نشست عصری با کارلوس فوئنتس عصر روز دوشنبه 19 تیر با حضور عبدالله کوثری، علی اصغر محمدخانی، امیرعلی نجومیان، علیاکبر فلاحی و کارلوس تیرا دوساوالا سفیر مکزیک در ایران، در موسسه فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
کوثری در این برنامه گفت: «اگر بخواهیم محور عمدهای برای آثار فوئنتس قائل بشویم که بدون اغراق در آثار او تجلی پیدا کرده است، مسئله جستجوی گذشته و تلاش برای یافتن تعبیر یا تفسیری از هویت مکزیکی و فراتر از آن هویت آمریکای لاتین است، اما چرا این ویژگی مهم شده است و نه تنها کارلوس فوئنتس که نویسندگان دیگر هم در پی تعریف این هویت برآمدهاند؟ جوابش این است که تاریخ آمریکای لاتین این گونه ایجاب میکند و از سوی دیگر وظیفهای که بر عهده ادبیات گذاشته میشود، این مهم را ایجاب میکند.»
وی افزود: «بعد از دوران استعمار فرانسه و تقسیمبندی کشورهای آمریکای لاتین روی کاغذ، ملتهایی در این کشورها وجود داشتند که از سه تمدن آزتگ، مایا و اینکا تشکیل شده بودند و از آغاز با این مسئله روبرو بودند که کیستاند. اینها ملتهایی بودند که در آغاز راه قرار داشتند و حتی سرود ملی هم نداشتند. یعنی باید برای خود یک سرود ملی میساختند. اگر خیلی سریع بخواهیم به تاریخ آمریکای لاتین اشاره کنیم، اوایل قرن 16 را داریم که فتح این قاره به دست ارنارد پورتس و پیسارو اتفاق افتاد که موجب شد این قاره توسط اسپانیا مستعمره شود.»
این مترجم ادامه داد: «استعمار اسپانیا قریب به سه قرن یعنی اوایل قرن نوزدهم طول کشید. در این سه قرن نباید فقط به پدیده استعمار که البته خیلی هم شدید بوده، توجه کنیم چون متفکران آمریکای لاتینی از جمله فوئنتس و نرودا صرفا به اسپانیا به چشم یک استعمارگر نگاه نمیکنند. بلکه اسپانیا را مادر میدانند. نرودا در یکی از صحبتهای خودش میگوید که اسپانیاییها، طلای ما را بردند و طلای خودشان را به ما دادند. آن طلا هم زبان اسپانیایی بود که ما با آن وارد جهان شدیم. فوئنتس هم چنین دیدگاهی دارد.»
مترجم کتاب «آئورا» گفت: «بعد از سه قرن، حرکتهایی که در اروپا، آمریکا و در تحولات انقلاب فرانسه در پی عصر روشنگری اتفاق افتاد، باعث شد که روشنفکران آمریکای لاتین به تدریج روی از این مادر برگرداندند و به سمت فرهنگ جدیدی رفتند که آزادی را ترویج میکرد. اینجاست که اندیشههای روسو وارد آمریکای لاتین میشود و بعد از آن یک دوره 20 ساله دیکتاتوری سانتا آنا را در مکزیک داریم. سپس تهاجم فرانسه به قاره را داریم که منجر به برپایی نوعی شبه امپراطوری میشود. بعد از آن انقلاب بنیتو خوارس را داریم که یک سرخپوست بود و به ریاست جمهوری رسید. اما او هم دوران کوتاهی داشت و با کودتا از میان رفت.»
فوئنتس میخواهد ملت مکزیک چهره خود را ببیند
کوثری در ادامه گفت: «باز هم یک حکومت 30 ساله با کودتا روی کار میآید که پایانش برپایی یک دوره دموکراسی در مکزیک است. اما این دموکراسی هم دوران کوتاهی داشت. از سال 1910 وارد مرحله انقلاب مکزیک میشویم که جنبه دهقانیاش بیشتر است و امیلیانو زاپاتا رهبریاش میکند. این تاریخ پر تب و تابی که رویه ظاهریش را گفتیم، چیزی است که فوئنتس از آن تاثیر میگیرد و میخواهد ببیند ملتی که از بین این وقایع بیرون آمده است ـ به قول اوکتاویا پاز از میان دریایی از موج و خون بیرون آمدهاند تا سیمای یکدیگر را بشناسند ـ چه چهرهای دارد.»
کوثری در ادامه گفت: «باز هم یک حکومت 30 ساله با کودتا روی کار میآید که پایانش برپایی یک دوره دموکراسی در مکزیک است. اما این دموکراسی هم دوران کوتاهی داشت. از سال 1910 وارد مرحله انقلاب مکزیک میشویم که جنبه دهقانیاش بیشتر است و امیلیانو زاپاتا رهبریاش میکند. این تاریخ پر تب و تابی که رویه ظاهریش را گفتیم، چیزی است که فوئنتس از آن تاثیر میگیرد و میخواهد ببیند ملتی که از بین این وقایع بیرون آمده است ـ به قول اوکتاویا پاز از میان دریایی از موج و خون بیرون آمدهاند تا سیمای یکدیگر را بشناسند ـ چه چهرهای دارد.»
وی افزود: «هر دو کار اولیه فوئنتس یعنی «آنجا که هوا صاف است» و «آسوده خاطر» هر دو نقدی بر مکزیک بعد از انقلاب هستند البته از یک دیدگاه کم و بیش چپ و با سبک رئالیسم. فوئنتس انقلاب مکزیک را در عین حال که مهم میداند و آن را واقعهای میداند که به مددش مکزیکیها برای نخستین بار چهرههای خودشان را در آن دیدار کردند، اما آن را انقلابی ناکام و ناتمام هم میداند. او معتقد است جوامعی مانند مکزیک که اصطلاحا جهان سومی خوانده میشوند، جوامع ناتمامی هستند. از نظر او اینگونه جوامع که اندیشههای مدرن را وارد میکنند در یک جا متوقف میشوند و اندیشههای مدرن هرگز تماما پیاده نشده است. زمانی که به آن موضوع هویت برمیگردیم، توجه داشته باشیم که اغلب به گذشته برمیگردیم اما گذشته از نظر کارلوس فوئنتس فقط تاریخ عینی و صرف نیست.»
مترجم «خاطرات پس از مرگ براس کوباس» گفت: «فوئنتس در رمان «پوست انداختن» چند زمان دارد که جا به جا میشوند. زمان این رمان خطی نیست بلکه چند زمان نامتقارن داریم که در کنار هم قرار میگیرند. در عین حال در همین کتاب هم دغدغه اصلی فوئنتس مکزیک است ولی به درستی متوجه شده که آنچه در مکزیک میگذرد در خلا اتفاق نمیافتد بلکه مکزیک هم پارهای از جهان است و آمریکای لاتین به لحاظ فرهنگی شاخهای از اروپاست و سالها تحت تاثیر فرهنگ این قاره بوده است. فوئنتس در این رمان یک پانورامای کامل را مقابل شما میگذارد تا در نهایت به تعریف خودش، اما این بار در چنین جهانی برسد، چرا که آمریکای لاتین از قرن 16 به بعد، بخشی از دنیا بوده است. او در «ترانوسترا» میآید و آینه را فراتر میگیرد. داستان از سال 1999 در پاریس شروع میشود، بعد میآید به دوران فلیپ دوم در اسپانیا و بعد از فتح قاره گذر میکند و به دوران روم تیبریوس میرود. بعد از آن به آمریکای لاتین سال 1960 میرود و سپس دوباره به پاریس 1999 بازمیگردد.»
فوئنتس گذشته را رفته نمیداند، بلکه برایش حاضر و محاط بر اکنون است
کوثری گفت: «در «ترانوسترا»، تاریخ هم آنچنان که اتفاق افتاده روایت میشود و هم آنچنان که آرزو میشود. فوئنتس گذشته را رفته نمیداند بلکه گذشته برای او حضور دارد و محاط بر اکنون است. به خاطر همین است که چهرهها در این رمان تکرار میشوند. در نتیجه آنچه از این رمان برمیآید، یک منطقالطیر در کل فرهنگ غرب است. از سال 1910 به بعد یا حتی کمی قبلتر از آن، حضور یک همسایه بزرگ در کنار مکزیک را داریم. فوئنتس در جایی گفته است که: طفلک مکزیک! این قدر از خدا دور و این قدر به ایالات متحده نزدیک شده است. او در کتاب «گرینگوی پیر» نشان میدهد که این همسایگی پرمنفعت چه زیانهایی هم دارد. عدم تفاهم و عدم توانایی درک یکدیگر، موضوع مهم دیگر این رمان است.»
کوثری گفت: «در «ترانوسترا»، تاریخ هم آنچنان که اتفاق افتاده روایت میشود و هم آنچنان که آرزو میشود. فوئنتس گذشته را رفته نمیداند بلکه گذشته برای او حضور دارد و محاط بر اکنون است. به خاطر همین است که چهرهها در این رمان تکرار میشوند. در نتیجه آنچه از این رمان برمیآید، یک منطقالطیر در کل فرهنگ غرب است. از سال 1910 به بعد یا حتی کمی قبلتر از آن، حضور یک همسایه بزرگ در کنار مکزیک را داریم. فوئنتس در جایی گفته است که: طفلک مکزیک! این قدر از خدا دور و این قدر به ایالات متحده نزدیک شده است. او در کتاب «گرینگوی پیر» نشان میدهد که این همسایگی پرمنفعت چه زیانهایی هم دارد. عدم تفاهم و عدم توانایی درک یکدیگر، موضوع مهم دیگر این رمان است.»
مترجم کتاب «داستانهای کوتاه آمریکای لاتین» در پایان گفت: «فرهنگ و ادبیات آمریکای لاتین متاثر و نتیجه آمیختگی فرهنگهای مختلف با یکدیگر است. خون جوشانی که در موسیقی، شعر، سینما، تئاتر و هنرهای دیگر آمریکای لاتین وجود دارد، ناشی از هم آمیختگی فرهنگهای مختلف با یکدیگر است.»
58244
نظر شما