گفت‌وگوی دو جهان: علامه طباطبایی و هانری کربن در تراز بزرگ‌ترین فلاسفه شرق و غرب / علامه طباطبایی؛ فیلسوف سنت‌شکن

رحمتی با اشاره به اهمیت نگاه علامه در حوزه تفسیر قرآن، جایگاه الهام‌بخش او را یادآور می‌شود و می‌گوید: «کار علامه طباطبایی فقط به فلسفه و تفسیر محدود نمی‌شود. او برای ما ایرانیان الهام‌بخش بوده و هست. پس از او، هم فلسفه اسلامی و هم مطالعات تفسیری قرآن جایگاه تازه‌ای یافتند. می‌توان گفت علامه پلی میان سنت و تجدد ساخت؛ پلی که هنوز راه عبور ما به آینده‌ای عقلانی و معنوی است.»

گروه اندیشه: گفت و گو حاضر با دکتر انشاالله رحمتی پژوهشگر و مترجم برجسته حوزه فلسفه و عرفان، سردبیر مجله «اطلاعات حکمت و معرفت» و استاد گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، که توسط راضیه خوئینی در روزنامه ایران انجام شده است. رحمتی روابط علامه طباطبایی و هانری کربن را «واقعه‌ای کم‌نظیر در تاریخ تعامل فکری شرق و غرب» می داند. او برای تایید نگاه خود در محور نخست به دیدارهای علامه طباطبایی و هانری کربن در سه بخش اهمیت تاریخی، شان متقابل این دو، و ماهیت گفت و گو این دو متفکر شرق و غرب توجه می کند. او در ادامه در بخش دوم به سنت شکنی و احیای فلسفه و تفسیر توسط علامه طباطبایی می پردازد. رحمتی در این بخش سنت شکنی مرحوم طباطبایی با اصلاح حوزه مترادف می داند. همچنین نقش محوری تفسیر علامه را رساندن پیام عقلانیت و معنویت اسلامی ذکر می کند. در این بخش همچنین مقابله با مارکسیسم و ایجاد پلی میان سنت و تجدد را الهام بخش گسترش فلسفه و تفسیر در دوران معاصر می داند. 

 به هر روی اهمیت علامه طباطبایی آن اندازه است که در فهرست بزرگداشت‌های سال ۲۰۲۶ و ۲۰۲۷ یونسکو، قرار گرفته است زیرا اندیشه او یادآور ضرورت گفت‌وگو، عقلانیت و پیوند میان سنت و تجدد است؛ همان راهی که او با آرامش و یقین پیمود و امروز جهان تشنه شنیدن آن است. و همین موضوع بهانه گفت و گوی راضیه خوئینی با دکتر انشاءالله رحمتی درباره جایگاه علامه، نسبت سنت و مدرنیته درباره اندیشه او است. رحمتی مترجم آثار هانری کربن و سیدحسین نصر و از چهره‌های شاخص در ترویج فلسفه اسلامی است. این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد: 

واقعه‌ای کم‌نظیر در تاریخ تعامل فکری شرق و غرب

دکتر رحمتی دیدارهای علامه طباطبایی و هانری کربن را یکی از رویدادهای «کم‌نظیر در تاریخ تعامل فکری و معنوی میان شرق و غرب» دانست و گفت: «اگر عنایت داشته باشید، هانری کربن تقریباً با همه بزرگان زمانه‌اش و شخصیت‌های مشهور و برجسته‌ای همچون کارل گوستاو یونگ، یا گرشوم شولم، مارتین هایدگر، اتین ژیلسون و لویی ماسینیون دیدار و گفت‌وگوهایی داشته است. جلسات مباحثه با این شخصیت‌ها که گویی در جهان ما تکرار نشدنی هستند با دیدارهایش با علامه بسیار تفاوت داشته است. با وجود این که کربن این شخصیت‌ها را به خوبی می‌شناخته، ولی برای علامه طباطبایی وزن معرفتی و جایگاه علمی خاصی قائل بوده است. برخی فکر می‌کنند شاید کربن صرفاً به دنبال عالمی مطلع از تشیع و اسلام بوده است و بر حسب تصادف با شخص علامه طباطبایی برخورد کرده و او را صرفاً به عنوان یک عالم اسلامی شناسایی کرده و گفت‌وگوهایی با او شکل گرفته است، اما به نظرم چنین نیست. او علامه را آگاهانه به عنوان شخصیتی ممتاز برگزید؛ شخصیتی که از نگاه او در تراز بزرگان و فیلسوفان غرب و حتی بالاتر از آن ها بود. علامه شناخت دست‌اولی از حقایق تشیع و اسلام داشت و این برای کربن فرصتی بسیار مغتنم بود.»

