۰ نفر
۲۴ فروردین ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۷

«شب‌های نبودنت، قدم‌هایی به لرزانی بید، شاخه‌های خشک طراوت، آجیل مشکل‌گشا، قطره قطره تا شریان، برگی که توجیه باد می‌کند، عهدنامه آدمیان، آیه‌های بی تکلم، رو به گنبد و تنگنا» از عناوین یادداشت های این کتاب است.

 

 به گزارش خبرآنلاین، «جاده خدا» قطعاتی از متون ادبی ـ معنوی است که سیدمحمد سادات اخوی به مناسبت‌های گوناگون در برنامه های مختلف صدا و سیما آنها را اجرا کرده ؛ قطعاتی که تفاسیری خواندنی و ادبی از مضامین آیات قرآنی است. سادات اخوی درباره کتاب می گوید: کوشیدم قطعات این اثر را با نگاه کاملا صمیمی و نزدیک به خداوند به رشته تحریر درآورم. همواره حضور صمیمی او را احساس می‌کردم و او را خویشاوندی می‌دانستم که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، گرچه هنوز نتوانسته‌ام به معرفت این جمله قرآنی برسم. عناوین، درگاه ورود مخاطبان به محتوای مطالب‌اند. گاهی این درگاه زیباتر از فضای درونی و گاهی نامتناسب با محتوا می‌شود. در انتخاب عناوین سعی کردم نهایت تلاشم را داشته باشم چرا که محتوای این فضا را مضامینی از آیات قرآنی تشکیل می‌دهند. قطعات ادبی این کتاب، متون خاص شخصی بودند؛ دوست داشتم سایر افراد هم از مناجات آن استفاده کنند چرا که تمامی آن‌ها گفت‌وگوی بنده با خالق‌اند.

«شب‌های نبودنت، قدم‌هایی به لرزانی بید، شاخه‌های خشک طراوت، آجیل مشکل‌گشا، قطره قطره تا شریان، برگی که توجیه باد می‌کند، عهدنامه آدمیان، آیه‌های بی تکلم، رو به گنبد و تنگنا» از عناوین یادداشت های این کتاب است. هریک از این قطعات نیز ارجاعاتی از آیات قرآنی یا مضامین سوره های قرآنی دارند که نویسنده در پانوشت یادداشت‌هایش به آن‌ها اشاره کرده است.

دو بخش از این کتاب خواندنی را در ادامه می خوانید:

خاک شدن صاحب موی سپید
آن روز مدام زانوهایم می لرزیدند و اشکهایم بی اختیار می چکیدند. جوی زلال اشک، روی گونه های خشک و خسته ام جاری می شدند و انگار بر غباری که چهره ام را پوشانده بود، نقش شفاف رود می کشیدند. قبرهای یکجور و یک شکل، کنار هم خوابیده و منتظر آدم های در راه بودند. و کسی که موی سپیدش گواه خاطره ها بود، آرام و خاموش، یکی از قبرها را انتخاب کرده بود. می دانستم که تحمل دوری اش را نخواهم داشت. می دانستم که داغ تازه با همه زخم های پیشین، متفاوت است و یقین داشتم که خواهم شکست.
ماه بعد، هنوز زنده بودم. هنوز زنده بودم و چرخ زندگی بر مدار پیشین می رفت. فراموش کرده بودم.
هیچ چیز از یادم نرفته بود اما نمی توانستم همه چیز را به یاد آورم. ذره های خاطرات، از خاطرم می رفتند و صاحب موی سپید به سوی خاک شدن می رفت.
حتی یادگارهای او نیز محو می شدند...و خاطره هایش...که یادبودش بودند.
می دانم که تو...ای مهربان بزرگوار، برایم فراموشی را آفریده ای تا بتوانم زندگی کنم و هر لحظه، یاد داغ عزیزی، مرا از خود بیخود نکند...اما...مبادا روزی «تو» را فراموش کنم.
* از مفهوم سوره بقره، آیه های 284 و 285

شبهای نبودنت
یک شب که هوای سرد بیرون، بدجوری از حاشیه پنجره ها به درون اتاق می وزید، یادت کردم. صدای زوزه باد و سکوت، استخوان هایم را می لرزاند.
ترسیده بودم. صدای تلفن نمی آمد. برق رفته بود و آدم ها، خواب بودند.
فهمیدم که جز من و تو، کسی نیست.
فهمیدم که جز من و تو، کسی نیست اما انگار دیگران - وقتی تو بودی - دیده نمی شدند. احساس حضورشان، شادابم نمی کرد و نبودن شان، مرا می ترساند. شبی که با حضور تو باشد، ارزشمند است...و شب هایی که بی حضورت می گذرند سرد، تاریک و بی ارزش اند.
بودن ات، آرامم می کند و نبودنت، مرا می ترساند. گویا دلبسته ات مانده ام!
حالا، شب هایی که بی حضورت می گذرند، به روز تلخی دیگر می رسد. شب هایی که نیستی، بی فایده اند. شب هایی که نیستی، دیگران نیز نیستند...هستند اما حضورشان احساس نمی شود.
شب هایی که یادم می کنی، به روزهایی روشن، گرم و آرام بخش می رسند.
...و تو، ای مهربان بزرگوار! می دانم که بیش از دیگران یاد منی.
* از مفهوم سوره قدر 
 

شرکت چاپ و نشر بین‌الملل نخستین چاپ کتاب «جاده خدا» را در 136 صفحه به بهای سه هزار و 800 تومان روانه بازار نشر کرده است.

 

6060

کد خبر 286438

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین