آغاز: گفته های محمدرضا لطفی موسیقیدان نامدار را درباره چگونگی لغو کنسرتش بخوانید:

 
 
 
مدیر اداره ارشاد بابلسر در آخرین روزهای مانده به کنسرت، از دادن مجوز خودداری کرد و دیگر نهادهای شهری را مقصر دانست؛ در حالی‌که با بقیه نهادهای ذیربط مانند فرماندار و غیره تماس گرفته شد و همه اعلام کردند که ما با اجرای کنسرت مخالفتی نکرده‌ایم.
آیا دولت ما مرکز تصمیم گیر واحد ندارد؟ آیا وزیرارشاد قادرنیست این گونه مسائل را در چهار چوب یک اساسنامه واحد به اجرا درآورد؟
میانه: در چند ماه گذشته کنسرت های مختلفی در چند شهر ایران لغو شد. آنچنانکه از خبرها بر می آید در لغو برخی از این کنسرت ها دولت و یا وزارت ارشاد قصور و تقصیری نداشته‌اند،مثل کنسرت گروه شهنازی،و یا کنسرت آقای خواجه امیری در نور، اما در برخی دیگر از کنسرت ها مجوز دولت یا وزارت ارشاد صادر شد و بعد از آن کنسرت به هر دلیلی برگزار نشد. نتیجه این عدم برگزاری  هدررفت هزینه و وقت برگزار کنندگان کنسرت و ضرر و زیان مالی برای آنان و البته زیان های معنوی برای گروه و مخاطبان بود. در کنار این موارد،بالا بودن خطرپذیری در این حوزه کاری سبب شده است تا اقتصاد این شاخه از هنر عملا شکل و انسجامی نگیرد و کمتر کسی در این زمینه نگاه و سرمایه دراز مدت صرف کند.
 حتی در سال‌های دور شاهد بودیم برخی از تهیه ‌کنندگان این گونه کنسرت‌ها را که به دلیل برهم خوردن کنسرت در لحظات آخر و پاس نشدن چک‌ها، به زندان افتادند. اعتراضات هنرمندان هم بعد از یکی دو روز تنها به خنک‌کردن دل‌ها انجامیده و نتیجه و محصولی عملی در بر نداشته‌است.از جمله همین اعتراض استاد محمدرضا لطفی که،که اگر اقدامی عملی به دنبال نداشته باشد، قطعا تا چند روز دیگر به تاریخ خواهد پیوست.
انجام: قاعده این است که اگر نهادی زیرمجموعه دولت برای امری مجوز صادر می‌کند، باید به تبعات آن مجوز پای بند باشد. به تعبیر دقیق‌تر دولت بنا بر مجوزی که صادر می‌کند، حقی را برای افراد پذیرا می‌شود و و در مقابل تکلیفی هم برای خود.حال اگر این حق به هر دلیلی مخدوش و زیرپا گذاشته شود، طبیعی است که دولت مکلف است هزینه‌های خطا یا قصور و تقصیرش را بپردازد. در تجربه‌هایی که از موارد مشابه( در حوزه سینما یا نشر و کتاب) به جا مانده است، اگر دولت به فیلمی مجوز اکران یا ساخت داد و بعد جلوی نمایش آن را گرفت، باید هزینه‌های‌آن را پرداخت کند.نمونه شاخص آن فیلم سنتوری استاد داریوش مهرجویی بود که چند روزی قبل از اکران جلوی نمایش آن گرفته شد و با شکایت تهیه‌کنندگان به دیوان عدالت اداری،« رای دیوان در حد تصدیق خسارت به آنان در نتیجه ممانعت از اکران آن موجه تشخیص داده شد». همچنانکه  درباره برخی کتاب‌هایی که بعد از دریافت مجوز و انتشار، دستور جمع‌آوری و خمیرشدن آن از سوی وزارت ارشاد یا دولت صادر شد، خسارت‌های وارده بر ناشر به نوعی جبران شده است.
تمامی این موارد اما با شکایت اشخاص از نهادهای دولتی به دیوان عدالت اداری به دست می‌آید ونه با نشستن و اعتراض صرف. در گذشته به یاد ندارم که تهیه‌کننده‌ای جرات و جسارت چنین کاری را به خود داده باشد. این نکته البته طبیعی است،چرا که مجموعه افرادی که در نهادهای اجرایی این گونه مسئولیت دارند، خود را چه در زمینه مجوز و چه در لغو مجوز صاحب حق می دانند و کمتر به تکالیف خود واقفند. از نهادهای مدنی همانند خانه موسیقی هم تقریبا انتظاری نیست، آنها عموما به کفن و دفن ، امور بیمه ، مسکن و برگزاری برخی بزرگداشت‌ها مشغولند( که در جای خود قابل احترام و قدردانی است) و در این زمینه‌ها تا کنون گامی برنداشته‌اند،اما با توجه به شناختی که از استاد محمدرضا لطفی  سراغ دارم ، به ایشان پیشنهاد می‌کنم با طرح شکایت در دیوان عدالت اداری و پی‌گیری‌آن سنگ بنای کاری را بگذارند تا در آینده اگر مدیری خواست چنین رفتارهایی را صورت دهد، حداقل اندکی  دست و دل و پشتش بلرزد و در ذهنش  این پرسش را مرور کند که  امکان دارد کلی هزینه بابت این کار روی دستش بماند.
 
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 244308

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • پوریا والی IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    3 1
    با سلام خدمت جناب آقای مختاباد. من اکثر مقالات شما را خوانده ام. در مورد نوشته اخیر و پیشنهاد شما به محمدرضا لطفی گرچه فی نفسه حق با شماست و هنرمندان باید برای احقاق حقوق خود امکان مراجعه به دیوانی را داشته باشند اما گمان نمی کنید که در مورد آقای لطفی که بنا به نوشته سال گذشته خود شما با سرپرستی سه گروه حرفه ای و تمرین های هفتگی، داشتن دویست سیصد شاگرد، ساخت، ضبط و تولید چندین سی دی صوتی و تصویری در طول سال در کنار نوشتن مطالب تحقیقی در مورد موسیقی و فعالیت های بیشمار دیگر از پرکارترین موسیقی دانان عصر حاضر هستند، اگر قرار باشد برای احقاق حقوق پایمال شده نیز زمانی برای مراجعه به دیوان عدالت اداری بگذارند، قاعدتا باید بقیه کار و زندگی خود را تعطیل و کیف به دست (بقیه در نظر بعدی ارسال می شود)
  • پوریا والی IR ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    2 0
    ...کیف بدست از پله های دادگستری بالا و پائین بروند، چرا که اگر بنا به شکایت باشد موارد بی شماری است که حقوق موسیقی دانان و شخص محمدرضا لطفی در این سی و چند سال پایمال شده است که چند نمونه ای را خدمتتان می نویسم (البته بی شک شما خود در مورد موارد مختلف دیگر بیشتر مطلع هستید تا من)، چند نمونه ای که به ذهن من می رسد از قرار زیر می باشد: اخراج ایشان از سمت ریاست دانشکده هنرهای زیبا بدون در نظر گرفتن سنوات و حقوق بازنشستگی، بستن کانون فرهنگی هنری چاووش، بستن مکتب خانه میرزا عبدالله، پخش آثار ایشان از صدا و سیما بدون پرداخت حقوق مولف،صدور مجوز نشر آثار ایشان توسط موسسات خصوصی چون دل آواز و آوای باربد بدون اجازه محمدرضا لطفی توسط وزارت ارشاد (چشمه نوش، معمای هستی، یادبود مهدی کمالیان)،
  • پوریا والی IR ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    2 1
    (در ادامه دو نظر ارسال شده قبل) عدم پرداخت کل مبلغ توافق شده توسط وزارت ارشاد در تهران بابت حضور در جشنواره موسیقی فجر تهران در سال 1387 و به این موارد اضافه کنید خساراتی که به دلیل عدم وجود قانون کپی رایت به هنرمندان و موسیقی دانان وارد می شود و کپی غیرقانونی هر اثر با فاصله بسیار کوتاه از انتشار به فروش می رسد و کارشکنی های علنی و غیرعلنی دیگری که در روند برگزاری هر کنسرت ایشان اعمال می شود. جناب آقای مختاباد بهتر نبود به جای پیشنهاد سکوت به آقای پیرنیاکان، برعکس از ایشان به عنوان رییس خانه ای که باید در پی حقوق صنفی هنرمندان می خواستید تا به دیوان عدالت اداری مراجعه کنند؟ برای من بسیار جالب بود که شما به رییس یک نهاد موسیقایی پیشنهاد سکوت و به آقای لطفی پیشنهاد شکایت می دهید... با تشکر سيد ابوالحسن مختاباد: آقاي والي گرامي اگر دقيق نوشته را خوانده باشند در خواهند يافت كه نگارنده به صورت تلويحي اشاره كرده از اين كه خانه موسيقي پي گير امور صنفي و ديگر حقوق اهالي موسيقي باشند چندان خوشبين نيستم. اين كه نوشته ام خانه موسيقي تنها مسائل مربوط به كفن و دفن و بزرگداشت و بيمه و مسكن را پي گيري مي كنند از همين زاويه است و شايد يكي از دلايلي كه از ادامه فعاليت در اين نهاد صنفي كناره گيري كردم همين بود كه با عمده اعضاي هئيت مديره در نوع نگاه به مسائل هنرمندان موسيقي اختلاف نظر داشتم. من معتقد به اولويت دادن به پي گيري اموري چون كپي رايت و حقوق مولف و مصنف و يا مشكلاتي چون برهم زدن كنسرت و يا پولي كه اداره اماكن از هنرمندان بابت برگزاري كنسرت مي گيرد، بودم و آنها به رغم اين كه اين مسائل را قبول داشتند ،اما هيچگاه گام‌هاي عملي مناسبي براي اجراي آن برنداشتند و عملا آن را در اولويت كاري خانه موسيقي قرار ندادند. بنابر اين به كسي پيشنهاد سكوت ندادم، بلكه اين ظرفيت و پتانسيل را در هيئت مديره كنوني براي پي گيري اين امور نمي بينم،اما معتقدم شايد آقاي لطفي بتوانند در چنين كاري پيشگام شوند.
  • پوریا والی IR ۱۸:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۹
    3 0
    با سلام مجدد خدمت آقای مختاباد و تشکر بابت درج نظر و همین طور پاسخ ایشان. البته من متوجه منظور و اشاره تلویحی ایشان به نهادهایی چون خانه موسیقی شدم، امید من این است که هم درهای موسیقی این کشور گوش شنوا جهت دفاع از حقوق پایمال شده موسیقیدانان داشته باشند و هم دیوارها.. باز هم متشکرم
  • بدون نام EU ۱۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۱
    6 1
    بنده ازنظرهنری بسیار به آقای لطفی ارادت دارم وبه شدت به آثارایشون علاقمند وبلکه وابسته ام.دربرخی آثارشان حتی غاشق یه دونه مضرابش هستم وبارها وبارها برمی گردونم واون تک مضراب را گوش می کنم ولی باید به ایشان عرض کنم وقتی به دیگربزرگان جفاشد وجنابعالی نه تنها حمایت نکردید بلکه آن بزرگواران را مورد حمله بی رحمانه قراردادید باید به فکربودید که این شتر درخونه همه می خوابه وامروز به خونه شمارسیده زنده باد موسیقی پرگهرایران وزنده باد استادی که فردا یعنی اول مهرزادروز تولد ایشون هست استادلطفی ارادت ویژه خدمتتون دارم