خبرآنلاین- رسول سلیمی: عملیات سایبری تهاجمی کشورهای اروپایی که با افشای برنامههای هماهنگ بروکسل و ناتو برای حمله به اهدافی مانند مجتمع صنعتی «آلابوگا» رسانایی شد، صرفاً یک رویداد امنیتی نیست. این اقدام، یک «اعلامیه سیاسی-راهبردی» سنگینوزن است که نشان میدهد صبر و استراتژی تابآوری غرب در قبال جنگ هیبریدی روسیه به پایان رسیده است. رهبرانی چون دونالد تاسک از لهستان و گیدو کروستتو از ایتالیا، آشکارا از برنامهریزی برای حملات سایبری مشترک، عملیات هیبریدی متقابل و مانورهای نظامی ناگهانی به عنوان پاسخ ضروری به پروازهای تهاجمی پهپادهای روسی و دیگر اقدامات خصمانه زیر آستانه سخن میگویند. این گفتمان جدید، ریشه در یک تشخیص تلخ جمعی دارد: تحریمها و دیپلماسی سنتی نتوانستهاند رفتار کرملین را تغییر دهند و حملات آن—از اخلال در سامانههای ناوبری تا خرابکاری در زیرساختهای حیاتی—به قاعده جدید تعامل روسیه با غرب تبدیل شده است.
پسزمینه این چرخش تهاجمی به فوریه ۲۰۲۲ و تهاجم روسیه به اوکراین بازمیگردد، رویدادی که به گفته مؤسسه مطالعات استراتژیک بینالمللی، محرک سهبرابری حملات هیبریدی روسیه شد. این عملیاتها دیگر محدود به فضای مجازی نیستند و به عرصه فیزیکی—با تأثیر مستقیم بر امنیت شهروندان اروپایی—کشیده شدهاند.
از این رو پرسش محوری این است: این گذار استراتژیک اروپا و ناتو به سمت عملیات سایبری تهاجمی، چگونه توازن سنتی قدرت، تعریف حاکمیت در عصر دیجیتال و پویههای بازدارندگی در قرن بیستویکم را بازتعریف میکند؟ آیا این حرکت به ثباتی مبتنی بر بازدارندگی مؤثرتر میانجامد، یا مارپیچ خطرناک تشدید متقابل و بیثباتی فزاینده را دامن خواهد زد؟
هدفگیری «آلابوگا» : گذار از نبرد اطلاعاتی به «جنگ صنعتی سایبری»
هدف قرار دادن مجتمع صنعتی «آلابوگا» —که برابر تخمینها مسئولیت تولید حدود ۷۰ درصد پهپادهای پیشرفته روسیه از جمله پهپاد انتحاری «لانست» را به آن نسبت میدهند، یک نماد پراهمیت است. این هدفگیری نشان میدهد که تمرکز عملیات سایبری اروپا از صرفاً مقابله با حملات جاری، به سمت تضعیف ظرفیت آتی نظامی روسیه معطوف شده است. این رویکرد، جنگ هیبریدی را از سطح «اختلال» به سطح «تخریب ساختاری» ارتقا میدهد که در ابعاد زیر قابل ارزیابی است:
- بُعد عملیاتی-اقتصادی: «آلابوگا» با ظرفیت ادعایی تولید سالانه صد هزار پهپاد، یک گلوگاه حیاتی در زنجیره تأمین جنگ روسیه محسوب میشود. یک حمله سایبری موفق که سیستمهای کنترل صنعتی (ICS/SCADA) یا شبکههای لجستیک آن را مختل کند، میتواند تأثیری مستقیم و قابل اندازهگیری بر میدان نبرد اوکراین داشته باشد. این نشاندهنده ادغام کامل جبهه سایبری با جبهه فیزیکی جنگ است.
- بُعد روانشناختی-بازدارندگی: این اقدام پیامی روشن به کرملین میفرستد: اروپا دیگر یک «قربانی انفعالی» نیست، بلکه قادر و مایل است هزینههای اقتصادی و نظامی مستقیمی را به درون مرزهای روسیه وارد کند. این امر، حس «مصونیت جغرافیایی» روسیه از پیامدهای مستقیم درگیری با غرب را به چالش میکشد و منطق بازدارندگی را از «ترس از پاسخ» به «ترس از خسارت ملموس» تغییر میدهد.
- بُعد استراتژیک: این گام با ریسک عظیمی همراه است. هدف قرار دادن زیرساختهای صنعتی-نظامی در خاک یک قدرت هستهای، در منطقهای خاکستری از حقوق بینالملل حرکت میکند و میتواند از سوی مسکو به عنوان یک «حمله» تفسیر شود. پاسخ روسیه ممکن است نامتقارن و شدید باشد، مثلاً از طریق تشدید حملات به زیرساختهای حیاتی غیرنظامی اروپا مانند شبکههای برق یا بیمارستانها. بنابراین، موفقیت این استراتژی نه تنها به توان فنی، بلکه به قدرت ارزیابی دقیق آستانه تحمل و واکنش کرملین وابسته است.
افزایش کمّی و کیفی حملات هیبریدی روسیه: دکترین «تخریب زیر آستانه»
اقدام تهاجمی اروپا در واکنش به تحولی خطرناک در دکترین نظامی روسیه شکل گرفته است: جنگ هیبریدی به عنوان یک «دکترین تخریب زیر آستانه». هدف این استراتژی، تضعیف تدریجی و سیستماتیک غرب، بدون فراهم آوردن دلیلی آشکار برای فعالسازی ماده ۵ ناتو (حمله به یک عضو، حمله به همه) است. به همین دلیل، افزایش حملات از سال ۲۰۲۲ تنها نشانه کمّی این تحول است و ویژگیهای کیفی آن نگرانکنندهتر است:
- چندبعدیبودن: ترکیبی از عملیات سایبری پیچیده، جنگ اطلاعاتی برای تفرقهافکنی، استفاده ابزاری از جریانهای مهاجرتی، و خرابکاری فیزیکی توسط گروههای نیابتی یا عوامل نفوذی.
- انکارپذیری ساختاری: طراحی عملیات به گونهای است که انتساب قطعی به دولت روسیه را دشوار میسازد. این امر پاسخگویی را برای دولتهای دموکراتیک که نیازمند ارائه مدارک عمومی قانعکننده هستند، پیچیده میکند.
- هدفگیری تابآوری ملی: هدف نهایی، تنها ایجاد اختلال فنی نیست، بلکه فرسایش اعتماد عمومی به نهادهای دولتی، دامن زدن به اختلافات داخلی در اتحادیه اروپا و ناتو، و القای حس ناامنی و درماندگی است. بمبگذاری در خط راهآهن لهستان یا قطعی GPS در سوئد، صرفاً خرابکاری نیست، بلکه آزمونی برای سنجش تابآوری روانی-اجتماعی جوامع اروپایی است.
در واقع، واکنش تهاجمی اروپا در واقع اعلام میکند که غرب دیگر حاضر نیست قواعد این بازی را بپذیرد. آنها با هدف قرار دادن «آلابوگا»، در حال تغییر بازی از «رقابت در تابآوری» به «رقابت در ایجاد هزینه نامتقارن» هستند. پیام این است: اگر روسیه به زیرساختهای غیرنظامی اروپا حمله کند، اروپا نیز ظرفیتهای نظامی-صنعتی حیاتی روسیه را هدف خواهد گرفت.
نقش نهادینهشده ناتو و اتحادیه اروپا: از هماهنگی دفاعی به معماری «تلافی مشترک»
اما نکته تعیینکننده در تحول نوامبر ۲۰۲۵، نهادینهسازی این رویکرد تهاجمی است. این تنها یک واکنش مقطعی چند کشور نیست، بلکه تبدیل شدن به یک قابلیت جمعی و دائمی تحت چتر ناتو و اتحادیه اروپاست.
- چارچوبسازی سیاسی: بزرگترین چالش برای دموکراسیها در عملیات تهاجمی سایبری، ابعاد سیاسی و حقوقی آن است. سؤالاتی مانند مجوز، تناسب پاسخ و رعایت حقوق بینالملل نیازمند پاسخ روشن است. ناتو و اتحادیه در حال کار بر روی ایجاد این چارچوبها هستند تا پاسخها مشروع، حسابشده و مبتنی بر اجماع باشند.
- تقسیم کار تخصصی: این نهادها امکان هماهنگی توانمندیهای پراکنده را فراهم میکنند. ممکن است یک کشور دارای توان فنی نفوذ بالا باشد، کشور دیگر اطلاعات هدفگیری دقیق داشته باشد، و سومی پوشش دیپلماتیک را تأمین کند. «نیروی وظیفه تابآوری» ناتو و «مرکز ضد هیبرید» اتحادیه در هلسینکی، محلی برای هماهنگی این ظرفیتها تحت یک استراتژی واحد هستند.
- «انتساب سریع» به عنوان سلاح بازدارنده: یک مأموریت کلیدی این نهادها، تسریع فرآیند «انتساب» حملات و ارائه عمومی مدارک است. این کار دو فایده دارد: نخست، مشروعیت لازم برای پاسخ تهاجمی را ایجاد میکند. دوم، سلاح «انکارپذیری» مهاجم را خنثی میسازد. وقتی روسیه بداند هر حملهای به سرعت و با قاطعیت به آن نسبت داده خواهد شد، هزینه سیاسی و بینالمللی اقداماتش افزایش مییابد.
پیامدهای ژئوپلیتیک: شکلگیری نظم «جنگ سرد سایبری» و فروپاشی منطقه خاکستری
در نهایت، پیامدهای این تحول، روابط بینالملل را برای دهههای آینده شکل خواهد داد:
- تثبیت «درگیری دائمی زیر آستانه» : منطقه خاکستری بین صلح و جنگ به «حالت عادی جدید» تبدیل میشود. درگیری مداوم و همهجانبه در سطوح سایبری، اطلاعاتی و اقتصادی به قاعده روابط بین قدرتهای بزرگ بدل خواهد شد.
- قطبیسازی و فروپاشی حاکمیت: فضای بیاعتمادی عمیق، هرگونه همکاری در مسائل جهانی (کنترل تسلیحات، اقلیم، امنیت هستهای) را غیرممکن میسازد. همچنین، تعریف سنتی حاکمیت بر اساس حاکمیت سرزمینی، در مقابل حملات سایبری فرامرزی بیمعنا میشود و نیاز به تعریف جدیدی از حق دفاع مشروع در فضای سایبری را ایجاد میکند.
- مسابقه تسلیحاتی چندبعدی: یک مسابقه تسلیحاتی تمامعیار در حوزههای سایبر، هوش مصنوعی، جنگ الکترونیک و فضا آغاز میشود. این مسابقه، بخش خصوصی و شرکتهای فناوری را نیز به شدت درگیر خواهد کرد.
در یک سطح تحلیل، این چرخش اروپا گریزناپذیر بود. در نظام آنارشیک بینالملل، روسیه با ابزارهای هیبریدی موازنه قدرت را به ضرر غرب تغییر داده بود. اروپا برای بازیابی این موازنه، ناچار به نشان دادن قدرت و اراده معادل شد. این یک محاسبه سرد قدرتمحور است. از سوی دیگر گفتمان جدید رهبران اروپا درباره «عدم ترس از تشدید»، در حال ساختن هویت جدیدی برای اروپا به عنوان یک «قدرت استراتژیک» است، نه یک «قدرت مدنی». این تغییر هویت، به نوبه خود، درک روسیه از اروپا را به عنوان تهدیدی جدیتر تقویت کرده و چرخه دشمنسازی را تشدید میکند. و این موضوع حائز اهمیت است که دو طرف در یک «بازی با مجموع منفی» تکراری گرفتار شدهاند. ادامه درگیری به هر دو ضرر میزند، اما ترس از ضرر بیشتر در صورت عقبنشینی (و سوءاستفاده طرف مقابل)، آنان را وادار به ادامه میکند. خروج از این «تله تشدید» نیازمند مکانیسمهای اعتمادسازی و خطوط ارتباطی شفاف برای جلوگیری از سوءتفاهم فاجعهبار است.
در مجموع، در جنگ سایههای دیجیتال، ویرانی حریف به معنای امنیت خودی نیست. شکنندگی جهان به هم پیوسته امروز به این معناست که عواقب یک درگیری سایبری تمامعیار، دامن همه را خواهد گرفت. هدف غایی باید استقرار یک «بازدارندگی پایدار مبتنی بر قدرت ملموس و خرد دیپلماتیک» باشد، نه افتخار به پیروزی در یک نبرد بیپایان که امنیت جمعی بشر را به مخاطره میاندازد. آزمون نهایی رهبری غرب در دهه پیش رو، مدیریت همین تناقض ظاهری است.
۲۱۳/۴۲






نظر شما