انشالله رحمتی: «اسلام ایرانی» کامل می‌شود / مکتب شیخیه از نظر کربن - فرهنگ  امروز
دکتر انشاالله رحمتی

به گفته رحمتی، این گفت‌وگوها از نوع مناظره‌های جدلی نبودند، بلکه در فضایی برهانی و حقیقت‌جویانه شکل گرفتند: «در گفت‌وگوهای برهانی کسی به دنبال غلبه بر دیگری نیست، بلکه هر دو در جست‌وجوی حقیقت‌اند. هم کربن و هم علامه با چنین نگاهی وارد گفت‌وگو می‌شدند و از یکدیگر می‌آموختند». رحمتی با تأکید بر استقلال و شأن متقابل این دو فیلسوف در گفت‌وگوها گفت: «نباید اغراق بکنیم و فکر کنیم که کربن به عنوان یک شاگرد در محضر علامه طباطبایی بار یافته و از علامه چیزهایی آموخته. اگر این‌گونه نگاه کنیم به نظرم شأن علامه طباطبایی را بالا نمی‌بریم؛ بلکه شأن او را پایین می‌آوریم. چرا که در این صورت یعنی یک فردی در مقام طلبه یا دانشجو که خودش اطلاع چندانی از حقایق فلسفی، عرفانی و معنوی ندارد آمده و از علامه مطالبی آموخته است. نه، به نظرم عظمت علامه طباطبایی آن جا روشن می‌شود که شخصیت عظیمی مثل کربن، نه به عنوان شاگرد، بلکه به عنوان محقق، او را برای گفت‌وگوهای فکری و معنوی خود برگزیده.»

او فضای این نشست‌ها را «سرشار از احترام و حق‌شناسی متقابل و به دور از مناظره‌های جدلی» توصیف می‌کند و می‌گوید: «این دو ـ هم کربن و هم علامه طباطبایی - از یکدیگر همیشه به نیکی یاد کرده‌اند. با دقت در گفت‌وگوهای مختلف آن ها در می‌یابیم تصریحاً و تلویحاً آن ها کاملاً احترام یکدیگر را نگه می‌داشتند و این جلسات سرشار از حق‌شناسی متقابل بود. کسانی هم که در جلسات مباحثه آن ها حضور داشته‌اند، همگی جلسات را مثبت و سازنده دانسته‌اند. بر خلاف بسیاری از مناظرات فکری، در این گفت‌وگوها هیچ تلخی یا تقابلی وجود نداشته؛ بلکه گفت‌وگویی ارزشمند و مثبت میان دو جهان فکری شکل گرفته است. چرا که در گفت‌وگوی برهانی، کسی به دنبال غلبه بر دیگری نیست، به دنبال خاموش کردن و به تسلیم واداشتن طرف مقابل نیست. بلکه هر یک از دو طرف به دنبال کشف حقیقت هستند و بنابراین همه تلاش‌شان این است که از دیگری بیاموزند، از دیگری کمک بگیرند تا بتوانند آن حقیقت یا حقایق مورد نظر را کشف کنند. به نظرم در این گفت‌وگوها هم کربن و هم علامه طباطبایی با یک نگاه برهانی به گفت‌وگو می‌پردازند و هر یک به دنبال این هستند که تا حد امکان از دیگری بیاموزند.»

سنت‌شکنی آگاهانه علامه

علامه طباطبایی فراتر از تحصیلات و تخصص حوزوی، مدرس و مروج فلسفه و مفسر قرآن بود. تدریس فلسفه و تفسیر قرآن اموری بودند که در آن مقطع زمانی در حوزه‌های علمیه چندان رایج نبود، اما بعدتر هر دو حوزه فلسفه و تفسیر توسط شاگردان علامه طباطبایی گسترش و تداوم یافت. رحمتی با اشاره به اینکه تفسیر قرآن متأسفانه حتی امروز هم در حوزه‌ها و در دانشگاه‌های ما به عنوان یک رشته حاشیه‌ای دنبال می‌شود و اغلب فکر می‌کنند تفسیر آسان‌تر از رشته‌های دیگر است، به نقش پررنگ علامه طباطبایی در احیای فلسفه و تفسیر قرآن پرداخت و شرح داد علامه بنا بر چه ضرورت‌هایی به احیای این دو حوزه اهتمام ویژه ورزید: «علامه طباطبایی فردی سنت‌شکن بود. چرا که معمولاً روش تدریس و تعلیم سنتی ما در حوزه‌های علمیه این است که فقه و اصول در مرکز مطالعات حوزویان قرار دارند و بقیه رشته‌ها در حاشیه؛ هر چند که در جای خودش ممکن است ضرورت‌های جامعه چنین اقتضایی داشته باشد. اما علامه با درک عمیق از شرایط زمانه‌اش، بر اساس روند معمول و متعارف آن دوره رفتار نکرد و مسیر متفاوتی برگزید. او در حالی که می‌توانست مجتهد یا مرجع تقلید شود، اما همان‌طور که می‌دانید در این مسیر تلاشی نکرد. به جایش، فلسفه و تفسیر قرآن را محور تأملات خود قرار داد که چندان مورد توجه نبودند. در نگاه علامه، تفسیر قرآن راهی برای ارتباط عمیق‌تر با جامعه بود و او درست تشخیص داده بود که اگر بخواهیم پیام عقلانیت و معنویت اسلامی را به گوش جامعه برسانیم، تفسیر نقش محوری دارد. به همین دلیل با تمرکز بر تفسیر، اثری مانند «تفسیر المیزان» را خلق کرد که در تراز تفاسیر کلاسیک و معتبر جهان اسلام قرار دارد.»

اما اهمیت کار علامه تنها در حوزه تفسیر نبود؛ او در زمانی به تدریس فلسفه پرداخت که با مخالفت‌های جدی روبه‌رو بود و دکتر انشاالله رحمتی در این خصوص می‌گوید: «در دوره علامه، نه تنها فلسفه جدی گرفته نمی‌شد بلکه بسیاری با آن بشدت مخالفت می‌کردند. با این حال، علامه با درک دقیق شرایط، فلسفه را به عنوان رشته تخصصی خود برگزید و شاگردانی تربیت کرد که بعدها در فضای فکری ایران بسیار اثرگذار شدند.»

رحمتی فلسفه‌ورزی علامه و احیای فلسفه از سوی او را واکنشی آگاهانه به شرایط فکری زمانه می‌داند: «در دوران رواج فلسفه‌های مارکسیستی، او فهمیده بود که برای مقابله با چنین جریان‌هایی، جز با آگاهی فلسفی نمی‌توان جلوی آن ها ایستاد. علامه با تکیه بر فلسفه اصیل اسلامی آثار بسیار خوبی نوشت. در کارنامه علمی او، فلسفه از رشته‌ای انتزاعی به دانشی تبدیل شد که پاسخگوی ضروری‌ترین مسائل جامعه بود. بنابراین شاگردان و مخاطبان خود را به ابزارهای فکری معتبری مجهز کرد تا بتوانند در برابر موج‌های فکری زمانه بایستند.»

رحمتی با اشاره به اهمیت نگاه علامه در حوزه تفسیر قرآن، جایگاه الهام‌بخش او را یادآور می‌شود و می‌گوید: «کار علامه طباطبایی فقط به فلسفه و تفسیر محدود نمی‌شود. او برای ما ایرانیان الهام‌بخش بوده و هست. پس از او، هم فلسفه اسلامی و هم مطالعات تفسیری قرآن جایگاه تازه‌ای یافتند. می‌توان گفت علامه پلی میان سنت و تجدد ساخت؛ پلی که هنوز راه عبور ما به آینده‌ای عقلانی و معنوی است.»

رئالیسم علامه علیه ماتریالیسم توده

علامه طباطبایی، درس‌های «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را ابتدا سال‌های دهه ۱۳۲۰ برای برخی از طلاب حوزه علمیه قم تدریس می‌کرد و بعداً این درس‌ها با شرح و تفسیر مفصل استاد مطهری به‌صورت کتابی در ۵ جلد منتشر شد. استاد و شاگرد در این کتاب مشترک با تکیه بر آرای فیلسوفان مسلمان به مقابله با تفکر الحادی و ماتریالیستی پرداختند که در آن مقطع توسط حزب توده تبلیغ می‌شد.

استاد مطهری درباره علل تشکیل جلسات «اصول فلسفه و روش رئالیسم» می‌نویسد: «نشریات روز افزون فلسفی اخیر و توجه جوانان روشنفکر ما به آثار فلسفی دانشمندان اروپا که هر روز به صورت ترجمه یا مقاله و رساله در عالم مطبوعات ظاهر می‌شود و این خود نماینده روح کنجکاو و حقیقت‌جوی این مردم است که از هزارها سال پیش سابقه‌دارد و از طرف دیگر انتشارات مجهز به تبلیغات سیاسی و حزبی فلسفه مادی جدید (ماتریالیسم دیالکتیک) بیش از پیش حضرت معظم‌له را مصمم نمود که در راه مقصود خود گام بردارند.

لهذا از چند سال پیش ابتدا به تشکیل یک انجمن بحث و انتقاد فلسفی مرکب از عده‌ای از فضلا مبادرت کردند و از دو سال و نیم پیش [نگارش این مطالب در ۱۳۳۲ شمی بوده است] در آن انجمن بنابراین بود که حضرت معظم له در خلال هفته قسمت‌هایی تهیه می‌کردند و در جلسات انجمن که در هفته، دو شب به آن اختصاص داده شده بود قرائت می‌شد و هر کسی هر نظری داشت اظهار می‌کرد؛ و اینجانب نیز تا یک سال و نیم پیش که در قم بود افتخار شرکت در آن انجمن را داشتم و هنوز هم آن انجمن ادامه دارد.» تکیه بر بحث معرفت‌شناسی بر مبنای حکمت صدرایی و بحث ابتکاری و بدیع ادراکات اعتباری از جمله مهم‌ترین بحث‌های «اصول فلسفه» است.

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2138741

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار