او به همراه نسل طلایی موسیقیدانان ایرانی در اوایل انقلاب سر برآورد. به خوبی توانست شور و رستاخیز جمعی ایرانیان را درک کند، در کنار آنان باشد و پس از گذشت سالها ظریف و هنرمندانه گلایههای خود را از آنچه باید باشد و نیست اعلام دارد. با تامل و دقت بشنویم «رزم مشترک را» و بعد «بیداد» را.
2- درآمد: آنچه او را از دیگر آهنگسازان متمایز میکرد کشف تواناییها و استعداد آوازخوانان ایرانی بود. به نوعی میتوان او را یک کارگردان متبحر دانست که با خوانندگان به مثابه یک بازیگر حرفهای رفتار میکرد. به تعبیر یکی از خوانندگان روزگار ما از خوانندهها خوب کار میکشید. به همین دلیل خوانندهها وقتی در کنار او قرار میگرفتند نمیتوانستند کار خوب ارائه ندهند. همگان اذعان دارند که بهترین آثار او در کنار استاد مسلم آواز ایرانی محمدرضا شجریان شکل گرفته است اما بر خلاف استاد شجریان که نتوانست در کنار همه آهنگسازان توفیقی را که در کنار مشکاتیان کسب کرده بود تکرار کند، مشکاتیان در تمامی آثارش –به جز یک اثر- با نقطه اوج خود فاصله زیادی نداشت. ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، علی جهاندار و شهرام ناظری بهترین آثار خود را در کنار او پدید آوردند تا همگان بدانند آهنگسازی صرفاً ساختن یک ملودی و آن را در اختیار یک خواننده قرار دادن نیست.
3- چهار مضراب: خود را از نوادگان خیام میدانست. سببی یا نسبیاش را نمیدانم اما هرچه بود دعویاش بیگواه نبود. به شهادت آثاری که از او بر جای مانده میگویم. تصنیف: «ای خوشا مست و خراب اندر خرابات آمده» را با صدای ایرج بسطامی بشنوید تا منظورم را بهتر دریابید. حقیقتاً گویی مستی لاابالی در حال اجرای این تصنیف طربانگیز است. در موسیقی او حزن به آن معنایی که موسیقی ایرانی را بدان متهم میکنند وجود نداشت. سراسر شور بود و طرب و مستی. به اعتبار آنچه دوستانش از او نقل میکنند ظاهراً در خلق و خوی شخصیاش نیز با زیست خیامگونه پیوندی عاطفی و قلبی داشت. در این روزگار فسردگیها و دلمردگیها جای خالی او را بیش از پیش احساس میکنیم.
4- اوج: سهتار را به همان خوبی مینواخت که سنتور را. در آهنگسازی به همان اندازه توانمند بود که در تکنوازی. شعر و ادب فارسی را خوب میشناخت و اگر بگوییم بهتر از بسیاری از مدعیان این حوزه، اغراق نکردهایم. وسعت مشرب او در مراوده با دوستان متعدد و با گرایشهای مختلف، جان و جهان او را پهناورتر میکرد. خوی درویشی و قلندری را به این همه اضافه کنید تا بدانید چه گرامیگهری را از کف دادهایم.
5- فرود: یک نابغه تمامعیار بود که پیش از سی سالگی چند آهنگ جاودانه ساخت. نغمههایی که در خاطره جمعی فارسیزبانی که خردکهوشی دارد و سر سوزن ذوقی تا حشر باقیست، با این همه فرجام او چندان خوشایند نبود. گویی تقدیر همه نوابغ و هنرمندان دردمند این سرزمین چنین رقم خورده است. دریغی اگر هست بر ماست که قدر و قیمت او را چنان که شاید و باید ندانستیم. و شاید همین دریغ بود که او را به عزلتی خودخواسته کشاند؛ عزلتی که برای هنرمند کنشمندی همچون او، حکم زهر داشت. زهری که در جانش نشست و در میانسالی پیکر رشید و رستمگونه او را تا کرد. آنقدر تا شد تا در سینه خاک آرام گرفت.
*وقتی فسرد شور همایوننشان ما
بیداد را در اوج مخالف رها بزن
نظر شما