به گزارش خبرآنلاین، انتشارات حرفه هنرمند کتابی با عنوان «طراحی حسی» نوشته دانلد آ.نورمن و با ترجمه ای از معصومه حق پرست و جهانبخش سادگی را روانه بازار کتاب کرده است.
در معرفی ناشر از کتاب می خوانیم: «آیا تا به حال به دلایل لذت بردن خود از محصولات اندیشیدهاید؟ آیا هرگز فکر کردهاید که چرا یک اتومبیل شسته و پولیش شده به نظر بهتر و سریعتر از زمان کثیف بودن خود حرکت میکند؟ به چه دلیل کامپیوترهای اپل بعد از عرضه شدن مک با فروش بیشتر و قابل توجهی روبرو شدند؟ تحقیقات در دهه اخیر ثابت کردهاند که انسانها علاوه بر استفاده یک محصول (صنعتی یا فرهنگی) با آن ارتباط حسی نیز برقرار میکنند. دانلد نورمن نویسنده کتاب طراحی حسی، دلیل عشق (یا نفرت) ما به اشیاء روزمره، به بررسی علت و چگونگی این ارتباط احساسی انسان با اشیاء پیرامون خود پرداخته است.»
نویسنده در اولین بخش کتاب به روانشناسی واکنش افراد در برابر اشیاء پرداخته است. وی معتقد است که واکنش افراد در برابر اشیاء در سه سطح غریزی، رفتاری و تفکری یا اندیشمند صورت می گیرد، یا به عبارت دیگر واکنش آنها در برابر اشیاء در این سه سوال خلاصه میشود: آیا دوستش دارم؟ (برخاسته از غریزه) آیا کار میکند؟ (برخاسته از منطق) آیا دوباره از آن استفاده خواهم کرد؟ (برخاسته از تجربیات و فرهنگ) سطح غریزی با ظاهر، حس اولیه، صدا ، بو و … محصول مرتبط است. سطح رفتاری به نحوه استفاده از آن ارتباط دارد و سطح تفکری تماما در ارتباط با معنای محصول و پیام آن به مخاطب میباشد. نویسنده در بخش دوم کتاب کاربرد این سه اصل را در طراحی محصولات مورد بررسی قرار میدهد. این کتاب از جدیدترین کتب در ارتباط با نقش عواطف و احساسات در طراحی محصولات بوده که مرجع مناسبی جهت مطالعه در این خصوص میباشد و اکنون نیز در بسیاری از دانشگاههای جهان به عنوان کتاب درسی تدریس میشود.»
در بخشی از این کتاب با عنوان «سه سطح طراحی: غریزی رفتاری و تفکری» می خوانیم:
روزی را به خاطر می آورم که تصمیم گرفتم آپولیناریس بخرم. یک نوشابه گاز دار آلمانی. من آن را فقط به خاطر اینکه فکر می کردم در داخل قفسه ام بسیار زیبا به نظر می رسد، خریدم. وقتی از آن نوشیدم دیدم که خیلی هم خوشمزه است. اما فکر می کنم حتی اکر نوشیدنی آن هم به این دلچسبی نبود، باز هم آن را می خریدم. تناسب و زیبایی ای که بین بطری سبز رنگ و برچسب بژ آن با فنت های قرمز علامت تجاری وجود داشت، این محصول را برای دکوراسیون آشپزخانه، بسیار زیبا کرده بود. (ایمیلی از هیوز بلنگر 2002)...
همچنین در بخشی با عنوان فریبندگی در فیلم های سینمایی آمده: همه هنرهای نمایشی، هم از نظر ادراکی و هم احساسی، بیننده را جلب می کنند. در تحقیقاتم برای این کتاب به نوشته های تحلیلی «جان بورستین» در کتبی به اسم چشم هالیوود (که در سال 1990 نوشته شده) برخورد کردم، که مثالی حیرت آور از چگونگی فرآیند سهسطح طراحی و تاثیر آنها بر سینماست. چگونگی عملکرد فیلم های سینمایی مثالی مناسب برای تحلیل های کتاب من بود که حالا مجبورم درباره آن چیزهایی به شما بگویم.
بورستین خاطر نشان کرده است که فیلم های سینمایی در سه سطح مختلف اصلی، جذابیت دارند: غریزی، غیر مستقیم(همدلانه)، و جنسی(کنجکاوانه) که هماهنگی و مطابقت کاملی با سه سطح غریزی، رفتاری و تفکری من دارد. اجازه دهید با بخش غریزی فیلم های سینمایی شروع کنم.توضیحات بورستین از اجزای تشکیل دهنده یک فیلم، با توضیحات من از سطح غریزی شباهت داشته و تقریبا یکسان است. در واقع این مطابقت بسیار خوب بود. بطوری که تصمیم گرفتم با استفاده از نظرات وی، به جای عبارت «واکنشی» که من در انتشارات علمی خود از آن استفاده می کنم، از عبارت «طراحی واکنشی» استفاده کنم.
عبارت «طراحی واکنشی» به مفهوم درست به کار گرفته نشده، ولی اولین بار که مطلب بورستین را خواندم، آشکار بود که عبارت «طراحی غریزی»، حداقل برای این مقصود، گویاتر و کامل تر است. (اما من هنوز از عبارت «واکنشی» در نشریات علمی ام استفاده می کنم.) بورستین درباره برانگیختن احساسات در فیلم می گوید: «اینها احساسات متعالی و شکوهمندی نیستند، بلکه جزیی از عکس العمل های محتوایی مغز می باشند: هیجان، حرکت، لذت تخریب، میل زیاد، حالات احساسی جنسی، ترس شدید، انزجار و ... . احساسات بسیار پیچیده، نیاز به یک واکنش غیر مستقیم و همدلانه دارد، اما انگیزه های قوی و ساده ما را بدون واسطه و میانجی تحت تاثیر خود قرار می دهند.»
او اشاره کرده که نمایش قتل و کشتار بصورت اسلو موشن (حرکت آهسته) و نمایشی در فیلم وسترن «این گروه خشن» و «هیولا در پرواز»، نمونه هایی از بخش غریزی فیلم های سینمایی هستند. صحنه تعقیب در فیلم «ارتباط فرانسوی» یا هر داستان کلاسیک جاسوسی و پلیسی، نبردهای با اسلحه، جنگ ها، داستان های ماجراجویانه، و البته فیلم های ترسناک را هم به آن اضافه کنید، اینک شما سطح غریزی ماجراجویانه کلاسیک را دارید.
به نقش حیاتی موسیقی و نور در این میان توجه کنید: سکانس و صحنه های تاریک همرا با موسیقی دلهره آور، برای فضای وحشت آور. تونالیته های صوتی ضعیف، برای القاء غم و ناراحتی؛ و نیز رنگ های روشن و نورپردازی شفاف با ملودی های شاد و پرشور برای تاثیرات مثبت. همچنین زوایای دوربین هم اثرات خود را دارند. در نمای خیلی دور بیننده هرگز چیزی را تجربه نمی کند، اما غیر مستقیم آن را می بیند. نمای خیلی نزدیک و تصویر درشت، بر ای یک تاثیر فوری و مستقیم، کارایی دارد. فیلمبرداری از بالا مردم را کوچک و ناچیز نشان می دهد، اما در فیلمبرداری از پایین، هنرپیشگان قدرتمند و با ابهت دیده می شوند. این بهره برداری ها همه در سطح ناخودآگاه عمل می کنند. معمولا ما از فنونی که توسط کارگردانان و عکاسان برای به بازی گرفتن احساسات استفاده می شود، مطلع نیستیم. سطح غریزی کاملا مجذوب نورها و صداها می شوند. آگاهی از فن، در سطح تفکری اتفاق خواهد افتاد و انحراف و حواس پرتی از تجربه غریزی پدید می آید. در حقیقت تنها راه نقد فیلم، جدا شدن از سطح واکنش غریزی و توانایی اندیشیدن درباره فنون به کار گرفته شده نورها، حرکات دوربین و زوایای آن است.
6060
نظر شما