقسیم میکند: "در حال رفتن" (افراد مرفه)، "قفلشدهها" (آسیبدیدگان جنگ)، "نمیتوانند بروند" (اقشار آسیبپذیر مانند سالمندان و افراد کمبضاعت) و "میخواهند بمانند" (کسانی که احساس تعلق به شهر دارند و میخواهند از آن دفاع کنند).
کهنسال نودهی برخلاف دیدگاههای نیهیلیستی، جنگ را فرصتی برای "بازسازی سرمایه اجتماعی" شهر میداند. او به نمونههایی از کنشهای محلی مانند تلاش کاسبان برای تأمین مایحتاج و باز ماندن کتابفروشیها برای اجتماع اشاره میکند. وی معتقد است که این بحران، دغدغههای مشترک را آشکار کرده و به مردم فرصت داد تا "همدیگر را واضحتر پیدا کنند". او بر اهمیت نقش "ما" (شهروندان دغدغهمند) تأکید میکند و این جنگ را، مانند جنبش "زن، زندگی، آزادی"، یک نقطه عطف میداند که هیچ چیز نباید به قبل از آن برگردد. او در نهایت بیان میکند که به جای هل دادن وضعیت فعلی، میخواهد در حد توان این روند را متوقف کند.
دکتر نوید پورمحمدرضا در سخنرانی خود با عنوان «شهر همبسته، یک (کذب) روایت»، به بررسی تضادهای روایی و مکانی تجربه تهران در جنگ پرداخت. او در ابتدا به این نکته اشاره کرد که در عرصه شهری، با جدالی بین روایتهای مختلف روبه رو هستیم و در این میان به چهار روایت ایدئولوژیک ، چندصدایی، روایت حاشیه ای زیرین، و روایت های چندپاره گسیخته از هم پرداخت.
او در باره روایت یکپارچه ایدئولوژیک گفت: روایت یک پارچه ایدئولوژیک، روایتی رسمی است که دارای انسجام درونی است و توسط نهادهای قدرت برای تبلیغ یک چشمانداز فکری-سیاسی مشخص تدوین میشود. این روایت با استفاده از یک "ما"ی نامشخص، شهروندان را به نوعی "گروگان" میگیرد.
او سپس به روایت دوم اشاره می کند که روایت های چندصدایی است. او در این باره می گوید: روایت های چند صدایی، توسط پژوهشگران، هنرمندان و دانشگاهیان ایجاد شده و دیدگاههای متکثر و شهروندیتری را بازتاب میدهند. نوید پور محمدرضا در باره روایت سوم، به روایت های حاشیه ای یا زیرین اشاره می کند. او در این باره می گوید که روایت های حاشیه ای یا زیرین، صدای اقلیتها، مردم عادی، و "بازندهها" است که حضور کمرنگی دارند و عمدتاً توسط روایتهای دانشگاهی و هنری بازنمایی میشوند.
او در ادامه به روایتهای چندپاره و ازهمگسیخته به عنوان چهارمین روایت اشاره می کند و می گوید: روایت های چندپاره و از هم گسیخته روایتهایی هستند که از ادبیات پستمدرن تأثیر گرفته و به جای یک کل منسجم، به گسست، ابهام و تناقض در قصه شهر میپردازند.
دکتر پورمحمدرضا در ادامه، ایده "شهر همبسته" را که روایت رسمی در تلاش برای ساخت آن است، نقد میکند. او به نمایش ماکت خرابهها در کنار تئاتر شهر اشاره میکند و آن را نمونهای از بدسلیقگی میداند، زیرا به دلیل ماهیت حکومتی آن، نمیتواند نماد "خانه همه ما" باشد. از منظر مکانی نیز، با توجه به خیابانهای خالی و شهر تعطیل در زمان جنگ، این ایده باورپذیر نیست.
وی در ادامه به مفهوم "شهر تابآور" میپردازد و تهران را در زمان جنگ "شهری بیدفاع" میداند که فاقد پناهگاه عمومی و سیستم هشدار کارآمد بوده است. او بر این باور است که همبستگی اجتماعی در تهران در حال زوال است و فرار برخی از مسئولین و سست شدن شبکههای اجتماعی این روند را تشدید کرده است. در پایان، او تأکید میکند که روایت رسمی نمیتواند به یک تناقض مهم پاسخ دهد: «آیا میتوان مرزی بین دفاع از خاک و دفاع از نظم سیاسی قائل شد؟»
۲۱۶۲۱۶
نظر شما