این نسخهای بود که عباس عبدی عضو جبهه مشارکت برای اصلاح طلبان پیچید و گفت: پیروزی در انتخابات لزوماً مسأله اصلی اصلاحطلبان نباید باشد، مثل سال 1376 که با هدف پیروزی وارد میدان نشدند، ولی امکان پیروزی هم هست، همچنان که در سال 1376 این امکان بوجود آمد. ولی نباید از ابتدا اسب خود را برای قهرمانی زین کنند، بلکه فقط برای حضور در مسابقه و بالا بردن سطح فعالیت و مشارکت سیاسی در کشور است که وارد میدان میشوند.از حیث فرد نامزد که معرف نگاه آنان به انتخابات است، باید معمولی و معطوف به بازی و نه نتیجه آن باشد. و دوباره رویکرد سال 1388 را تجربه نکنند. رویکردی که شرایط عینی آن فراهم نیست. البته انتخاب این رویکرد در خلاء صورت نمیگیرد، و نحوه برخورد حکومت نیز بر آن موثر است و باید انتظار داشت که طرف مقابل نیز رویکردی عقلانی را برگزیند.
او خطاب به آنان که آمدن اصلاحطلبان را مشروط به حضور و نامزدی خاتمی میکنند، گفت: صادقانهتر و بهتر است که از ابتدا شعار تحریم بدهند. من در سال 1388 هم با این حضور مخالف بودم، الآن که جای خود دارد. بحث مفصل درباره این عقیده، فرصت دیگری میطلبد.
در ادامه گزیدهای از گفت و گوی تسنیم با عباس عبدی را بخوانید:
· کاندیداتوری خاتمی در شرایط کنونی از سوی حکومت به معنای مقابلهجویی تلقی خواهد شد و این برخلاف خطمشی اصلاحطلبی است و تردید ندارم که آقای خاتمی هم چنین نخواهد کرد.
· هیچ یک از نیروهای اصولگرا قادر نیستند که به مطالبات اقشار جامعه متوسط و جدید پاسخ مثبت و جامعی دهند، اگرچه منشعبین اخیر از اصولگرایان، یعنی جریان دولت تا حدی سعی کرده است که این خلاء را پر کند، ولی به دلیل آنکه در ارایه این شعارها صادق نیست، اعتماد مردم را هم جلب نمیکند، ضمن آنکه این شعارها را ناقص و مخدوش و حتی وارونه عنوان میکند.
· اعتماد به اصلاحطلبان هم در حد مناسبی وجود دارد، حتی اگر آمارهای رسمی از انتخابات گذشته را هم ملاک بگیریم، این اعتماد را میتوان دید، از این رو اصلاحطلبان در نهایت و بالقوه در وضعیت مناسبی هستند و باید بکوشند که این وضعیت را از قوه به فعل درآورند. البته اگر هم نتوانند جایگاه گذشته خود را تمام و کمال بازسازی کنند، این وضع مفید حال اصولگرایان نیست، زیرا نیروهای طرفدار اصلاحطلبان به سمت محور رسمی قدرت نمیآیند، بلکه به مدارهای سیاسی فراتر از اصلاحطلبی سوق پیدا میکنند. و چنین تحولی در هیچ شرایطی به نفع جامعه و حکومت نیست بویژه در شرابط حساس کنونی.
· گمان میکنم که اگر نامزد مورد نظر دولت تأیید صلاحیت شود و راه برای حضور نامزد اصلاحطلبان هم باز باشد برحسب شرایط، ممکن است این گفتمانها اتخاذ شود:
ـ نامزد اصلی دولت، با گفتمان انجام تغییرات بنیادی و به نوعی از موضع اپوزیسیونی بویژه علیه آنچه باندهای فساد خواهد نامید، وارد میدان میشود، همچنین توزیع بیشتر و چند برابر پول، و انجام تغییرات در روابط خارجی و اصلاح مناسبات با جهان غرب از اجزا این گفتمان خواهد بود. زمزمه این گفتمان از الآن هم شروع شده است، ولی پس از تأیید صلاحیت نامزد اصلی آنان، به صورت پررنگتر و مصداقی بیان خواهد شد. چنین گفتمانی در غیاب اصلاحطلبان مطالبات بخش قابل توجهی از مردم را نمایندگی میکند و با حضور ضعیف اصلاحطلبان، امکان جلب اعتماد مردم به منادیان آن نیز وجود دارد و به لحاظ تفوق عددی در آرا، نیز در دور اول پیروز میدان خواهد بود.
ـ اصلاحطلبان برحسب اینکه در چه سطحی وارد میدان شوند، غلظت گفتمانی آنها متفاوت خواهد بود. در سطح بالا (مثلاً با نامزدی خاتمی)، چه بخواهند و چه نخواهند، هر شعاری هم بدهند، به گفتمان تغییر وضع موجود تبدیل خواهد شد. در ذیل آن تنشزدایی با غرب، عقلانیت اقتصادی و بازسازی نظام اداری و شعارهای مشابه را مطرح میکنند، ولی نقطه ضعف آنان در بحث پرداخت یارانه خواهد بود. در هر حال آنان قادر هستند که در زمینه انجام تغییرات در سیاست خارجی و عقلانیت اقتصادی اعتماد بیشتری را نسبت به نامزد دولت به دست آورند.
ـ اصولگرایان غیر دولتی، اگر با یک نامزد وارد نشوند و پراکنده و متعدد باشند، در این صورت برحسب اینکه کدام شخص از سوی آنان حضور یابد، گفتمان متفاوتی را خواهند داشت. برای مثال قالیباف بر آبادانی و پیشرفت تأکید خواهد کرد. سایرین آنها بر تبعیت و نیز مسأله اقتصاد و فساد انگشت خواهند گذاشت. ولی به گمان من هیچ کدام از آنان قادر به شکل دادن یک گفتمان موثر و محرک نخواهند بود بویژه این که نمیتوانند در جهت انتقاد از وضع موجود سخنی بگویند چرا که خود مسئول بروز این وضع قلمداد خواهند شد، و از آن بدتر اینکه اعتمادی را نیز جلب نخواهند کرد، ضمن آنکه پاشنه آشیل آنان مسأله فساد خواهد بود. و در میان آنان، تنها قالیباف است که برای جا انداختن خود در مقایسه با نامزدهای اصلی دولت و اصلاحطلبان، شانسی دارد.
· اگر نامزد دولت و اصلاحطلبان، به درجه پایینتری از حیث سیاسی نزول کنند و اجازه حضور به نامزدهای اصلی آنان داده نشود، در این صورت انتخاباتی سه قطبی خواهیم داشت، و در این میان برحسب اینکه نامزد هر یک از این سه جناح چه کسی باشد و چه شعارهایی را بتواند انتخاب کند، شانس آنها متفاوت خواهد بود.
· اگر قرار باشد که انتخابات امروز برگزار شود (چون وضع ایران بسیار متحول است و چند ماه دیگر را نمیدانم چه خواهد شد) در این صورت بهترین راهبرد برای اصلاحطلبان، مشارکت با هدف بازسازی خود و کمک به حضور مردم در انتخابات با معرفی نامزدی معمولی و از بدنه مدیران معتبر آنان است.
· "اصلاحطلبان"، یک مجموعه مشخص سیاسی هستند که شامل مجمع روحانیون مبارز، مشارکت و گروههای 18گانه و انجمنهای اسلامی دانشجویی و... هستند که به صورت تاریخی از سنت سیاسی خاصی پیروی میکنند، و چهرههای شاخص آنان آقایان موسوی خوئینیها، خاتمی و نوری و... هستند. هر فردی که در ذیل این مجموعه وارد انتخابات شود، از مجموعه خاص "اصلاحطلبان" است، و اگر خارج از اراده و تصمیم آنان وارد انتخابات شود، جزو این گروه شناخته شده اصلاحطلبان نیست، هر چند میتواند به صفت رفتاری یا سیاسی اصلاحطلب باشد.
· در شرایط حاضر مساله اصلی من، بیش از آنکه معطوف به حضور یا عدم حضور در انتخابات باشد، ناظر به ضرورت نشان دادن ایده و اراده از سوی اصلاحطلبان است و معتقدم که با شکلگیری چنین ایده و ارادهای، که جزییات آن را در سایر نوشتهها و گفتههایم بیان کردهام، نحوه و سطح و نامزد ورود به انتخابات نیز تعیین خواهد شد. ولی برداشت خودم این است که اگر در شرایط حاضر این ایده و اراده به خوبی تدوین و ارایه شود، از دل آن دکتر نجفی میتواند مناسبترین گزینه باشد.
· به نظر من نامزد اصلاحطلبها (به صفت خاص) هیچگاه به صورت منفرد تصمیم به نامزدی نمیگیرد، حتی آقای خاتمی هم بدون جلب توافق دیگران چنین نمیکند، چه رسد به افراد دیگر. بنابراین آقای عارف هم میتواند مثل افراد دیگر همچون آقای نجفی، آقای جهانگیری، و سایرینی که نمیخواهم نام ببرم یک گزینه باشد، مشروط بر اینکه این گزینه از دل تصمیم جمعی اصلاحطلبان بیرون آید، نه آنکه به صورت فردی نامزد شویم و انتظار حمایت داشته باشیم. اگر کسی بدون مشورت و حتی توافق دیگران شخصاً نامزد شود، طبعاً انتظاری هم نباید داشته باشد که دیگران از او حمایت کنند. این قاعده فقط برای آقای عارف نیست، هر یک از افراد اصلاحطلب که به صورت فردی اقدام به نامزدی کنند، مشمول این قاعده خواهند بود.
· درباره آقای خاتمی میتوان گفت که نامزدی ایشان در شرایط کنونی (ماههای آینده را نمیدانم) از سوی حکومت به معنای مقابلهجویی تلقی خواهد شد و این برخلاف خطمشی اصلاحطلبی است و تردید ندارم که آقای خاتمی هم چنین نخواهد کرد، و اگر هم چنین کند، از خطمشی خود عدول کرده و وارد فاز جدیدی شده است. ولی این احتمال را میتوان داد که در ماههای آینده شرایط برای حضور وی نیز فراهم شود، مشروط بر اینکه موازنه قوا تغییر کند. و در هر حال وقوع چنین وضعی نیازمند نشان دادن چراغ سبز از جانب طرفین نسبت به یکدیگر است. هرچند وقوع چنین وضعی را کم احتمال میدانم.
· /2929
نظر شما