این بار، سه نکته در باره شب ماشوش، نقشه ای از قم از سال 1330 و مطلبی در تعریف جوانمردی پادشاه از زبان پادشاه مغول را خواهید خواند

13.  شب ماشوش!
این ترم، درسی با عنوان مناسبت ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس داشتم و به اجبار! به مطالعاتی در باره مناسبات ایران و جنوب عراق و منطقه بحرین مشغول شدم. دو نکته را یادآور می شوم. اولا بحرین در اصطلاح قدیم آن از زیر بصره تا نزدیکی مرزهای عمان را در سواحل جنوب غربی خلیج فارس شامل می شده و در عمق، شامل منطقه قطیف و احساء‌ تا هفوف که در شمال ریاض است هم می شده است. دوم این که این منطقه از آغاز شیعه علی بن ابی طالب (ع) بودند و قبیله عبدالقیس که ساکنان اصلی این منطقه بودند در جنگ جمل که در بصره رخ داد، جانب ایشان را گرفتند.. در اواخر قرن سوم قرامطه که شعبه ای از شیعیان فاطمی و اسماعیلی و البته افراطی و بدوی بودند پدید آمدند. شماری از آنان با گناوه و اهواز و بصره مرتبط بودند اما مرکز ثقل فعالیت در بحرین و قطیف و احساء بود. قرامطه سالها یعنی از حوالی 280 تا 470 در این منطقه حکومت کردند و البته به دلیل همین اسماعیلی بودن، مثل فاطمی ها آثار فرهنگی آشکاری نداشتند. با این حال قبایل عربی این نواحی مانند عبدالقیس شیعه بودند. جانشین قرامطه یک دولت شیعی با نام دولت عیونی بود که اطلاعات کمی در باره آنها به خصوص در زبان فارسی هست. دولت عیونی به تقریب در حوالی سال 466 پدید آمد و توانست قرامطه را برانداخته و از سوی دیگر پای سلجوقیان را هم ازین منطقه قطع کند. سکه هایی از رجال ین دولت که تا قرن هفتم بودند، برجای مانده که علی ولی الله دارد. شهرت دارد که اینها تشیع معتدل تری در این ناحیه مستقر کردند. سندی در سجلات مستنصریه مربوط به مستنصر فاطمی هست که او به حاکم صلیحی یمن نوشته است که دولت عیونی مربوط به فاطمیان است و خطبه به نام آنان می خواند. اما به نظر می رسد اثر فاطمی در آنها چندان نیست و حدس قوی آن است که این دولت به تدریج شیعه امامی شده و این همان تشیعی است که تا به امروز در بحرین مانده است.

اما سوژه این بحث این که ابن مقرب که شاعری از عیونی ها بوده و دیوانش تاریخ این سلسله است (و خودش 618 در موصل بوده!) در شعری می گوید یکی از امرای ما رسم ماشوش را برانداخت. منا الذی ابطل الماشوش و انقطعت / آثاره و انمحی فی الناس و انطمسا. این رسم ماشوش یا حاشوش که در برخی از منابع آمده چیست که قرامطه به آن متهم شده اند؟ شوقی ضیف لابد بر اساس همین شعر در باره دولت عیونی می گوید که اینها دولت قرامطه را برانداختند و به خصوص رسم ماشوش را. سپس در باره این رسم می نویسد: در این رسم چنان که زنان و مردان اینها در شب عاشورا جمع شده، شمع و چراغ روشن کرده، می نوازند و می رقصند و بعد هم چراغ را خاموش کرده مختلط می شوند. (تاریخ الادب العربی شوقی ضیف ج 5، ص 42). جالب است که می گوید بنا به نقل فواد حمزه در کتاب قلب جزیره العرب این رسم تا به امروزه هم باقی مانده است که به دین ترتیب آن را به شیعیان نسبت می دهد! حقیقت آن است که لیله الماشوش اصطلاحی مسیحی است که به گفته ابوریحان به شب 19 صوم ایلیا یا شب جمعه ای که مسیح در آن گرفتار مصایب صلیب شد گفته می شود. اقوال دیگری هم هست. این شبی است که مسیحیان در آن شب، مسیح را طلب می کنند (الاثار الباقیه: 400). این اتهام نخست بار به مسیحیان زده شده که در آن شب زنان و مردان مختلط شده و چراغ ها را خاموش کرده و در هم آمیخته می شوند. اتهام یاد شده از پیش از اسلام وجود داشته و همان زمان نیز مسیحی ها آن را تکذیب کرده اند. http://www.bible-researcher.com/persecution.html. انعکاس این اتهام به مسیحیان در آثار مسلمانان هم دیده می شود که نمونه آن در معجم البلدان است (معجم البلدان، ج 2، ص 508) که از کتاب الدیارات شابشتی گرفته است. در کتاب دیارات النصرانیه فی الاسلام هم از حبیب زیات بحثی در باره شب ماشوش دارد. اما جالب است که این اتهام جنسی، به تدریج در مناطق عراق و سوریه و بحرین توسط مخالفان هر فرقه و طایفه به دیگری منسوب می شده است. دروزیها، شبکی‌ها، یزیدی‌ها، نصیری ها و عده ای دیگر غالبا محل اصلی این اتهام که ریشه مسیحی داشته و در آنجا نیز اساسی نداشته، شده اند. مقاله بسیار عالی در باره ماشوش یا حاشوش توسط مصطفی جواد در مجله لغة العرب سال هشتم، شماره 5 منتشر شده که ریشه لغوی آن، آنچه در باره مسیحیان یا قرامطه بوده و اتهاماتی که عینا به شبکیه و یزیدیه زده شده و این که اساس همه اینها اتهامات بی پایه است شرح داده شده و نشان می دهد که اتهامات جنسی چه جایگاهی در بحث ها فرق و مذاهب دارد. معمولا ای اتهامات به خرم دینان نیز زده شده است. مصطفی جواد تمامی این اتهامات را نشأت گرفته از نوعی دشمنی فرقه‌ای دانسته و قبول ندارد. اما مقاله دیگری با عنوان «لیلة الماشوش و لیلة الکفشة» توسط شکری محمود احمد در مجله الرساله در سال 1966 شماره 742 منتشر شده که اطلاعات دیگری در این باره در آن درج شده و از جمله اتهاماتی که نسبت به بابکیه هم در امور جنسی و از همان قبیل زده شده مورد بحث قرار گرفته است. گرایش این نویسنده این است که گویی تمامی آنچه در باره مسیحیان و بابکیه و قرامطه و نصیریه و شبکیه و غیره و غیره گفته شده ثابت دانسته و همه را متهم می کند که چنین شبی با چنین اختلاطی داشته‌اند. او ماشوش را از کلمه مش یا مس می داند که از همان مس کردن و لمس کردن گرفته شده است. جستجوی بیشتر توسعه این تهام را در دو سه دهه اخیر نسبت به شیعیان نشان داده و ادبیات و لغات تازه هم برای آن درست شده است. لیلة الطفئه که به معنای شبی است که چراغها را خاموش می کنند. لیله الافاضه، لیله التشویق هم از دیگر تعابیری است که در این باره بکار می برند. این تعابیر را می توان در فحش نامه هایی که در سالهای اخیر غالبا توسط سلفی ها علیه شیعه نوشته شده ملاحظه کرد.

 

14. یک نقشه از قم از سال 1330

سالهاست دوست عزیزم جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد رضا انصاری قمی اطلاعات مربوط به قم را از آثار مرجع استخراج می کند. معلوم می شود حالا به نتیجه رسیده است. امروز (5 اردیبهشت) که در فاتحه پدر جناب آقای معراجی در قم بودیم، نسخه ای چاپ شده از این کتاب را جناب آقای ربانی به بنده دادند و فرمودند که دیروز از چاپ درآمده است. یک گام دیگر در قم شناسی برداشته شد. برای بنده قم حکم وطن دوم را دارد که بیش از وطن اول در آن زیسته ام. بنابرین علاقه مند به شناخت آن هستم. این کتاب محصول چنین سال جستجوی مداوم مؤلف است و اطلاعات موجود در منابع را از قرن چهارم تا قرن چهاردهم در آن فراهم آورده‌اند. منابع جغرافی، منابع تاریخی و در پایان منابع سفرنامه ای، مآخذی هستند که اطلاعات مربوط به قم از آنها استخراج و در اینجا درج شده است. جالب است که حتی از کتابهایی که تمام آنها راجع به قم بوده، برخی از اطلاعات گزینش شده و در اینجا درج شده است. برخی از مقالات قم شناسانه مانند آنچه آقای حسین مدرسی نوشته اند، عینا درج شده است. این اطلاعات به صورت دستی استخراج شده و اگر از منابع دیجیتالی قابل سرچ این کار انجام شود، مسلما حجم آن بیشتر خواهد بود. مع الاسف کتاب فهرست اعلام که ندارد و این عیب بزرگی است. مگر آن که به سرعت متن کامل آن روی اینترنت گذاشته شود. حتی فهرست نام کتابها. فقط در فهرست ابتدای کتاب، نام کتابهایی که مطالب از آنها گرفته شده، و به ترتیب زمانی است، منهای سفرنامه ها که خود ردیف تاریخی مستقل دارد، درج شده است. کتاب توسط بنیاد قم پژوهشی و در تیراژ هزار نسخه در 461 صفحه در سال 1392 منتشر شده است.
در میان آثاری که آقای انصاری استفاده کرده نامی از کتاب راهنمای ایران را که در سال 1330 توسط دایره جغرافیایی ستاد ارتش چاپ شده ندیدم. در آنجا یک نقشه بسیار عالی از قم درج شده و اطلاعاتی هم مربوط به کلیات این شهر دارد که آن هم مغتنم است. تصویر این دو صفحه را در اینجا می گذارم.


15. مسامحه با مردم: جوانمردی یک پادشاه از زبان پادشاه مغول
رشید الدین فضل الله، این وزیر دانا که به هیچ روی با هیچ وزیری در تاریخ ایران قابل برابری نیست، دو سال از وزارتش را در روزگار سلطان محمد خدابنده یا همان الجایتو که گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان از اوست، زیست. عاقبت بدخواهان، سلطان را تحریض کردند و سبب شهادت این مرد بزرگ شدند. اگر در این عالم، کتابی جز جامع التواریخ نبود که نخستین تاریخ عمومی جهان با فراگیرترین محدوده زمانی و جغرافیایی است، کافی بود که او را دارای اندیشه ای والا بدانیم. تک تک آثار و رسائلش و به خصوص وقف نامه ربع رشیدی او سندی بی نظیر در تاریخ فرهنگ در ایران است، ایرانی که امروز گرفتار این همه تنگ نظری و آشفتگی شده است. بگذریم.
رشید الدین دارای نگاهی باز و روشن بود و تلاش کرد تا افزون بر علوم که در میان مسلمانان بود و بخشی از آن یونانی و ایرانی، نگاهی به شرق داشته باشد، نگاه به چین. با این نگاه که بخشی هم به خاطر تسلط مغولان بود، دریای تازه ای از معارف و علوم به ایران سرازیر شد، جز آن که آشفتگی‌هایی که در آخرین دهه های حکومت ایلخانان پدید آمد، اجازه به ثمر رسیدن این حرکت علمی را که رکنی از آن خواجه نصیر و رکنی دیگر خواجه رشید الدین بود، نداد.
اخیرا به همت میراث مکتوب کتاب مفتاح التفاسیر او منتشر شده است. سابقا کتاب الاسئله و الاجوبه او که در پاکستان چاپ شد، حاوی نکات تفسیری فراوانی بود و بنده از این که او مفتاح التفاسیر دارد غافل بودم. نسخه ای از کتاب را جناب ایرانی داد. جایی را که باز کردم، سخنی است که خواجه از سلطان محمد خدابنده در باره برخورد سلطان با رعایا مطرح کرده و خودش هم از آن اعجاب کرده است.
و اتفاق چنان افتاد که چون این ضعیف به نوشتن این معانی مشغول بود، پادشاه اسلام ـ خلد الله ملکه ـ با نزدیکان و مقربان حضرت بر سبیل ارشاد در باب سخاوت فرمود که تصور شما آن است که سخاوت آن باشد که زر و جامه و انواع قماشات به هر کس دهم و غایت جوانمردی آن تصور می‌کنید که هرچه در خزانه موجود است از زر و نقود و اجناس ببخشم و تا حدی که آن را نیز که پوشیده باشم، ببخشم. غایت جوانمردی این را تصویر [می‌] می‌کنید! مرا اندیشه آن است که نه چنین باشد، چه، هرچه به غیر محل و استحقاق دهند اسراف و تبذیر و تلف مال باشد و خلل دیگر بسیار در ضمن آن. و در وقتی که به محل استحقاق دهند شرط آن است که همچنان که از مال احسان می‌کنند از جاه نیز احسان کنند، و در تمامت افعال طریق احسان سپرند، مانند عفو در تمامت گناهان مردم چنان که به خللهای دیگر سرایت نکند و خود را از غضب و شهوت و حرص و طمع و عجب و تکبر و تجبر هر عملی و قولی که از آدم صادر تواند شدن خود را نگاه دارند تا در آن جوانمردی کرده در رضای حق کوشند و با خلایق مسامحه کنند و بدانچه مقدر باشد و دانند که به خللهای کلی سرایت نمی‌کند از سر آن درگذرند و در رضای خالق و خلایق نگاه دارند. جوانمردی تمام آن تواند بود. (مفتاح التفاسیر: ص 166)
 

کد خبر 289899

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۹:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۹
    1 9
    آن وقت مگه کارخانه هم بود؟ به علاوه مگه راه آهن بوده؟
    • آوین IR ۲۲:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۹
      4 1
      ببخشید یه کم به حافظه تاریخی تون مراجعه بفرمایید و دوره پهلوی اول، دوزاریتون می افته.... انشاءالله...! جناب دکتر جعفریان، خداقوت! واقعا سلسله مطالب نشانه ها خواندنی ست؛ البته تمام مطالب حضرتعالی به ویژه مباحث تاریخی ارزشمند و جالب توجه است و انشاءالله شما سلامت باشید و این حرکت ارزنده تداوم داشته باشد.
    • بدون نام IR ۲۲:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۹
      2 1
      سوالات زیرکانه ای پرسیدی !
    • بدون نام IR ۰۹:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۷
      1 0
      دوست عزیز آوین جان همچین به من جواب دادی که انگار خدایی ناکرده دشمن قم یا جناب جعفریانم بنده دوستدار قمی های عزیز و همه مقالات جناب جعفریانم ولی خب سواله دیگه سال 30 یعنی همان پهلوی اول تازه کلنگ راه آهن آن هم در شما کشور زده شد که بیچاره نتوانست به تمامی هم تمامش کند ماند تا رسیده به شهرهای دیگر حالا شما بگیر قم راه آهن هم داشته است کارخانه دیگه چه قسمی است من که سال های 59 تا 60 قم می آمدم هیچ اثری از این تازه های دنیا نبود چه برسه به کارخانه خلاصه این که سووال کردم نه دعوا. مثل این که عادت کردیم یقه همدیگه رو بگیریم ها
  • منصور US ۱۲:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۵
    0 0
    قربانت گردم استاد خواهش کردم نام ناشرگردش ایام را لطف کنید هیچ کس در نمایشگاه از این کتاب و ناشر آن خبری نداشت هیچ کس !

آخرین اخبار