مهندسی اجتماعی آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد به روایت مورخ هندی

پراشاد جزئیات مهمی را درباره کودتای ۱۹۵۳ علیه دولت مصدق که با نام عملیات آژاکس شناخته می‌شود، مطرح می‌کند. او بر همدستی بریتانیا و آمریکا در این رویداد تأکید کرده و بُعد اقتصادی آن را برجسته می‌سازد؛ به این معنا که ملی شدن صنعت نفت ایران تهدیدی برای نظم سرمایه‌داری جهانی تلقی می‌شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا - الهه شمس: کتاب «گلوله‌های واشینگتن» اثر ویجی پراشاد، مورخ و تحلیل‌گر برجسته، یک بررسی انتقادی و عمیق از سیاست خارجی ایالات متحده و نقش پنهان سازمان سیا در شکل‌دهی به ژئوپلیتیک مدرن است. پراشاد با استناد به اسناد تاریخی و تحقیقات گسترده، به شکلی بی‌پرده نشان می‌دهد که چگونه مداخلات آمریکا از طریق کودتاها، ترورها و حمایت از رژیم‌های دیکتاتوری - از سرنگونی دولت مصدق در ایران و آلنده در شیلی گرفته تا عملیات‌های مخفیانه در کنگو و اندونزی - سرنوشت بسیاری از ملل، به‌ویژه در جنوب جهانی، را رقم زده است. این اثر که چهره کمتر دیده‌شده امپریالیسم مدرن و هزینه‌های انسانی آن را افشا می‌کند، سندی تاریخی و ضروری برای درک نیروهای پشت پرده نظم کنونی جهان به شمار می‌رود. با توجه به اهمیت و صراحت تکان‌دهنده این کتاب، به سراغ روژان مظفری مترجم آن و دانش‌آموخته جامعه‌شناسی رفتم تا درباره این اثر با او گفت‌وگویی داشته باشم.

ویجی پراشاد کتاب «گلوله‌های واشنگتن» را با چه هدفی نوشته و ایده اصلی آن چیست؟

ویجی پراشاد در «گلوله‌های واشنگتن» می‌خواهد تصویری روشن از سیاست خارجی ایالات متحده در قرن بیستم و بیست‌ویکم ارائه بدهد؛ اما نه از زاویه رسمی یا روایت‌های رسانه‌های جریان اصلی، بلکه از دیدگاه مردمی که قربانی این سیاست‌ها شده‌اند. هدف او این است که نشان دهد ایالات متحده، فراتر از شعارهای دموکراسی و حقوق بشر، در عمل چگونه در جهان دخالت کرده است: از کودتاهای نظامی تا ترور رهبران سیاسی و تحمیل دیکتاتورها. او با این کتاب می‌خواهد به مخاطب بگوید پشت سیاست‌های واشنگتن همیشه یک منطق مشخص بوده است، یعنی حفظ سلطه اقتصادی و سیاسی آمریکا بر جهان.

پراشاد توضیح می‌دهد که چگونه آمریکا در بسیاری از نقاط جهان، به جای کمک به رشد دموکراسی، راه خشونت، کودتا و سرکوب را برگزیده است. ابزارهای اصلی آن هم تحریم‌های اقتصادی، جنگ‌های نیابتی، دخالت در حکومت‌های مستقل و سازمان‌های بین‌المللی برای تحمیل اراده خود است. او عقیده دارد دخالت آمریکا در کشورهای مختلف جهان و جلوگیری از شکل‌گیری کشورهای دموکراتیک در آن‌ها، یا با گلوله‌های مستقیم یعنی جنگ (مانند جنگ عراق به بهانه داشتن سلاح کشتار جمعی) و کودتا (مانند کودتای شیلی علیه دولت آلنده و کودتای ایران علیه دولت مصدق) بوده است، یا با گلوله‌های غیرمستقیم که شامل تحریم‌های شدید (علیه کشورهایی مانند کوبا، ایران و عراق) و اعطای وام (مانند مورد یونان) می‌شود. این سیاست‌ها منجر به فقر، مهاجرت اجباری و نابودی زیرساخت‌های اجتماعی در این کشورها شده است. تمام این‌ها برای حفظ هژمونی آمریکا بر جهان است؛ هژمونی که بعد از جنگ جهانی دوم از سیطره انگلستان و اروپا خارج شد و به آمریکا رسید.

کتاب به چه رویدادها و پرونده‌هایی از کودتاها و ترورهای مورد حمایت آمریکا می‌پردازد و چه نمونه‌هایی در آن برجسته‌تر است؟

نمونه‌ها زیاد است. شاید ملموس‌ترین آن‌ها برای ما کودتای ۱۹۵۳ ایران باشد که علیه دولت مصدق صورت گرفت و الگویی برای دخالت‌های بعدی آمریکا در خاورمیانه شد. کودتای مهم دیگر، کودتای گواتمالا و سرنگونی خاکوبو آربنز بود که به دنبال اصلاحات ارضی و برنامه‌های عدالت اجتماعی بود. کودتای شیلی علیه دولت سالوادور آلنده که توسط سازمان سیا صورت گرفت و دیکتاتوری چون پینوشه را بر سر کار آورد، یکی دیگر از این موارد است. این کودتا یکی از خون‌بارترین کودتاها در جهان به شمار می‌رود.

از دیگر موارد می‌توان به ترور پاتریس لومومبا، رهبر استقلال‌طلب و نخست‌وزیر کنگو، که با همدستی سیا و استعمارگران بلژیکی صورت گرفت، و همچنین سرنگونی معمر قذافی با حمایت نظامی آمریکا و ناتو اشاره کرد. حمایت آمریکا از کودتای سوهارتو و قتل‌عام صدها هزار عضو حزب کمونیست اندونزی نیز یکی از خون‌بارترین سرکوب‌های قرن بیستم بود که در کتاب به آن پرداخته شده است.

مهندسی اجتماعی آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد به روایت مورخ هندی

مداخلات واشنگتن در کشورهای مختلف چگونه به هم وصل می‌شوند تا یک الگوی مشترک از سیاست خارجی آمریکا شکل بگیرد؟

این پرسش بسیار خوب و کلیدی است؛ دقیقا هدف پراشاد این است که نشان دهد کودتاها و مداخلات آمریکا تصادفی یا منفرد نیستند، بلکه الگویی منسجم از سیاست خارجی واشنگتن را شکل می‌دهند. این الگو بر چند پایه استوار است: نخست، دشمن‌سازی ایدئولوژیک؛ هرجا جنبشی برای استقلال ملی، عدالت اجتماعی یا سوسیالیسم شکل گرفت، آمریکا آن را یک تهدید معرفی کرد و از ایرانِ مصدق تا شیلیِ آلنده و کنگویِ لومومبا، همه به‌ عنوان کمونیست یا ضد منافع غرب برچسب خوردند. دوم، ائتلاف سرمایه‌داری و امپریالیسم؛ تقریبا در همه پرونده‌ها، پای منافع شرکت‌های چندملیتی بزرگ آمریکایی در میان بود، برای مثال، در گواتمالا شرکت «یونایتد فروت»، در ایران شرکت‌های نفت انگلیس و آمریکا، و در شیلی منافع صنعت مس مطرح بود.

سوم، به‌کارگیری روش‌های ثابت برای دخالت؛ آمریکا همواره از ابزارهای مشخصی استفاده می‌کند: تبلیغات و جنگ روانی برای شیطان‌سازی از رهبران مردمی، سازماندهی نخبگان داخلی (مانند ارتش، تجار وابسته و رسانه‌ها) برای کودتا، تأمین مالی و تسلیحاتی گروه‌های مخالف، و ترور مستقیم یا غیرمستقیم رهبران سرسخت مانند لومومبا. در صورت شکست سایر روش‌ها، مداخله نظامی مستقیم مانند آن‌چه در عراق و افغانستان رخ داد، در دستور کار قرار می‌گرفت. چهارم، جلوگیری از ایجاد بدیلی در برابر سرمایه‌داری؛ درواقع هدف واشنگتن فقط سرنگونی رهبران نبود، بلکه می‌خواست مانع ظهور و بروز الگوهای بدیل توسعه شود. برای نمونه، اگر کشوری مسیر سوسیالیستی یا عدالت اجتماعی را انتخاب می‌کرد، مانند کوبا یا کنگو، به‌سرعت سرکوب می‌شد. مجموع این موارد نشان‌دهنده الگویی سیستمی و ساختاری است که تماماً در جهت حفظ هژمونی آمریکا بر جهان عمل می‌کند.

روایت نویسنده از کشورهای خاورمیانه، به‌ویژه ایران و عراق، چه جزئیات یا زاویه‌های تازه‌ای را برای خواننده آشکار می‌کند؟

در مورد ایران، پراشاد جزئیات مهمی را درباره کودتای ۱۹۵۳ علیه دولت مصدق که با نام عملیات آژاکس شناخته می‌شود، مطرح می‌کند. او بر همدستی بریتانیا و آمریکا در این رویداد تأکید کرده و بُعد اقتصادی آن را برجسته می‌سازد؛ به این معنا که ملی شدن صنعت نفت ایران تهدیدی برای نظم سرمایه‌داری جهانی تلقی می‌شد. زاویه دید تازه کتاب در تحلیل «مهندسی اجتماعی کودتا» است. پراشاد روایت می‌کند که چگونه رسانه‌ها، روحانیون وابسته و شبکه‌های نظامی-امنیتی داخلی توسط سیا فعال شدند. این نشان می‌دهد که واشنگتن کودتا را صرفا نظامی اجرا نکرد، بلکه آن را مانند یک «نمایش تمام‌عیار» اجتماعی-فرهنگی طراحی کرد. درنهایت، کتاب بر پیامدهای بلندمدت کودتا تأکید می‌کند و معتقد است که این رویداد، اعتماد ایرانی‌ها به غرب را برای همیشه از بین برد و بذر انقلاب ۱۹۷۹ را کاشت.

و اما در مورد عراق، نویسنده فراتر از بهانه «سلاح‌های کشتار جمعی» به تحلیل انگیزه‌های اصلی حمله می‌پردازد. او منافع ژئوپلیتیکی این تهاجم را آشکار می‌کند و توضیح می‌دهد که حمله به عراق بخشی از راهبرد کلان آمریکا برای کنترل منابع انرژی خاورمیانه و محاصره جغرافیایی ایران بود. پراشاد پیامدهای انسانی فاجعه‌بار این جنگ را نیز به تصویر می‌کشد که شامل صدها هزار کشته، میلیون‌ها آواره و تخریب زیرساخت‌های اساسی عراق بود. سرانجام، او ارتباط مستقیم میان اشغال عراق و رشد گروه‌هایی مانند داعش را برجسته می‌سازد و نتیجه می‌گیرد که مداخله آمریکا به جای دموکراسی، یک بی‌ثباتی پایدار و خشونت بی‌سابقه را از خود بر جای گذاشت.

در بخش‌های مربوط به آمریکای لاتین، کتاب چه تصویری از نقش ایالات متحده در تغییر رژیم‌ها ارائه می‌دهد؟

پراشاد تأکید می‌کند که آمریکا، آمریکای لاتین را «حیاط خلوت» خود می‌داند. به همین دلیل، هرگاه مردم این منطقه خواسته‌اند مسیر توسعه مستقل، اصلاحات اجتماعی یا سوسیالیسم را دنبال کنند، واشنگتن با ابزارهای متنوعی ازجمله کودتاهای نظامی علیه رهبران منتخب، حمایت از دیکتاتورهای راست‌گرا، ترور رهبران مردمی، محاصره و تحریم اقتصادی، و همچنین «جنگ‌های کثیف» و عملیات مخفی سیا دخالت کرده است.

در این کتاب نمونه‌های مهمی برای تشریح این سیاست ذکر شده است. ازجمله گواتمالا (۱۹۵۴) که در آن دولت خاکوبو آربنز به دلیل اجرای اصلاحات ارضی و به چالش کشیدن منافع شرکت آمریکایی «یونایتد فروت» سرنگون شد. نمونه برجسته دیگر کودتای شیلی (۱۹۷۳) و برکناری سالوادور آلنده، نخستین رئیس‌جمهور سوسیالیست منتخب دموکراتیک در جهان، است. حمایت مالی و اطلاعاتی آمریکا به ارتش شیلی کمک کرد تا با کودتای خونین آگوستو پینوشه قدرت را به دست بگیرد. درواقع آمریکا نمی‌خواست یک راه دموکراتیک به سوسیالیسم موفق شود و به الگویی الهام‌بخش برای سایر کشورها تبدیل گردد.

تاریخچه مداخلات در کوبا (از ۱۹۵۹ به بعد) نیز به‌تفصیل بررسی می‌شود. پس از پیروزی انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو، واشنگتن ده‌ها بار برای ترور او تلاش کرد. عملیات شکست‌خورده خلیج خوک‌ها و دهه‌ها تحریم اقتصادی نیز بخشی از همین سیاست بود. در نیکاراگوئه (دهه ۱۹۸۰)، حمایت آمریکا از گروه‌های شبه‌نظامی موسوم به «کنتراها» برای سرنگونی دولت ساندینیست‌ها، نمونه‌ای بارز از «جنگ‌های کثیف» واشنگتن به شمار می‌رود.

پراشاد نتیجه می‌گیرد که آمریکا در آمریکای لاتین الگوی مشترکی را دنبال می‌کند: اول، پیش‌گیری از ظهور هرگونه بدیل سوسیالیستی؛ دوم، پشتیبانی از دیکتاتورها؛ و سوم، استفاده از خشونت به‌ عنوان یک سیاست رسمی. او معتقد است این خط مشی از دهه ۱۹۵۰ تا امروز تداوم داشته و فقط ابزارها و توجیهات آن (از ضدکمونیسم تا مبارزه با مواد مخدر یا تروریسم) تغییر کرده است؛ چنانکه در همین برهه تاریخی نیز آمریکا به بهانه مبارزه با مواد مخدر به مرزهای ونزوئلا لشکرکشی کرده است.

لحن پراشاد ترکیبی از طنز تلخ، تحلیل تاریخی و روایت عینی است. این لحن چه اثری بر مخاطب می‌گذارد و چطور پیام کتاب را تقویت می‌کند؟

پراشاد گاهی با نیشخند و کنایه درباره «دموکراسی‌خواهی» یا «حقوق بشر» ادعایی آمریکا سخن می‌گوید. این طنز تلخ باعث می‌شود تناقض میان شعار و عمل واشنگتن برای مخاطب برجسته‌تر شود. درنتیجه، خواننده به جای یک روایت خشک سیاسی، با طعنه‌ای بر ریاکاری قدرت‌ها روبه‌رو شده و بیشتر با موضوع درگیر می‌شود.

برای مثال، پراشاد هنگام توضیح کودتا علیه مصدق، اشاره می‌کند که دولت آمریکا این اقدام را به ‌عنوان دفاع از «آزادی» معرفی کرد. در این‌جا پراشاد با کنایه می‌گوید که این «آزادی»، درواقع آزادی شرکت‌های نفتی برای چپاول منابع ایران بود، نه آزادی مردم ایران برای تعیین سرنوشت‌شان. نمونه دیگر، در ماجرای تلاش‌های نافرجام برای ترور فیدل کاسترو است. نویسنده با اشاره به این‌که واشینگتن از سیگار منفجرشونده تا شیر سمی را برای این کار امتحان کرد، می‌گوید: «انگار نه یک ابرقدرت، بلکه کارتون تام و جری بود.» این لحن کنایه‌آمیز، پوچی و در عین حال وحشتناک بودن این اقدامات را به شکلی مؤثر به خواننده منتقل می‌کند و پیام اصلی کتاب را تقویت می‌نماید.

چه بخش یا پرونده‌ای از کتاب بیشترین قدرت داستان‌گویی و تأثیر احساسی را بر شما گذاشته است؟

شخصا سه پرونده برایم بسیار تکان‌دهنده بود: کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت مصدق، کودتای شیلی علیه سالوادور آلنده، و ترور وحشتناک پاتریس لومومبا در کنگو. روایت پراشاد از جزئیات این رویدادها عمیقا تأثیرگذار است؛ از لحظات آخر زندگی لومومبا که سرشار از تحقیر، شکنجه و درنهایت قتل اوست، تا آخرین سخنرانی آلنده و خطاب قرار دادن مردمش، و چهره تکیده و خسته دکتر مصدق در دادگاه که نماد بربادرفتن آرزوهای یک ملت بود.

اما اگر بخواهم از میان این حوادث تاریخی، تأثیرگذارترین بخش را انتخاب کنم، بخشی که هنگام ترجمه‌اش بی‌اختیار اشک می‌ریختم، بدون تردید فصل مربوط به ترور لومومبا بود. در آن‌جا جمله‌ای وجود دارد که انگار تمام امیدهای انسانی را نابود می‌کند؛ جایی که پراشاد می‌گوید: «وقتی یک ملت می‌خواهد آزاد شود، گلوله‌های واشنگتن در انتظارش هستند.» این جمله به‌تنهایی چکیده تلخ پیام کتاب و اوج تراژدی روایت آن است.

خواننده فارسی‌زبان پس از مطالعه کتاب چه پیام یا آگاهی تازه‌ای به دست می‌آورد؟

نخست، خواننده به این آگاهی می‌رسد که میان شعار و عمل ایالات متحده تفاوت عمیقی وجود دارد. مفاهیمی چون «دموکراسی»، «حقوق بشر»، «آزادی بیان» و «رهایی از چنگ دیکتاتورها»، در اغلب موارد، تنها ابزارهایی برای تأمین منافع واشنگتن بوده‌اند. این منافع در منطقه خاورمیانه و به‌ویژه ایران، همواره بر دسترسی به منابع نفتی متمرکز بوده است.

دوم، خواننده ایرانی به موقعیت حساس ژئوپلیتیک خود پی می‌برد و ریشه بسیاری از مداخلات آمریکا در کشورش را بهتر درک می‌کند؛ از کودتا علیه دولت مصدق گرفته تا تحریم‌های چند دهه‌ای که به فقر و مشکلات گسترده دامن زده است. سوم، درمی‌یابد که سرنوشت ایران از سرنوشت دیگر ملل جنوب جهانی جدا نیست. بخصوص وقتی روایت‌های مربوط به کنگو، گواتمالا یا شیلی را می‌خواند، درک می‌کند که این ملت‌ها تجربیات تاریخی مشترکی در مواجهه با سیاست‌های مداخله‌گرانه آمریکا دارند.

و درنهایت، خواننده ایرانی متوجه می‌شود که واشینگتن همواره با تانک و ارتش وارد نمی‌شود؛ بلکه رسانه، جنگ روانی، شبکه‌سازی در میان نخبگان، و تحریم‌های اقتصادی نیز «گلوله‌هایی» هستند که علیه ملت‌ها به کار می‌روند. به طور مثال، در شرایط حساس کنونی، شاهد هستیم که چگونه بازی‌های رسانه‌ای و روانی تلاش می‌کنند مسئولیت تنش‌ها را به گردن ایران بیندازند و متأسفانه شبکه‌سازی نخبگان نیز گاهی به توجیه این روایت‌ها کمک می‌کند؛ رویکردی که اغلب تحت شعارهایی چون «آزادی ملت ایران» یا «امن‌سازی منطقه» توجیه می‌شود.

در هنگام ترجمه، کدام بخش‌ها یا روایت‌ها برای شما تکان‌دهنده‌تر یا به‌یادماندنی‌تر بودند؟

همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، سه رویداد بیشترین تأثیر را بر من گذاشتند: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران علیه دولت مصدق، ترور پاتریس لومومبا در کنگو (۱۹۶۱)، و سقوط دولت آلنده در شیلی و ظهور پینوشه (۱۹۷۳). این سه بخش، درواقع پیام مرکزی کتاب «گلوله‌های واشنگتن» را نمایندگی می‌کنند؛ این‌که سیاست خارجی آمریکا الگویی تکرارشونده از کودتا و سرکوب بدیل‌های مردمی است. این روایت‌ها نشان می‌دهند هرگاه ملتی راهی جدید برای دستیابی به زندگی بهتر پیدا می‌کند، سر و کله آمریکا نیز برای ممانعت از آن پیدا می‌شود. پیام دیگر کتاب این است که مردم «جنوب جهانی» در تجربه استعمار، فقر و مصیبت، سرنوشتی مشترک دارند و تنها راه رهایی، تشکیل یک جبهه مقاومت متحد در برابر هژمونی آمریکاست.

۲۵۹

کد مطلب 2152088

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین