بررسیهای اولیه را انجام دادم و برای پی بردن به علت رنگ پریدگی مجبور بودم از رژیم غذاییاش بپرسم. پرسیدم گوشت میخوری؟ گفت نه. به والدینش نگاه کردم. مادرش جواب داد: نه آقای دکتر گوشت اصلا نمیخوره، یعنی ما مدتهاست گوشت نخریدیم، ما خودمون هم نخوردیم آقای دکتر. پدرش سرش را به پایین انداخته بود و مادرش آرام آرام اشک میریخت. آرام به سمت میزم چرخیدم و سعی کردم تغییری در چهرهام ایجاد نشود و با همان لحن جدی ادامه دادم به هرحال باید از نظر آزمایشگاهی هم علت رنگ پریدگی بررسی شود. شرایط را برای تسهیل کارهای آزمایشگاهی و درمانی کودک طوری که هیچ مبلغی پرداخت نکنند مهیا کردم. چهره پدر کودک که هیچ حرفی نزد درد و غم زیادی را منتقل میکرد و سکوت او دردناک بود؛ به دردناکی سکوت جمعیت عظیمی که امروز مثل او نمی توانند برای خانواده خود حداقلهای زندگی را فراهم کنند و شرمندهاند.
به عنوان یک پزشک عمومی هر روز بیماران زیادی را مورد معاینه قرار میدهم و طبیعتا به علت جایگاه خود در سیستم سلامت، جمعیتی از بیماران که به من مراجعه میکنند تقریبا نمایانگر جمعیت آماری جامعهاند. متاسفانه مدتهاست که رنگ رخسار کودکان این مرز و بوم پریده است و من به عنوان یک پزشک فقط شاهد درد و رنج و ضعف و رنجوری ناشی از رژیم غذایی نامناسب بیماران هستم و آرام آرام غم جزئی از وجودم میشود.
جوان سی و چند سالهای مضطرب روی صندلی بیمار مینشیند، به گوشه اتاق خیره شده و دستانش را با شدت به هم میمالد. پس از اینکه مشکلش را میپرسم میگوید یک آمپولی به من بزنید تا آرام شوم بعدا جواب میدهم. با آرامش به صحبتهایش گوش میدهم. میگوید چهل و هشت ساعت است نخوابیدهام. راننده کامیونم و در فاصله بار زدن و بار خالی کردن میخوابم. مدتهاست که خانوادهام را ندیدهام و دخترم را از پشت تلفن نوازش میکنم. وقتی تنها مشکلش را کار زیاد عنوان میکنم، میگوید دو شیفت صبح و عصر تنها جوابگوی هزینه اجاره خانهام است. فقط الان دارویی بدهید دو ساعت بخوابم. مشکلات مالیمان را که شما نمیتوانید حل کنید. راست میگوید، ما فقط پزشکیم.
از طرف دیگر بیمارانی دارم که دچار فقر مالی نیستند ولی از فقر فرهنگی رنج میبرند چراکه آگاهی کافی و لازم در رابطه با نحوه مراجعه به پزشک و انجام غربالگریها را ندارند. به طور مثال برای سادهترین مشکلات به بخش فوق تخصصی مراجعه کرده و با اتلاف وقت همکاران، هزینههای گزاف به خود و به بدنه سلامت کشور وارد میآورند.
با خود میاندیشم که فقر مصادیق متفاوتی دارد از جمله اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی. گرچه با شنیدن این کلمه، همه اول به سمت فقر اقتصادی میرویم که مادر فقرهاست.
سازمان بهداشت جهانى، بهداشت را چنین تعریف مىکند: بهداشت عبارت است از علم و فن پیشگیرى از بیمارىها، افزایش طول عمر، آموزش بهداشت فردى به اشخاص، ارائه خدمات پزشکى و پرستارى بهمنظور تشخیص فورى درمان، توسعه و تکمیل خدمات اجتماعى جهت رفع نیازمندىهاى مردم و تأمین وسایل زندگى به نحوى که هر فرد بتواند از سلامت و طول عمر بیشترى برخوردار گردد. بهداشت، حالت بهبود و سلامت کامل جسمانى و روانى و اجتماعى است و تنها به فقدان بیمارى یا عدم نقص عضو محدود نمىشود .
درمان به کلیه اقداماتى اطلاق مىشود که در شرایط پس از ابتلاى به بیمارى جسمانى یا روانى، بهمنظور بازگردان سلامت پیشین و از بین بردن عوامل مؤثر بر کاهش متوسط عمر بشر، با فراهم آوردن امکانات افزایش طول عمر انسان انجام مىگیرد.
با این تعاریف، وظیفه حل مشکلات بهداشتی و درمانی این مردم تنها به عهده وزارت بهداشت نیست و میتوان حدودا هشت وزارتخانه را در امر تامین بهداشت و سلامتی دخیل دانست. تنها در اقتصاد سالم است که ذهنها شکوفا میشود، فرصت افراد خانواده برای حضور در کنار همدیگر زیادتر میشود و بنیان خانواده محکمتر میشود و سلامت روانی و به تبع آن جسمی حاکم میشود. بهداشت جزو ابتداییترین نیازهای مردم است و به همراه عوامل دیگر مثل آموزش و پرورش و امنیت تولید و اشتغال میسر است.
دو وظیفه عمده دولتها یکی اعمال حاکمیت و دیگری ارائه خدمات و تسهیلات برای زندگی بهتر مردم است. دولت موظف است که حداقل زندگی را برای مردم تامین کند. اقتصاد بیمار، مردم را بیمار میکند و بیماریهای مردم را شدت میبخشد.
در حال حاضر با تورم سرسامآور موجود که مورد تائید دولتمردان هم هست و شاهبیت مناظرههای کاندیداهای ریاستجمهوری بود، در صورتی میتوان آینده خوبی برای تامین بهداشت پیشبینی کرد که وزیر با اقتصاد بیگانه نباشد. داشتن نگاه اقتصادی یک وزیر بهداشت و حضور قدرتمند او در میان دیگر وزرا به عنوان مدافع حقوق بهداشت و درمان مردم و مقبولیت او در میان نمایندگان مجلس برای تامین اعتبارات لازم میتواند حداقل درزمینه بهداشت، امید را برای مردم به ارمغان بیاورد.
لذا در راستای اهداف توسعه هزاره که یکی از آنها فقرزدایی است؛ به نظر میرسد که دولتمردان دستاندرکار سلامت باید با رایزنی و ارتباطات درون وزارتخانهها و سیاستگذاریهای مناسب بتوانند قدم بزرگی در جهت حذف فقر و در نهایت توسعه انسانی بردارند.
داخل مطب نشسته بودم که در یک روز گرم تابستان مریض بعدی وارد شود. کودکی با والدینش وارد شد. رنگ صورت کودک پریده بود و نای راه رفتن نداشت.
کد خبر 303693
نظر شما