چرا آیت‌الله خویی با انقلاب همراهی نکرد و محافظه کار و ساکت شد؟

کتابچه‌ای به نام «التصریحات الخطیره» درباره‌ شاه منتشر شده بود. برخی مدعی بودند که آیت‌الله خویی در این اثر، حکم به تکفیر شاه داده است. اما «... نگارنده به دفعات متن عربی و همچنین فارسی وجیزه التصریحات الخطیره را مرور کردم. آن‌چه مستفاد می‌شود تهدید به این امر است و نه تکفیر و بنا به اسناد بازمانده و آگاهی‌مان ایشان مبادرت به چنین کاری نکرد.»

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در ذکر احوالات سید خویی کتاب‌هایی منتشر شده،  برخی مستند و محققانه است و برخی با ذائقه‌ عمومی همخوانی دارد. اخیرا مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار کتابی در این خصوص پرداخته است. «زعیم حوزه‌ نجف» عنوان کتابی است که صفاء‌الدین تبرائیان آن را به رشته تحریر در آورده است. نویسنده، از محققین و پژوهشگرانِ دقیق‌النظر در این حوزه است. روحانیت را از نزدیک می‌شناسد. مکتوبات قابل اعتنایی در حوزه‌ مرجعیت و روحانیت دارد. او چهار مجلدِ مفصل در احوالات سید ابوالقاسم خویی نگاشته. دو مجلد آن اینک منتشر شده و قرار است که دو جلد دیگر همزمان با هزاره‌ حوزه‌ نجف روانه‌ بازار شود.

آن‌گونه که نویسنده عنوان می‌کند بیش از یک دهه قبل، در سفری رهسپار زیارت عتبات عالیات شده و توجهش به زندگی و زمانه سید خویی جلب می‌شود. در بازگشت از این سفر شروع به مطالعه و فیش‌برداری در خصوص زندگی و زمانه‌ آیت‌الله خویی می‌کند. به باور نویسنده، با وجود گذشت سال‌ها از وفات آیت‌الله خویی همچنان رفتار و برخوردمان با زعیم حوزه، شایسته و زیبنده‌ مقام علمی ایشان نبوده و در فراز و فرود روزگار قدرش و حرمتش پاس داشته نشده.

این کتاب اگرچه کوشیده است تا تمرکز اصلی را بر زمانه و فعالیت‌های سید ابوالقاسم خویی معطوف کند، اما از ذکر برخی اصطلاحات حوزوی و توضیح و تبیین آن نیز غافل نمانده است. می‌کوشد تا مخاطبی که با این اصطلاحات آشنایی ندارد را نیز بی‌نصیب نگذارد. به عنوان نمونه، وقتی از مجلس استفتاء آیت‌الله سخن می‌گوید، به تبیین و توضیح اینگ‌ونه مجالس می‌پردازد که: «...مجلس استفتاء هفته‌ای یک یا دو نوبت تشکیل می‌شود. در این نشست مرجع و اعضای مجلس نامبردار حضور می‌یابند. عالمان شرکت‌کننده در نشست در زمره‌ برجسته‌ترین استادان حوزه هستند که در برخی امور صاحب نظر می‌باشند. یکی از مجتهدان حاضر در مجلس مبادرت به طرح پرسش‌ها می‌کند و دیگران در مقام پاسخ‌گویی به سوالات برحسب دیدگاه مرجع در مسائل شرعی برمی‌آیند». (ج ۱، صص ۱۷-۱۸)

ابوالقاسم خویی فردی بود که از پشتوانه‌ علمی و رفتاری پدرش سیدعلی‌اکبر بهره برد. سیدعلی‌اکبر خویی منش سیاسی خاصی هم برگزیده بود. به تعبیر نویسنده: «او عواقب تندروی و افراط گری‌ها را در جریان نهضت مشروطیت ایران به عینه مشاهده کرد. از این رو با رعایت جمیع جوانب و با احتیاط فراوان با قضایای اجتماعی و سیاسی برخورد کرد» (ج ۱، ص ۹۳) پدر مایل بود که فرزندش به دلیل هوش و ذکاوتی که دارد، در رشته‌ مهندسی معماری و در کشور آمریکا یا آلمان به تحصیل بپردازد. اما سیدابوالقاسم همان منش و سیره‌ پدر را دنبال کرده و به علوم دینی مشغول شد. همّ و غم سیدابوالقاسم به توصیه‌ پدرش، معطوف به درس و فراگیری علوم دینی بود. (ج ۱، ص ۹۵) پدر با وجود این‌که خود عالم نامداری به شمار می‌آمد، اما از برهه‌ای به بعد، مقلد فرزندش شد و به آن مباهات می‌کرد. (ج ۲، ص ۳۷۵) پدر البته مراقبت می‌کرده که شوق فرزندش برای مطالعه را مراقبت کند. به گفته‌ آیت‌الله خویی: «شب‌ها تا اذان صبح بیدار می‌ماندم و مطالعه می‌کردم. خوابم خیلی کم بود. البته مرحوم والد چندان موافق این کارم نبود و سفارش می‌کرد خیلی شب‌زنده‌داری نکنم و مدتی هم بخوابم و استراحت کنم. من هم علی‌الظاهر اطاعت می‌کردم. آن دوره چراغ نفتی داشتیم و خانه‌ها برق نداشت. پدرم برای نماز شب بیدار می‌شد و می‌آمد تو حیاط متوجه می‌شد چراغ نفتی اتاقم روشن است. از پایین صدا می‌زد آقا جان، سیدابوالقاسم، مگر نگفتم کمی بخواب و استراحت کن و بعد کتاب بخوان.» (ج ۱، ص ۱۳۴)

سیدابوالقاسم به تجربه دریافته بود که پشت پا زدن به دنیا می‌تواند راه او برای کسب علم را هموار کند. «انگشتری داشتم که به جهتی به آن علاقه داشتم. روزی انگشتر از دستم در گودالی افتاد؛ برای درآوردن آن به زحمت افتادم و پیدا نمی‌شد. خودم را ملالت کردم و گفتم نباید گم شدن انگشتر این‌طور ایجاد ناراحتی نماید. از انگشتر در آن لحظه صرف نظر کردم و رفتم مشغول مطالعه‌ جواهرالکلام شدم. آن روز و آن ساعت به خاطر صرف نظر کردن از آن انگشتر (یعنی صرف نظر کردن از یک مطلب مادی و دنیایی) فهم جواهر برایم آن‌قدر آسان و روان شد که سابقه نداشت». (ج ۱، ص ۱۳۶) مقصود ایشان این بود که دل کندن از دنیا اثر معنوی دارد و در فهم و درک انسان مؤثر می‌افتد.

نویسنده عنوان می‌کند که آیت‌الله خویی از سه ویژگی ممتاز بهره برد: اول هوش و ذکاوت و فهم صحیح مطالب درسی. دوم حافظه‌ قوی و سوم ابداع و نوآوری. (ج ۱، صص ۲۴۳-۲۴۴) حافظه‌ ایشان به گونه‌ای بوده که در سنین بین نود و صد سالگی قرآن را حفظ می‌کرد. با این‌که در این سنین معمولا چیزی در حافظه‌ انسان نمی‌ماند، اما ایشان حافظه‌ خیلی استثنایی داشت. (ج ۲، ص ۳۷۷)

اساتید، همراهان و شاگردان

آیت‌الله خویی از اساتید بنام و صاحب فضلی بهره برد. اما به باور نویسنده، آیت‌الله خویی پرورده‌ سه مدرسه به شمار می‌آید:

مدرسه آقا ضیا عراقی: آمادگاهی به دور از فلسفه و منهجی خُلص علمی و دور از حواشی که به صورت کامل به ابعاد علم اصول فقه پرداخت.

مدرسه غروی اصفهانی: آوردگاهی متأثر از منهج فلسفی، چراکه بنیادگذارش از آن‌جا که فیلسوف و حکیم است درس اصول فقه ایشان با رویکرد فلسفی ارائه می‌شد.

