به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان، علیرضا نراقی در این نشست گفت: به عکس ایران، نمایشنامه دایی وانیا در بین آثار چخوف یکی از محبوبترین آثار در جهان است. در ایران در مقایسه با سایر آثار چخوف، «دایی وانیا» کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، در همین چند سال اخیر چند اجرای مهم از آن داشتهایم که یکی از آنها، همین اجرا بود که در دوران کرونا انجام شد و ما امروز آن را دیدیم. یکی از ایدههای اصلی در کارهای چخوف نمایش ملال است. ملال یک لایه اجتماعی دارد و یک لایه درونیتر و روانشناختی. من فقط چند جمله درباره لایه اجتماعی میگویم، چون فکر میکنم این اثر قرابت زیادی با شرایط جامعه ما دارد. منظور شرایطی است که در آن نظم یا نظامی فکری و جمعی در حال فرو ریختن است یا فرو ریخته؛ ارزشهای آن دیگر کارکردی در جامعه ندارند و در عین حال نظم جایگزین هم هنوز به وجود نیامده است. اصطلاحاً به این وضعیت میگویند «وضعیت دیگر نیست و هنوز نیست»؛ یعنی نظم پیشین وجود ندارد و نظم جدیدی هم به وجود نیامده است.
او ادامه داد: در چنین شرایطی اصولاً روابط اجتماعی و روابط روزمره هم دچار مشکل میشوند و جغرافیای خودشان را از دست میدهند. چخوف دقیقاً راجع به همین سردرگمی مینویسد. فروپاشی آن نظام فئودالی که رو به ویرانی است؛ اینکه آرامآرام شهرها بزرگتر میشوند، صنایع عظیمتر میشوند و نظام تولیدی پیشین موضوعیت خود را از دست میدهد، طبیعتاً نظام اخلاقی هم که بر آن نظام متکی بود از بین میرود. این وضعیت را در نظریهپردازیها «وضعیت انسداد» یا «نهیلیزم» مینامند؛ یعنی وضعیتی که نظریههای جایگزین هنوز پرورده و مستقر نشدهاند. ما میتوانیم به جرأت بگوییم تقریباً همه نمایشنامههای چخوف با این وضعیت مواجهاند. آن لایه اجتماعی که گفتم، برای ما بسیار ملموس است؛ زیرا شرایط ما نیز همین است. این وضعیت زاینده نوعی ملال است، چون سیستم قدیم رفته و سیستم جدید هم جایگزین نشده است و افق قابل اتکایی هم ارائه نداده است. همین پیدا نکردن جغرافیای خود در شرایط اجتماعی و نظام تولید نوعی ملال ایجاد میکند، چون افقی وجود ندارد و چشماندازی هم دیده نمیشود.
این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: اما بخش مهمتر لایه درونی و اکزیستانسیال ملال است. این اثر دارای این لایه وجودی هم هست. مارتین هایدگر (به عنوان مهمترین فیلسوف قرن بیستم)، بحث مستوفایی در مورد مبحث ملال دارد. ما یکسری حالات انسانی داریم که این حالات نوعی توقف در زندگی ما ایجاد میکنند و باعث میشوند از شرایط روزمرگی خارج شویم. همین توقف موجب میشود که مواجهه ما با زندگی، با زمان و با هستی تغییر کند و اصیلتر شود. هایدگر یکی از مهمترین این حالات را «ملال» میداند. او و فیلسوفان وجودشناس همچنین از احساسهای دیگری صحبت میکند، مانند اضطراب، وحشت و حتی حالت خلسه. اینها هر کدام ما را از روزمرگی بیرون میآورند و باعث میشوند زندگی را از نقطهای اصیلتر ببینیم.
نراقی در ادامه صحبتهایش گفت: وقتی از ملال صحبت میکنیم، سه لایه را باید از هم تمیز دهیم: اول، ملال در موقعیت؛ مثلاً وقتی در فرودگاه منتظریم، کارهایمان را انجام دادهایم و فقط منتظر ساعت پرواز هستیم. این انتظار برای ما ملالآور است. یا وقتی با تأخیر حرکت وسیله نقلیه روبهرو میشویم، یا ملالی که در ترافیک تجربه میکنیم. دوم، ملال در فرایند است؛ یعنی کل یک فرایند برایمان ملالآور است؛ مثلاً کل یک مجلس یا مراسم برای ما خستهکننده و ملالآور است، از ابتدا تا انتها. مثلاً برای من اغلب مجالس عروسی ملالآور است و این حس از ابتدا تا انتها با من همراه است. البته این برای هر کسی متفاوت است، بسته به سلیقه و نوع نگاهش. اما یک ملال دیگر هم داریم: ملال از بودن. یعنی من از زندگیام دچار کلافگی و کسلی میشوم. دیگر نمیتوانم زندگیام را تاب بیاورم و نمیدانم با آن چه کنم.
مجید امرایی (دراماتراپیست و پژوهشگر) در بخش بعدی این نشست گفت: بحرانی که در نمایش رخ میدهد، از تصمیم پروفسور برای فروش ملکش آغاز میشود. این تصمیم در واقع یک مسئله بزرگ ایجاد میکند. در دراماتراپی، بحران تحت عنوان «مسئله» مطرح میشود؛ مسئلهای که نقشها و شخصیتهای ما را دچار چالش میکند.
این بحران آنجا به اوج خودش میرسد که افراد از منظر نقشی دچار مسئله میشوند و نقش فردی و اجتماعیشان دیگر رضایتبخش نیست. در روابط بیننقشی هم دچار چالش هستند.
این عدم رضایت هر چه جلوتر میرود حادتر میشود، زیرا افراد در روابط نقشی قرار میگیرند که تعارض ایجاد میکند. فردی که از منظر نقشی دچار مسئله میشود، در سه موقعیت قرار میگیرد: یا دچار محدودیت نقش میشود (که در ادامه توضیح خواهم داد کدام شخصیتها در این نمایش دچار محدودیت نقش هستند)، یا دچار تکرار نقش میشود (که باز هم توضیح میدهم کدام شخصیتها این ویژگی را دارند)، یا دچار مخدوش شدن نقش میشود. در این نمایش، وانیا شخصیتی است که دچار نقش مخدوش است.
او ادامه داد: مهمترین نشانههای روانشناختی ـ یا بهتر است بگویم از نگاه رواننمایشگری ـ در شخصیتهای نمایش به ترتیب چنین است: استاد بازنشسته دانشگاه که پا به کهولت سن گذاشته و سالها با درآمد ملک روستایی همسر اولش در شهر زندگی کرده، حالا که به پیری رسیده ازدواج مجدد کرده و زن جوانی اختیار کرده است. همین عنصر، او را به چالش کشیده است. همسر جوان او، یلنا، نیز از نگاه دیگری دچار همین چالش است؛ از منظر نقشی، او دچار مخدوش شدن است، چون نه انتخابش متناسب با سنش بوده، نه توانایی مواجهه با شرایط موجود را دارد، خصوصاً در روابط عاطفی با زن جوانش ناتوان است و در روابط بیننقشی با دیگران هم رضایت ندارد. شرایط جسمی او نیز او را راضی نمیکند. درست به همین دلیل، او به عنوان «فرد دچار مسئله» شناخته میشود. بخش عمده شخصیتهای نمایش دچار مسئلهاند و مسائلشان به هم پیوند میخورد و در واقع همین پیوند است که این نمایشنامه را برای ما میسازد. پروفسور با انباشت نیازهای پاسخدادهنشده مواجه است: هم نیازهای فردی و عاطفی و هم نیازهای اجتماعی.
این پژوهشگر در ادامه صحبتهایش بیان کرد: یلنا، همسر دوم پروفسور، زن ۲۷ سالهای است با نیازهای روانی و عاطفی دوران جوانی. او بسیار زیبا و دلرباست و به گفته خودش جذب استادی پروفسور شده بود و گمان میکرده از روی عشق ازدواج کرده است. پس از منظر روانی، با انتخابی سخت روبهرو است و به نوعی شکست عشقی و ناکامی را در خود احساس میکند. حالا متوجه شده که آن احساس هر چه بوده، عشق نبوده است. کمااینکه او هم از نظر زندگی و روابطش راضی نیست و او نیز به عنوان شخصیت دچار مسئله مطرح است. از منظر نقشی دچار محدودیت نقش است، چون احساس میکند دیگر نمیتواند انتخابی داشته باشد؛ در شرایطی قرار گرفته که فضایی محدود برایش ایجاد شده و او را گرفتار کرده است. او نیز دچار بحران لاینحل است. حتی روابط عشقی او با دیگران پاسخی به همین نیاز است. رابطهای که با مردان اثر دارد، از جمله همسر بدخلق و عبوسش از یک سو و عاشق سمجی مثل وانیا از سوی دیگر، بزرگترین موقعیت برزخی و عذابآور را برای او ایجاد میکند. دختر پروفسور، سونیا، با نشانههای مسئلهمحور به شهر آمده است. او به سن ازدواج رسیده اما زیبا محسوب نمیشود، از نظر ظاهری جذابیت چندانی ندارد یا خودش چنین احساسی دارد. مدتی است به دکتر آستروف علاقهمند شده اما از او علامت مثبتی دریافت نمیکند. از سوی دیگر میبیند که مردان مورد احترامش و حتی دکتر، جذب همسر جوان پدرش شدهاند. همین باعث میشود او هم دچار نوعی ملال و نارضایتی شود و از منظر نقشی دچار تکرار نقش شود. این تکرار ملالآور آنجا به اوج خود میرسد که احساس میکند هیچ مردی به او توجه ندارد و جذابیتی ندارد و نوعی افسردگی را تجربه میکند.
امرایی در ادامه صحبتهایش گفت: آستروف، مردی میانسال و پزشک منطقه است. او در راستای علایقش برای حفظ محیط زیست، فعالیتهایی در زمینه کاشت درخت و جنگلداری انجام میدهد. فشار کار پزشکی و سروکله زدن با بیماران و آدمهای عجیب و غریب باعث شده خواب و خوراک سالمی نداشته باشد. او دچار اختلال خواب و خوردن(الکل) است. در نوشیدنش افراط میکند و بهخاطر مصرف الکل جسمش شکسته شده است. اخیراً هم بیماری زیر دستش مرده و او مدام خودخوری میکند و احساس گناه دارد. دکتر به قول خودش «نه به چیزی و نه به کسی دلبسته است» و به شدت احساس ملال میکند. از منظر نقشی هم دچار محدودیت نقش است. با حضور ساکنان جدید، اشتیاقی در او ایجاد میشود و به همسر پروفسور علاقهمند میشود؛ اما همین علاقه هم میانمایه است و ناکام میماند. وانیا هم با وجود اینکه سالها با درآمد ارثی که از زن اول پروفسور به او رسیده زندگی خانواده را چرخانده، اکنون با بیقراری یلنا و خودخواهی پروفسور مواجه است. این وضعیت باعث خروج او از حالت تعادل میشود.
او افزود: این خروج از تعادل در خلق اثر هنری مهم است. در واقع نیاز یک نمایشنامه این است که تعارض شکل بگیرد. «مسئله» یک عنصر مهم و پیشبرنده برای داستان است. در رواننمایشگری، این عنصر پیشبرنده به نام «مسئله» شناخته میشود. در تئاتر، ما مسئله میسازیم، اما در دراماتراپی مسئله را میگشاییم و حل میکنیم.
در تئاتر، با داستانی روبهرو هستیم که ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، اما در رواننمایشگری داستان عموماً واقعی و مسئلهمحور است. یعنی هر کدام از شخصیتهای این نمایشنامه اگر قرار باشد در کارگاه رواننمایشگری حضور داشته باشند، معنا پیدا میکنند. اما کنار هم بودن این شخصیتها، چون ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، تحت عنوان تراپی نمیتوان به آن نگاه کرد.
فصل دوم جلسات فیلمتئاترهای سینماتک خانه هنرمندان ایران با دستهبندی «تراژدیهای مدرن روانشناختی» انتخاب شده و طی پنج هفته مستمر از ماه مهر (چهارشنبههای مهر) با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش گذاشته میشود.
5959
نظر شما