۰ نفر
۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۱

سلام مجدد به خوانندگانی که پرونده استرداد من به آمریکا و سرنوشتم را با نگرانی و دعای خیر دنبال میکردند.

 در آخرین نوشته ام قول داده بودم که اولین مقاله خود در ایران را در زمینه نقش رسانه ها در زمینه به موفقیت رساندن این پرونده اختصاص داده و از همه کسانیکه در این مدت در رسانه های گوناگون دولتی و خصوصی همچون صدا و سیما، خبر آن لاین، تابناک، بازتاب ، مهر ، اعتماد و آندسته از سایتها و مطبوعاتی که من متوجه این تلاش آنها نشده ام و سعی کردند با انعکاس جنبه های مختلف این پرونده هم به مبارزه من علیه این پرونده ناجوانمردانه کمک نموده و هم این پیروزی را نصیب کشور نمایند، تشکر کنم. با توجه به این تجربه موفق، پیشنهاد من اینست که دست اندرکاران و مسئولین کشور از خاصیت نظارتی و فرهنگ سازی رسانه ها در مسائل سیاسی اجتماعی غفلت ننموده و سعی کنند با فراهم کردن زمینه فعالیت بیشتر آنان و اعتماد به نقش سازنده رسانه ها هم در جهت اطلاع رسانی و هم مشارکت مردم در حل مشکلات کشور بیشتر استفاده نمایند. 

من از زیر نویس و پیشنهاداتی که خوانندگان مقالاتم که در سایتها منتشر شده و یا اخباری که در زمینه این پرونده منعکس میشد خیلی بهره برداری و استفاده میکردم. یکی از نکاتی که چند مرتبه مطرح شده بود و من منتظر فرصتی برای روشنگری بودم مسئله تناقض ظاهری حصر خانگی با فعالیت رسانه ائی من در زمینه مطالب مربوط به این پرونده و یا موضوعات سیاست خارجی بود. تا سال 2010 به دلایلی که از حوصله این مقاله خارج است به من فعالیت رسانه ائی داده نمیشد و من و خانواده ام نیز که از جهت امنیت اجتماعی بسیار آسیب پذیر بوده و منزل و ماشینمان در پنج مرحله مورد حمله قرار گرفته بود ترجیح میدادیم مشکل بر مشاکل خود اضافه نکنیم و لذا با وجود اصرار مطبوعات انگلیسی حاضر به فعالیت مطبوعاتی نشدیم. ولی با طولانی شدن زمان تصمیم وزیر کشور و روشن شدن ابعاد بیشتری از جنبه سیاسی این پرونده و با هماهنگی مسئولان پرونده در ایران فعالیت رسانه ائی من آغاز شد.

در زمینه محدودیتهائی که دادگاه برای شرایط آزادی موقت من اعمال کرده بود علاوه بر امضا یک روز در میان من در ایستگاه پلیس حضور من در خانه با وسیله الکترونیکی کنترل و ملزم بودم شبها از ساعت 8 شب تا 6 صبح را در خانه خود بگذرانم. اگر چه این محدودیت رفت و امد فقط در شبها اعمال میشد ولی به دلیل اینکه هم امنیت اجتماعی من با انعکاس ناصحیح مطالب پرونده همچون تامین تسلیحات برای حزب الله که عاری از صحت بود حساسیتهائی را در جامعه ائی که من زندگی میکردم بوجود آورده بود و هم ارتباط من با دانشگاه به دلیل تشکیل این پرونده قطع شده بود لذا عملا شبانه روز در خانه محبوس شده بودم.

ولی بر خلاف بعضی از کسانیکه متهم به اعمال تروریستی بوده و دادگاه حتی به آنها اجازه استفاده از اینترنت و موبایل هم نداده بود من شامل این محدودیت نبودم اما احساس میکردم شاید این امر هم کمکی برای من برای داشتن یک حداقل ارتباط با دنیای خارج بود و هم برای کنترل و شناسائی احتمالی کسانیکه با من ارتباط دارند! لذا من ارتباطاتم را به حداقل رسانده و سعی میکردم حسب ضرورت و فقط با کسانیکه خودشان با من تماس میگرفتند ارتباط خود را ادامه و حتی در بعضی موارد که ممکن بود مشکلی هر چند احتمالی و کم برای سایرین بوجود اید ارتباطم را قطع کنم. امیدوارم این توضیح مختصر شرایط زیستی و نحوه فعالیت رسانه ائی ام را روشن کرده و جواب آن تناقض را داده باشد. ولی با معیارهائی که در غرب و مخصوصا در انگلیس حاکم است این میزان از محدودیت و چنین طولانی مورد پذیرش جامعه و قانون نبود که این امر مورد تائید وکلا و نیز حتی قاضی دادگاه عالی نیز بود.

اما بعد از ورودم به ایران و علیرغم پشت سر گذاشتن یک مبارزه طاقت فرسای شش ساله که توانست یک پیروزی حقوقی به نفع کشور را رقم زند و برای اولین بار در دنیا آمریکا از اینکه بتواند به درخواستش برای استرداد یک مسلمان جامه عمل بپوشاند متوجه نکته ائی شدم که به نظر میرسد یک دغدغه تلقی میشود و من عینا" آنرا که از زبان آقای یا خانم حقگو (شخصیت حقیقی یا حقوقی) نقل میکنم و توضیح خیلی مختصری میدهم و قضاوت را به خوانندگان عزیز واگذار میکنم: "دبیر محترم سرویس سیاسی!به عنوان یک ایرانی حقگو فکر میکنم شما و دوستانی نظیر شما،به راحتی از افراد عادی و بعضا غیرعادی بت هایی میسازید که دو روز دیگر خودتان هم قادر به شکستن آنها نیستید.ببینید چقدر این آقا رو تو این چند هفته اخیر بزرگ کردید و بهش بال و پر دادید!هر چند به نظر میرسد ایشان با جنابعالی رفاقتی دیرینه داشته باشد با این حال باز هم اختصاص این حجم از فضای سایت در شرایطی که خودمان هم هنوز به درستی نمیدانیم ایشان در انگلیس واقعا درس میخوانده یا ...کاری واقعا افراطی است.شما شک نکن با ادمه این روند، مذموم بودن ایشان در نزد مردم بیشتر و موقعیتش برای گرفتن یک پست حساس درکشورما ن نیز افزایش میابد و او هم میشود عین همان کسانی که در اوج بی لیاقتی،بر مناصب حساس تکیه زده اند...از خدا بترسید"[1]

1-     من مدیری در جمهوری اسلامی بوده ام که هفته گذشته حکم بازنشستگی خود از خدمات دولتی با نزدیک 37 سال با احتساب دوران اسارت قبل از انقلاب خویش را هفته گذشته از وزارت امور خارجه دریافت و سوابق خدماتی ام در قسمت وبلاگ خبر آن لاین موجود است اما نمیدانم فردی عادی هستم یا غیر عادی ؟! ولی جای تاسف است که تلاش رسانه ها برای زنده نگه داشتن این موضوع هم برای بسیج امکانات کشور برای حل آن و هم بالا بردن روحیه مقاومتی من در برابر این زیاده خواهی آمریکا از سوی این ایرانی عزیز به بت سازی تلقی شده است!

2-     طرح موضوع پرونده استرداد که از سوی مسئولین کشور بعنوان یک پرونده ملی تلقی و به صراحت با انگلیسها در سطوح مختلف در زمینه پذیرش فشار آمریکائیها اتمام حجت شده بود و کلا" دولت و نظام تمام قد و در حد امکانات خود و با توجه به مشکلاتی که کشور با آن در زمینه سیاست خارجی روبرو بود بال و پر دادن نیست. دفاع از حقوق یک تبعه حتی اگر به فرض خلافکار هم باشد از اولویتهای مردمداری اسلامی است.

3-     بنده برای اتمام درسم در انگلیس به سر میبردم ولی اذعان میکنم که در همان حال نمیتوانستم به سرنوشت کشورم از جهت پیشرفت فن آوری بی توجه باشم و لذا سعی در کمک به موسسات تحقیقی داشتم. این تمایل خود را نیز کتمان نکرده و حتی به وکلایم شفاها و کتبا" اعلام کردم ولی اولا" مرتکب هیچ فعل غیر قانونی نشدم و ثانیا" وزنه سیاسی این پرونده و پاسخگوئی به فعالیتهایم در دورانی که سفیر جمهوری اسلامی ایران در اردن بودم و کمک به مجروحین فلسطینی بر ظاهر پرونده غلبه میکند که قبلا آنها را نوشته و انشاالله روزی به تدریج مطالب بیشتری منتشر خواهم کرد.

4-     تا این لحظه هیچ یک از افرادی که در این مدت زحمت اطلاع رسانی این پرونده را کشیده اند ندیده و نمیشناسم، چه رسد به اینکه با کسی رفاقتی داشته باشم. اما نگاه به همه مسائل با بد بینی و جهت دادن بی مورد و سیاسی کردن همه روابط حتی تعلق خاطر و انجام وظیفه حرفه ائی شاید سلامت نفس انسان را از بین ببرد.

5-     توجه به سرنوشت یک انسان و یک پرونده که ملی تلقی شده مذموم نیست ولی نمیدانم چرا اگر امری و فردی در نزد مردم مذموم شد باید آن فرد یک پست بالاتر بگیرد؟! همانگونه که گفتم من از خدمات دولتی بازنشسته شده ام و نیازی به پست گرفتن ندارم و از این به بعد باید فقط روشی پیدا کنم که از طریق دیگر تجربیات خود را به نسل جوان منتقل کرده و آنها را برای تصدی امور اجرائی آماده نمایم و اصلا" نیز احساس تکلیف نمیکنم! درست است که متاسفانه در کشورهای در حال توسعه همه منابع در اختیار دولت است ولی از آنجا که قسمت عمده تحقیقاتم حول و حوش نقش نهادهای عمومی عام المنفعه در جوامع در حال توسعه است لذا ترجیح میدهم بعد از مکتوب نمودم تجربیات این دوران و مخصوصا دوران خدمات مدیریتی سی ساله ام و نیز سر و سامان دادن زندگی شخصی و خصوصی ام اگر وقتی باقی ماند به امور خیریه و توسعه نهادهای عمومی بپردازم. امیدوارم به آقای حقگو به نیابت از همه کسانیکه دغدغه تصدی کسانیکه در اوج بی لیاقتی بر مناصب حساس تکیه زده اند اطمینان کافی داده باشم که حداقل دغدغه آنان در مورد من بیجهت است و از میهمان نوازی ایشان نیز کمال تشکر را دارم و آنها نیز قول بدهند که به همین راحتی به افراد تهمت نزنند و از روز قیامت که باید پاسخگوی اعمالمان باشیم بترسند زیرا خدا ترسی ندارد و ارحم راحمین است، هم رحمت عامه دارد و هم رحمت خاصه، انشاالله.

کد خبر 289420

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 1 =