اگر رسانه تلویزیون برای خود نقش آموزشی و پرورشی قائل است، به این مفهوم است که ضمن اطلاع دقیق از کارکردهای موثر این رسانه و شیوههای تاثیرگذاری آن بر مخاطب، از هر پتانسیل و توانی متناسب با شرایط ذکر شده نیز استفاده کند.
در ایام ماه مبارک رمضان و به ویژه ساعات قبل و بعد از مراسم افطار و سحری، مخاطبین اصلی تلویزیون، عزیزان روزهداری هستند که با اعتقاد و اطلاع از اصول و مبانی بدیهی مراسم روزهداری و فرهنگ دینی مترتب بر آن، خود را مقید به انجام این فریضه دانسته و در پایان ساعات روزهداری که می خواهند با تناول غذا افطار کنند، نشاط و سرزندگی معنوی از موفقیت در ادای وظیفه را با دریافت پاداش و تاییدات الهی و همکیشان خود تجربه کنند.
در نخستین روز ماه مبارک رمضان، روزهداران به همراه خانواده و در کنار سفرهی زیبای افطار با سرزدن به تک تک شبکههای تلویزیون، سعی داشتند محیطی پر معنا اما آکنده از سرور را با احساس رضایت معنوی درک کنند.
اما متاسفانه افراطگرایی و بیتدبیری مسئولین امر در تولید برنامههای تلویزیونی، چارهای نمیگذاشت جز خاموش کردن این جعبه جادو و به گفتگو نشستن با یکدیگر، که بیشک ثمرات بهتری را عاید خانوادهها میکند.
بیشتر شبکهها سرشار بود از نصیحت، شماتت و سرزنش مخاطب. گویی فرصت کمنظیری برای تولیدکنندگان برنامههای سفارشی صداو سیما به دست آمده است تا مخاطبینی که به انتظار تلفیق فضای روحی و مادی (که از ویژگیهای مسلمان واقعی است) نشستهاند و طالب حس نشاط معنوی و رضایتمندی خاطرند را به تیغ پند و اندرز به محاکمه بکشند و یادآور همه گناهان کرده و نکردهشان باشند.
میزبان مهربانی که لیاقت میهمانی را برایمان فراهم ساخته، بلاشرط و بدون تنبیه و تحقیر میهمانان خود، امکان روزهداری و افطار آن را به تناسب توان هرکس، بدو بخشیده است. اما واسطهها و نخبگان برتر ازمردم در تلویزیون، عیش مردم را در این مجلس بزم و طرب الهی منقّص کرده و چونان کودکی همیشهخطاکار، مچ او را سر سفرهی افطار میگیرند و تا میتوانند در این یک ماه همهی دین و اخلاق را بر او عرضه میدارند.
به این اوضاع بیفزایید دکورهای تزیین شده با رنگهای سیاه و تیره و مجریان و میهمانانی همرنگ آن را، که حتی در یکی از شبکهها، مه غلیظی شبیه دود سیگار تیرگی را به اوج رسانده و فضایی مرگاندود را ایجاد کرده بود. جالب آنکه یکی از میهمانان (از هنرپیشههای تلویزیون) به توهم اینکه در جایگاه واعظی متبحر تکیه داده است، چنان با شور و حرارت ملت روزهدار را نصیحت میکرد که احساس گناه بر همگان مستولی میشد.
هر ساله با همهی تجربههای متعدد در تولید و پخش برنامههای مذهبی و دینی، چرا نتوانستهایم مفاهیمی از این دست را هنرمندانه عرضه کنیم؟ آیا سفارشی بودن برنامهها و کارمندی شدن چرخهی تولید، راه را بر هرگونه خلاقیت هنری بسته است؟ یا شاید نگاه نامحترمانه به مخاطبین و پیشفرضهای مرشدمابانه، از درک نیازمندیهای واقعی آنها غافلمان میکند؟
نظر شما