اخبار را زیر و رو میکنیم، دیدهها و شنیدهها را کنار هم قرار میدهیم، نیمهی پر لیوان را با ذرهبین نگاه میکنیم و ترجیحاً سراغ آنچه دلمان گواهی میدهد نمیرویم تا به نشانهای از بهبود برسیم و باور اینکه حال این سینما و ما خوب میشود.
در این کند و کاو سینمایی اگر دنبالش بگردیم، خبرهای خوب کم نیست. همین کلید خوردن فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا یکی از این اخبار خوش است. فیلمسازی که آخرین فیلمش هنوز اکران عمومی نشده... (قرار بود از اخبار خوش بگوییم)!
از حال و هوای «چ» میتوان چنین استنباط کرد که این فیلم بازگشت موفقیتآمیزی باشد برای این فیلمساز برجسته تا به فضای حسی آشنا و دغدغهمندی خود نسبت به آدمهای جنگ و دفاع مقدس رجوعی دوباره کند.
حضور بازیگران تئاتری در کنار بازیگران سینمایی این فیلم نیز میتواند اتفاق خوبی باشد برای رسیدن به ترکیبی متناسب از این جمع که البته زاویه دید شخصی فیلمسازی مثل حاتمیکیا میتواند مجموعهای از خوبها را به نتیجهای فوقالعاده برساند.
فروش بالای اولین ساخته رضا عطاران در گیشه سینماهای تهران هم خبر خوشی برای اقتصاد سینمایی است که از آغاز سال 91 چرخش چرخهای کمجان آن با موانع غریبی مواجه شد (قرار بود ...)!
«خوابم میآد» در شرایط ناخوشایندی که سینما از آغاز سال با آن درگیر است یعنی اختلاف بین حوزه هنری و معاونت سینمایی و ارشاد (...)! بدون در اختیار داشتن سینماهای حوزه هنری که مهمترین آنها سینمای سرگروه آزادی است(...)! توانسته با در اختیار داشتن 28 سالن در تهران حدودا به فروش یک میلیارد و 102 میلیون تومانی برسد که البته با همین تعداد سینما در شهرستانها (حدود 25 سینما) تنها 120 میلیون تومان فروش داشته که این ماجرا به کم بودن تعداد کپیهای این فیلم پرفروش در کنار در اختیار نداشتن سینماهای حوزه هنری در شهرستانها نیز بازمیگردد و در نوع خود بینظیر است(...)!
فروش فیلم عطاران را از یک وجه دیگر هم میتوان به فال نیک گرفت آن هم اینکه فیلم از جنس کمدیهای سطحی و سخیف که به هر شیوهای قصد گیر انداختن مخاطب را دارند، نیست بلکه اتفاقاً روایت و فضای نامتعارف فیلم در کنار ارجاعاتی که در جای جای آن به ادبیات و نوعی متفاوت از کمدی میدهد، بیش از آنکه مفرح باشد تلخ است.
اینکه فیلم تا چه حد توانسته در انتخاب لحن و رسیدن به سبکی جدید موفق باشد جای بحث و تحلیل دارد، اما نکته مهم این است که عطاران با تکیه بر محبوبیت بهحق خود در کارهای پیشین و استفاده هوشمندانه از اکبر عبدی در نقشی خاص، سعی کرده مخاطب را با یک جنس متفاوت از طنز و کمدی روبرو کند که بیش از شاد شدن او را به اندیشه وادارد.
در واقع ریسک کرده و به جای برآورده کردن انتظار مخاطب که قطعاً برای او آشنا و بسیار آسان بوده، دست به تجربهای جدید زده که در نفس خود هم احترامبرانگیز است هم تأملبرانگیز. این آزمون و خطا میتواند نقاط ضعف و قوت خود را داشته باشد اما نباید مانع از این شود که اهمیت چنین تجربهای زیر سایه سلیقه شخصی و تحلیلهای تکنیکی نادیده گرفته شود.
در تحلیل فروش نخستین فیلم سینمایی حمید امجد - هرچند به رقم بالایی نرسیده - نباید این وجه مثبت را از نظر دور کرد که «آزمایشگاه» با در اختیار داشتن 29 سینما در تهران و 18 سینما در شهرستان ها حدود 300 میلیون تومان فروش داشته و رده دوم جدول فروش اکران تابستان را به خود اختصاص داده است.
فیلمی که یک کمدی آبرومند و صاحبسبک است البته نه چندان مفرح با مجموعه عواملی که با تکیه بر حرفهای بودن، استانداردها و سلیقهمندی را به مخاطب یادآور میشوند.
اینکه در رده اول و دوم فهرست فروش فیلمهای در حال اکران دو فیلم کمدی قرار گرفته که هر دو نخستین تجربه کارگردانان نامآشنایشان هستند و هر دو سبک و سیاق و زاویه دید متفاوت و خاصی به این ژانر دارند، اتفاق خوش و منحصر به فردی است که میتواند ناشی از این باشد که:
مخاطب در شرایط امروز نیاز به کمدی و طنز دارد هرچند به شیوهای نه چندان متداول و مرسوم، هرچند با پایانی ناخوش. همین وجه میتواند نشان بدهد هرآنچه تاکنون با ادعای (سلیقه مخاطب عام) به خورد مخاطب داده شده، نه سلیقه او که سهلسلیقگی سازندگان این آثار بوده است. مثل برخی آثاری که همزمان با همین دو فیلم در حال نمایش هستند و در فروش و ارتباط بامخاطب ناکام ماندهاند.
از آنجا که ذکر خیر ابرهای تیرهای که بخصوص از آغاز سال در آسمان سینمای ما به شکلی پایدار ماندگار شدهاند نقل تکراری همه محافل شده بدون آنکه تغییری در رویکردها حاصل شود یا مصلحتاندیشی در کار باشد، به همین اخبارِ خوشِ محدود اکتفا میکنیم تا بلکه با تکثیر خوبیها حال ما و این سینما خوب شود.
5858
نظر شما