سالی که روزهای پایانی آن را سپری میکنیم مملو از اتفاقات و تغییرات مثبت و منفیای بود که در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ داد. اتفاقات مثبت مبارک است و انشاءالله خیر و برکتش برای همه. اما در بررسی دقیق علل وقوع اتفاقات منفی به نظر میرسد فعالان ارتباطات و رسانه نیز باید به دنبال سهم خود بگردند و ضمن اعتراف به ناکارآمدی خود، به پرسشهای اساسی در این مورد پاسخ دهند؛ ازجمله:
1- نخبگان و متخصصان حوزه مدیریت ارتباطات (روابطعمومی، تبلیغات، رسانه و جامعهاطلاعاتی) در کنار مطالعات و پژوهشهای علمیای که انجام داده و میدهند، چه سهم و جایگاهی در تدوین برنامهها و سیاستهای کلان کشور دارند؟
2- آیا پژوهشی دال بر میزان و درصد تحقق تئوریهای دانشگاهی در عمل انجام شده است؟
3- جایگاه آنان در اجرای برنامههای حکومت به معنای عام آن (قوای سهگانه) و پروژههای ملی چیست و کجاست؟
4- چه میزان از دلیل یا دلایل بیتوجهی نهادهای عالی و مشورتی حکومت و عدم اتکاء به دانش متخصصان حوزه مدیریت ارتباطات، به خود ایشان برمیگردد؟
5- نقش آنها در کارآمد و تأثیرگذارتر کردن فعالیتهای ارتباطی و رسانههای داخلی چیست؟ بویژه آنکه هر روز بر تعداد رسانهها و شبکههای جدید ارتباطی افزوده شده و رقابت با آنها دشوارتر، پیچیدهتر و البته مستلزم آگاهی و دانش بیشتر میشود.
پرسشهایی از این دست فراوانند و هدف، تلنگری برای نقشآفرینی بیشتر اهل ارتباطات و رسانه در جامعهای است که به نظر میرسد لزوم افزایش سواد ارتباطی و رسانهای مردم و مسؤولانش بیشتر از همیشه خودنمایی میکند.
اگر بپذیریم نتیجه توسعه علم، ارائه راهحل برای غلبه برمسائل و مشکلات جامعه و در نهایت پیشرفت و تعالی کشور است، انتظار لزوم کارآمدی بیشتر علوم ارتباطات و متخصصانش برای حل معضلات کشور در سال 92 و پس از آن، گزاف نخواهد بود.
نظر شما