به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، طاهره مهری- تاریخنگاری ایران از ۱۵۰ سال اخیر دچار تغییر و تحول اساسی شده و پژوهشگران ایرانی به شیوه جدیدی تاریخ مینویسند، با توجه به اینکه کتابها و آثار تاریخی همیشه جزء آثار پرمخاطب و پراقبال بوده است و افراد زیادی به آنها مراجعه میکنند، در این ۱۵۰ سال اخیر آثار زیادی پدید آمده است. آثاری مانند «تاریخ بیداری ایرانیان» یا «تاریخ مشروطه کسروی»، یا آثار عبدالحسین زرینکوب، عباس اقبال آشتیانی یا کتابهایی مانند «تاریخ ایران باستان» و یا کتابهایی که بعضی از روشنفکران نوشتند، برخی از این آثار تاثیرات زیادی داشتند و در یادها ماندند. در این خصوص با رضا مختاری اصفهانی، دانشآموخته تاریخ و سندپژوه به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
به نظر شما کتابهای موثری که تاثیری فراتر از معمول برجا گذاشتهاند، کدام آثار هستند و چرا و چگونه ممکن است که اثری فراتر از حد معمول تاثیرگذار شود؟
تاریخنگاری مدرن ایران با مشروطه آغاز شد. در این نوع تاریخنگاری که آغاز آن با کتابهایی مانند «تاریخ بیداری ایرانیان» اثر محمد ناظمالاسلام کرمانی و «حیات یحیی» نوشته یحیی دولتآبادی شناخته میشود، علل و موجبات حوادث بررسی میشوند. در این نوع تاریخنگاری ریشههای فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حوادث مهم هستند. وقایع در خلأ رخ نمیدهند و وقایعنگاری صرف انجام نمیشود. تاریخ تنها عرصه قدیسان و قدرتمداران نیست. در تاریخنگاری مدرن ایران مانند خود انقلاب مشروطه روایت از مردم جایگاه مهمی دارد. نه اینکه در تاریخنگاری پیش از مشروطه نامی از مردم نبود، بلکه جایگاه مردم چندان اهمیت نداشت. مردم در تاریخنگاری سنتی بیشتر اراذل و اوباش و شورشیان مخلّ نظم بودند. اگر نامی از آنان بود، بیشتر در ادبیات غیررسمی و عامیانه بود. دربار و قدرت سیاسی به عنوان منبع و مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی شناخته میشدند. همان مردمی که جنبش تحریم تنباکو و انقلاب مشروطه را رقم زدند، در تاریخنگاری مدرن جایگاه مهمی یافتند. تحولات سیاسی دیگر دست به دست شدن قدرت از ایلی به ایلی و از سلسلهای به سلسلهای یا از شاهی به شاهی نبود، این تحولات اجتماعی، فکری و اقتصادی بودند که تحولات سیاسی را رقم میزدند و در سطور تاریخ ذکر میشدند.
این آثار شاخص چه تاثیری بر تاریخنگاری ما بر جای گذاشتند؟ آیا این تاثیر مثبت بود یا منفی؟
آثاری چون «تاریخ بیداری ایرانیان»، «حیات یحیی» و «تاریخ مشروطه» ایران نوشته احمد کسروی جهت و نگاه تاریخنگری و تاریخنگاری ایرانی را تغییر دادند. آنان با زبانی ساده و بدون تکلف که پیش از این در تاریخنگاری رسمی و درباری غایب بود، به روایت وقایع پرداختند. بیان جزئیات بدون زواید از ویژگیهای این دست تاریخنگاری بود. برخلاف تاریخنگاری سنتی که گاه بیان جزئیات به مرز سخافت میرسید، این بار جزئیات به ریشهیابی حوادث کمک میکرد. با توجه به این ویژگیها، تاریخنگاری مشروطه متمایز از تاریخنگاری پیش از خود شد و همچنان آثاری مانند تاریخ بیداری ایرانیان و تاریخ مشروطه ایران اثر کسروی قابل استناد هستند و با بیان بهانهای به نام کلانروایت نمیتوان آنها را زیر سؤال برد. تأثیرگذاری این تواریخ را که بعدها از موضوع مشروطه فراتر رفت و کسی مانند حسن پیرنیا «تاریخ ایران باستان» را نگاشت، توجه به جنبههای مختلف موضوع و زبان بیتکلف این دست تاریخنگاریها است.
نسل بعدی تاریخنگاری مدرن ایران دارای تحصیلات دانشگاهی بودند و در روایت تاریخ به منابع گوناگون و مستند کردن توجه کردند. نسل پیشین نگاه و جهت را تغییر داد، نسل بعد روایت علمی و استنادی را نهادینه کرد. عباس اقبال آشتیانی و فریدون آدمیت به فاصله یک نسل میراثداران تاریخنگاری مدرن ایران بودند که روایتی مستند از حوادث داشتند؛ هر دو نویسنده درباره میرزاتقیخان امیرکبیر نوشتهاند، اگرچه بیان و ادبیات آنها متفاوت است، اما نگاه و نگرش شبیه هم است.
یکی از تحولاتی که در تاریخنگاری مدرن ایران در دوره پهلوی دوم رخ میدهد، حضور افرادی با تحصیلات ادبیات در این حوزه است. کسانی مانند عبدالحسین زرینکوب و عبدالحسین نوایی که میتوان آنها را ادیبان تاریخنگار نامید، روایتی جذاب و علمی از وقایع دارند؛ نکتهای که در تاریخنگاری دانشگاهی و علمی امروزه ایران مفقود است. تفاوتی که نسل دوم و سوم با نسل اول دارد، روش تحقیق است. در تاریخنگاری نسل اول ترکیبی از وقایعنگاری، خاطرهنگاری، تاریخ شفاهی و گزارش خاطرات وجود دارد، اما در تاریخنگاری نسل دوم و بهویژه نسل سوم استفاده از اسناد جایگاه خاصی پیدا میکند. فریدون آدمیت در بهره از اسناد وزارت خارجه بریتانیا و اسناد داخلی اعم از آرشیو وزارت خارجه و آرشیوهای شخصی و خانوادگی به منابع اصلی و متقن رجوع میکند. عبدالحسین نوایی نیز با انتشار کامل اسناد از تیموریان تا قاجاریه گام مهمی در سندپژوهی و تاریخنگاری برمیدارد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایی مانند «اقتصاد سیاسی ایران» از همایون کاتوزیان یا «ایران بین دو انقلاب» آبراهامیان منتشر شد، اهمیت این کتابها در چیست؟ آیا قابل مقایسه با کتابهای قبل هستند؟ علت تاثیرگذاری این کتابها در چیست؟
تأثیرگذاری این کتابهای تاریخی که نمونههایی از آثار یا نویسندگانشان ذکر شد، در نگاه، منابع، بیان و ادبیات روایت است. با وجود کثرت منابع در روزگار ما که آثار بسیاری شناخته یا منتشر شدهاند، متأسفانه همچنان در بهره از این منابع یا اسنادِ در دسترس کوتاهی میشود. مهمترین نقص در بهره از اسناد در شناخت و تحلیل اسناد است. ناآشنایی با ادبیات نیز موجب ضعف روایت در تاریخنگاری روزگار ما شده است. حال آنکه نسلهای پیشین به ادبیات احاطه کامل داشتند. به همین جهت است که آثار زرینکوب همچنان تأثیرگذار و جذاب هستند. هرچند که با توجه به منابع جدید نیاز به بازنگری دارند.
در خود ایران چه آثار شاخصی پدید آمد؟
بعد از انقلاب تاریخنگاری تحت تأثیر نگاه سیاسی قرار گرفت. تاریخ حتی از علوم سیاسی، سیاسیتر شد. بعضی از نهادهای حاکمیتی و مراکز دولتی به تاریخنگاری روی آوردند. کتابهای تاریخی مستقل و متفاوت از گفتمان رسمی زیر تیغ سانسور قرار گرفتند. تاریخنگاری تا حد کار اداری تنزل یافت. افرادی به عنوان پژوهشگر تاریخ شناخته شدند که در جهت هدف و نگاه خاصی با ادبیات نازلی قلم میزدند. با این همه، حضور استادانی چون غلامحسین زرگرینژاد و سهراب یزدانی موجب شد تاریخنگاری علمی و دانشگاهی تأثیرگذار پابرجا بماند. دکتر زرگرینژاد به جز تصحیح و انتشار آثاری در حوزه رسایل سیاسی دوره قاجاریه و مشروطه، درباره آقامحمدخان قاجار اثری مهم تألیف کرده است. تکنگاریهای دکتر یزدانی نیز از کتابهای مهمی است که در حوزه تاریخ معاصر ایران منتشر شدهاند. با توجه به همان نقیصهای که درباره تاریخنگاری داخل کشور گفته شد، بخش مهمی از کتابهای تأثیرگذار در خارج از ایران منتشر شدند؛ در تألیف این آثار سهم عمده از آنِ محمدعلی هما کاتوزیان و یرواند آبراهامیان و در سالهای اخیر متعلق به عباس امانت، محمد توکلی طرقی، حمید شوکت و عباس میلانی است. البته در بررسی این آثار نبایستی دچار شیفتگی شویم. کتابهای «اقتصاد سیاسی ایران» اثر هما کاتوزیان و «ایران بین دو انقلاب» نوشته یرواند آبراهامیان با توجه به انتشار منابع و اسناد جدید دچار خدشه شدهاند، اما با توجه به ضعف تاریخپژوهی در داخل همچنان مورد ارجاع و استناد قرار میگیرند. عباس میلانی هم دچار آسیبی شده که بخش مهمی از تاریخنگاری داخل به آن دچار است و آن همانا غلبه سیاست بر تاریخ است.
اگر آثار شاخصی نداریم، چرا نداریم و چرا آثار شاخصی مانند «تاریخ مغول» عباس اقبال آشتیانی یا «تاریخ روابط ایران و انگلیس» اثر محمود محمود دیگر پدید نمیآیند؟
هر نسلی تاریخنگار خود را دارد. کتابهای جدیدی درباره دورههای مختلف و اشخاص و رجال گوناگون تألیف و منتشر میشوند. مهم این است که ممیزی در محتوای علمی جای خود را به ممیزی در کتابسازی بدهد؛ کتابسازی مهمترین آفتی است که علاوه بر تاریخنگاری سفارشی، پژوهشهای تاریخی داخل کشور را تهدید میکند.
۲۵۹
نظر شما