زهرا خدایی
انتخابات شوراهای استانی عراق روز شنبه برگزار شد؛ آنهم در حالیکه فضای سیاسی کشور پیشتر متأثر از اعتراضات گستردۀ جامعۀ اهل تسنن و کنارهگیری چند وزیر به نشانۀ اعتراض، مالکی را تحت فشار مضاعفی قرار داده بود. حضور و مشارکت گستردۀ شیعیان و اهل تسنن در قالب لیستهای متعدد هرچند حکایت از پویایی و رقابت سیاسی در میان نخبگان عراقی داشت اما شکل برگزاری انتخابات اینگونه مینمود که "وحدت" همچنان حلقۀ مفقودۀ جامعۀ سیاسی عراق است.
اما اهمیت انتخابات شوراهای استانی از آنروست که عراق را آمادۀ انتخابات بزرگتر پارلمانی میکند؛ انتخاباتی که سرنوشت سیاستمداران و دولتمردان آیندۀ عراق را رقم میزند. سرویس بینالملل خبرگزاری خبرآنلاین در کافه خبری میزبان رضا میرابیان، کارشناس عراق بود و آخرین تحولات عراق را مورد بررسی قرار داد.
در ابتدا از آخرین وضعیت عراق، آرایش سیاسی احزاب، همزمانی انتخابات با ناآرامیهای اخیر عراق در بخشهای سنینشین برایمان بگوئید.
در حدود 9 ماه است که از حوادث غرب عراق میگذرد. ارزیابی من در ابتدا این بود که قرار است بحران سوریه به عراق منتقل شود و هرقدر زمان گذشت، آثار این بحران سوریه و انتقال آن به عراق را دیدیم. هم از نوع، شکل و محتوای آن که رنگ و بوی طائفی داشت و هم مداخلات خارجی که در این ماجرا دخیل بود. یعنی همان تعزیهگردانهایی که در سوریه بودند اعم از ترکیه، عربستان، قطر همانها نیز در بحران غرب عراق حضور فعال داشتند.
در ابتدا مطالباتی صنفی و اجتماعی و اصطلاحاً حقوق بشری مطرح بود اعم از آزادی زندانیان زن، حقوق شهروندی اهل سنت و حقوق سیاسی آنها را شامل میشد، به هر میزان که دولت مطالبات آنها را پرداخت میکرد، سقف مطالبات نیز افزایش مییافت. شاهد بودیم سقف مطالبات تا آنجایی بالاتر رفت که خواستار لغو قانون اساسی، سرنگونی رژیم و جدا شدن غرب عراق و ایجاد فدرالیسم شدند. مشخص بود که این خواستههای صنفی، پوششی بر اعتراضات بود اما به هر میزان که دولت تلاش میکرد آرام آرام ابتکار عمل را در دست بگیرد، سقف مطالبات را بالا میبردند.
خوشبختانه دولت عراق با مشورتهای مرجعیت نجف، آیت الله سیستانی و فرزند ایشان، نقشۀ راهی برای پایان بحران تعریف کرد و قرار بر این شد که کلیۀ مطالبات مشروع در سطح قانون اساسی برآورده شود و به مطالبات در چهارچوب قانون اساسی و نظام دمکراسی موجود در عراق به پاسخ داده شود. این نقشه راه به دولت کمک کرد تا از نظر سیاسی ابتکار عمل را بدست گیرد و روی فاز نظامی و برخورد تند امنیتی نرود. در واقع همان اشتباهاتی که دولت سوریه در برخوردهای اولیه در دو سال پیش با بحران اجتماعی داخل کشور کرد، مالکی مرتکب نشد و با راهنمایی مرجعیت نجف به جای برخورد امنیتی و نظامی با بحران عراق، کمیتۀ 5 گانهای تشکیل شد و به گفتگو با قشرهای مختلف اهل سنت ورود یافت و بسیاری از مطالبات آنها را برآورده کرد از جمله جذب نیروهای شوراهای بیداری به داخل ارتش، افزایش حقوق آنها، آزادی کلیه زندانیانی که تحت عنوان تروریسم در زندان بودند و آزادی زنان زندانی. آنچه دولت در توان داشت، انجام داد و سایر خواستهها نیز در حوزۀ مجلس ملی عراق برای اجرا واگذار شد؛ از جمله قانون ریشهکنی حزب بعث و یا همان قانون عدالت که در واقع در حوزه دولت.
در واقع دولت ابتکار عمل سیاسی را بدست گرفت و اجازه نداد همانند آنچه که در سوریه رخ داد، در عراق رخ دهد و این هوشمندی ناشی از چند مسئله است:
اول رهنمودهای مرجعیت نجف و مشخصاً آیت الله سیستانی در این بحران و سپس پختگی سیاستمداران عراقی که اجازه ندادند ابتکار عمل از دستشان خارج شود.
علیرغم اینکه این بحران هنوز پایان نیافته اما خیلی از شدت و حدت آن کاسته شده است و علیرغم همۀ مشکلات دیدیم که انتخابات شوراهای استانی برگزار شد. هرچند عراق همچنان شاهد ناآرامی و بمبگذاری است، اما همین که دولت توانسته به رغم مشکلات و بحران، انتخابات شورای استانی را برگزار کند، اتفاق مهمی است.
نتایج انتخابات شورای استانی در دور اول را چگونه ارزیابی میکنید؟
مجموعاً رقابت شدت و حدت داشته است. در میان شیعیان و مجموعۀ اهل سنت رقابت قابل توجهی در جریان بوده است. در میان اهل سنت دیگر حزبی به نام العراقیه وجود ندارد و زیرمجموعههای العراقیه از هم جدا شدند و گروهبندیهای خاصی را ایجاد کردهاند. مثل صالح المطلک و النجیفی و حزب اسلامی از زیر چتر العراقیه بیرون آمدهاند و مستقلاٌ وارد رقابتهای انتخاباتی شدند.
نتایج دور اول چگونه بود؟
دربارۀ نتایج باید بعد از برگزاری دور دوم انتخابات دربارۀ آن بحث کرد. اما نتایج اولیه در میان مجموعۀ شیعیان بیانگر پیشرو بودن جریان آقای حکیم است که از گروهها و جریانهای متعددی تشکیل شده است و ردههای بعدی جریان مالکی و صدر قرار دارند.
در واقع در این دوره صدریها عقب ماندند؟
بله. در دور قبل نمایندگان صدریها تعدادشان از نمایندگان جریان دولت قانون مالکی نیز بیشتر بود.
چرا صدر عقب ماند؟
برخی عملکردهای رهبر این جریان در کاهش آراء آن بیتأثیر نبوده است. من میخواهم به یک مسئله اشاره کنم و آن اینکه بیت شیعی در یک کشتی قرار دارد، آنها ناچارند با هم باشند و با هم زندگی کنند، درست است که در انتخابات در لوای جریانها و ائتلافها در صحنۀ انتخابات حاضر شدند، اما نهایتاً اگر فردا روزی در شورای استانی آمدند مجبورند با هم کار کنند. اگر شیعیان در انتخابات پارلمانی در لوای گروهها و ائتلافهای مختلف وارد صحنۀ انتخابات شوند مجبورند به صورت یک مجموعه با هم کار کنند. لذا به نظر من سرنوشت بیت شیعی اینست که سوار یک کشتی هستند، فارغ از اینکه چه کسی عقب افتاده و یا جلو افتاده در همۀ انتخابات اعم از پارلمانی و شورای استانی، شیعیان متحد و در همۀ انتخابات باید در کنار هم باشند.
از جمله انتقاداتی که به مالکی وارد اینست که راه صدام را میرود. این مسئله چقدر درست است؟
این حرف اشتباه و مغلطهآمیز است. اولین بار این حرف را ژنرال پترائوس بر زبان آورد. وی گفت: "عراق یک صدام شیعه کم داشت و آن مالکی بود"
واقعیت اینست مالکی در حال استفاده از اختیاراتی است که قانون اساسی عراق به وی داده است. ایشان فرماندۀ کل قوا، رئیس قوۀ مجریه و شخص اول مملکت است. آیا میشود به ایشان گفت که از اختیاراتش استفاده نکند و پروندههای کشور را در دست نداشته باشد؟ ممکن است انتقاداتی در نحوۀ عملکرد وی وارد باشد، اما اینکه مالکی را جای صدام قرار دهیم، ظلم بزرگی است هم به مالکی و هم کل شیعیان. در واقع با این حرف تلاش میکنیم که شیعیان را با این حرف از صحنۀ سیاسی عراق حذف میکنیم. به نظر من برای کارنامۀ مالکی همین بس است که حکم اعدام صدام را ایشان امضاء کردند. ضمن اینکه مالکی فراتر از اختیارات چهارچوب قانون اساسی عمل نکرده است. این فضاسازی در 8 ماه گذشته متأسفانه منطقی نبوده است. این فضاسازی از سوی مخالفین و رقبای درون بیت شیعی صورت گرفته است.
برخی بر این اعتقادند که با حذف طالبانی از قدرت، صحنۀ سیاسی عراق بار دیگر دچار تنش خواهد شد؟ وحدت کردها و شیعیان ادامه خواهد یافت؟
وحدت شیعه و کرد وحدتی استراتژیکی است. درست است که در سالهای اخیر آسیبهایی از سوی برخی طرفهای کردی و شیعی به آن وارد شد، اما این مسئله سبب نشد که وحدت و همسویی دو طرف از بین ببرد. این دو مجموعه از نظر تاریخی مجبورند که در کنار هم باشند و اینها بودند که ساختار سیاسی عراق را بعد از سرنگونی صدام شکل دادند و به این مرحله رساندند و زین پس نیز ناچارند که در کنار هم قرار گیرند. مجموعۀ شیعه و کردی علیرغم برخی از صداهای شاز و نادری که از این سو و آن سو شنیده میشود، خواستار بقا و حفظ بین دو طرف هستند.
رابطۀ مالکی و بارزانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
روابط میان دو طرف هم اکنون سرد است. اما همین که یک هیئت کردی بعد از سالها از کردستان به بغداد آمده تا درباره مسائل اقلیم کردستان با دولت مرکزی گفتگو از اهمیت زیادی برخوردار است و گام بزرگی است.
از میان جانشینان احتمالی طالبانی شانس کدامیک بیشتر است؟
این مسئله را شورای مرکزی اتحادیه میهنی کردستان تعیین میکند. کثرت رسول، برهم صالح، رئیس گروه ائتلاف کردی در پارلمان عراق و همچنین محمود عثمان از دیگر گزینههای مهم برای جانشینی طالبانی هستند.
در حال حاضر چه کسی مسئولیتهای طالبانی را انجام میدهد؟
خضیر الخزاعی در حال حاضر عملاً کار ایشان را انجام میدهد. پست ریاست جمهوری پستی تشریفاتی و پروتکلی است و تأثیری در کارهای کشور ندارد. از سویی یک سال دیگر از عمر دولت باقی مانده است و به نظر میرسد انتخاب رئیسجمهور بعدی عراق به دولت بعدی موکول شود.
اختلافات اقلیم کردستان با دولت مرکزی(بر سر مسئلۀ کرکوک، صادرات نفت) به کجا منتج خواهد شد؟
عمدۀ اختلافات موجود بر سر مسئلۀ درآمدهای نفتی و چاههای نفتی است که درآمد آن چگونه روانۀ خزانۀ کشور شود. از دیگر موضوعات مهم، حضور امنیتی ارتش عراق در مناطق مورد اختلاف است.
نیروهایی که از بیرون وارد عراق میشوند، تا چه میزان بر تشدید بحرانها تأثیر میگذارند، از جمله ترکیه و ارتباط آن با اقلیم کردستان؟
ترکها سعی کردند که برخی از مقامات اقلیم را برای رویارویی با دولت مرکزی عراق وسوسه کنند و جنبۀ حمایتی از خواستههای آنها را در پیش گیرند. اما محمود عثمان، یکی از سیاستمداران برجسته و کهنه کار گفته بود که:" کردها نباید به وعدههای ترکیه دل ببندند، سیاست ترکیه در قبال کردها شفاف نیست".
به نظر میرسد که سیاستمداران کرد نیز همین طرز تفکر را دارند. اقلیم کردستان این مزایا را در چهارچوب اقلیم واحد بدست آورده است. (اغلب سیاستمداران کرد حتی مسعود بارزانی به این مسئله اعتقاد دارند که) اقلیم کردستان عراق نه میتواند از عراق جدا شوند و نه این امر شدنی است.( حداقل در وضعیت فعلی) و میدانند که همۀ دستاوردهای بدست آمده برای کردستان با وجود عراق است. امسال بودجۀ عراق 110 میلیارد دلار بوده است، 17% از بودجۀ عراق در سال متعلق به اقلیم کردستان است،( متشکل از 3 استان است) رقم بسیار بالایی است که اتفاقا غیر از درآمدهای نفتی کردستان است.
آیا فعالیتهای کردستان در این راستا غیرقانونی است؟
بحث بر سر تقسیم منابع است و بر سر نحوۀ تقسیم آن اختلاف وجود دارد. بحث اینست شرکتهایی که در شمال عراق در حال استخراج نفت هستند، آیا هزینههای این شرکتها را دولت مرکزی باید بدهد؟ و در آن صورت آیا درآمدهای آنها به خزانه دولت بروند؟ دولت میگوید اگر قرار باشد دولت هزینۀ استخراج نفت را بدهد، اقلیم کردستان نیز باید کل درآمدهای آنها را به خزانۀ دولت واریز کند. دولت مدعی است که در حدود 4 تا 5 میلیارد دلار از این درآمدها وارد خزانه نشده است. اما طرف کردی میگوید که منتقل کرده و یا بخشی از آن را صرف واردات فرآوردههایی همچون بنزین از ترکیه کرده است. دولت عراق مدعی است که نفت خام توسط تانکرها به ترکیه منتقل شده است، اما کردها میگویند که ناچارند برای سوخت و فرآوردههای نفتی این کار را بکنند.
آیا این مسائل در قانون اساسی عراق آمده است؟
در قانون به این جزئیات اشاره نشده است. قراردادهای شرکتها با اقلیم کردستان قراردادهای سیادتی(حاکمیتی) است و باید با توافق دولت مرکزی باشد.
بنابراین انتقال نفت به ترکیه غیرقانونی است؟
بله. در چهارچوب قانون اساسی مباحثی همچون سیاست خارجی، اسکناس، پرچم، قراردادهای نفتی حاکمیتی است و اینها باید با توافق دولت مرکزی صورت گیرد که متأسفانه اینگونه نیست. چون قانون اساسی جزئیات را تشریح نکرده، بر سر نحوۀ تقسیم منابع اختلاف نظر وجود دارد و برای عراق نوپا، بروز چنین مشکلاتی طبیعی است.
نقش ایران در کنترل تنشها و اعمال نفود برای کاهش بحران در این کشور چگونه است؟
برای جمهوری اسلامی ایران وحدت و تمامیت ارضی عراق از اهمیت زیادی برخوردار است. خدشه دار شدن این دو مقوله برای جمهوری اسلامی ایران خط قرمز است و تلاش میکند از طریق دیپلماسی طرفین را به کاهش تنش دعوت کند. حتی در بحران غرب عراق همۀ تلاش جمهوری اسلامی ایران این بوده است که دولت عراق از طریق مذاکره این بحران را حل کند و بارها اعلام کرده است که دولت از تدبیر و پختگی لازم برای حل این بحران برخوردار است.
ایران همواره در راستای ایجاد آرامش در عراق تلاش کرده است. در گذشته شاهد ورود نیروهای تروریستی از غرب عراق به داخل کشور بودیم، اما خود آمریکاییها نیز بر این مسئله تأکید کردهاند که حتی در یک مورد شاهد ورود نیروهای تروریستی در مرز شرقی عراق نبوده و نیستند. این اعتراف خود آمریکاییهاست. جمهوری اسلامی ایران همواره سعی کرده است که همواره نوعی آرامش و توازن و تعادل را میان قوای سیاسی در میان عراقیها فراهم کند.
چرا رسانههای آمریکایی، ایران را متهم میکنند که برخی از ناآرامیهای عراق از سوی ایران است.
در رسانهها همین طور است. اما در گزارشات رسمی دولتی هرگز چنین چیزی دیده نشده است. اما در رسانهها و اظهارنظرهای رسانهای این مسئله طبیعی است.
عراقیها، آمریکاییها و ما نیز میدانیم که جمهوری اسلامی ایران همۀ تلاشش حفظ امنیت عراق بوده است و اگر امنیت عراق مهم نبود که ایران تا این اندازه سرمایهگذاری در این کشور نمیکرد. 3 دوره مذاکره ایران با آمریکا در عراق انجام شد. اگر آمریکاییها بر نقش مثبت جمهوری اسلامی ایرن در عراق واقف نبودند، چرا با ایران در بغداد بر سر میز نشستند و با موضوع حفظ امنیت عراق، مبارزه با تروریسم و القاعده مذاکره کردند؟
برای آمریکاییها حفظ امنیت عراق مهم است؟
یک فرایند دمکراسیسازی در عراق آغاز شده است. این فرایند نمیتواند با دمکراسیسازی سازگاری داشته باشد. برای آمریکاییها تداوم استخراج نفت، اولویت مهم است.
در یک سال گذشته اوباما برای مالکی دو بار پیام فرستاده است و شخص بایدن نیز به تازگی عراق آمد و از روند استخراج و بهره برداری نفت و استمرار آن از مالکی تشکر کرده بود. این مسئله برای آمریکا بسیار مهم است. این مسئله که قیمت نفت علیرغم کاهش تولید نفت ایران، شاهد افزایش بالایی نبود، دلیل آن افزایش روند تولید در عراق بود و همانطور که میدانید عراق تابع سهم اوپک نیست و از زمان تحریم، این کشور از سقف سهمیه خارج شده است.
این در تضاد با منافع ایران نیست؟
خیر. ما به عراق به این دیده نگاه نمیکنیم. ایران، اولویتهای مهمتری از نفت با عراق دارد.
آیا این حرف درستی است که آمریکاییها میگویند میدان عراق را به ایران واگذار کردند؟
اینها تبلیغات و نوعی روان پریشانی است تا افکار عمومی را علیه جمهوری اسلامی ایران در صحنل سیاسی عراق مخدوش کنند.
آیا میتوان گفت که ایران و آمریکا بر سر امنیت عراق با هم به نقاط مشترکی رسیدهاند؟
ممکن بود 10 سال پس از سرنگونی صدام در خیلی از مسائل با آمریکاییها تلاقی نظر داشته باشیم اما این تلاقی نظر، هماهنگ شده نبوده است. اقتضای منافع ما را به این تلاقی رسانده است. امنیت عراق و تداوم حکومت آقای مالکی از جمله مسائلی است که به نفع ایران و آمریکاست. اما این به معنای تفاهم نانوشته میان ایران و آمریکا نیست. در واقع دو طرف در صحنۀ سیاسی عراق به منافع مشترک و تلاقی نظر رسیدهاند. همین تلاقی نظر سبب شد تا دو کشور3 دور مذاکره در عراق داشته باشند.
وحدتی که هم اکنون میان ترکیه، قطر و عربستان و اسرایی بر سر سوریه به وجود آمده است، در مورد عراق هم در حال اعمال فشار است، اما در این کشور آمریکاییها حضورشان کمرنگ است، به نظر میرسد آمریکاییها نمیخواهند عراق مانند سوریه شود.
گفته میشود در سفر جان کری به ترکیه یکی از توصیههایی که به دولت ترکیه شده بود این بود که آنکارا سیاست همزیستی با عراق داشته باشد. آمریکاییها مایل نیستند که صحنۀ سیاسی عراق مانند سوریه شود. ضمن اینکه هم اکنون آمریکاییها به نظر ایران در مورد سوریه(مذاکره) بازگشتهاند. بعد از 2 سال و اندی به این نتیجه رسیدهاند باید با مذاکره بحران را حل کرد و فهمیدند که راه حل نظامی در مورد سوریه به نتیجه نمیرسد. ایران نیز از همان ابتدا بر این مسئله تأکید کرده بود.
آمریکا از همان ابتدا دنبال این سیاست نبود؟
مالکی در اظهارات اخیر خود گفته بود: "من به آمریکاییها گفتم که آنها سوریه را نمیشناسند و این کشور راه حل نظامی ندارد و بشار اسد سقوط نمیکند، اما آمریکاییها باورشان نشد و به این نتیجه رسیدند که حرفهایی که به آنها زدم، درست بود" مالکی بعد اشاره میکند که:" من 20 سال در سوریه زندگی کردم، سوریه و مردمان این کشور را میشناسم" به نظر میرسد مجموعۀ شرایط درونی سوریه و مواضع کشورهای پیرامونی تأثیری زیادی در تغییر موضع آمریکاییها در مورد سوریه داشته است.
ولی ترکیه و عربستان همچنان به دنبال ساقط کردن بشار اسد هستند.
بله. اما به نظر میرسد هرقدر که زمان میگذرد، این سیاست کارآمدی خود را از دست میدهد.
در مورد استانهای غربی چقدر میتوان امیدوار بود که مالکی موفق باقی بماند؟ چون اخبار موجود گویای آنست که عربستان در حال تحرکات گستردهای در این بخش است؟
دولت همین که وارد فاز امنیتی و نظامی در برخورد با تظاهراتکنندگان نشد و بحران را به صورت سیاسی سازماندهی و مدیریت کرد، موفقیت بزرگی برای دولت عراق است و همین قدر که تا حالا تظاهراتها از فاز مسالمتآمیز خارج نشده، این مسئله نیز موفقیتآمیز است و این تحول بزرگی برای عراق است. اگر دولت عراق از فاز سیاسی خارج میشد قطعاً واکنش طرف مقابل اینگونه نبود. طبیعتاً همین مدیریت صحنۀ سیاسی عراق دلیلی است که این بحران میتواند روزی به پایان برسد.
اما اینکه چرا طولانی شد، دلیل آن سیاسی است. در همین بحران که 9 ماه طول کشید، سبب شد بسیاری از کسانی که در صحنۀ سیاسی و انتخاباتی نبودند، حضور پررنگی در صحنۀ سیاسی پیدا کردند و در شوراهای استانها ورود پیدا کردند و این جریان تا زمان برگزاری انتخابات پارلمانی ادامه خواهد داشت و در واقع میتوان گفت بخشی از این بحران، بحرانی تصنعی برای پررنگ تر کردن حضور برخی از چهرهها برای حضور در انتخابات شورای استانی و پارلمانی و خارج کردن رقبای موجود از صحنۀ سیاسی عراق است. با سر دادن شعارهای ضددولتی و ضدحکومتی جریانهای مخالف میتوانند افکار عمومی را جمع کنند.
برخی از خواستههای معترضین، اشاره به فدرالیسم است، این مسئله را چطور تعریف میکنید؟
خوشبختانه این خواستۀ اکثریت مردم در غرب عراق نیست. خواست یک اقلیت است. آنها خواهان ایجاد یک قدرت سیاسی در داخل اقلیم هستند. اما عموم عشایر، تودۀ مردم عراق و حتی شخصیتهای سیاسی و مذهبی عراق خواهان این نیستند و قبلا با این مسئله مخالفت کردهاند.
مگر در قانون اساسی بر فدرالیسم تأکید نشده است؟
بله. اما هم اکنون رنگ و بوی طائفهای دارد. نمیتوان مسئله اقلیم کردستان را با غرب مقایسه کرد. اقلیم کردستان عراق قبل از سرنگونی عراق و در روندی 13 ساله و با سرکوب کردها شکل گرفته بود. اما فدرالیسمی که هم اکنون بر آن تأکید میشود، رنگ و شکل طائفی دارد و این به نفع عراق و اهل سنت نیست. اهل سنت عراق چیزی از فدرالیسم بدست نمیآوردند. اکثریت مردم عراق اعم از عشایر و تودۀ مردم و حتی روحانیت اهل تسنن مخالف هستند و چند بار که آقای اسامه نجیفی، این مسئله را مطرح کرد، کسانی که به وی اعتراض کردند از مردم غرب عراق بودند.
کنعان مکیه، یکی از شخصیتهای عراقی اخیراً در مقالهای به مسئلهای درباره رویکرد مالکی اشاره میکند. وی معتقد است که مالکی با سیاستهای خود به جنگ طائفی در عراق دامن میزند. شما این مسئله را چقدر درست میدانید؟
این حرف قابل قبول نیست. این حرف با واقعیات سیاسی عراق سازگاری ندارد. نه خود مالکی چنین انگیزهای دارد و نه اصولاً زمینهای برای این کار وجود دارد. شیعۀ عراق، شیعۀ مالکی نیست. شیعۀ با طیفهای گسترده است. اگر ایشان چنین نیتی در سر داشته باشد، اولین مخالفان وی از سوی خود شیعیان است. اینگونه نیست که شیعۀ عراق یک طیف واحد باشد و همه چیز در اختیار مالکی باشد.
مشارکت و حضور اهل تسنن در دولت مالکی را تا چه اندازه کافی میدانید؟
براساس آنچه که در قانون اساسی تعریف شده است، اهل تسنن به حقوقشان دست یافتهاند؛ در مجلس نمایندگان و شورای استانی حضور دارند، ریاست مجلس براساس توافقی که با شیعیان صورت گرفت، در اختیار اهل تسنن شد وگرنه براساس رأی اکثریت نمیتوانستند ریاست مجلس را برعهده گیرند. چون ریاست مجلس بنا بر اکثریت در دست شیعیان و کردها بود و میتوانستند رأی ندهند و دو سوم مجلس را نیز داشتند. در واقع شیعیان با ارفاق به این قضیه نگریستند. معاونت رئیسجمهوری نیز به همین ترتیب در اختیار اهل تسنن قرار گرفت. خیلی از پستهای دیگر با ارفاق و تسامح شیعیان در اختیار آنها قرار گرفت.
مالکی توانسته اتهامات وارده به هاشمی را ثابت کند؟
پرونده طارق الهاشمی خوشبختانه موضوعی نیست که تنها توسط مالکی صورت گرفته باشد، پروندهای است که دادگاه آن را پیگیری میکند و اهل سنت نیز این مسئله را قبول دارند و به رأی دادگاه واقف هستند و ارتباطی با آقای مالکی ندارد.
چندی پیش گزارشی را در جایی میخواندم که پترائوس بعد از دستگیری طارق الهاشمی به بغداد میرود و نشستی را با گروههای العراقیه داشته و در آنجا گروهها مسئلۀ طارق الهاشمی را با وی مطرح میکنند، وی میگوید که آمریکا از قبل میدانسته که طارق الهاشمی در این ترورها و انفجارها دست داشته است. اما به دلیل اینکه صحنۀ سیاسی عراق متشنج نشود، این خبر را فاش نمیکردند. محکمۀ جنایی عراق نیز این مسئله را قبول دارد که باید مجرای قانونی خود را طی کند.
با توجه به تضعیف و فروپاشی العراقیه و شکل گیری احزاب جدید سنی، فکر میکنید اهل تسنن در انتخابات پارلمانی آینده با چه فراکسیونی در صحنه حاضر شوند؟
ترکیب موجود زیاد به هم نخواهد خورد. ترکیب همین است، افراد تغییر خواهند کرد و فراکسیونهای جدیدی شکل خواهد گرفت اما ترکیب سیاسی عراق، حجم شیعیان، سنیها و کردها همین است که هم اکنون مشاهده میکنید.
برای اشخاص چه اتفاقی میافتد، مثلا علاوی؟
آیندۀ سیاسی علاوی تغییر عمدهای نمیکند. ایشان خیلی از فرصتها را در صحنۀ سیاسی از دست داد و به پیشنهادات توجه نکرد. طبیعتاً ایشان بیش از گذشته حجم و اندازه نخواهد داشت. در انتخابات اخیر نیز تحت عنوان جریان"وفاق" وارد صحنۀ سیاسی شده است و نتوانسته حتی گروههای اهل سنت را زیر چتر خود بگیرد.
مالکی در دور اول انتخابات شورای استانها، ابتکاری کرد و آن این بود که درهای گروه خود را به روی گروههای سنی باز کرد و توانست بخشی از عشایر سنی را تحت لوای دولت قانون وارد جریان کند. آیا میشود مالکی از این طریق طیف وسیعی از اهل تسنن خود را تحت لوای خود بگیرد. ترکیب سیاسی عراق همین است: شیعه، سنی و کرد.
آقای مالکی گروه اهل تسنن زیادی در اختیار ندارد که برای جریان خود قرار دهد. واقعیت اینست که شیعیان نتوانستند در مناطق سنی، نماینده جذب کنند. ممکن است با سنیها وارد ائتلاف شده باشند اما به عنوان حامی وارد شدند، اما نتوانستند طیف اهل سنت را جذب کنند، اینگونه نبوده است. دولت در این مسیر موفق نبوده است. این ترکیب زیاد به هم نخورده است.
با توجه به حضور ترکیه در اقلیم کردستان و ناآرامیهای غرب عراق، میزان حضور ترکیه در عراق تا به کجا میتواند ادامه داشته باشد؟
محدودۀ مانور ترکها در عراق محدود است. ترکها نهایتاً مجبورند با دولت مرکزی تعامل داشته باشند. حتی قدرت مانورشان در کردستان عراق نیز محدود است؛ ممکن است قدرت سیاسی آنها در استانهای سنینشین مثل موصل زیاد باشد اما در مورد الانبار و صلاحالدین زیاد نیست.
از همین روست که بغداد در تصمیمات اخیر اقتصادی خود محدودیتهای جدیدی را برای ترکیه در ایجاد کردهاند. این به مصلحت ترکیه نیست. حجم مبادلات تجاری ترکیه با عراق به بیش از 10 میلیارد دلار میرسد، اگر این محدودیتها ادامه داشته باشد به نفع ترکها نخواهد بود.
4952
نظر شما