گزارش اجمالی از یک کتاب مفصل در علم شرح حال از قرن یازدهم هجری در مکه، یادی از کتاب اعتقادات شیخ صدوق و مروری بر کتاب تعلیمات قرآن از دهه بیست مطالبی است که تقدیم عزیزان خواننده می کنم

کتابی برای همه مذاهب
30 . وقتی شما در مکه ایستاده اید، علاوه بر حجاز ، چند نقطه جغرافیایی دیگر را هم می بینید. یمن یکی از مهم ترین آنهاست. بعد از آن هند که رفت و آمد زیادی با مکه پیش و پس از اسلام داشته است و راهی برای انتقال ادویه و طلا بوده است. وقتی در دوره عثمانی هم باشید، یک نگاهتان هم به سمت و سوی بلاد عثمانی است. شامات هم که جای خود را دارد و از دیر باز به خاطر وصل بودن به حجاز همیشه اهمیت داشته است. یک جایگاه مهم که به بخش هایی از آسیا و آفریقا نظر دارد. مصر و مغرب و حتی مناطقی مانند حبشه. به هر حال، فرهنگ کسی که این زمان در مکه ایستاده، ناظر به این جوانب، برگرفته از آنها و عطف به آنهاست.
تمام اینها در یک کتاب شرح حال که به تازگی رنگ چاپ به خود گرفته ونویسنده آن مصطفی بن فتح الله حموی م 1123 است، آمده است، کتابی در شش جلد که حاوی 1753 شرح حال مهم و جدی است.
حالا اگر فکر این نویسنده متعصبانه نباشد و به همه گروه ها لااقل تا حدودی مثبت نگاه کند، خواهیم دید که تا چه اندازه می تواند منعکس کننده واقعیت فرهنگی باشد که در آن جامعه حاکم بوده است.
این دو ویژگی، یعنی خصلت جغرافیایی این اثر که نگاهی به چند منطقه متفاوت است و خصلت لاابالی و غیر متعصبانه وی که آدم های همه فرق و مذاهب را آدم حساب کرده، سبب شده است تا اثری بدیع پدید آید. صوفی یعنی همین، اگر در تصوفش صادق باشد.
این اثر نامش «فوائد الارتحال و نتایج السفر فی اخبار القرن الحادی عشر»‌ است که انتشارات دارالنوادر در سال 2011 منتشر کرده است.
به اجمال باید گفت: این کتاب از چند جهت واقعا نفیس و با ارزش است:
اولا تاریخ مکه است و این به دلیل آن است که مؤلف در آن نواحی بوده و تقریبا تاریخ این شهر و حاکمان آن از اشراف حسنی و غیره را با تفصیل تمام شناسانده است. در این زمینه انبوهی از مطالب در این کتاب آمده است. مثلا در سال 1091 سیلی در مکه آمد و اینجا یک قصیده بلند در باره آن آمده است (6/272 ـ 274).
ثانیا تاریخ سادات است. هرچه سید عالم و حاکم از سادات در یمن و مکه بوده در این کتاب معرفی شده و اشعار زیادی در باره سادات و فضائل آنها و تاریخ ایشان در این کتاب درج شده است. کسی هم رساله ای به احترام یکی از سادات «آل نمی» نوشت با عنوان بهجة الجلساء فی تعریف الخمسة اهل الکساء» (4/118). اصولا فضائل نگاری برای اهل بیت تحت تأثیر حکومت اشراف خود موضوع یک پایان نامه یا مقاله جدی است.
ثالثا تاریخ یمن است و از اینجهت واقعا اثری است بی نظیر. بسیاری از چهره های سیاسی و علمی یمن و نواحی مختلف آن با دقت شناسانده شده اند. در اینجا باید روی تاریخ زیدیه یمن تأکید کرد که شرح حال بسیاری از رجال آنان از میان سادات و حکام نواحی و علما را بیان کرده و اطلاعات بسیار ذی قیمتی بدست داده است.
رابعا تاریخ سلاطین عثمانی و حاکمان و پاشاهای آنهاست، کسانی که در این دولت قوت و قدرتی داشته‌اند.
خامسا تاریخ تصوف است و از این جهت بسیار بسیار ممتاز است. زیرا بسیاری از چهره های صوفی با آثار و اقوال و داستانهای مربوط به ایشان در این کتاب آمده و از اینجهت واقعا اثری بی نظیر است. در این زمینه حتی تاریخ دده های موجود در دولت عثمانی هم در این کتاب آمده است، کسانی که به طور عادی هیچ عالم سنی آنها را به حساب هم نمی آورده است. اینها معمولا از مشایخ صوفیه بودند و بیش از آن که از شریعت چیزی بدانند مشتی شعر و ادب و شطح و غیر ذلک آن هم غالبا به زبان ترکی می دانستند اما مولف ما بسیاری از آنها را معرفی کرده و اصل و نسب و جایگاه آنان را اشارت کرده است (برای مثال:‌ 3/96، 343، 357، 513، 4/129، 166، 5/512، 6/74). مثلا یک نمونه: علی دده المعروف بشیخ التربه در شهر موستار از توابع بوسنی به دنیا آمد، تحصیل کرد، و سلوک طریق را نزد شیخ مصلح الدین خلوتی فرا گرفت و بعد هم جانشین وی شد (5/396)و از این قبیل. به هر حال داستان این دده ها در فرقه ها و طریقت های صوفی در عثمانی پدیده شگفتی است.
سادسا تاریخ ادبیات عربی در این دوره است، هزاران در هزار بیت شعر عربی از شعرای مختلف در این کتاب آمده ه می تواند گنجینه ای برای ادبیات عرب باشد. بسیاری از اینها شعرهایی در مدح پیامبر (ص) رجال سیاسی و علما و غیره است.
سابعا تا حدودی تاریخ رجال و عالمان هند است. کسانی که به مکه رفت و آمد داشته‌اند. حتی شرح حال اورنگ زیب پادشاه وقت هند را هم دارد (1/535)
ثامنا کتابشناسی آثار تألیف شده در این دوره یعنی قرن یازدهم هجری را می توان بر اساس این کتاب فهمید. این که چه می‌نوشته‌اند، در چه عالمی بوده‌اند، مسائل مهم از نظر آنها چگونه بوده است. بررسی عناوین کتابها یکی از مهم ترین کارها برای شناخت فرهنگ یک محیط است کاری که ما کمتر روی آن کار می کنیم.
تاسعا باید این اثر را تاریخ حج هم دانست، چنان که در این زمینه نیز فراوان فراوان سخن گفته است.
اطلاعات تاریخی پراکنده در این اثر خود می تواند مبنای یک پایان نامه باشد. پرسش و پاسخی در باره این که چرا خلافت عباسی در مصر از بین رفت و چطور سلطان سلیم هرچه شیخ و مراد صوفی از طریقت رفاعی و بدوی بود کشت را در جایی آورده است (3/32 ـ 33). همانجا اشاره ای به خرابی کعبه در سال 1039 و بازتاب های آن کرده است و گفته که شیخ میمونی کتابی با نام تهئنة الاسلام ببناء بیت الله الحرام نوشته است (3/33 ـ 34).
با این حال باید دانست که آثار تألیفی در شرح حال رجال این دوره کم نیستند و مصحح هم در جای جای مآخذ سخنان مؤلف یا منابع مشابه را برای تکمیل اطلاعات بدست داده است.
این را هم بدانیم که علم رجال، در دنیای اسلام کم نظیر است. یعنی آن قدر کتاب در باره رجال نوشته شده ـ منهای بسیاری از آنها که در تاریخ گم شده - که واقعا شگفت است و در تمدن های دیگر به این اندازه نیست. فرض کنید الان در همین ایران، چند کتاب در باره رجال قرن چهاردهم هجری نوشته شده است؟ چند کتاب در شرح حال رجال دوره پهلوی نوشته شده. در باره رجال دوره انقلاب به صورت یک اثر مجموعی. تازه آن هم با نوع اطلاعاتی که در کتابهای رجال قدیم بوده است. واقعا از این حیث تاریخ نگاری فارسی چندان قوی نیست.
جالب است که برای نویسنده این اثر نه تنها فرقی بین شافعی و حنفی و حنبلی و مالکی نیست، بلکه میان صوفی و شیعی و سنی هم نیست و همه را با نوعی ستایش استقبال و بدرقه می کند. البته طعنه هایی به شیعه دارد که اشاره خواهم کرد.
به طور کلی باید گفت در باره شیعیان اطلاعاتش چندان زیاد نیست و شناخت درستی از آنها نداشته است. این طبیعی است چون در مکه شیعیان فراوانی نبودند، دست کم شیعه بومی زیاد نبود و جز خاندان ابن معصوم که وی نهایت احترام را برای او کتاب سلافه العصر او قائل است نبوده است.
اما نگاه جمع الجمعی وی کم نظیر است و تمام تلاش او این است که کتابش نوعی آشتی میان همه گروه ها و فرقه ها باشد. البته نسبت به صوفیه نهایت احترام را دارد و در نقل کرامات هم کوتاهی ندارد. (5/440، 454). وقتی از ملاعلی قاری یاد کرده که عالم مشهور مکه بود، از تعصب وی بر ضد شافعی ها شگفت زده شده و بدبختی های آخر عمر و فقر سیاه او را ناشی از همین تعصبش می داند (5/443). وقتی هم سخن از تکفیر یکی از صوفیان شطح گو را آورده می گوید حق آن است که در این باب سخنی گفته نشود و این به ادب نزدیک تر است (2/342).
یکی از مآخذ کتاب سلافه العصر ابن معصوم مکی و در نهایت شیرازی (م 1119) است. خانواده ای از سادات که در عربیت بالا هستند و این کتاب هم شرح حال شماری از ادبای شیعه با گزیده ای از اشعار آنهاست که مورد پسند این مؤلف هم قرار گرفته و شرح حال های مهم آن را بر اساس انتخاب خود در این کتاب هر کدام در محل خود از لحاظ حروف الفبا آورده است. این موارد را به تفصیل یاد می کنم:
شرح حال میرداماد (1/129) که در آن از توطئه های شاه عباس علیه میرداماد هم یاد شده که فکر کرده بود این سید ممکن است علیه او شورش کند! شرح حال محمد شفیع بن محمد علی استرآبادی اصفهانی که نمی گوید از سلافه گرفته است یا خیر. اما لحن پیداست که دقیقا از یک منبع شیعی اخذ شده است. (1/171). سید محمد بن حسن بن شدقم مدنی از سادات شیعه امامی مدینه که باز از سلافه است (1/133) شرح حال محمد بن احمد حکیم الملک مکی فارسی از سلافه گرفته شده است (1/252). این شخص یک ایرانی مقیم مکه بوده که زندگی او درگیر با سیاست در این شهر هم شده است. شرح حال شیخ حر عاملی (1/314) و نیز شیخ بهایی باز از همان سلافه (1/316) که نسبتا مفصل است یعنی در شش صفحه. و محمد بن عبدالحسین بحرانی (1/344). این شیعیان بحرانی هم به دلیل شعر گفتن به عربی مورد توجه ابن معصوم قرار گرفته اند که خواسته بود یک اثر عربی برای شیعه امامی پدید آورد و نشان دهد که اینها نیز شاعران برجسته ای دارند. و نیز عاملی ها، یعنی جبل عاملی ها. از جمله شرح حال محمد بن علی بن محمود شامی عاملی که باز مؤلف به نقل از سلافه آورده است و گوید: قال السید فی سلافته، کعادته فی تعظیم شیعته! (1/459). شرح حال محمد بن علی بن ابراهیم استرآبادی مولف کتابهای رجالی که مقیم مکه هم بود بدون آن که بگوید از سلافه است (1/540) و من هم نتوانستم مراجعه کنم. نیز شرح حال عالمی از خاندان حرفوش که شیعی بودند و اینجا به عنوان شافعی عاملی آورده و عجیب که شرح حال او را از سلافه هم برداشته است (1/540). و نیز شرح حال یک عاملی دیگر به نام محمد بن علی عاملی (1/557). شرح حال محمد علی بن احمد بن کمال الدین آسترآبادی که در پاورقی ارجاعی به سلافه ندارد چنان که در متن (2/187). شرح حال پدر ابن معصوم با نام احمد نظام الدین الامیر که از مکه به هند رفت و به مقاماتی رسید (2/367). شرح حال ابراهیم بن محمد همدانی از سلافه و داستان آمدن شاه عباس نزد وی و دیدن صدها جلد کتاب در اطراف او (3/8)، و برادر ابن معصوم که در هند و در جوانی درگذشت و گزیده ای از اشعار او (2/120) و یک بحرانی با نام ابوعلی ماجد بن هاشم بحرانی از سلافه (2/156). بحرینی دیگر از غریفی‌ها با نام حسین بن حسن غریفی بحرانی بدون آن که بگوید از سلافه گرفته، اما در پاورقی به سلافه ارجاع داده شده (3/303). و همچنین جعفر بن محمد خطی بحرانی که به دیار عجم آمد و با شیخ بهایی محشور بود و در ادب عربی گفتگو داشتند (3/423) و سیدی دیگر از خاندان ابن شدقم (3/521) و شرح حال ملاحسنعلی پسر ملاعبدالله یزدی که کوتاه و بدون ارجاع به سلافه آمده است. (3/539). شرح حال آقا حسین خوانساری با این عبارت: نسبه لخون سار من قصبات اصفهان... (4/19). و چندین شرح حال دیگر در باره علمای شیعه به نقل از سلافه (4/21، 30، 33، 379، 522 و از جلد پنجم صفحات 240، 404، 587 و جلد 6 ص 292 و شیعی دیگری در 240 که بسا از سلافه باشد). و شرح حال خود ابن معصوم صاحب کتاب سلافه العصر در 5/323 ـ 325 که از وی ستایش بسیار شده با تعابیر «ناظم قلائد العقیان، و فاضح نغمات القیان، الشاعر الساحر، و الکتاب الماهر، و...»‌ سال 1052 در مکه بدنیا آمد. بعد سفرها کرد و به هند رفت. یکی از آثارش همین سلافة العصر فی اخبار اهل العصر است. این کتاب را در باره ادباء‌نوشت اما هر وقت از یک شیعه سخن می گوید «اذا ترجم شیعیا یغالی فی مدحه و یبالغ فی تعظیمه». وقتی کتابش به مکه رسید و فضلا و ادبای مکه آن را دیدند، ... و اینجاست که اشعاری علیه روافض یعنی شیعیان هم دارد (5/329) و این هم فصلی است در باره ادب شیعه در مکه که امیدوارم آقای واثقی در التراث المکی آن را آورده باشد یا اگر نیاورده است آن را دریابد. نویسنده با این که اینجا علیه شیعه تعصبی به خرج داده، به رغم آن که گزیده شرح حال های سلافه را در سراسر کتاب آورده، از ستایش ابن معصوم خودداری نکرده و می گوید: «فان السید علی بن احمد معصوم کان آیة‌عصره فی الادب و اللغه» (5/327). و می افزاید که او در سال 1114 حج به جای آورد و بعد به بلاد فارس رفت و در سال 1119 در شیراز درگذشت.
جالب است که شرح حالی برای داود بن عمر انطاکی حکیم دارد و بر اساس شرح وی بر منظومه ای از ابن سینا و نقل کلمات وی تأکید دارد که اینها «یدل علی انه شیعی». و بعد هم «له من هذه الاشیاء کثیر فی مؤلفاته، تدل علی فساد اعتقاده» (5/135) و بالاخره یکجا علیه شیعه حکم کرد!
در شرح حال ملا عبدالله بن حسین یزدی از علمای شیعه اصفهان گفته است که وی کتاب مدینة‌ العلم فی الحدیث ابن بابویه را نزد سیدجمال الدین محمود شیرازی خوانده است (4/439). این هم حرف شگفتی در باره کتاب مدینه العلم شیخ صدوق است. باید منبع این حرف را دید که از کجا نقل کرده است.
متاسفانه مصحح کتاب، توضیحی در باره محتوای این کتاب در مقدمه نیاورده. حتی شرح حال مؤلف را. فقط چند منبع کلی را ذکر کرده است. اما به نظر می رسد باید در باره این کتاب چند تا پایان نامه نوشته شود، درست در اطراف همان محورهایی که بالا اشاره کردم. البته در ایران تاریخ این دوره مناطق عربی چندان محبوب نیست و متخصص هم کم است. این اواخر یکی دو سه تا دانشجو در باره حج و مکه کار کردند اما علاقه به این حوزه ها در میان دانشجویان ما نیست. عربی آنها هم البته ضعیفه و این هم یک مشکل اصلی و اساسی است.

آیا احادیث پزشکی درست است؟
31. سالهاست موسسه الامام الهادی علیه السلام در قم مشغول تحقیق روی کتابهای شیخ صدوق است و آنچه تاکنون چاپ کرده شامل کتاب المقنع و الهدایه و اخیرا کتاب الاعتقادات صدوق که اثر مهمی است، جزو کارهای خوبی است که در قم تصحیح و نشر می‌شود. کار دقیق و نهایی است و کمتر نقطه ابهامی در آنها باقی می‌ماند. به هر حال هر چه باشد، صدوق یکی از ستونهای اصلی تشیع به ویژه از نوع اخباری آن است، دوره‌ای که شیعه با هدایت شیخ صدوق، زمینه را برای یک جهش خردگرایانه فراهم کرد و از آن حالت اخباری گذشته خود فاصله گرفت. کتاب اعتقادات صدوق توسط شیخ مفید نقادی شد و مفید دیدگاه های خود را در باره آن نوشت. آقای رفیعی پور مدیر این مؤسسه که از دوستان قدیم است گفتند که بنای ما این بود که نشان دهیم جمله به جمله اعتقادات صدوق، در روایات آمده است. بدین ترتیب، مشکل این بود که نکند نوعی طعنه بر شیخ مفید باشد، اما به هر حال ما سعی کردیم جمع آراء کنیم! کتاب اعتقادات با یک مقدمه 245 صفحه ای و متن 520 صفحه ای که بخشی از آن فهارس متنوع است منتشر شده و از این جهت، برای یک بار دقیق و بی اشکال چاپ شده است. حالا کسانی که قصد شناخت تشیع را از دید شیخ صدوق دارند به راحتی می‌توانند این کتاب و مآخذ آن را در روایات دنبال کنند. جالب است، یکی از این موارد که به خصوص مورد علاقه بنده است، باب الاعتقاد فی الاخبار الواردة فی الطب است. حالا هم که شاهدیم طب سنتی به اسم طب الائمه ـ و این هم از عجایب است ـ رواج یافته و سرگرمی خوبی برای مردم شده و تجارت آن هم در بخش دانشگاهی و پزشکی و عطاری و غیره به خصوص کتابهای مربوطه برای ناشران، فعال شده و مردم هم سرگرم شده‌اند. شیخ صدوق در اینجا می‌گوید: «باور ما در باره احادیث طبی این است که اینها را باید بر چند دسته تقسیم کرد.
اول آنهایی که بر اساس هوای مکه و مدینه گفته شده و در هواهای دیگر استعمال آنها جایز نیست.
دوم احادیثی که امام بر اساس آنچه از طبع سوال کننده فرموده و از آن محدوده قابل تعدی نیست، چرا که امام طبع او را می‌شناخته است.
سوم احادیثی که دیگران در کتب ما وارد کرده‌اند، تا صورت مذهب را نزد مردم زشت گردانند،
چهارم روایاتی که وهم و سهوی از طرف ناقل در آنها وارد شده است.
پنجم روایاتی که قسمتی حفظ شده و بخشی از آن ضایع شده و از میان رفته است.
صدوق می‌افزاید: اما آنچه در باره عسل نقل شده که شفای از هر بیماری است، صحیح است و معنای آن این است که عسل، از هر نوع بیماری که از طبع سرد برخیزد، شفاست. آنچه در باره استنجاء با آب سرد برای بیماری بواسیر وارد شده، معنایش این است که بواسیر ناشی از طبع گرم است. آنچه در باره بادنجان و شفای ناشی از آن گفته شده، این هم برای زمان رسیدن خرما و برای افرادی است که خرما می‌خورند، نه برای وقت های دیگر. اما داروهای صحیحه ای که از امامان روایت شده، آیات قرآن و سور و دعاها است، مشروط به آن که اسناد آنها قوی و طرق روایی صحیح داشته باشند».
یک بار دیگر این متن را مرور کنیم. به نظر می‌رسد شیخ صدوق، اساسا اعتقادی به روایات طبی ندارد و همه آنها را به نوعی تخطئه می‌کند. اما این که انگیزه او از این انکار چیست، سخن دیگری است. دو احتمال هست: یک آن که می‌خواهد بگوید همه امراض را باید با خواندن قرآن و دعا شفا داد، چون هم اصل بیماری و هم شفای آن در اختیار خداوند است و یا آن که می‌خواهد بگوید باید راهی دیگر برای رفع و رجوع بیماری ها پیدا کرد. ممکن است نکته اول در ذهن مرحوم صدوق بوده باشد، شیخ مفید هم تعلیقه‌ای بر این بحث دارد با این عبارت که: «طب دانش صحیح و علم به آن ثابت است و راهش وحی است، و علما هم آن را از انبیاء گرفته‌اند». مفید می‌خواهد آن دیدگاه صدوق را که علل و عوامل مادی را حذف کرده، اصلاح کند، در عین حال، خودش بر آن است که علم طب، اصلش از وحی است و علما هم از انبیاء‌ گرفته‌اند.
بگذریم. این موسسه اخیرا کتابی هم با عنوان دعاء الندبة و توثیقه من الکتاب و السنة منتشر کرده که به سرعت به چاپ دوم رسیده است. از پیش از انقلاب، این مطلب شایع شد که دعای ندبه مشکل سندی دارد. از همان زمان کسانی در این باره تحقیق می‌کردند و می‌نوشتند. روشی که این کتاب انتخاب کرده، منهای بحث سندی ابتدای آن، این است که تک تک مضامین دعای ندبه را بر اساس روایات و احادیث مورد بررسی قرار داده و سعی کرده است تا پشتیبانی برای آنها در روایات بیابد. این کار به هر حال روش تازه‌ای است که در این باب بکار گرفته شده است. این کتاب در 680 صفحه منتشر شده است.
روزی که برای فاتحه عموزاده آقای رفیعی پور به این موسسه رفتم، دیدم که تعداد قابل توجهی کتابهای تربیتی هم بر اساس روایات منتشر کرده که عمدتا مخاطب آنها توده‌ مردم است. از این که چنین موسسه با دقتی که آقای رفیعی پور دارند، در این باره هم تلاش می کنند خوشحال شدم. این آثار در زمینه های حج و رمضان و دیگر مسائل تربیتی بود.

نو کردن دین به سبک نویسندگان دهه بیست
32. سید حسام الدین نواده سید علی اکبر فال اسیری است که در جریان تنباکو رهبری نهضت را در شیراز برعهده داشت و توسط حکومت به عراق تبعید شد. سید حسام الدین کتابی با عنوان تعلیمات قرآن دارد که در سال 1326 در شیراز منتشر شده و اثری نو در ارائه دین اسلام به شمار می‌آید. ادبیاتی که امثال وی و حاج سراج و گروه‌ اندکی از روحانیون و لباس شخصی‌های متدین ارائه می‌دادند، نوعی دفاع مدرن از اسلام با عناصر جدیدی است که می‌توان از آن با عنوان کلام جدید اسلامی ـ شیعی در ایران یاد کرد. در این کتاب نوعی نگاه تاریخی ـ تمدنی به دنیای اسلام، پاسخگویی به اشکالات در باره دین اسلام، نو کردن آن، اصلاح برخی از خطاهای رایج، فعال کردن اسلام در صحنه اجتماع وجود دارد. استفاده از کتابهای تازه ترجمه شده از کسانی مانند گوستاولوبون، کارلایل، آلبرماله و شماری دیگر، چاشنی برخی از اظهار نظرها در باره پیشرفت دنیای اسلام در گذشته و امکان احیای آن در دنیای جدید است. یکی از پر استفاده ترین متون در این باره، نوشته های جرجی زیدان است که در جای جای کتاب وجود دارد. تلاش برای تبیین مجدد فقه اجتماعی شیعه در این کتاب کاملا روشن است. به هر حال این اثر، یک نمونه منسجم و مفصل از تلاشهایی است که برای بازسازی اسلام در دهه بیست انجام شد و بعدها انقلاب اسلامی برای تحقق آن مطالب و شعارها و آرمانها پدید آمد. در مقدمه این کتاب شرح حالی از مؤلف با عکس او آمده است. در آنجا گفته شده است که سید حسام الدین در سال 1316 ق به دنیا آمده و پدرش سید محمد فال اسیری و او هم فرزند حاج سید علی اکبر مجتهد فال اسیری است، کسی که در بصره با سید جمال الدین اسدآبادی دیدار کرد و او هم نامه ای در باره فال اسیری به میرزای شیرازی نوشت که در تاریخ شیخ محمد عبده در مصر چاپ شده است. سید حسام الدین سال 1350 قمری یعنی هفده سال قبل از تألیف این کتاب به شیراز آمده و به هدایت مردم مشغول شده است. یکی از تألیفات وی «تطبیق تشریح جدید با اخبار شریفه»‌ است که نشانگر علاقه او به دفاع از دین به سبک و سیاق جدید است. تصویری از اجازه اجتهاد وی هم که توسط مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی نوشته شده در انتهای مقدمه آمده است. همین طور از چند مرجع دیگر وقت عراق مانند آقا ضیاء و شیخ محمد کاظم شیرازی. استناد به مطالبی که غربی‌ها در باره تمدن اسلامی و درخشش آن گفته‌اند، یک اصل ثابت این قبیل نوشته هاست. یک نمونه آن این است: فیلسوف معروف ولز انگلیسی که از نوابغ عصر اخیر است در کتاب تجربة فی التاریخ العام، خود در مبحث اسلام نوشته پش از پیدایش اسلام فکر مسلمانان خیلی شباهت داشت به آتش زیر خاکستر هنگامی که اسلام آمد، آن خاکستر را بر باد داده شعله آن فکر جهانیان را روشن نمود و بروش تازه و نوینی جلوه نمودند و یونانیان پیش از اسلام پدر علم نامیده می‌شدند و پس از پیدایش اسلام تاج پدری را مسلمانان بسر نهادند و نورانیت و شعشانیت ما راجع به مسلمانان است و فکر آنان بالاتر بود از اندیشه نصارا که علم لاهوتی داشتند ( تعلیمات قرآن ص 32). مباحثی در باره اقتصاد و اخلاق و حتی در باره زن در این کتاب آمده است:‌اسلام تنها دینی است که در اصلاح حال نسوان و ترقی و تعالی آنان قدم های خیلی بلند برداشته است (ص 71). فصل اول کتاب که در باره تعریف علم و دانش است، اختصاص به دیدگاه‌های رایج این نویسندگان در باره تمدن اسلامی دارد که عمده آنها همان نقلهای فرنگی در باره عظمت مسلمانان در قرون میانه است.

 

کد خبر 296739

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سید A1 ۲۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۶
    1 1
    حتما جناب جعفریان تصدیق می کنند که دین برای آموزش طب نیامده است. انچه ما از روایات داریم بشتر بیان مرسومات عصری و دانش جغرافیایی عصر ائمه است.
  • سادات A1 ۰۶:۰۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۴
    0 0
    بسم الله جناب سید با این نوع ادبیات که دین برای این نیامده و برای آن آمده نمی توانید منطقی ارائه کنید. دین ما محدود نیست نقصی هم ندارد در همه علوم منشا و سرچشمه هست این دین ماست اساس دین هدایت توحیدی است و دیدگاه توحیدی صحیح همه علوم را از راه وحی جستجو می کند عقل وسیله درک وحی است تجربیات تلفات دارد مثل جریان واکسن که آزمایشات وحشیانه روی سرخ پوستان و سیاه پوستان انجام شد در نهایت هم ثابت شد که ویروس آبله توسط ودشان در زمانی پخش شده تا داروهاشون فروش بره و مردم رو فریب بدن و سبب تولید انواع بیماری های دیگر بشوند