روابط ایران و ترکیه در سیر تاریخی خود، همواره دستخوش فراز و فرودهایی بوده است و این مختص دهههای اخیر نیست و در قرون مختلف با اقتضائات همسایگی در روابط ایران و عثمانی به شکل معمول ادامه داشته است. البته قرون متمادی سپری شده تا ترکیه کنونی شکل بگیرد و مراد از روابط گذشته، رابطه ایران با امپراتوری عثمانی و در بیان جزییتر، «ترکها» است. جمهوری ترکیه در سال 1923 شکل گرفته است. صرفنظر از بررسی تاریخی روابط ایران و ترکیه در یک دهه گذشته، نوعی دگرگونی اساسی در سطح روابط و نگرشها میان دو کشور رخ داده که زمینه گسترش همکاریهای تجاری و سرمایهگذاری را فراهم کرده و در مقطعی نیز گذر به یک دوره تنشزا در مناسبات دو طرف را به خود دیده است. این مسایل نگاهها را به تحلیل دلایل چنین فراز و فرودهایی که بحث شد جلب میکند. اگر از این منظر به تحلیل روابط بپردازیم، مناسبات دو کشور را باید به دو دوره مجزا تقسیمبندی کرد. دوره اول زمانی است که در سال 2002 حزب «عدالت و توسعه» در انتخابات پارلمانی پیروز شده و سال بعد دولت را تشکیل میدهد و پس از آن، دید مثبتی بین روابط ترکیه و همسایگان وجود دارد. این نگرش تبدیل به تئوری دولت این حزب در دیپلماسی منطقهای و خاورمیانهای میشود و در دوره دوم این دولت، «احمد داوود اوغلو» وزیر خارجه کنونی ترکیه، از اصطلاح «تنش صفر با همسایگان» برای تعریف این سیاست جدید استفاده کرد. این رویکرد سبب شد تا این کشور به دیپلماسی فعال منطقهای اولویت بدهد و سیاست خارجی ترکیه در مناطق همجوار و پیرامون و به شکل خاصتر در خاورمیانه، دچار تغییر و تحولات شده و اولویتهای آنها تغییر کند که بعدها از آن تعبیر به «نگاه به شرق» داشتند.
اولویتهای جدید دیپلماسی این کشور، مبتنی بر چند پارامتر است. مرحله نخست این بود که در داخل ترکیه، دولت جدید روی کار آمد و در دوره دوم هم توانست اجماع عمومی را به دست آورده و همچنان حکومت را در اداره خود داشته باشد. عملکرد حزب عدالت و توسعه و شرایط جدید سیاسی این کشور، منجر به تغییر ساختارها در ترکیه شد. این تغییر ساختارهای سیاسی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی در داخل ترکیه منبعث از طرحها و الگوهای رفتاری حزب عدالت و توسعه است که بیشک بر روابط منطقهای نیز اثرگذار بود. دومین مرحله، ایفای نقش فعال در خاورمیانه مبتنی بر دو عنصر سیاست و اقتصاد است. در واقع این حزب استراتژی منطقهای را بر این بنا گذاشت که بتواند از ظرفیت موجود خاورمیانه برای تقویت پلهها و پایههای ترقی بازیگری منطقهای ترکیه استفاده کند. این باید جدا از بازی اقتصادی و جلب سرمایههای عربی و تسریع در فعالیت کمپانیهای ترکیه و مقاطعهکاران این کشور در منطقه تعبیر شود و در واقع به شکل صرف، مبتنی بر تحرک در عرصه سیاست است. همین بهرهگیری از فرصتها سبب شد تیم «اردوغان» و شخص او به یکباره به قهرمان منطقهای بدل شود، زمانی که در پی حمایت از حقوق فلسطینیها در غزه و محکومیت اسراییل بر آمد و در سال 2008 در اجلاس «داووس» سوییس، جلسه با «شیمون پرز» رییسجمهوری اسراییل را به نشانه اعتراض ترک گفت تا در قامت یک سیاستمدار منطقهگرا عمل کند و در داخل کشورش، از او به عنوان معمار ترکیه نوین یاد شود.
اقتصاد دو کشور صرفنظر از همه فراز وفرودها، مختصاتی دارد که سیاست نمیتواند بر آن روابط اثرگذار باشد و به طور خاصتر، این اقتضائات همسایگی منجر به استمرار فعالیتهای اقتصادی و تجاری دو کشور خواهد شد هر چند روابط سیاسی در شرایط سردی قرار داشته باشد. ایران این تجربه را از دهه 80 به بعد دارد چه زمانیکه نظامیان و چه زمانیکه لاییکها در ترکیه بر سر کار بودند، روابط سرد و بعضا تنشآمیز بین دو کشور حاکم بود. اما دوره جنگ ما، دوران طلایی برای اقتصاد ترکیه محسوب میشد چرا که این کشور با اتخاذ سیاست بیطرفی توانست از امکانات اقتصادی بسیار خوب خود استفاده کند و رشد اقتصاد آنها در این مقطع محسوس است. اما در دهه اخیر و در پی نگرش منطقهای حزب عدالت و توسعه به علایق و ارزشهای منطقهای، این حزب و اردوغان، در سطح منطقه مطرح شدند و حتی پرچم ترکیه در لبنان و فلسطین به اهتزاز درآمد و این برای سیاست خارجی این کشور، پیروزی به شمار میرود. در کنار آن، در عرصه اقتصادی با شورای همکاری خلیجفارس، روابط تازهای را آغاز کرد و با ایران در اقتصاد و سیاست، وارد فاز توسعه روابط شد و نگرشهای نزدیک در منطقه و فعالیتهای منطقهای ایجاد کرده و اراده سیاسی کاملی بین تهران – آنکارا شکل گرفت که مبتنی بر گسترش همکاریها و ایفای نقش مشترک بود تا جایی که اردوغان در کنار داسلیوا رییسجمهوری برزیل در تهران وارد مساله هستهای ایران شد. حتی عبدالله گل در سال 2008 در دیدار جورج بوش در خصوص رابطه ترکیه و ایران میگوید: «پیشینه مناسبات ایران و ترکیه از تاریخ و موجودیت آمریکا بیشتر است. مردم دو کشور، مردم یک جغرافیا هستند و فرهنگهای مشابهی دارند». حتی در مدل تجربی حزب، روابط دو کشور چنان دیده شده که از رشد سطح مبادلات از 10 به 30 میلیارد دلار سخن گفته میشود.
مرحله جدید در نگرش منطقهای
مرحله دوم روابط ترکیه و ایران در این دهه، شامل روابط دو سال اخیر است که مانند گذشته نیست. نه اینکه در سطوح اقتصادی تغییرات اساسی ایجاد شده باشد که ممکن است روبهرشد هم باشد اما مراد از این تغییرات، نگاه دولتمردان ایران و ترکیه به نوع رفتار منطقهای دو طرف است. به نظر میرسد دوره جدید سیاست خارجی ترکیه تحت تاثیر فرآیند تاریخی قرار دارد. ماهیت سیاست خارجی ترکیه در ارتباط با منطقه خاورمیانه دستخوش تحول درونساختاری شده است. پیش از این، حزب عدالت و توسعه تغییراتی در سیاست خارجی خود ایجاد کرد که به تقویت نقش بازیگری منطقهای ترکیه و افزایش محبوبیت سیاستمداران دولت این حزب انجامید اما در دو سال اخیر چه عواملی سبب شد این دولت بار دیگر در راستای ترمیم سیاست خاورمیانهای خود گام بردارد؟ این تحلیل وجود دارد که انقلابهای منطقهای و روند تحولات این حوزه، تصمیمسازان سیاست خارجی را بر آن داشت تا اقدام به جابجایی اولویتهای خاورمیانهای بکنند و پارامترهای جدیدی را به آن بیفزایند. این پارامترها باعث شد تا به تدریج سمتوسوی همکاریهای منطقهای ترکیه با همسایگان، وضعیت جدیدی پیدا کند و شاخصهای این دوره، ابتدا در دکترین حزب عدالت و توسعه -که در دوره سوم انتخابات پارلمانی پیروز شده بود- تعریف شود و افق جدیدی برای سیاست منطقهای گشوده شده که تبدیل شدن ترکیه به کشور «پیشتاز» و «راهبر» در آن آمده است.
آنها معتقدند ترکیه باید بعد ازگذار از موقعیت بازیگر منطقهای، اکنون مهار تحولات منطقه را در کنترل داشته و پیشتاز آنها باشد و دوم از منظر کشور داوطلب روابط راهبردی با همسایگان، به کشور پیشنهاددهنده برای بهرهگیری «دیگران» از الگوی سیاسی ترکیه تبدیل شود. این دیدگاه در زمانی در این حزب به تصویب رسید که ترکیه میخواهد پس از تحولات کشورهای عربی، الگوی حکومتی خود را صادر کند. این نقطه اصطکاک با کشوری نظیر ایران است و در عین حال، روابط ترکیه با همسایگان دیگرش نظیر عراق و سوریه به سمت اصطکاک تا تخاصم پیش رفت. آنها در خصوص ایران جانب احتیاط را رعایت میکنند، در مورد عراق، موضعگیریهای تند و لفظی اتخاذ میکنند و ارتباط آنها با سوریه تبدیل به تخاصم شده است. هدف آنها در مرحله جدید آن است که نقش کشوری را بازی کند که برخوردار از رویههای دموکراسی است و میخواهد از حقوق بشر و حقوق ملتها دفاع کند. ترکیه جدید این هدف را در سوریه به آزمون گذاشته است. موضوع بعدی، تحولات مربوط به سوریه و نوع مواضع متقابل ایران و ترکیه است. اگر دو جبهه برای وضعیت فعلی سوریه در جهان، در نظر گرفته شود ایران و ترکیه در دو سوی مخالف قرار گرفتهاند و همین به تدریج موجب افزایش اصطکاک در روابط شده است. استقرار سیستم دفاع موشکی پاتریوت ناتو در خاک ترکیه نیز، این روند را دامن زد و رفتار اردوغان در نسبت دادن برخی انتقادات تند نسبت به ایران، آنها را از کشوری که به نوعی میانجی و میزبان مذاکرات هستهای ایران بود خارج کرده است. این تغییر لحن، تصادفی نیست و نشاندهنده آن است که این کشور، تغییراتی در ارتباط با همسایگان در سیاست خارجی خود دارد که مبتنی بر نگرش منافع محور در موضوعات داخلی و خارجی ترکیه تحلیل میشود.
نکته دیگری که باید اضافه کرد این است که بخشی از اختلافات میان دو کشور، بار نظری پیدا کرده و به نگرش حزب عدالت و توسعه نسبت به کشورهایی باز میگردد که علاقهمند است الگوی سیاسی خود را به آنها بدهد. برخی تحلیلگران بر این باورند که عنصر مذهبگرایی در سران ترکیه در حال رشد است و این مساله، اردوغان را به سمت مجموعه کشورهای اهل سنت میبرد و برخی نیز معتقدند نگرش جدید اردوغان بیتاثیر از نگرش اسلاف خود -عثمانیها- و «عثمانیگرایی» است که با الگوی منطقهای ایران، تداخل پیدا میکند.
راه حل؛ واقعگرایی علم محور
آنچه در بالا بیان شد به این معنا نیست که سطح روابط به شرایط هشدار رسیده اما باید گفت که عنصر اعتماد در روابط دو کشور خدشهدار شده و این مستلزم هزینههای زیادی است. تنزل اعتمادسازی و استمرار آن ممکن است در سطحی بر روابط اقتصادی نیز اثرگذار باشد یا مانع گسترش آن شود اگرچه همانطور که پیشتر اشاره شد، اقتضائات همسایگی همواره برقرار خواهد بود. در روابط ایران و ترکیه عوامل متعددی اثر گذارند که در سطوح داخلی، بازیگران و گروههای ذینفوذ و رسانهها بیتاثیر نیستند. کشورها همواره سعی میکنند در روابط منطقهای و بینالمللی بر اساس منافع و قدرت ملی که خود تعریف کردهاند حرکت کنند و ترکیه هم از این قاعده مستثنی نیست. کشورها باید به نوعی واقعگرایی در روابط تمسک بجویند در تحلیل واقعی از تحولات، به این نکته توجه کنند که دیپلماسی در شرایط مختلف، چه سمت و سویی مییابد و چگونه میتوان از تمام ظرفیتها برای ترمیم نقاط ضعف استفاده کرد. این مجموعه عوامل به دستاندرکاران امر سیاست خارجی کمک میکند تا بتوانند مبتنی بر تمامی ملاحظات همسایگی، ارزشهای مشترک و نگرشهای متضاد و چالشبرانگیز - و کنار گذاشتنن آن-، به این خروجی دست یابند که منحنی فراز و فرود روابط خارجی، نه باید چنان تند باشد که آنها را دچار شکنندگی کند و نه اینقدر بیحرکت باشد که در خوشبینی صرف باقی بماند. واقعگرایی سیاسی و شناخت محیط جدید منطقهای و بینالمللی، بهترین راه تنظیم نقشه راه روابط خارجی است.
روزنامه شرق ، شنبه 21 بهمن 1391 شماره 1668
اولویتهای جدید دیپلماسی این کشور، مبتنی بر چند پارامتر است. مرحله نخست این بود که در داخل ترکیه، دولت جدید روی کار آمد و در دوره دوم هم توانست اجماع عمومی را به دست آورده و همچنان حکومت را در اداره خود داشته باشد. عملکرد حزب عدالت و توسعه و شرایط جدید سیاسی این کشور، منجر به تغییر ساختارها در ترکیه شد. این تغییر ساختارهای سیاسی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی در داخل ترکیه منبعث از طرحها و الگوهای رفتاری حزب عدالت و توسعه است که بیشک بر روابط منطقهای نیز اثرگذار بود. دومین مرحله، ایفای نقش فعال در خاورمیانه مبتنی بر دو عنصر سیاست و اقتصاد است. در واقع این حزب استراتژی منطقهای را بر این بنا گذاشت که بتواند از ظرفیت موجود خاورمیانه برای تقویت پلهها و پایههای ترقی بازیگری منطقهای ترکیه استفاده کند. این باید جدا از بازی اقتصادی و جلب سرمایههای عربی و تسریع در فعالیت کمپانیهای ترکیه و مقاطعهکاران این کشور در منطقه تعبیر شود و در واقع به شکل صرف، مبتنی بر تحرک در عرصه سیاست است. همین بهرهگیری از فرصتها سبب شد تیم «اردوغان» و شخص او به یکباره به قهرمان منطقهای بدل شود، زمانی که در پی حمایت از حقوق فلسطینیها در غزه و محکومیت اسراییل بر آمد و در سال 2008 در اجلاس «داووس» سوییس، جلسه با «شیمون پرز» رییسجمهوری اسراییل را به نشانه اعتراض ترک گفت تا در قامت یک سیاستمدار منطقهگرا عمل کند و در داخل کشورش، از او به عنوان معمار ترکیه نوین یاد شود.
