شاید طراحی سند چشم انداز برای کشور از همین دریچه مورد توجه بود چرا که گذراندن روزمره و سرکردن سالها با ورق خوردن تقویم، کار خاصی محسوب نمی شود، نگاه به آینده آن هم با نقشه؛ هم موتور محرک امروز است و هدفگذاری آینده و هم نوعی ریلگذاری برای فرار از بازیهای سیاسی است. اینکه مسیر مشخص باشد، دیگر با جابهجایی احزاب و افراد، در طیکردن مسیر، خللی ایجاد نمیشود بلکه حرکت با تندی و کندی، بالاخره در مسیر ترسیم شده با توجه به نقشه پیش خواهد رفت.
مساله گرانی و تحریمهای شدیدی که امروز بر کشور ما تحمیل شده، با ترسیم همین نقشه، قابل پیشبینی و حتی گذر بدون تلفات از گردنهها بوده است. برای نمونه اگر دولت بر اساس مصوبات مجلس و یا نقشه کار هیئت وزیران، پیشبینیهای خوبی از آینده مدنظر داشت، شاید امروز وضعیت بدین گونه نمیشد که اکثر اهالی نشر، در حالتی تعلیقوار، منتظر باشند تا شرایط بهتر شود و آنگاه حیات خود را ادامه دهند و یا کامل با دنیای نشر خداحافظی کنند. اگر کمی آینده نگری وجود داشت؛ بازار نشر اینگونه به خاطر «کاغذ» فلج نمیشد. در واقع اگر این اندیشه ورزی برای تماشای افق های پیش رو در میان مدیران فرهنگی ما همراه با دغدغه مطالعه وجود داشت، امروز ما باید جشن خودکفایی دیجیتالی شدن و مطالعه آنلاین و یا رونمایی از نسل جدید کتابخوانهای ملی با قیمت مناسب در کنار عرضه بهترین کتابهای روز به صورت الکترونیکی را برگزار میکردیم.
وقتی در سال 2011 میلادی، 43 درصد افراد بالای 16سال در امریکا از کتابخوان دیجیتالی استفاده کرده اند و تعداد این دستگاه ها از 12میلیون در سال 2010به 14.7 میلیون دستگاه در سال 2011 رسیده است، زیاد خوب نیست که ما هنوز کلا با این مقوله، بیگانهایم و تقریبا هم ارادهای برای درک آن و ایجاد زیرساختهای استفاده از آن در کشور دیده نمیشود. طوری که گویی ما قرار است تا صدسال دیگر به روال امروز، ناشر سنتی داشتهباشیم و کتاب کاغذی به بازار بفرستیم.
اگر علاقه وحشتناک جوانان به فضای دیجیتال را قبول داشته باشیم باید ناگزیر برای استفاده از این پتانسیل آستین بالا بزنیم. در معابر عمومی، یک نگاه سطحی کافی است تا مشخص شود که نسل جوان و میانسال ما چقدر سرگرم این دستگاههای جدید ارتباطی است، البته بیشتر به هوای اینترنت، پیامکبازی، گوش کردن موسیقی و بازیهای رایانهای نه به عنوان مطالعه کتاب... در حالی که به راحتی میتوان از این فضای مطلوب نسل ما، برای ارائه محصول مناسب استفاده کرد. کمی همت میخواهد، کمی وقت و تعدادی کارشناس و قدری اعتبار ( از محل برگزاری جشنوارههای متعدد بی فایده بیلان پرکن) بعلاوه چند مثقال همت و اراده واقعی.
بر اساس رای گیری صورت گرفته در فوریه سال 2012، 21درصد از بزرگسالان امریکایی اعلام کرده اند که در سال 2011 حداقل یک کتاب دیجیتالی مطالعه کرده اند. این یعنی، ضرورت مطالعه به شیوه جدید برای غیر جوان ها هم حس شده، همان اتفاقی که در کشور ما برای موبایل رخ داده و مخاطب خود را هم پیدا کرده؛ وقتی نرم افزارهای قرآن و مفاتیح روی گوشی های تلفن همراه نصب شد، آیا کسی فکرش را می کرد که پدران و مادران ما (سن40 تا 50 سال) از آن استفاده کنند؟ این یعنی مطالبه و علاقه وجود دارد، کالایی برای عرضه وجود ندارد.
اینکه چرا کسی به فکر آینده نیست، شاید برگردد به مظلومیت فرهنگ و شخص شخیص کتاب. وقتی کسی کتاب نخواند، اطلاعات و دریافتهایش نیز در سطح باقی میماند،توصیه هایش برای دهه 60 است و افق نگاهش هم برگزاری نمایشگاه کتاب و تبریک هفته کتاب روی فیش حقوق کارمندان! میشود مدیر بولتنی و مسئول شبنامهای و پیامکی. عمق حرفهایش هم بر همین اساس است و تاثیر رفتار و برنامههایش هم مثل یک پیامک، لحظهای است! هفته کتاب، یعنی تلاش برای پرکردن همین جای خالیها، وگرنه برگزاری جشنوارهها و اهدای جایزه در هر زمانی میسر است، تقویم خاطر ما، معطل یک حرکت ماندگار در حوزه کتاب است؛ حرکتی که فراتر از شعارها و شعربافیهای رایج باشد؛ همه می دانیم «کتاب» دوست خوبی است! نیازی به تکرار هرساله و این همه هزینه ندارد.
60
نظر شما