نگاهی به ساخت چند فیلم سینمایی و سریال با مضامین مشترک بر محور زندگی شخصیتهای تاریخی و معاصر در مقطع اخیر، این پرسش را به وجود میآورد که این انتخابها تا چه حد ناشی از دغدغهمندی سینماگران است؟
شهید دکتر چمران یکی از شخصیتهای معاصر است که این روزها محور دو پروژه سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته است.
مجموعه تلویزیونی «راستش را بگو» به کارگردانی محمدرضا آهنج که برای پخش در ایام ماه رمضان از شبکه یک آماده میشود به بخشی از زندگی این شهید پرداخته و مقاطعی از داستان در زمان جنگ روایت میشود. نقش شهید چمران را در این مجموعه امیر آقایی ایفا میکند.
فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا دومین پروژهای است که با محوریت زندگی شهید دکتر چمران در مرحله پیشتولید به سر میبرد. این فیلم به مقطعی از زندگی این شخصیت همزمان با آزادسازی شهر پاوه میپردازد و به زودی ساخت آن آغاز میشود. قرار است فریبرز عربنیا نقش دکتر چمران را در این فیلم بازی کند.
در کنار این دو پروژه سینمایی و تلویزیونی که به واسطه متفاوت بودن رسانهها میتوانند گستره متفاوتی از مخاطبان را در بر بگیرند، تعدد اخبار سینمایی حول و حوش پروژههایی که قرار است با محوریت زندگی کوروش کبیر ساخته شوند توجه برانگیز است.
رقابت خبری پروژه عزیزالله حمیدنژاد به نام «ذوالقرنین» با فیلم مشابهی که قرار بود علی معلم با نام «کورورش کبیر» به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی به مرحله ساخت برساند، پارسال صدرنشین اخبار سینمایی بود. در خبرها آمده بود داستان فیلم جوزانی از کاخ اکباتان و دربار آستیاگ آغاز میشود و زندگی کوروش را از تولد تا بنیانگذاری تمدن هخامنشی و حکومت پارسیان تا زمان مرگ روایت میکند.
بعد از اگر و اماهایی که درباره تقدم و تأخر این دو پروژه و اینکه کدامیک محق هستند، مطرح بود یک مدعی جدید به این جمع اضافه شد و چند روز پیش پرویز شیخطادی با اعلام این خبر که پیشنهاد ساخت فیلم زندگی «کوروش کبیر» را به حوزه هنری داده وارد عرصه این رقابت شد.
البته این کارگردان معتقد است تفاوت فیلمش با دیگر پروژههای موازی این است که وی در تحقیقات خود در خصوص این شخصیت تاریخی تنها به اطلاعات موجود در منابع غربی اکتفا نکرده و از اطلاعات محققان ایرانی نیز استفاده کرده و این فیلمنامه از بدو تولد تا به امپراتوری رسیدن کوروش و نگارش منشور فتح بابل را در برمیگیرد.
مسلما به نفس این قضیه ایرادی وارد نیست چون هر سینماگر و اصلا هر هنرمندی میتواند سراغ هر مضمون و شخصیتی که مورد نظرش باشد برود اما یک نکته مهم که نباید از نظر دور بماند دغدغهمندی هنرمند نسبت به سوژه است.
اینکه یک کارگردان نسبت به سوژه خود تنها به عنوان یک موضوع سفارشی یا فیلمی که قرار است برای اولین بار به یک شخصیت مهم و برجسته پرداخته شود، نگاه میکند یا دغدغهمندی او در زمان حال باعث شده با نقب زدن به شخصیتهای گذشته (گذشته دور یا نزدیک) و تقابل گذشته و حال، به تعبیری جدید از ورای زمان حال برسد؟
چنین نگاهی است که میتواند یک اثر، یک شخصیت و یک مقطع تاریخی خاص را واجد اهمیت کند تا با نگاه از منظرهای مختلف، ذهن مخاطب امروز را به چالش بکشد و برایش پرسشهایی ایجاد کند تا در نهایت منجر به روشنگری او نسبت به گذشته و گذشتگان شود.
در غیر این صورت اگر قرار باشد چنین پروژههایی به صرف سفارش، پرهزینه و مورد توجه بودن از بذل توجه سینماگران و کارگردانان برخوردار شوند، نه تنها به هدف ثانویه خود یعنی روشنگری مخاطب نسبت به گذشته نمیانجامند بلکه با وجود تازه بودن از همان ابتدا تاریخ گذشته مینمایند.
دغدغهمندی ویژگیای است که به شکلی درونی تأثیر خود را بر یک اثر هنری گذاشته و راه به دل مخاطب پیدا میکند. نمونه برجسته آن هم مجموعهها و فیلمهای دینی و مذهبی بیشماری است که تاکنون در تلویزیون و سینما ساخته شده، اما یکی از آنها مجموعه «امام علی (ع)» است که کمترین تأثیر آن بر مخاطب این بود که بسیاری - از جمله من- را واداشت سری به کتاب قطور و نخوانده «نقش عایشه در تاریخ اسلام» بزنند و این تنها به مدد ایجاد جذابیت و البته پرسشهایی بود که سریال داود میرباقری برای مخاطب خود ایجاد کرد.
5858
نظر شما