اقتصاد دو کشور صرفنظر از همه فراز وفرودها، مختصاتی دارد که سیاست نمیتواند بر آن روابط اثرگذار باشد و به طور خاصتر، این اقتضائات همسایگی منجر به استمرار فعالیتهای اقتصادی و تجاری دو کشور خواهد شد هر چند روابط سیاسی در شرایط سردی قرار داشته باشد. ایران این تجربه را از دهه 80 به بعد دارد چه زمانیکه نظامیان و چه زمانیکه لاییکها در ترکیه بر سر کار بودند، روابط سرد و بعضا تنشآمیز بین دو کشور حاکم بود. اما دوره جنگ ما، دوران طلایی برای اقتصاد ترکیه محسوب میشد چرا که این کشور با اتخاذ سیاست بیطرفی توانست از امکانات اقتصادی بسیار خوب خود استفاده کند و رشد اقتصاد آنها در این مقطع محسوس است. اما در دهه اخیر و در پی نگرش منطقهای حزب عدالت و توسعه به علایق و ارزشهای منطقهای، این حزب و اردوغان، در سطح منطقه مطرح شدند و حتی پرچم ترکیه در لبنان و فلسطین به اهتزاز درآمد و این برای سیاست خارجی این کشور، پیروزی به شمار میرود. در کنار آن، در عرصه اقتصادی با شورای همکاری خلیجفارس، روابط تازهای را آغاز کرد و با ایران در اقتصاد و سیاست، وارد فاز توسعه روابط شد و نگرشهای نزدیک در منطقه و فعالیتهای منطقهای ایجاد کرده و اراده سیاسی کاملی بین تهران – آنکارا شکل گرفت که مبتنی بر گسترش همکاریها و ایفای نقش مشترک بود تا جایی که اردوغان در کنار داسلیوا رییسجمهوری برزیل در تهران وارد مساله هستهای ایران شد. حتی عبدالله گل در سال 2008 در دیدار جورج بوش در خصوص رابطه ترکیه و ایران میگوید: «پیشینه مناسبات ایران و ترکیه از تاریخ و موجودیت آمریکا بیشتر است. مردم دو کشور، مردم یک جغرافیا هستند و فرهنگهای مشابهی دارند». حتی در مدل تجربی حزب، روابط دو کشور چنان دیده شده که از رشد سطح مبادلات از 10 به 30 میلیارد دلار سخن گفته میشود.
مرحله جدید در نگرش منطقهای
مرحله دوم روابط ترکیه و ایران در این دهه، شامل روابط دو سال اخیر است که مانند گذشته نیست. نه اینکه در سطوح اقتصادی تغییرات اساسی ایجاد شده باشد که ممکن است روبهرشد هم باشد اما مراد از این تغییرات، نگاه دولتمردان ایران و ترکیه به نوع رفتار منطقهای دو طرف است. به نظر میرسد دوره جدید سیاست خارجی ترکیه تحت تاثیر فرآیند تاریخی قرار دارد. ماهیت سیاست خارجی ترکیه در ارتباط با منطقه خاورمیانه دستخوش تحول درونساختاری شده است. پیش از این، حزب عدالت و توسعه تغییراتی در سیاست خارجی خود ایجاد کرد که به تقویت نقش بازیگری منطقهای ترکیه و افزایش محبوبیت سیاستمداران دولت این حزب انجامید اما در دو سال اخیر چه عواملی سبب شد این دولت بار دیگر در راستای ترمیم سیاست خاورمیانهای خود گام بردارد؟ این تحلیل وجود دارد که انقلابهای منطقهای و روند تحولات این حوزه، تصمیمسازان سیاست خارجی را بر آن داشت تا اقدام به جابجایی اولویتهای خاورمیانهای بکنند و پارامترهای جدیدی را به آن بیفزایند. این پارامترها باعث شد تا به تدریج سمتوسوی همکاریهای منطقهای ترکیه با همسایگان، وضعیت جدیدی پیدا کند و شاخصهای این دوره، ابتدا در دکترین حزب عدالت و توسعه -که در دوره سوم انتخابات پارلمانی پیروز شده بود- تعریف شود و افق جدیدی برای سیاست منطقهای گشوده شده که تبدیل شدن ترکیه به کشور «پیشتاز» و «راهبر» در آن آمده است.
آنها معتقدند ترکیه باید بعد ازگذار از موقعیت بازیگر منطقهای، اکنون مهار تحولات منطقه را در کنترل داشته و پیشتاز آنها باشد و دوم از منظر کشور داوطلب روابط راهبردی با همسایگان، به کشور پیشنهاددهنده برای بهرهگیری «دیگران» از الگوی سیاسی ترکیه تبدیل شود. این دیدگاه در زمانی در این حزب به تصویب رسید که ترکیه میخواهد پس از تحولات کشورهای عربی، الگوی حکومتی خود را صادر کند. این نقطه اصطکاک با کشوری نظیر ایران است و در عین حال، روابط ترکیه با همسایگان دیگرش نظیر عراق و سوریه به سمت اصطکاک تا تخاصم پیش رفت. آنها در خصوص ایران جانب احتیاط را رعایت میکنند، در مورد عراق، موضعگیریهای تند و لفظی اتخاذ میکنند و ارتباط آنها با سوریه تبدیل به تخاصم شده است. هدف آنها در مرحله جدید آن است که نقش کشوری را بازی کند که برخوردار از رویههای دموکراسی است و میخواهد از حقوق بشر و حقوق ملتها دفاع کند. ترکیه جدید این هدف را در سوریه به آزمون گذاشته است. موضوع بعدی، تحولات مربوط به سوریه و نوع مواضع متقابل ایران و ترکیه است. اگر دو جبهه برای وضعیت فعلی سوریه در جهان، در نظر گرفته شود ایران و ترکیه در دو سوی مخالف قرار گرفتهاند و همین به تدریج موجب افزایش اصطکاک در روابط شده است. استقرار سیستم دفاع موشکی پاتریوت ناتو در خاک ترکیه نیز، این روند را دامن زد و رفتار اردوغان در نسبت دادن برخی انتقادات تند نسبت به ایران، آنها را از کشوری که به نوعی میانجی و میزبان مذاکرات هستهای ایران بود خارج کرده است. این تغییر لحن، تصادفی نیست و نشاندهنده آن است که این کشور، تغییراتی در ارتباط با همسایگان در سیاست خارجی خود دارد که مبتنی بر نگرش منافع محور در موضوعات داخلی و خارجی ترکیه تحلیل میشود.
نکته دیگری که باید اضافه کرد این است که بخشی از اختلافات میان دو کشور، بار نظری پیدا کرده و به نگرش حزب عدالت و توسعه نسبت به کشورهایی باز میگردد که علاقهمند است الگوی سیاسی خود را به آنها بدهد. برخی تحلیلگران بر این باورند که عنصر مذهبگرایی در سران ترکیه در حال رشد است و این مساله، اردوغان را به سمت مجموعه کشورهای اهل سنت میبرد و برخی نیز معتقدند نگرش جدید اردوغان بیتاثیر از نگرش اسلاف خود -عثمانیها- و «عثمانیگرایی» است که با الگوی منطقهای ایران، تداخل پیدا میکند.
راه حل؛ واقعگرایی علم محور
آنچه در بالا بیان شد به این معنا نیست که سطح روابط به شرایط هشدار رسیده اما باید گفت که عنصر اعتماد در روابط دو کشور خدشهدار شده و این مستلزم هزینههای زیادی است. تنزل اعتمادسازی و استمرار آن ممکن است در سطحی بر روابط اقتصادی نیز اثرگذار باشد یا مانع گسترش آن شود اگرچه همانطور که پیشتر اشاره شد، اقتضائات همسایگی همواره برقرار خواهد بود. در روابط ایران و ترکیه عوامل متعددی اثر گذارند که در سطوح داخلی، بازیگران و گروههای ذینفوذ و رسانهها بیتاثیر نیستند. کشورها همواره سعی میکنند در روابط منطقهای و بینالمللی بر اساس منافع و قدرت ملی که خود تعریف کردهاند حرکت کنند و ترکیه هم از این قاعده مستثنی نیست. کشورها باید به نوعی واقعگرایی در روابط تمسک بجویند در تحلیل واقعی از تحولات، به این نکته توجه کنند که دیپلماسی در شرایط مختلف، چه سمت و سویی مییابد و چگونه میتوان از تمام ظرفیتها برای ترمیم نقاط ضعف استفاده کرد. این مجموعه عوامل به دستاندرکاران امر سیاست خارجی کمک میکند تا بتوانند مبتنی بر تمامی ملاحظات همسایگی، ارزشهای مشترک و نگرشهای متضاد و چالشبرانگیز - و کنار گذاشتنن آن-، به این خروجی دست یابند که منحنی فراز و فرود روابط خارجی، نه باید چنان تند باشد که آنها را دچار شکنندگی کند و نه اینقدر بیحرکت باشد که در خوشبینی صرف باقی بماند. واقعگرایی سیاسی و شناخت محیط جدید منطقهای و بینالمللی، بهترین راه تنظیم نقشه راه روابط خارجی است.
روزنامه شرق ، شنبه 21 بهمن 1391 شماره 1668
نظر شما