فرزندانمان الگوی دیدنی می‌خواهند نه نصیحت شنیدنی

فرزندان با «دیدن» تربیت می‌شوند نه «شنیدن نصیحت». رفتار والدین، به‌ویژه مادر، الگویی ماندگار برای کودک است. تربیت نیازمند صبر، استمرار و حضور فعال مادر است. محیط خانواده و جامعه باید سالم و الگودار باشد تا فرزندان از رفتارهای درست و نیک الگو بگیرند.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضا تراشیون، کارشناس و مشاور خانواده و ازدواج در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «تأثیرات همنشینی در تربیت انسان» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

* هشت محور اصلی این متن

۱. تغییرات سریع زمانه: تربیت باید متناسب با شرایط روز باشد.

۲. نقش هم‌نشینی: انسان تحت تأثیر رفتار همنشینان خود قرار می‌گیرد.

۳. تربیت با دیدن: رفتار والدین تأثیری ماندگارتر از نصیحت دارد.

۴. تأثیر محیط اجتماعی: فرزندان جامعه را نیز می‌بینند و الگو می‌گیرند.

۵. زیست تربیتی مادر: مادر باید خود الگوی رفتار و منش نیک باشد.

۶. تربیت زمان‌بر و مستمر: اصلاح فرزند نیازمند صبر و استمرار طولانی است.

۷. متولی مشخص تربیت: مادر مسئول اصلی تربیت فرزند است.

۸. ویژگی‌های مادر توانمند: سلامت جسم، روان، وقت کافی، صبر و نقشه راه.

بنابر روایت حوزه، در دنیای امروز، «سرعت تغییرات فناوری و امکانات» به‌مراتب بیشتر از گذشته است. این تحولات سریع سبب شده که ما در عرصه تربیت نیز نیازمند بازنگری در روش‌ها و شیوه‌های خود باشیم؛ به‌عبارت دیگر، باید روش‌های تربیتی ما متناسب با «عصر و شرایط زمانه‌ای» باشد که در آن زندگی می‌کنیم.

یکی از نکات بسیار مهم در حوزه تربیت که بر اساس روایات نیز تأیید می‌شود، موضوع «هم‌نشینی» است.

در روایتی از معصوم علیه‌السلام آمده است که «المرء علی دین خلیله و قرینه»؛ یعنی انسان بر مرام و منش همنشین خود است.

این بیان، اهمیت نقش هم‌نشین و محیط تربیتی را به‌روشنی نشان می‌دهد.

بر همین اساس، پدر و مادر و به‌طور کلی مربیان باید «زیست تربیتی» داشته باشند؛ یعنی آگاه باشند که تمام رفتارها، حرکات، گفتار و حتی واکنش‌های احساسی‌شان زیر ذره‌بین یادگیری فرزندان قرار دارد.

به‌ویژه مادران، چون مدت زمان بیشتری را در کنار فرزندان خود سپری می‌کنند، لازم است نسبت به رفتارهایشان نگاهی تربیتی داشته باشند و بدانند که کوچک‌ترین رفتار آنان می‌تواند در شخصیت فرزندشان نقش مؤثری ایفا کند.

* تربیت با چشم، نه با زبان

ما معمولاً برای تربیت دو مسیر را مطرح می‌کنیم:

یکی «تربیت کلامی»

و دیگری «تربیت رفتاری».

در روش اول، والدین دائماً با فرزندان خود صحبت می‌کنند، آنان را نصیحت می‌نمایند و به رفتارهای خوب، خلق‌وخوی نیکو، ادب نسبت به بزرگ‌ترها و احترام به پدر و مادر توصیه می‌کنند.

اما در روش دوم، فرزند از طریق دیدن و مشاهده، الگو می‌گیرد. در واقع، والدین از راه «دریچه چشم فرزند» بر ذهن و اندیشه و رفتار او اثر می‌گذارند.

در این زمینه، نتایج برخی پژوهش‌ها نکته جالبی را نشان می‌دهد: وقتی انسان یک تصویر را می‌بیند، آن تصویر ممکن است تا حدود سی سال در ذهن او باقی بماند، در حالی که یک جمله یا عبارت شنیداری معمولاً تنها هفت تا ده ثانیه در حافظه می‌ماند.

بنابراین اثر دیدن بسیار عمیق‌تر و ماندگارتر از شنیدن است. یکی از منبری‌های مشهور می‌گفتند: «اگر بهترین منبر را هم بروید، چند ساعت بعد از شنوندگان بپرسید که حاج‌آقا چه گفت، در پاسخ می‌گویند حرف‌های خوبی زد، اما وقتی بپرسید دقیقاً چه گفت، شاید نتوانند دو جمله از یک منبر یک‌ساعته را یادآوری کنند!»

گاهی شنیدن‌ها حتی ممکن است با خطا همراه باشد. حکایتی نقل شده است از عالمی که پس از منبر، مردی با ناراحتی جلویش را گرفت و گفت: «شما چرا چنین بدعتی را سر منبر گفتید که باید گوساله را غسل داد و کفن کرد و نماز خواند و دفن نمود!»

عالم لبخندی زد و پاسخ داد: «من نگفتم گوساله؛ گفتم کودک دو ساله را غسل دهید!» این اشتباه شنیداری نشان می‌دهد که حتی در انتقال شنیداری نیز احتمال درک نادرست وجود دارد.

* فرزندان از نگاه می‌آموزند، نه از نصیحت

من خود نیز خاطره‌ای از این دست دارم. سال‌ها پیش، در مشهد، آقایی جلویم را گرفت و گفت: «حاج‌آقا من از شما گله‌مندم. یک توصیه‌ای در رادیو گفتید که ما انجام دادیم و بچه‌مان لکنت گرفت!»

وقتی پرسیدم چه گفته‌ام، گفت: «شما گفتید اگر بچه اذیت کرد، او را در اتاق بیندازید، در را ببندید و چراغ را خاموش کنید. ما هم همین کار را کردیم.»

من به او گفتم: «من اتفاقاً گفتم مبادا چنین کنید!» آن کلمه «مبادا» را نشنیده بود و برعکس عمل کرده بود.

این مثال نیز نشان می‌دهد که «شنیدن» به‌تنهایی نمی‌تواند ابزار مطمئنی برای تربیت باشد.

به همین دلیل است که گفته‌اند: «شنیدن کی بود مانند دیدن».

در تربیت، باید دیدن‌ها را تقویت کرد، زیرا «رفتار» بیش از «گفتار» تأثیر می‌گذارد.

مادر اگر به فرزندش بگوید «عصبی نشو، عصبانیت آینده ندارد»، اما خود در خانه رفتار عصبی از خود نشان دهد، کودک از همان رفتار تأثیر می‌گیرد، نه از گفتار. به همین علت است که رفتار باید سالم و سنجیده باشد.

* فرزندان، جامعه را هم می‌بینند نه فقط خانه را

من بارها در جلسات مشاوره شاهد بوده‌ام که حتی کودکان خردسال نیز رفتار والدین را تحلیل می‌کنند. روزی کودکی پنج‌ساله به من گفت: «عمو، من با مامانم چکار کنم؟»

وقتی علت را پرسیدم، گفت: «خیلی عصبیه!» این نشان می‌دهد که کودک، عصبانیت مادر را درک کرده و از آن تأثیر پذیرفته است.

پس نمی‌توان از او انتظار داشت که صرفاً به توصیه‌های مادر عمل کند، در حالی که رفتار او چیز دیگری را نشان می‌دهد.

امروز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های ما در حوزه تربیت این است که «فضای جامعه» نیز باید تربیتی باشد.

متأسفانه گاهی پدر و مادر تمام تلاش خود را برای تربیت فرزند به‌کار می‌برند، اما در محیط اجتماعی، مدرسه، دانشگاه یا حتی کوچه و خیابان، رفتارهایی دیده می‌شود که همان کودک از آن تأثیر می‌پذیرد و مسیر تربیتی‌اش تغییر می‌کند. کودک، جامعه را هم می‌بیند، نه فقط خانه را.

در برخی روایات آمده است که «زنی که با چهره آرایش‌کرده در جامعه حاضر می‌شود»، علاوه بر آثار اخروی، ممکن است ناخواسته موجب آسیب به دیگران شود. شاید پرسیده شود چرا اسلام در این‌گونه امور سخت‌گیر است؟

پاسخ این است که گاهی یک رفتار ساده، مانند همین ظاهر شدن با چهره بزک‌کرده در خیابان، می‌تواند تأثیرات عمیق و مخربی بر ذهن و روان یک نوجوان بگذارد؛ تأثیراتی که به‌سادگی قابل جبران نیست.

* آیا ما حق داریم در محیط اجتماعی «آلودگی بصری» ایجاد کنیم؟

ما در مشاوره‌ها به‌کرات دیده‌ایم که این‌گونه صحنه‌ها باعث آسیب‌های روحی، روانی، عاطفی و حتی جنسی در نوجوانان شده است. بنابراین سؤال این است که آیا ما حق داریم در محیط اجتماعی «آلودگی بصری» ایجاد کنیم؟

این موضوع فقط محدود به ظاهر افراد نیست. گاهی رفتار فروشنده‌ای در یک مغازه، که بداخلاقی یا بی‌احترامی می‌کند، می‌تواند الگویی نادرست برای نوجوانانی باشد که او را می‌بینند.

در حالی که همان فروشنده اگر از او بپرسید بداخلاقی بد است یا نه، می‌گوید بله بد است؛ اما رفتار واقعی‌اش خلاف گفتارش است.

در اینجا باید به فرمایش معصوم توجه کنیم که فرمودند: «کونوا دُعاةَ الناسِ بغیرِ ألسنتکم»؛ یعنی مردم را با رفتار خود به نیکی دعوت کنید، نه فقط با زبانتان.

ما در جامعه دینی باید توجه داشته باشیم که هر رفتار ما، چه کوچک و چه بزرگ، اثرگذار است.

نمونه‌ای ساده: مردی که در کوچه سیگار می‌کشد، شاید گمان نکند کودکی سه‌ساله در حال تماشای اوست؛ اما مادر آن کودک در مشاوره می‌گوید: «بچه‌ام وقتی به خانه برگشت، مداد را مثل سیگار گرفت و ادای همان آقا را درآورد!»

این یعنی کودک از دیدن، یاد گرفته است. بنابراین، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید «من می‌خواهم کار خودم را بکنم و به دیگران ربطی ندارد».

در جامعه‌ای که افراد در تعامل دائم با هم‌اند، رفتار هرکس بر دیگری تأثیر می‌گذارد.

به همین دلیل باید دانست که «مهم‌ترین دریچه یادگیری انسان‌ها، چشم آن‌هاست».

رفتارهای نیکو در عمق جان انسان‌ها نفوذ می‌کند و آثار ماندگاری بر جای می‌گذارد، و در مقابل، رفتارهای آلوده و ناپسند نیز در وجود افراد رسوب می‌کند و تأثیر منفی خود را نشان می‌دهد.

بنابراین، در تربیت فردی و اجتماعی، باید بکوشیم جامعه را به سمتی ببریم که آسیب‌های رفتاری و دیداری به حداقل ممکن برسد.

این مهم، نیازمند آگاهی، خودکنترلی، و احساس مسئولیت مشترک همه افراد جامعه است؛ از خانواده گرفته تا محیط مدرسه و فضای عمومی. تنها در این صورت است که می‌توان به جامعه‌ای سالم، متعادل و تربیت‌محور دست یافت.

* قدرت پنهان رفتار در تربیت جامعه

گاهی اوقات می‌بینیم که مثلاً امروز مسئولان کشور در تلاش‌اند تا «سرانه‌ی فضای آموزشی» را گسترش دهند.

این کار، بسیار ارزشمند و ستودنی است. اما پرسش اینجاست: آیا در کنار این برنامه‌ریزی‌ها، «تیم یا گروهی» نیز تشکیل داده‌ایم تا درباره‌ی اصلاح رفتارهای آزاردهنده و ضدتربیتی در جامعه فکر کند؟

این سخن را به‌عنوان «درد دل» از جانب بسیاری از خانواده‌های متدین و دغدغه‌مند عرض می‌کنم. بارها مادران مؤمن گفته‌اند: «آقا، دختر من تا قبل از ورود به دانشگاه چادری بود، اما حالا دیگر میل به چادر ندارد.»

چرا چنین می‌شود؟

دلیلش این است که ما گاهی از «قدرت دیدن» غفلت می‌کنیم. این دختر، وقتی وارد محیط جدیدی می‌شود و رفتارها و الگوهای متفاوتی را می‌بیند، تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد، چون ما برای «محیط» برنامه‌ریزی نکرده‌ایم. قدرت تأثیر محیط بسیار زیاد است.

به همین خاطر، اجازه دهید دوباره به همان روایت آغاز سخن بازگردیم که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «المرء علی دین خلیله و قرینه»؛ یعنی انسان بر مرام و منش همنشین خویش است.

این یعنی آدمی از کسانی که با آنان نشست‌وبرخاست می‌کند، اثر می‌پذیرد. اگر محیط سالم باشد، انسان رشد می‌کند؛ اما اگر محیط آلوده باشد، انسان از آن آسیب می‌بیند. پس نه‌تنها خانواده‌ها، بلکه مسئولان، حاکمیت و متولیان محیط‌های جمعی هم در قبال تربیت جامعه مسئول‌اند.

برای روشن‌تر شدن موضوع مثالی بزنم. راهنمایی و رانندگی وقتی راننده‌ای را می‌بیند که رانندگی پرخطر دارد، جلوی او را می‌گیرد، خودرویش را توقیف می‌کند یا جریمه‌ی سنگینی برایش در نظر می‌گیرد.

چرا؟

فقط برای این‌که خودش آسیب نبیند؟

خیر، برای این‌که دیگران هم از او الگوی غلط نگیرند. جوانی که می‌بیند دیگری در خیابان ویراژ می‌دهد، ممکن است همان رفتار را تکرار کند.

پس ما او را نه‌تنها برای حفظ جان خودش، بلکه برای حفظ سلامت محیط اجتماعی‌اش مؤاخذه می‌کنیم.

* فرزندان، «نصیحت شنیدنی» نمی‌خواهند، بلکه «الگوی دیدنی» می‌خواهند

در همه‌ی دنیا همین قاعده برقرار است؛ فقط شکل و معیار آن بر اساس فرهنگ و هنجارهای هر جامعه فرق دارد.

ما در جامعه‌ای اسلامی زندگی می‌کنیم که بر مبنای آرمان‌های الهی شکل گرفته، پس طبیعی است که باید از این محیط تربیتی مراقبت کنیم.

در تربیت، «قدرت نگاه» و «تأثیر دیدن» را نباید دست‌کم گرفت. مادری که می‌خواهد فرزندش از کودکی درست تربیت شود، باید در کنار او «زیست تربیتی» داشته باشد؛ یعنی خودش اهل رفتار و منش درست باشد تا فرزندش از او الگو بگیرد.

مشاوران تربیتی جمله‌ای بسیار زیبا دارند: «بچه‌های ما آن‌طور نمی‌شوند که ما می‌گوییم، بلکه آن‌طور می‌شوند که در ما می‌بینند.» بنابراین باید با خودمان صادق باشیم و ببینیم در عمل، چه چیزی را داریم به فرزندانمان نشان می‌دهیم.

اگر مادری بی‌نظم باشد، چگونه می‌تواند فرزند منظم تربیت کند؟

بارها در جلسات به مادران گفته‌ام: وقتی فرزندت حاضر نیست اتاقش را مرتب کند، قبل از آن‌که به او بگویی «اتاقت را جمع کن»، خودت اتاقت را مرتب کن.

قبل از آن‌که به او بگویی «در آشپزخانه نظم را رعایت کن»، خودت با نظم رفتار کن.

فرزندان، «نصیحت شنیدنی» نمی‌خواهند، بلکه «الگوی دیدنی» می‌خواهند. اگر کودکی ببیند مادرش ظرف‌های ظهر و شب را با هم می‌شوید، طبیعی است که وقتی به او گفته می‌شود «رختخوابت را جمع کن»، بگوید: «برای چه؟ شب دوباره باید پهن کنم!» چون همان الگویی را می‌بیند که عمل نمی‌کند.

پس وقتی می‌گوییم باید زیست تربیتی داشت، یعنی قبل از عیب‌جویی از فرزند، رفتار خود و اطرافیان او را بررسی کنیم.

بارها به شوخی به مادران گفته‌ام: «شما به بچه‌تان می‌گویید هرچه می‌ریزی جمع کن، اما آیا پدر خانواده هم این کار را می‌کند؟»

اگر نه، اول آن را اصلاح کنید. کودک از آنچه می‌بیند الگو می‌گیرد، نه از آنچه می‌شنود.

* تربیت یک فرایند زمان‌بر و طولانی است

اما نکته‌ی دوم: تربیت، امری مقطعی و کوتاه‌مدت نیست. نباید تصور کنیم می‌شود در چند روز یا چند هفته فرزند را «اصلاح» کرد.

تربیت یک فرایند زمان‌بر و طولانی است. اگر می‌خواهیم فرزندمان منظم شود، باید سال‌ها برای آن وقت بگذاریم.

تربیت نیازمند «صبر»، «استمرار» و «روشمندی» است. با دو تشر و دو جایزه، هیچ‌کس منظم نمی‌شود. ممکن است بیست سال طول بکشد تا نظم و ادب در عمق وجود فرزند نهادینه شود. تربیت، کارِ صبر و حوصله است، نه عجله و شتاب.

* تربیت باید متولی مشخص داشته باشد

اما نکته‌ی سوم: «تربیت باید متولی مشخص داشته باشد». نباید کودک را میان افراد مختلف دست‌به‌دست کرد.

قرار نیست فرزند ما را مادر، خاله، دایی، عمو، معلم، ناظم و امام جماعت هرکدام به سبک خود تربیت کنند.

تربیت اگر متولی واحد نداشته باشد، دچار آشفتگی می‌شود. در خانه، متولی اصلی تربیت باید مادر باشد. دیگران باید به او کمک کنند، نه این‌که جای او تصمیم بگیرند.

اجازه بدهید مثالی بزنم. در گذشته، وقتی بچه‌ها جوجه‌های رنگی کوچک می‌خریدند، اگر آن‌ها را دائم دست‌به‌دست می‌کردند، زود از بین می‌رفتند؛ اما اگر یک نفر از آن مراقبت می‌کرد، همان جوجه‌ی نحیف تبدیل به مرغ و خروس سالم می‌شد.

تربیت فرزند هم همین‌گونه است؛ باید یک نفر مسئول اصلی باشد تا کودک در امنیت عاطفی رشد کند.

* در الگوی تربیتی امامان، مادر، باید محور تربیت باشد

الگوی تربیتی خاندان امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز همین را نشان می‌دهد. هرچند حسنین علیهماالسلام تربیت‌یافتگان الهی بودند، اما در الگوی زمینی، «حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها» متولی تربیت فرزندان بود.

حتی در واپسین لحظات عمر شریف‌شان، به امیرالمؤمنین فرمودند: «همسری برای خود برگزین که بتواند فرزندانم را نیک تربیت کند.»

یعنی حتی در لحظه‌ی وداع، دغدغه‌ی تربیت فرزندان را داشتند.

بنابراین، مادر باید «محور تربیت» باشد. مادری که فرزندش را از این خانه به آن خانه می‌سپارد و خودش بالای سر تربیت نیست، نباید انتظار نتیجه‌ی مطلوبی داشته باشد. تربیت، نیازمند حضور فعال مادر است.

برای مادرانی که می‌خواهند فرزندانشان را درست تربیت کنند، پنج توصیه لازم است و مادری که می‌خواهد موفق باشد، باید تبدیل به ابرمادر شود.

* پنج ویژگی اساسی مادر توانمند

۱. سلامت جسمی: مادر باید از جسم خود مراقبت کند. تربیت فرزند نیازمند توان بدنی و نشاط است. نباید بدن خود را بی‌جهت فرسوده کند.

۲. سلامت روح و روان: مادر نباید خود را درگیر تمام مشکلات اطرافیان کند. نباید «سنگ صبور» همه‌ی محله باشد. اگر ذهن و روان او آشفته شود، تربیت فرزندش آسیب می‌بیند.بسیاری از مادران وقتی ذهنشان درگیر درد دل‌های همسایه و فامیل است، دیگر حوصله‌ی توجه به فرزندشان را ندارند. سلامت روانی مادر، ضامن سلامت عاطفی خانواده است.

۳. اختصاص وقت کافی: تربیت، فرایندی وقت‌گیر است. انسان مانند دستگاهی نیست که ساخته شود و گارانتی داشته باشد؛ باید دائم با او در ارتباط بود. اگر مادر وقت کافی نگذارد، ارتباط تربیتی قطع می‌شود.

۴. صبر و حوصله: بدون صبر، هیچ تحول تربیتی ماندگار نیست.

۵. نقشه‌ی راه: مادر باید برای تربیت برنامه و مسیر مشخصی داشته باشد. تربیت اتفاقی و بدون برنامه، نتیجه نمی‌دهد.

این پنج ویژگی، مادر را به «ابر مادر» تبدیل می‌کند؛ مادری که می‌تواند نسل تراز مکتب اسلام و تشیع را پرورش دهد.

* تربیت فرزند؛ لازمه فاصله از امور زائد و وقت‌گیر

تربیت فرزند، نیازمند تمرکز، آرامش، سلامت و برنامه است.

نباید انرژی خود را در حواشی و امور بی‌اهمیت هدر دهید. همان‌طور که یکی از علمای بزرگ درسی جالب به شاگردش داد؛ وقتی طلبه‌ای نزد او رفت و گفت: «آمده‌ام شاگرد شما شوم تا طلبه‌ی موفقی باشم»، استاد نگاهی به لباس او کرد و گفت: «نه، تو طلبه‌ی موفقی نمی‌شوی.»

شاگرد با تعجب پرسید: «چطور؟» فرمود: «دکمه‌هایت زیاد است، وقتت را می‌گیرد تا باز و بسته‌شان کنی!»

یعنی باید از حواشی کم کرد تا فرصت برای اصل کار باقی بماند.

در تربیت هم همین است. مادری که می‌خواهد انسانی توانمند تربیت کند، باید از امور زائد و وقت‌گیر فاصله بگیرد و تمام توجه خود را معطوف به فرزندش کند.

کد خبر 2143192

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار