شیخ با چراغ قوه و با دقتی در حدُ سُفتنِ مروارید، همه جای کشتی را میکاود. سوراخها بسیارند. ولی باید دید، کدام بزرگتر و خطیرتر است.
اگر کسی به خواب من بیاید و از من بپرسد: میرزا محمدعلی! آیا 353 هزار میلیارد تومان، کم پولی است؟
فی الفور میگویم: نه. به جان خودم. خیلی پول است.
چرا؟ چون به احتمال قوی خواب من هر اندازه ژرف باشد، باز هم میدانم که مجموع پولی که ته کارتها و حساب هایم مانده، رقم ناچیزی است!
حالا چرا 353 هزار میلیارد تومان؟
خب...می دانید! این پولِ به ظاهر کلان، بودجهی وزارت آموزش و پرورش کشور ما در سال 1404 بود و به احتمال قوی برای سال آینده به 450 هزار میلیارد تومان خواهد رسید!
ولی اگر در عالم بیداری از وزیر آموزش و پرورش بپرسند: سربازِ سردار رادان! آیا 353 هزار میلیارد تومان، کم پولی است؟
قطعا در جواب میگوید: بله که کم است. به خدا این پول کفاف هیچ چیزی را نمیدهد!
جالب است بدانید که حق با وزیر است و از نظر متولیان وزارت آپ، در سال جاری، این وزارتخانه باید 800 هزار میلیارد تومان پول میگرفت و نه 353 هزار میلیارد تومان!
همین جا ترمز لطفا. ...
نیش نه.
ترمز کامل.
اگر اوضاع و احوال کشورمان خوبِ خوب و گل و بلبل بود و میتوانستیم 800 همت به این وزارتخانه اختصاص بدهیم، آیا اوضاع نظام آموزشی ما و کیفیت تحصیل فرزندانمان ارتقا مییافت و میانگین نمرات از 11 به 14 می رسید؟
پاسخ دقیق: خیر.
چرا؟ اگر حقوق و دستمزد کل معلمین و نیروهای آموزش و پرورش را دوبرابر کنیم، کیفیت تحصیل بهتر نمیشود؟
الزاما خیر.
اگر کل مدارس کشور یک شیفته شوند، هیچ جا هیچ ساختمان مدرسه غیراستانداردی نداشته باشیم، در تمام مدارس ما امکانات ورزش و سرویس بهداشتی خوب و تخته سیاه دیجیتالی هوشمند و میز و صندلی عالی و کارگاه و آزمایشگاه درست و حسابی در اختیار فرزندانمان بگذاریم؛ چه؟ کیفیت تحصیل بهتر میشود؟
خیر. الزاما خیر.
الزاما و کوفت! الزاما وام.آر.آی. پس خودت بنال. چه باید کرد؟ ایراد کار کجاست؟
ببینید! ایراد و اشکال عظیم نظام آموزش و پرورش در این کشور، فقط کمبود اعتبارات مالی نیست. مشکل اصلی در ساختارِ آموزش، محتوای کتب درسی و معرفت شناسی نظام آموزشی ماست. مشکل اصلی حرفی است که میخواهیم به بچه هایمان یاد بدهیم.
خب... وقتی که معلم به جای 15 میلیون تومن، سی میلیون تومن بگیره، کار بهتر میشه دیگه. نه؟
خیر. بهتر نخواهد شد. بِیس و بنیانِ کار معلمین ما، چیزی غیر از کتب درسی نیست. وقتی کتاب درسی ما، محتوای آموزشی ما، خوراک فکری مواد درسی ما، هیچ انطباقی با سال 1404 هجری شمسی و 2025 میلادی ندارد، وقتی اغلب دانشآموزان ما در مقایسه و انطباق محتوای کتب درسی با زندگی خود و جامعه و جهان، دچار حس بیربطی و خندههای طولانی میلان کوندرایی میشوند، وقتی که بین جهانِ ذهنی کودکان ما و جهانِ مدرسه، دنیایی شکاف و تضاد و تفاوت وجود دارد، آنها به جای یادگیری دانش، در وادی کسب نمره و تست زنی و سالوس میافتند و به این نتیجه میرسند که مدرسه، جاییست برای رسیدن به شغل و پول و نه مکانی برای یادگیری، پرورش، زیستن، ارتباط اجتماعی و ارتقای فکری.
با نگاهی به شرایط امروز کشور و آسیبها و مشکلات و لطمات نظام حکمرانی، میتوانیم حفرهها و درزها و سوراخهای بسیاری پیدا کنیم. از کمبود منابع به خاطر تحریم و فساد مالی و بیانضباطی مالی گرفته تا عدم تشخیص اولویتها، از کمبود انژی بگیر تا مشکلات بهداشت و درمان، از شکاف حاکمیت و جامعه بگیر تا اقتصاد دستوری و خیلی چیزهای دیگر. ولی باور کنیم، بزرگترین سوراخ این کشتی، نظام آموزشی ماست.
نه تنها وزارت آموزش و پرورش، بلکه وزارت آموزش عالی نیز مشکلاتی دارد که بزرگترین سوراخهای دیواره و کف کشتی را به وجود آوردهاند. اما این اشکال، چیزی نیست که بتوان با پول آن را حل کرد. اگر بودجه و اعتباراتِ هر دو وزارتخانه، دو برابر شود، باز هم تغییر محسوسی روی نخواهد داد. همچنان که اگر اعتباراتِ روزانه 130 میلیارد تومان صدا و سیما نیز به روزی 700 میلیارد تومان برسد، باز هم آب از آب تکان نخواهد خورد و نهایتا جلیلی به جای آغل، چند مترادف دیگر آن را به کار خواهد برد و همین روند برنامه سازی درپیت کنونی هم به شکل کمی پیش خواهد رفت و نه در سطح کیفی. چیزی که باید عوض شود، محتوا، فکر و رویکرد این نهادها به جهان، ایران، منطقه، انســـــان، زنــدگی و دانش است.
برای آن که بخشی از مشکلات استراتژی فکری آموزش و پرورش کشور را درک کنیم؛ کافیست یک بار متونی همچون سند تحول بنیادین را مرور کنید. خواهید دید که در اسناد بالادستی نظام آموزشی ما، آرمان و غایت نهایی این است که کودکان ما «حیات طیبه» را در وجود خود متحقق سازند...مگر حیاتِ طیبه، بدچیزی است؟ خیر. خیلی هم عالی و ممتاز است و خوش به حال تمام آدمهایی که به قول هواشناسان، کمی تا مقداری در وادی طیبه هستند....مشکل از بطن این مفهوم و معانی آن نیست. مشکل از جایی آغاز میشود که به خاطر بیاوریم، فرزندان ما امروز در عصر هوش مصنوعی و دنیای شتابانِ تحولات فکری، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی؛ کارشان تنها با حیات طیبه راه نخواهد افتاد.
آنان پیش و بیش از هر چیز، به «اندیشهی انتقادی» نیاز دارند، به کتب درسی مترقی و پیشرفتهای نیاز دارند که با «عصرِ امروز» خوانایی داشته باشد. این نظام آموزشی، آن قدر که به مانتو و مقنعهی دخترانمان فکر میکند، به ارتباط زن و جهانِ امروز هم اندیشیده است؟ این نظام آموزشی، به همان اندازه که نگرانِ شیطنتها و بازیگوشی پسران ماست، به جوکها و رفتار خارج از مدرسه و زندگی روزمره و الگوگیریهای آنها اندیشیده است؟...خیر. خیر.
در دولت رییسی تصور میشد که با استخدام چند هزار طلبه و روحانی دینی در وزارت آموزش و پرورش، میتوان فضای مدارس را تغییر داد! در دولت پزشکیان نیز، وزیری در راس کار قرار گرفت که دقیقا از همان الگوی فکری تبعیت میکند. ولی من مرده شما زنده... این نظام آموزش و پرورش با این کتابها و این تفکر و معرفت و جهان بینی، بزرگترین سوراخ این کشتی است.
نظر شما