«آزمایشگاه» نخستین تجربه حمید امجد در حیطه کارگردانی سینما است که انتخاب گونه طنز و تلاش برای رسیدن به فضایی متفاوت از کمدیهای سهلالوصول، این تجربه را مورد توجه قرار میدهد.
حمید امجد با تجربه درخشان حضور در عرصه نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر، همکاری درخشانی با بهرام بیضایی در فیلم سینمایی «مسافران» دارد که این حضور در کنار نقش نویسنده جانبازی که در کمدی نامتعارف «گاهی به آسمان نگاه کن» کمال تبریزی - اقتباسی منحصر به فرد و ایرانی از رمان «مرشد و مارگریتا «میخائیل بولگاکف - بازی کرده، کارنامه بازیگری او را در سینما برجسته میکند.
با این پیشزمینه حضور امجد در عرصه کارگردانی سینما را بخصوص با بذل توجه او به گونه کمدی و طنز میتوان به فال نیک گرفت و «آزمایشگاه» را به عنوان تجربهای جدید با حفظ استانداردهایی که در بسیاری از فیلمهای این گونه سینمایی به فراموشی سپرده شده، تماشا کرد.
مهمترین وجه قابل توجه تکیه بر فیلمنامهای است که اصول کلاسیک و متعارف یک داستان کمدی را با تکیه بر تضادهای موجود در درون و بیرون آدمها رعایت کرده و یک خطی آن همان قصه رقابت عشقی بین جوان فقیر و غنی است با پایانی قابل انتظار که امتیاز نهایی را به اصالت و ارزشهای اولیه انسانی میدهد هرچند این وجه در مناسبات امروز جامعه ما فراموششده باشد.
قهرمان قصه همه مولفههای کلاسیک تبدیل شدن به قطب مثبت ماجرا را از خجالتی بودن تا ضعف اقتصادی و نفر اول درس و دانشگاه بودن را داراست و در همین موقعیت است که عشق یک دختر پولدار به جانش میافتد تا با همه آنچه دارد و ندارد وارد گود رقابت شود.
این موقعیت آشنا طبعا با تکیه بر بستری که برای روایت انتخاب شده میتواند ابعادی جدید و جذاب پیدا کند که لوکیشن آزمایشگاه و روابط و مناسباتی که میتواند از دل این مکان و موقعیت وارد قصه شود، این نیاز را تا حد زیادی برطرف میکند.
در واقع لوکیشن آزمایشگاه به دلیل رقابتها و مسائل و مشکلاتی که میتواند وارد درام کند و بخصوص امکانی که میتواند به کاراکترها بدهد، تبدیل به قطبی تعیینکننده و یکی از شخصیتهای اصلی میشود که در رابطه با آن میتوان آدم ها را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
به همین دلیل وقتی جزئیات مناسبات و رفتارهای روزمره و برآمده از کار در این مکان وارد قصه و کنش و واکنشهای آدمها میشود، میتواند شناسنامهای خاص به قصه و آدمها بدهد و در واقع نگاه مخاطب را به ابعادی جدید از شخصیتها و داستان جلب کند.
اما در همین مقطع است که در کنار ابعاد جدیدی که برای روایت این قصه آشنا بر بستر طنز لازم است، وجه جذابیت نیز خودنمایی میکند. بخصوص وقتی پایان قطعی کار تا حد زیادی قابل پیشبینی است و مخاطب انتظار دارد آنچه در عرض این مسیر اتفاق میافتد بدون در نظر گرفتن پایان و سرانجام بتواند او را جذب و سرگرم کند.
جنس شوخیها با تکیه بر طراحی و زمینهسازی که روی چگونگی شکل گرفتن آنها وجود دارد، این امتیاز را دارد که از شوخیهای متداول و معمول کمدیهای سهلالوصول فاصله گرفته و تازگی داشته باشد. اما با ریتمی که بر اثر تکرار روند شوخیها در موقعیتهای مختلف به تدریج کند میشود، جذابیت پیگیری کاهش پیدا میکند که این وجه بیش از هر چیز متکی بر شیوه اجرا است.
بخصوص وقتی بخش عمدهای از این طنز در شوخیهای کلامی و دیالوگهای پینگپونگی بین کاراکترها شکل میگیرد که در هر شرایطی مثل بالا رفتن از پلهها در حال رد و بدل کردن زنجیرهای از جملات هستند که جواب طرف مقابل را شکل میدهد، به نظر میآید نیاز به جنسی دیگر از طنز و کمدی در کنار این فضا وجود دارد تا بتواند جذابیت لازم را برای پیگیری مخاطب بالا ببرد.
«آزمایشگاه» در کنار امتیاز بالقوه حضور حمید امجد در عرصه کارگردانی سینما، نگاه جدی او به فیلمنامه و مقوله طنز و بخصوص حضور جمع بازیگرانی نسبتا یکدست میتواند برای مخاطب دلزده از فیلمهای سهلالوصول و سفارشی، تجربهای متفاوت محسوب شود، البته اگر کمی حوصله به خرج دهد و خود را به فضای فیلم بسپارد.
5858
نظر شما