مدرسه میرزای نائینی: ره‌آوردی میان نهج فلسفی و منهج علمی که هنر مؤسس آن تجمیع این دو بود و البته راه و روش سید خویی خیلی به نائینی نزدیک است. (ج ۱، ص ۱۶۸)

نویسنده همچنین یازده تن از رفقای درس و بحث آیت‌الله را نام می‌برد و به ذکر مختصری از احوال آن‌ها می‌پردازد. اما یکی از ویژگی‌های ممتاز مرحوم خویی، شاگردپروری بود. نویسنده، ۴۱۴ نفر از شاگردان را نام می‌برد و توضیحات مختصری در خصوص هریک از این افراد بیان می‌کند. سپس با عنوانِ «آتیه‌داران ناب» ۳۸۲ نفر دیگر از شاگردان را صرفا نام می‌برد. در این میان نام سیدعبدالکریم کشمیری هم به چشم می‌خورد که البته مؤلف از ذکر احوالات ایشان درمی‌گذرد.

اصلاح خطای برخی پژوهشگران

نویسنده در خلال مباحث، می‌کوشد تا برخی اشتباهات صورت‌گرفته در خصوص مرحوم خویی را مورد بازخوانی قرار داده و آن را تصحیح کند. به عنوان نمونه، کتابچه‌ای به نام «التصریحات الخطیره» درباره‌ شاه منتشر شده بود. برخی مدعی بودند که آیت‌الله خویی در این اثر، حکم به تکفیر شاه داده است. اما «... نگارنده به دفعات متن عربی و همچنین فارسی وجیزه التصریحات الخطیره را مرور کردم. آن‌چه مستفاد می‌شود تهدید به این امر است و نه تکفیر و بنا به اسناد بازمانده و آگاهی‌مان ایشان مبادرت به چنین کاری نکرد.» (ج ۱، ص ۴۷۹)

نویسنده در بررسی مطالب، گاهی سندشناسی می‌کند. در نامه‌ای که منتسب به محمدرضا پهلوی خطاب به سید خویی است. وی در رد این سند عنوان می‌کند که «در انتهای نامه مُهری عجیب که هم‌عرض سطور نامه است مشاهده می‌شود. مُهر مستطیلی شکل "صادر شد". نگارنده در مدت بیش از ربع قرن کار بر روی اسناد و مدارک زمانه‌ حاکمیت پهلوی دوم در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران چنین مُهری را نه در اسناد وزارت دربار و نه مدارک بنیاد پهلوی و نه در میان انبوه اسناد و مدارک بازمانده از بیوتات خانواده‌های وابسته به حکومت مشاهده نکردم.» (ج ۲، ص ۲۳۳)

مواجهه با نهضت اسلامی ایران

یکی از مباحث مورد چالش در خصوص مرحوم خویی، مواجهه ایشان با حاکمیت پهلوی و فعالین انقلابی است. نویسنده در عنوان این قسمت از کتاب، موضع مرحوم خویی را به نحوی مشخص کرده است. «سرِّ سکوت؛ از همراهی آتشین با نهضت اسلامی تا احتیاط و دلسردی». همین عنوان نشان از نوع و نحوه‌ فعالیتِ مرحوم خویی در زمانه‌ انقلاب دارد. البته تعبیرِ «همراهی آتشین» شاید چندان صحیح نباشد. می‌توان از تعبیرِ «بیانیه‌های آتشین»، یا «مواضعِ آتشین» استفاده کرد. اما همراهی اگر آتشین باشد، به نظر معنای محصل و دقیقی نداشته باشد. نویسنده در این قسمت پس از واکاوی مواضع مرحوم خویی در سال‌های منتهی به انقلاب، به این نتیجه می‌رسد که علی‌رغم فعالیت‌های مستمر در ابتدای نهضت، اما رویکرد مرحوم خویی رفته‌رفته رو به سردی گراییده و چندان با فعالین انقلابی همراهی نکرده است. به تعبیر نویسنده: «... با آمدن آیت‌الله خمینی به نجف معلوم نیست چه اتفاقی افتاد که دیگر با آن شدت و حدت و تندی پیشین شاهد مقابله‌ ایشان با حکومت ایران نیستیم. گزارش‌هایی هم که در لابه‌لای صفحات منابع تاریخی از حضرت آیت‌الله ملاحظه می‌شود، دیگر کما فی‌السابق چندان گزنده نیست و فاقد قوت سنوات پیشین است. آتش افروخته و شعله‌ور آنک فروکش کرده و اقدامات پرحرارت گذشته رو به سردی نهاده بود.» (ج ۱، ص ۵۲۷-۵۲۶)

نویسنده البته عواملی را در ایجاد این دلسردی برمی‌شمرد، اما درنهایت عنوان می‌کند که: «ابهامات و سوالات جدی همچنان باقی است. چگونه مدرسی نامدار و عالمی فرهیخته طی سال‌های اولیه دهه‌ ۱۳۴۰ اعلامیه، نامه، پیام و مواضع و اقدامات جدی قاطع و تند علیه دستگاه حکومت پهلوی ابراز می‌دارد، اما پس از فشار بیشتر نظام استبدادی و قلع و قمع مبارزان و مردم مؤمن، به یکباره سکوت اختیار می‌کند. حتی پس از حوادث ۱۳۵۶ تا آذر ماه ۱۳۵۷ همچنان این صُمت معنی‌دار و رازآلود ادامه دارد. به‌راستی آیا دیدگاه و نظرات فقهی ایشان موجب این تحفظ شده است؟ آیا تجربه‌ تاریخی که این تحرکات بی‌نتیجه است و یا نگرانی از کشته شدن مؤمنین و تعرض به جان و مال آنان موجب این احتیاط و سکوت شده است؟ و یا فتنه‌انگیزی عوامل رژیم و یا وسوسه‌ خناسان و یا سستی همراهان و اطرافیان، ایشان را به مواضعی متفاوت واداشته است؟... باید اعتراف کرد که سرّ سکوت طولانی حضرت خویی همچنان مستور است». (ج ۱، ص ۵۵۷)

اسرائیل

ماجرای اسرائیل هم یکی از مباحث مورد بحث در رفتار آیت‌الله خویی است. نویسنده توضیحات مبسوطی در این خصوص بیان می‌کند. تاریخچه‌ شکل‌گیری اسرائیل و مواضع مراجع و روحانیون در این خصوص را برمی‌شمرد. موضع آیت‌الله خویی را نیز ترسیم می‌کند. آیت‌الله در بیانیه‌ای عنوان کرده بود که: «ما اکنون خطری بدتر از خطر تسلط یهود بر جامعه‌ ایرانی سراغ نداریم... کسانی که با نیرنگ و فریب یهودیان، مسلمانان را از راه حقیقت دور می‌کنند هر گز نمی‌توان نام مسلمانی بر آن نهاد اگرچه در ظاهر فرائض را هم انجام دهند.» (ج ۲، ص ۸۵)

مناسبات خانوادگی

روابط خانوادگی سید خویی نیز با ذکر برخی جزئیات در این کتاب بیان شده است. فرزندی از آیت‌الله خویی نام برده شده به نام «سیدعباس خویی». «سیدعباس درس دینی نخواند و راه و رسم عجیبی را در زندگی برگزید. در نوجوانی و جوانی فراوان والدین و خانواده به‌ویژه پدر عالی‌قدرش را آزار داد. وی از مشکلات روحی فراوان رنج می‌برد و همگان دریافتند معضل روانی دارد. به معنی واقعی کلمه موجب آبروریزی خاندان خویی بود. تا این‌که پدر بزرگوارش ناچار او را عاق کرد. شاید این برای نخستین بار در تاریخ نهاد مرجعیت شیعه است که مرجعی به ثقل سید خویی که دارای ریاست عامه و زعامت حوزه است ناگزیر می‌شود فرزندش را عاق نماید و این کار برای حضرت آقا خیلی دردناک بود.»

نویسنده نیز او را دیده و این‌گونه در وصفش می‌گوید که: «... فراموش نمی‌کنم حدود بیست سال قبل که از بیروت برای زیارت حضرت زینب (سلام‌الله علیها) به سوریه آمدم او را به طور اتفاقی در حرم عقیله‌ بنی‌هاشم دیدم. کارتی از جیب خود خارج کرد که بر روی آن نوشته شده بود: «سید عباس الخویی؛ نجل الامام السید ابوالقاسم الخویی» و متاسفانه آشکارا مشخص بود سرگرم تجارت و کارچاق‌کنی با نام پدر است.» (ج ۲، ص ۳۸۶) سیدعباس خویی در اواخر عمر از کارهای گذشته‌ خود ابراز پیشمانی کرده بود.

از دیگر فرزندان آیت‌الله به نیکی یاد می‌شود. به عنوان نمونه «سیدعبدالمجید روحانی خوش‌فکر و تحول‌خواهی بود. حضورش در رأس هرم اداره‌ مؤسسه‌ پدرش باعث توسعه‌ مساحت فعالیت آن شد...» (ج ۲، ص ۳۹۷) گستره‌ قوی روابط سیدعبدالمجید با رجال سیاسی باعث شد افرادی مانند تونی بلر و ملک حسین از مؤسسه‌ امام خویی بازدید نمایند. (ج ۲، ص ۳۹۸)

۲۵۹

کد مطلب 2145185

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 21
  • نظرات در صف انتشار: 8
  • نظرات غیرقابل انتشار: 74
  • ata IR ۱۳:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۸/۳۰
    خیلی از مراجع هستند که با حکومت کردن اسلام موافق نیستند و نگرانی آنها از این است که اگر حکومت اسلامی در اجرای عدالت موفق نشود همین اسلام کنونی نیز از دست خواهد رفت و چرا بعد از صلح امام حسن ع هیچ امام معصومی حاضر به اداره مسلمین نشد؟
    • IR ۲۳:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۸/۳۰
      11 13
      چون هنوز جامعه شرایط پذیرش مقام امامت را نداشت نه اینکه آنها نخواستند، اگر مراجع و علمای اسلام زمام امور حکومتی را به دست نگیرند چطور احکام اسلامی اجرا بشه؟ آیت الله خویی از امام عصرش دوری کرد نتیجه اعمالش هم در خانواده خودش دید، مصلحت طلبی در چنین شرایطی تاوان داره ۸ سال جنگ اینهمه جوان پرپر شد یکبار علیه صدام موضع گیری نکرد، چقدر باید خوشبینانه به کارهای آقای خویی باید نگاه کرد؟
    • تبریز IR ۰۷:۲۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      2 1
      اشتباه فکر می‌کنی عزیز، این نظر را هم جبهه کفر به سردگی شیطان بزرگ ، ترویج داده. ماسون پایگذار این نظریه است و خیلی از بظاهر مراجع و روحانی پرورش داده شده ماسون ، در حال تلقین این نظریه شیطانی هستند. کتاب ولایت فقیه امام خمینی ره بخوان تا جواب را بگیرید. سال ۵۷ بنده خودم اعلامیه مرحوم آیت الله خویی را دیدم که فرمودند: هر چه آیت الله خمینی گفتند حرف من است.
    • IR ۰۸:۰۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      2 0
      پس قیام امام حسین علیه دستگاه یزید چه بود شرایط؟برای بقیه امامان فراهم نبود
    • اردشیر IR ۰۸:۱۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      5 2
      اگر این مطلب صحیح باشد پس چرا پیامبر اسلام ص حکومت کردند. همچنین امام علی ع . امام حسن ع نیز به دلیل خیانت فرماندهان و عدم حمایت و پایداری یاران و اصحاب مجبور به صلح شدند و در زمان امامان بعدی شرایط فراهم نشد.
    • علی احمدی‌خواه(پژوهشگر تاریخ) IR ۱۱:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      0 5
      باسمه تعالی این مطلب از بی‌پایه‌و بی مایه‌ترین حرف‌هاست. یک سوال برای اهل مذهب و فهم کافی است تا ریشه این حرف را بزند: شما بفرمایید قیام امام حسین ع برای چه بود؟ برای نان و نام و کشاورزی؟ از ولیعهدی امام رضا ع میگذریم. غیبت امام زمان عج برای چیست؟ اگه بحث سیاست و ولایت و حکومت نبود و فقط گوشه‌ای می‌نشست و فقه و اصول می‌گفت یا کشاورزی می‌کرد؟ کسی به ایشان کاری داشت و یا نیازی به غیبت بود؟ این مطلب بیخودی از زمان قاجاریه و منحرفان از زبان آخوند خراسانی نقل کردند که تهمت محض است و ما، در مقاله؛# آخوندخراسانی؛ ولی فقیه عصر مشروطه و اعتقاد به حق ویژه حکومت# به این مطلب پرداخته‌ایم و جواب داده‌ایم
    • علی IR ۱۲:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      2 2
      کسی با حکومت اسلامی مخالف نیست ... همه قبول دارند که بعد از تشکیل حکومت باید از آن حمایت کرد اینکه ائمه ( علیهم السلام)حکومت نکردن بخاطر این بود که شرایط تشکیل حکومت برایشان فراهم نشد .
    • رضا IR ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      2 5
      اتفاقا 90 درصد مراجع با حکومت کردن اسلام موافقن دوما امام زمان هم میاد حکومت اسلامی تشکیل میده سوما امام حسین علیه یزید قیام کرد و حاضر نشد با یزید بیعت کنه و چون مردم کوفه بهش نامه نوشته بودن به کوفه رفت تا حکومت کوفه را به دست بگیره پس نگید بعد صلح امام حسن هیچ امام معصومی حاضر به اداره مسلمین نشد . ائمه معصومین همیشه میخواستن حاکم بشن ولی این مردم بودن که نمی‌خواستن به قول امام صادق اگه ده تا یار مثل هارون مکی داشتم قیام میکردم !!! پس نگید هیچ امام معصومی حاضر به اداره مسلمین نشد امام ها حکومت میخواستن ولی مردم همراهی نمیکردن
    • رضا IR ۱۵:۰۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
      6 0
      یه سوال بنظرت بعده امام حسن (ع)درکدام دوره موقعیت برای حکومت اسلامی مهیابودکه امام امت قبول نکردند؟؟؟
  • مصطفی IR ۲۳:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۸/۳۰
    22 8
    رحمت خدا بر عالمان دینی فاقد سیاست
  • IR ۰۶:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    1 3
    حالا مثلاً چی شاه دوست داری
  • IR ۰۷:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    3 8
    امام خمینی بی نظیر بود شجاعت گوهری کمیاب است
  • محمد IR ۰۸:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    0 11
    تلاویو و حیفا را با خاک یکسان کردید ، ایندفعه بیت المقدس و اورشلیم را نابود کنید ، نترسید و غیرت داشته باشید ،ملت ایران پشت شما سران نظام مقدس ایستاده اند ، جنگ ، جنگ ، تا پیروزی
  • IR ۰۸:۱۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    1 1
    چونکه متاسفانه تمام کمبودها و فسادها و هوای نفس ها به نام دین مبین نوشته می شود و همچنین عده ای از خدا بی خبر و سوئ استفاده کننده و دین فروش بنام دین خدا دست به کارهای نا صواب می زنند.
  • IR ۰۸:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    1 0
    تونی بلر و ملک حسین!!!
  • سید IR ۰۹:۰۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    0 3
    به روح بزرگ وملکوتی فقیه بزرگ ونامدارشیعه درود میفرستیم ولی ایکاش درعراق هم حکومت اسلامی ایجادمیشد ومانع تسلط آمریکا برمنابع وخونریزی دواعش وتفرقه فعلی درعراق میشد.اگراسلام حکومت تشکیل دهد امور مادی ومعنوی مسلمانان به دست کفارنمی افتد
  • ابراهیم IR ۰۹:۳۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    3 1
    هر کسی را بحر کاری ساخته اند ،
  • حسن IR ۱۱:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    1 2
    نمیدانم آیا ورود تونی بلر و ملک حسین چگونه سبب افتخار میشود؟
  • IR ۱۱:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    3 2
    اون موقع با عقاید امثال این بزرگوار چقدر مخالف بودم الان میبینیم حق با اینها بوده . متاسفانه عملکرد بد مسولین سفره دین را از خانواده ها و بویژه جوانان برچید .
  • علی IR ۱۹:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    5 1
    بسیاری از مراجع براساس احادیث روایت امام صادق ،،که تقیه و دوری از سیاست راانتخاب کرده اند این درسته مثل آیت الله سیستانی
  • سید شهریار مصدق IR ۲۰:۵۷ - ۱۴۰۴/۰۹/۰۱
    3 1
    خدایش بیامرزد حضرت ایت الله خویی زعیم عالیقدر وگوهر گرانبها فهم ودرک ایشان با افکار من وامثال دوست عزیزملن که در مورد ایشان نظر میدهیم زمین تا اسمان اختلافه ایشان انسان وارسته ای بودن درسال 51 رساله ایشان رو به من هدیه کردن از طرف موسسه انتشاراتی راه حق قم من 8 سال سن داشتم و شیفته ایشان ومکتب ایشان شدم والان نیم قرن گذشته هنوزم ایشان را ستایش میکنم امثال حضرت مستطاب جناب ایت الله العظمی خویی در دنیای زیبای خودش زندگی میکرد بدور از دنیای مادی