درمی یابیم که گرسنگی و اندرون از طعام خالی داشتن چه برکاتی دارد و میراث گرسنگی و روزه چیست که به حکمت و معرفت و یقین می انجامد. یکی از لذایذ روزه و بالاترین آن تقرب به خداست و بندگان میراث دار روزه را مژده وصل و همسایگی خدا و حضور دائم بی حجاب وعده داده اند.این عیش گوارا باد.
«فَقَالَ: یَا رَبِّ دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْکَ».
پس (پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم)گفت: اى پروردگار من! مرا به عملی راهنمایی کن که به سبب انجام آن به تو نزدیک شوم.
«قَالَ: اجْعَلْ لَیْلَکَ نَهَاراً وَ نَهَارَکَ لَیْلًا قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ ذَلِکَ ؟ قَالَ: اجْعَلْ نَوْمَکَ صَلَاةً وَ طَعَامَکَ الْجُوعَ».
(خداوند) فرمود: شبت را چون روز و روزت را چون شب قرار بده. آن حضرت)پرسید: پروردگاراچگونه اىنچنین کنم؟ (خداوند) فرمود: خوابت را نماز و طعامت را گرسنگی قرار بده.
یعنی طوری زندگی کن که در شب از نمازگزاران باشی و نیز مثل شب که عموماً افراد مىخوابند و غذاىی نمىخورند، در روز از اىن جهت مثل شب زندگی کن و خود را با گرسنگى مأنوس بدار. چرا که جوع رزق خاصان خداست.
«یَا أَحْمَدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ ضَمِنَ لِی بِأَرْبَعِ خِصَالٍ إِلَّا أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ، یَطْوِی لِسَانَهُ فَلَا یَفْتَحُهُ إِلَّا بِمَا یَعْنِیهِ، وَ یَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْوَاسِ، وَ یَحْفَظُ عِلْمِی وَ نَظَرِی إِلَیْهِ، وَ تَکُونُ قُرَّةُ عَیْنِهِ الْجُوعَ».
اى احمد! به عزت و جلالم سوگند هیچ بندهاى از بندگانم نیست که چهار خصلت را برایم ضمانت کند، مگر آنکه او را وارد بهشت سازم. [ و آن چهار خصلت عبارتند از] زبان خود را(ازگفتن)بازدارد و جز برای بىان آنچه که براى او فاىده دارد سخن نگوید، و قلب خود را از وسوسه حفظ کند، علم و نظرخدا نسبت به خود را محفوظ بدارد(وبداند که عالم محضر خداست ودر محضراو معصیت نکند)، و گرسنگی را موجب روشنی چشم (و مجبوب)خود محسوب کند.
یعنی تمام ابعاد وجود خود را در مراقبة کامل قرار دهد. نه زبانش رها باشد و نه قلبش که عرش اعمال اوست و نه یک لحظه از توجه به حق بر همة اعمال و افکار او غافل باشد وبداند که عالم محضر خداست و در محضر او معصیت نکند و گرسنگی را که ضیافت الهی با آن برگزار می شود روشنی چشم بداند. چرا که:
جوع، مر شیرانِ حق را دادهاند تا شوند از جوع، شیرِ زورمند
«یَا أَحْمَدُ لَوْ ذُقْتَ حَلَاوَةَ الْجُوعِ وَ الصَّمْتِ وَ الْخَلْوَةِ وَ مَا وَرِثُوا مِنْهَا؟»
اى احمد! اى کاش شیریتی گرسنگى و سکوت و خلوت و میراث آنها(وثمره آنچه که به خاطر اىن اعمال حاصل مىشود )را مى چشیدی ( و درمی یافتی).
«قَالَ: یَا رَبِّ مَا مِیرَاثُ الْجُوعِ؟ قَالَ الحِکْمَةُ وَ حِفْظُ الْقَلْبِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَیَّ وَ الْحُزْنُ الدَّائِمُ وَ خِفَّةُ الْمَئُونَةِ بَیْنَ النَّاسِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَا یُبَالِی عَاشَ بِیُسْرٍ أَوْ بِعُسْرٍ».
پس گفت: پروردگارا! مىراث گرسنگى چیست؟ (پروردگارش) فرمود: حکمت (و راهیابی به حقاىق) و حفظ قلب (از وسوسههاى شیطان) و تقرب و نزدیکی به من و حزن دائم ، و کمخرجی بىن مردم، و حق گویی و آزادشدن از نگرانی از اىنکه زندگی او به سختی بگذرد یا به آسانى.
«یَا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْتٍ یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ لَا یَا رَبِّ. قَالَ: إِذَا کَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِداً».
اى احمد! آیا مىدانی در چه شراىطی بنده از همه وقت به خدا نزدیکتر است؟ گفت: پروردگارا نه. فرمود: آنگاه که گرسنه یا در حال سجده باشد.
یَا أَحْمَدُ! إِنَّ الْعِبَادَةَ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا طَلَبُ الْحَلَالِ فَإِنْ أُطِیبَ مَطْعَمُکَ وَ مَشْرَبُکَ فَأَنْتَ فِی حِفْظِی وَ کَنَفِی قَالَ یَا رَبِّ مَا أَوَّلُ الْعِبَادَةِ قَالَ أَوَّلُ الْعِبَادَةِ الصَّمْتُ وَ الصَّوْمُ قَالَ یَا رَبِّ وَ مَا مِیرَاثُ الصَّوْمِ قَالَ الصَّوْمُ یُورِثُ الحِکْمَةَ وَ الحِکْمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْیَقِینَ فَإِذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لَا یُبَالِی کَیْفَ أَصْبَحَ بِعُسْرٍ أَمْ بِیُسْرٍ وَ إِذَا کَانَ الْعَبْدُ فِی حَالَةِ الْمَوْتِ یَقُومُ عَلَى رَأْسِهِ مَلَائِکَةٌ بِیَدِ کُلِّ مَلَکٍ کَأْسٌ مِنْ مَاءِ الْکَوْثَرِ وَ کَأْسٌ مِنَ الْخَمْرِ یَسْقُونَ رُوحَهُ حَتَّى تَذْهَبَ سَکْرَتُهُ وَ مَرَارَتُهُ وَ یُبَشِّرُونَهُ بِالْبِشَارَةِ الْعُظْمَى وَ یَقُولُونَ لَهُ طِبْتَ وَ طَابَ مَثْوَاکَ إِنَّکَ تَقْدَمُ عَلَى الْعَزِیزِ الْکَرِیمِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ فَتَطِیرُ الرُّوحُ مِنْ أَیْدِی الْمَلَائِکَةِ فَتَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ وَ لَا یَبْقَى حِجَابٌ وَ لَا سِتْرٌ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا مُشْتَاقٌ وَ یَجْلِسُ عَلَى عَیْنٍ عِنْدَ الْعَرْشِ ثُمَّ یُقَالُ لَهَا کَیْفَ تَرَکْتِ الدُّنْیَا فَیَقُولُ إِلَهِی وَ عِزَّتِکَ وَ جَلَالِکَ لَا عِلْمَ لِی بِالدُّنْیَا أَنَا مُنْذُ خَلَقْتَنِی خَائِفٌ مِنْکَ فَیَقُولُ اللَّهُ صَدَقْتَ عَبْدِی کُنْتَ بِجَسَدِکَ فِی الدُّنْیَا وَ رُوحُکَ مَعِی فَأَنْتَ بِعَیْنِی سِرُّکَ وَ عَلَانِیَتُکَ سَلْ أُعْطِکَ وَ تَمَنَّ عَلَیَّ فَأُکْرِمَکَ هَذِهِ جَنَّتِی مُبَاحٌ فتبیح فَتَبَحْبَحْ فِیهَا وَ هَذَا جِوَارِی فَاسْکُنْهُ فَیَقُولُ الرُّوحُ إِلَهِی عَرَّفْتَنِی نَفْسَکَ فَاسْتَغْنَیْتُ بِهَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ عِزَّتِکَ وَ جَلَالِکَ لَوْ کَانَ رِضَاکَ فِی أَنْ أُقَطَّعَ إِرْباً إِرْباً وَ أُقْتَلَ سَبْعِینَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَا یُقْتَلُ بِهِ النَّاسُ لَکَانَ رِضَاکَ أَحَبَّ إِلَهِی کَیْفَ أُعْجَبُ بِنَفْسِی وَ أَنَا ذَلِیلٌ إِنْ لَمْ تُکْرِمْنِی وَ أَنَا مَغْلُوبٌ إِنْ لَمْ تَنْصُرْنِی وَ أَنَا ضَعِیفٌ إِنْ لَمْ تُقَوِّنِی وَ أَنَا مَیِّتٌ إِنْ لَمْ تُحْیِنِی بِذِکْرِکَ وَ لَوْ لَا سَتْرُکَ لَافْتَضَحْتُ أَوَّلَ مَرَّةٍ عَصَیْتُکَ إِلَهِی کَیْفَ لَا أَطْلُبُ رِضَاکَ وَ قَدْ أَکْمَلْتَ عَقْلِی حَتَّى عَرَفْتُکَ وَ عَرَفْتُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ وَ الْأَمْرَ مِنَ النَّهْیِ وَ الْعِلْمَ مِنَ الْجَهْلِ وَ النُّورَ مِنَ الظُّلْمَةِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أَحْجُبُ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فِی وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ کَذَلِکَ أَفْعَلُ بِأَحِبَّائِى.
یَا أَحْمَدُ! عبادت ده جزء است، و نه جزء آن در طلب رزق حلال است، و اگر مواظبت کردى که آب وغذاى تو پاکیزه (و حلال)باشد در پناه و جمایت من خواهى بود، گفت: پروردگارا! اول عبادت چیست؟ فرمود: خاموشى و روزهگرفتن، گفت: پروردگارا! میراث (و ثمره) روزه چیست؟ فرمود: میراث روزه حکمت است و میراث حکمت؛ معرفت، و میراث معرفت؛یقین است، و هر گاه بنده اى یقین پیدا کرد اهمىت نمىدهد که زندگیش به سختى مىگذرد یا به آسانی، و چون هنگام مردنش فرا رسد فرشتگانی بالای سرش بایستند در حالى که به دست هریک از آنها ظرفى از آب کوثر و ظرفى از می (بهشتی) باشد و به روح او بیاشامانند تا سکرات و تلخى مرگ از او دفع شود، و بشارت به او دهند، و گویند: پاکی و جاىگاهت پاک، و تو بر خداى عزیز کریم جبیب قریب وارد خواهی شد، پس روح او به یک چشم به همزدن از دست فرشتگان پرواز کند و به سوی خدا صعود کند تا جایى که حجابى بىن او و بىن خداى تعالی نباشد، و خداى عزوجل به دیدار او مشتاق باشد و او را بر لب چشمه اى در نزد عرش بنشاند و به او بفرماید چگونه دنیا را ترک کردى؟ گوید: خداىا سوگندبه عزت و جلالت که خبرى از دنیا ندارم، زیرا از وقتى که مرا آفریدى از تو خائف بودم، خداى سبحان فرماید: بلى راست مىگویى بنده من، جسد تو در دنیا بود و روح تو در نزد من، .ظاهر وباطن تو برابر چشمم بود.اکنون سؤال کن از من تا به تو عطا کنم و اىن بهشت من است که بر تو مباح کردم تا در همساىگى من ساکن شوى، پس روح گوید: خداىا خود را به من شناساندى و من از شناختن تو از دیگران بى نیاز شدم. و سوگندبه عزت و جلال تو ،اگر رضاى تو در اىن باشد که من تکه تکه شوم و هر روزى هفتاد مرتبه به سختترین کشته شدنها کشته شوم هر آینه رضاى تو را دوست مىداشتم، پروردگارا چگونه چنین نباشم و حال آنکه من ذلیل بودم اگر تو مرا اکرام نمىفرمودى؟ و من مغلوب بودم اگر تو مرا یارى نمىکردى، و من ضعیف و ناتوان بودم اگر تو مرا توانا نمىنمودى، و من مرده بودم اگر تو مرا به یادت زنده نمىکردى، و اگر تو (عیوب و گناهان) مرا نمىپوشاندى از همان اولین مرتبه ای که معصیت تو را نمودم، رسوا می شدم. خداىا: چگونه رضاى تو را نجویم و حال آنکه عقلم را کامل نمودى تا آنجایى که تو را شناختم و شناحتم حق را از باطل، و امر( تو )را از نهى (تو)، و علم را از جهل، و نور (ایمان) را از ظلمت (کفر)؟ پس خدای عزوجل فرماید: سوگندبه عزت و جلال خودم که (هیچگاه و )در هیچ وقتى از اوقات حجابى بىن خود و تو قرار ندهم همچنان که با همه دوستانم اىن چنین مىکنم .
إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص 199 به بعد
نظر شما