از مرگ چاوز کسی خشنود نشد، چون تمام مردم دنیا از میزان علاقه ملت ونزوئلا به رئیسجمهور خود آگاهند؛ اکثر رهبران جهان و حتی در داخل ایالات متحده برخی با مردم ونزوئلا ابراز همدردی کردند. در داخل ونزوئلا نیز بلافاصله واکنشها به دخالت ایالات متحده افزایش یافت و در حرکتی رادیکال بحث مسمومیت او مطرح شد. حتی فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، در مصاحبهای خبری در رابطه با علت مرگ هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا، اعلام کرد: «خود چاوز چندین مرتبه در رابطه با توطئه غربیها برای کشتن من و خودش هشدار داده بود. چاوز در سال 2011 گفت که همیشه باید مراقب سلامت خود باشیم. ما باید بدانیم چه کسی چه چیزی به ما میدهد و بعد شروع به خوردن آن کنیم. به نظر چاوز اصلا بعید نبود که سرطان وی به علت نوعی ویروس باشد که توسط غربیها وارد بدن او شده باشد. او همچنین میگفت که غربیها به اندازه کافی از تکنولوژیهای پیشرفته برخوردار هستند که بتوانند از آن طریق موجبات مرگ من را فراهم کنند.این امکان وجود دارد که سخنان چاوز درست باشد زیرا او همچون من دارای افکار ضد امپریالیستی بود.»
اکنون مطبوعات، تحلیلگران و نخبگان در دو طیف به ارزیابی او میپردازند؛ برخی در جامعه دو قطبی ونزوئلا او را میستایند و قهرمان و منجی ونزوئلا میدانند و برخی هم او را خودکامهای می دانند که اقتصاد ونزوئلا را به عقب رانده است. اما مخالفان داخلی او که سالهاست مترصد فرصتی برای بازگرداندن قدرت به اولیگارشی دیرین هستند، از مرگ او راضیاند، ولی با توجه به فضای داخلی ونزوئلا و علاقه شدیدی که مردم به چاوز دارند، تنها در مقطعی کوتاه سکوت خواهند کرد؛ سکوتی که دیری نخواهد پایید. ارتش بلافاصله پس از اعلام مرگ چاوز، همبستگی خود را با رهبران سوسیالیست اعلام کرد. زیرا بدنه فرماندهی و اصلی ارتش به چاوز وفاداراست. اما مهمترین مطالبه اپوزیسیون، برگزاری انتخابات تا 30 روز آتی خواهد بود. مهمترین کاندیدایی که چاوز او را معرفی کرد نیکلاس مادورو است. چاوز در ماه دسامبر سال 2012 دلایل انتخاب مادورو را اینگونه توضیح داد:" او یکی از جوانترین رهبرانی است که توانایی حرکت رو به جلو را دارد؛ او دستانی مصمم، نگاهی خیره، قلبی تپنده برای مردم، نیتهای خوب ، هوش سرشار، درک بینالمللی بالا و قدرت رهبری بسیار برای در اختیار گرفتن پست ریاست جمهوری را دارد". اما با وجود این موارد، مادورو قطعا از توانمندی، قاطعیت و سخنوری ایجاد ارتباط عاطفی مانند چاوز برخوردار نیست و بیشتر عنصری عملگراست؛ این در حالی است که در دنیای سیاست، افکار عمومی از فعالیتهای عملگراها کمتر مطلع میشوند. مادورو در دوران غیاب بیماری چاوز در تقلید از خطمشی او گام برداشت، اما ثابت کرده است که به سرعت رادیکال میشود و فاقد انعطاف و نرمش چاوز در برخی موارد است. در این میان آینده کشور بستگی به مولفههای مختلف از جمله عملکرد جانشینان چاوز در قبال مردم دارد؛ اگر آنها بتوانند برنامههای او را به ویژه در سطوح اجتماعی و معیشتی ادامه دهند و پیوند همه جانبهای با مردم برقرار کند، میراث چاوز به آنها لااقل تا این دوره ریاست جمهوری ادامه مییابد. اما اگر اختلافاتی بین بدنه هواداران او ایجاد شود به هر حال طبیعی است ادامه راهش دشوار خواهد بود و سوسیالیسم قرن21 او هم به سرنوشت نافرجام بقیه سوسیالیستها منتهی خواهد شد. اما آن چه در آینده ونزوئلا روشن است این است که هر دولتی از راستگراها هم بیاید دیگر فضا به سیستم اولیگارشی بیحساب و کتاب باز نمیگردد؛ چون در این دوره از انتخابات، شعارها در حوزه داخلی مخالفان و برنامههایشان شباهت زیادی با برنامههای چاوز داشت. لذا برنامههای مخالفان هم احتمالا تلفیقی از تمام ایدههای توسعه باشد؛ البته به استثنای سیاست خارجی که راستگراها با گرایش به کاخ سفید متفاوتتر عمل میکنند.
نظر شما