10 داستان جذاب از 9 نویسنده خارجی و برگردانی از 7 مترجم داخلی، به همراه 18 داستان از اُ. هنری در دو کتاب «پسری در سطل آشغال مک دونالد» و «نان زنان افسونگر» منتشر و با استقبال مخاطبان همراه شد.

به گزارش خبرآنلاین، انتشارات نیستان دو مجموعه داستان جذاب خارجی، با عنوان «پسری در سطل آشغال مک دونالد» و «نان زنان افسونگر» را چاپ و روانه بازار کتاب کرده است. کتاب «پسری در سطل آشغال مک دونالد» شامل 10داستان از 9 نویسنده خارجی است که به قلم هفت مترجم ایرانی ترجمه شده است. این داستان ها عبارتند از : «توبه کار، دونامه، مردی در قطار، شرط، مرد نابینا، دو مرد، رانندگی در شب، گرسنگی، پسری در سطل آشغال مک دونالد ، آواز قو».

«پسری در سطل آشغال مک‌دونالد» نوشته رابرت کارتر و ترمه سید حبیب الله لزگی، دنیایی غیر واقعی دارد. پسرنوجوانی به علت ضربه روحی ناشی از مرگ مادر در سطل آشغال یکی از شعبه‌های رستوران مک‌دونالد پنهان شده‌ است و کسی از حضور او در این مکان مطلع نیست. از این نویسنده امریکایی چند کتاب در مورد زندگی نظامی‌اش منتشر شده‌ است. همچنین یک اتوبیوگرافی از او با نام «یادداشت‌های دوران خدمت ستوان یکم و کاپیتان افتخاری» در سال 1904 منتشر شد.

ماجرای این داستان، روایت «آنتونی اونیل»، پسربچه‌ای است که بدون جلب توجه دیگران، مدت‌هاست در سطل زباله غذاخوری مک‌دونالد، زندگی می‌کند و از پس‌مانده غذاها، در زمان فعالیت مغازه، و از غذاهای آماده پخت، در زمان تعطیلی، تغذیه می‌کند. روزی پدرش را همراه خواهر خود می‌بیند که به آن‌جا آمده‌اند و ناگهان احساس می‌کند دلش برای خانواده‌اش تنگ شده است. اما این مسئله باعث نمی‌شود که او به خانه بازگردد. شب‌هنگام، پس از تعطیلی، هنگامی که در حال پختن غذا، برای خود است، روزنامه‌ای کهنه و قدیمی را می‌خواند که خبر ناپدید شدن او و ارتباط آن با فوت مادرش، در آن درج شده است. او هم‌چنان به زندگی خود در سطل آشغال رستوران مک‌دونالد ادامه می‌دهد.
 

در بخش هایی از این داستان می خوانیم:

«آنتونی از جیب خود بریده روزنامه و مجله را درمی آورد. با دقت آنها را باز می کند و روی میز قرار می دهد. آنتونی با ناخن خود، قسمت بالای بسته آب پرتقال را پاره می کند. چند قطره آب پرتقال روی روزنامه می ریزد. آنتونی آن را با آستین خود پاک می کند و در حالی که به عکس خودش خیره شده، انگشت خود را زیر کلمات برده و آن را می خواند:

پسر 8 ساله هنوز پیدا نشده؛ جستجو برای پیدا کردن اونیل، پسر 8ساله ای که در 9 آگوست ناپدید شده، ادامه دارد. پلیس با هم کلاسی ها، همسایه ها و آشنایان آنتونی گفتگو کرده ولی هنوز نتیجه ای حاصل نشده است. مادر آنتونی...

فر داغ شده و حالا موقع پختن همبرگر است. آنتونی روزنامه را تا کرده و در جیب خود می گذارد. همچنان دانه های باران به شیشه می خورد و صدای عبور ماشین ها از دور به گوش می رسد. نایجل هم زیر میز میدود. آنتونی به بسته پلاستیکی پر آشغال تکیه داده است. به علت خوردن آب پرتقال در شب گذشته، احساس می کند که باید به توالت برود. آنتونی از درز سطل آشغال به مشتری ها نگاه می کند. زن قد بلندی با شش تا بچه برای برگزاری جشن تولد آمده اند. بچه ها کلاه مقوایی بر سر گذاشته اندو بادکنک در دست دارند و سر و صدا می کنند. یکی از بچه ها که انگار جشن تولد اوست، به محض اینکه بچه های دیگر حواسشان به او نیست، سر و صدا راه می اندازد و آب میوه خود را روی میز می ریزد. مادر با دستمال میز را پاک می کند و می گوید که یکی دیگر خواهد خرید. پسرک تکه ای کاهو به بچه ای که آنطرف میز نشسته و حواسش جای دیگری است، پرت می کند.

در میز دیگری، کنار میز جشن تولد، مرد و دختری نشسته اند. آنها حرف نمی زنند. پشت دختر رو به آنتونی است. او مشغول خوردن سیب زمینی سرخ شده است. هرگاه که یک تکه سیب زمینی بر دهان می گذارد، انگشتانش را لیس می زند. مرد روزنامه می خواند. آنتونی فقط می تواند پشت دست ها و بالای سر مرد را ببیند. هنگامی که مرد روزنامه را پایین می آورد تا با دختر حرف بزند، آنتونی خود را خیس می کند! مرد، پدرش است. با پوست خاکستری و کمی پیر تر. دختر هم «مریدیت» خواهر آنتونی است. آنتونی دستش را به دنبال دستمال کاغذی در بین آشغال ها می فرستد. چند دستمال پیدا می کند. آنتونی می خواهد با دستمال ها، آب زیر پایش را خشک کند. تا از انتهای چوبی سطل آشغال وارد قسمت مشتری ها نشود. اما این کار امکان ندارد و قسمتی از آب خارج می شود و زیر میز جشن تولد می شود.

آنتونی چشم هایش را به سوراخ می چسباند. او پدرش است و خواهرش که کمی بزرگ تر شده. یکی از افراد رستوران آب زیر میز را می بیند و کارگری را برای تمیز کردن آن مامور می کند. آنتونی خود را عقب می کشد و پشت کیسه مخفی می شود تا وقتی قسمت عقب سطل آشغال باز شد، کسی او را نبیند. دلش می خواهد با پدرش حرف بزند. دلش می خواهد پیامی به آنها بدهد. دستمال مصرف نشده ای برمی دارد و دستش در جستجوی چیزی است. ظرف بستنی را که هنوز کمی از شکلات آن باقی مانده، می یابد. با انگشت و شکلات روی دستمال پیامی می نویسد. با دقت دستمال را تا می کند. آن را داخل فوم خلی از همبرگر قرار می دهد و از سوراخ نگاه می کند. در یک لحظه مناسب که حواس کسی به سطل آشغال نیست، جعبه را روی میزی که پدر و خواهرش نشسته اند، می اندازد.

- یکی این جعبه راروی میز ما انداخت.

پدر درحالیکه روزنامه را روی میز قرار می دهد، می پرسد: - چی؟

مریدیت دوباره می گوید: گفتم یکی این جعبه را پرت کرد اینجا!

و بعد به میز جشن تولد نگاه می کند. آنگاه جعبه را باز کرده و دستمال را از آن بیرون می آورد و با احتیاط آن را باز کرده و با تعجب به کلماتی که با شکلات روی آن نوشته شده، خیره می گردد...»
 

همچنین داستان های دیگر این کتاب به شرح زیر می باشد:

«توبه‌کار» نوشته آناماریا ماتوته اسپانیایی است. این نویسنده نخسین اثر خود را در 16 سالگی نوشت و با مجموعه داستان «تنها یک پای برهنه» برای نوجوانان، جایزه ملی کتاب کودک ‌و ‌نوجوان اسپانیا را از آن خود کرد. وی نخستین زنی است که به عضویت آکادمی زبان اسپانیا در‌آمد. در داستان توبه کار، دنیایی پر از ریا تصویر می‌شود. وی داستانش را پس از جریانات مهمی روایت می‌کند که وقوع حوادث داستان به سبب آن‌هاست. ماجرای پزشکی که به عمویش تومئوکه دارای ثروت هنگفتی بود فمهاند که دیگر وقتی برای زندگی ندارد و او را ناخواسته وادار به انجام عمل ... این داستان را مصطفی معزی به فارسی برگردانده است.

«دو نامه» داستان بعدی این مجموعه، نوشته جی. پی. دانلیوی امریکایی می باشد. در آثار او رمان، داستان کوتاه، نمایش‌نامه‌ و طنز دیده می‌شود. رمان «ماه زنجبیلی» او، عنوان یکی از بهترین صد رمان قرن بیستم را به خود اختصاص داد. نویسنده اتفاقات داستانی را در نامه‌های یک زوج، می‌گنجاند. ماجرای سیلویا و هوگو که زندگی مشترکشان به دلیل دخالت های خانواده داشت از هم می پاشید و هوگو تصمیم گرفت با نامه نگاری ماجرا را ختم به خیر کند.

«مردی در قطار» نوشته الکس هیلی، رمان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس امریکایی، عنوان داستان دیگری از این مجموعه داستان است. هیلی برای رمان «ریشه‌ها» جایزه پولیتزر را در سال 1977 دریافت ‌کرد. «ریشه‌ها» درباره نیاکان افریقایی هیلی است و با دزدیده‌شدن کینت، جد افریقایی وی در گامبیا و فروش او به ‌عنوان برده آغاز می‌شود. داستان کوتاه او نیز یک اتوبیوگرافی محسوب می‌شود. این داستان ماجرای سخاوت مردی به نان بویس که منجر به موفقیت مردی که زمانی برده و به کار کشاورزی مشغول بود و حالاموفق به اخذ مدرک فوق لیسانس از دانشگاه کرنل شده بود.

«مرد نابینا» نوشته دی. اچ. لارنس، داستان انتخابی بعدی است. دیوید هربرت لارنس، بیشتر به‌خاطر رمان‌هایش مشهور است اما حدود 800 شعر و چند داستان کوتاه نیز در مجموعه آثارش دیده می‌شود. از جمله آثار این نویسنده انگلیسی می‌توان به «مردی که مرد»، «دخترگمشده»، «زندگی»، «عاشق بانو کترلی» و «باکره و کولی» اشاره کرد.

«گرسنگی» از نویسنده سیاه‌پوست امریکایی، ریچارد وایت می باشد. داستان او نشان‌دهنده بیگانگی نژاد سیاه در بطن جامعه امریکایی است. روزگار سیاه‌پوستان اثر او بی هیچ علتی در رنج و عذاب می‌گذرد. شهرت وایت به سبب مجموعه داستان کوتاه او «8 مرد» است. در کارهای او اتوبیوگرافی نیز وجود دارد. از میان آثار او می‌توان به «12 میلیون صدای سیاه‌پوست»، «بیگانه» و «رویای طولانی» اشاره کرد.

از آنتوان چخوف، نمایش‌نامه و داستان‌نویس روس یک داستان و یک نمایش‌نامه دراین کتاب آمده ‌است. چخوف در سال 1860 متولد شد و در سن 44 سالگی در زمانی که موقعیت خود را به عنوان یک بنیان‌گذار سبک تازه‌ای در نمایش‌نامه‌نویسی و داستان‌نویسی تثبیت می‌کرد، چشم از جهان فروبست. چخوف در طول زندگی خود 400 داستان کوتاه نوشت. از آثار نمایشی او می‌توان به «مرغ دریایی»، «باغ آلبالو»، «سه خواهر» و «دایی وانیا» اشاره‌ کرد. در داستان «شرط»، همچون دیگر آثار چخوف طنزی تلخ و ظریف در عین سادگی و ایجاز از جانب نویسنده رعایت شده ‌است. با وجود آن‌ که «آواز قو» نمایش‌نامه‌ای از چخوف است، اما در این مجموعه داستان با نام «داستان» آمده ‌است. نمایش‌نامه تک‌پرده‌ای «آواز قو» در سال 1886 نوشته شد. چخوف این اثر را نمایش‌نامه کوتاهی می‌داند که اجرایش بیش از پانزده الی بیست دقیقه طول نمی‌کشد.

دو داستان باقی‌مانده این کتاب «دو مرد» از گونتر وایزن بودن و «رانندگی در شب» از ویل. اف. جنکینز هستند. این کتاب را مصطفی معزی، پریسا جلالی، هادی زندیه، معصومه سپاس‌مقدم، محسن عزیزی، حبیب‌الله لزگی و فرشیده نسرین به فارسی برگردانده‌اند.

این ناشر همچنین مجموعه داستانی از اُ.هنری با عنوان «نان زنان افسونگر»، با ترجمه ای از علی فامیان منتشر کرده است. ویلیام سیدنی پورتر،‌ معروف به او.هنری، نویسنده امریکایی در 11 سپتامبر 1862 میلادی دیده به جهان گشود. این نویسنده که امروزه جایزه‌ای نیز به نام او وجود دارد،‌ در طول عمر خود بیش از 400 داستان کوتاه به رشته تحریر در آورد.

ویژگی کلیدی داستان‌های اُ.هنری پایان غافلگیرکننده آن‌هاست. فامیان، مترجم مجموعه داستان «نان زنان افسونگر» هم پیش‌تر کتاب دیگری از هنری با نام «آخرین خنیاگر» را ترجمه و روانه بازار کتاب ایران کرده است. نان زنان افسونگر، 18 داستان کوتاه از این نویسنده با انتخاب فامیان را در خود جای داده است. نام این 18 داستان عبارتند از: «نان زنان افسونگر، ماجرای عشقی یک کارگزار پرکار بورس، گشت و گذار در عالم حافظه‌پریشی، اتاق مبله، داستان اسکناس ده‌دلاری آلوده، تراژدی در هارلم، نیویورکی شدن، گزارش شهری، دو مرد در روز شکرگزاری، وجدان کاری، تحول مارتین برنی، مثلث اجتماعی، در سبز، آخرین برگ، کارت بهاری، جهان وطنی در کافه و از روی صندلی راننده تاکسی».

سیدمهدی شجاعی، داستان‌نویس برای ترجمه فارسی این کتاب مقدمه‌ای چند صفحه‌ای تالیف کرده و در آن درباره اُ.هنری و دشواری ترجمه از آثار او نوشته است. فامیان، مترجم این کتاب نیز در مقدمه‌ای به شرح زندگی و میراث ادبی اُ.هنری پرداخته است. وی در این مقدمه می‌نویسد: ویژگی کلیدی داستان‌های اُ.هنری پایان غافلگیرکننده آن‌هاست. او را "گی دوماپاسان" آمریکایی نامیده‌اند. هر دو نویسنده در پایان داستان‌هایشان خواننده را شگفت‌زده می‌کردند، با این تفاوت که داستان‌های اُ.هنری سرگرم کننده‌تر و خوش‌بینانه‌ترند.

در داستانی از این کتاب که عنوان کتاب از این داستان گرفته شده می خوانیم:

««مارتای» چهل ساله، نانوایی کوچکی داشت که بیش‌تر وقت خود را در آن می‌گذراند. یکی از مشتریان همیشگی مارتا، مردی میان‌سال بود که همیشه دو قرص نان بیات می‌خرید. مارتا همیشه نسبت به او احساس ترحم می‌کرد. روزی به طور اتفاقی مارتا متوجۀ رنگی بودن انگشتان مرد شد و دریافت او نقاش است. او در عالم رویا مرد را می‌دید که روبه‌روی تابلوی نقاشی‌اش نشسته و نان بیات می‌خورد. با وجود این، مارتا جرات نداشت به مرد خوراکی هدیه کند. تا این که روزی به طور پنهانی کمی کره لای نان مالیده و آن را در پاکت مرد قرار داد، اما هنوز مدتی نگذشته بود که به همراه جوانی بازگشته و به شدت و با عصبانیت با مارتا بحث کرد. بعد از رفتن او جوان برای او شرح داد که مرد، سه ماه بر روی نقشه جدید شهرداری کار کرده بود. این نقشه طرحی رقابتی بود که مرد هر روز آن را با مدا می‌کشید و برای پاک کردن آن به خمیر نان خشک نیاز داشت و آن روز، درست در لحظۀ تمام شدن طرح، کرۀ میان نان تمام طرح را از بین برده بود. "نان زنان افسونگر" یکی از چندین داستان مجموعۀ حاضر است. برخی دیگر از داستان‌ها عبارت‌اند از: اتاق مبله؛ نیویورکی شدن؛ مثلث اجتماعی؛ آخرین برگ؛ هدیۀ شعبده‌بازها؛ و کارت بهاری...»

 

 

6060

کد خبر 267421

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین