مهری رنجبر- مرتضی رضایی: کم سن اما پر تجربه؛محمد موسوی جزو بازیکنانی است که شاید سن و سال زیادی نداشته باشد اما از حیث ثبت بازی های ملی در رده با تجربه ها به حساب می آید.او آنقدر هم که قیافه اش نشان می دهد،بداخلاق و عصبانی نیست! شرایط مسابقه طوری است که محمد را این طور نشان می دهد.مشت های گره کرده،فریاد هایی که پس از گرفتن هر امتیاز می زند و چهره خاص صورتش؛هم به تیم انرژی می دهد و هم تاثیری منفی روی حریفان دارد.او حالا یکی از بهترین سرعتی زن های جهان است و البته در دفاع روی تور هم نامش در کنار بهترین ها قرار گرفته است.موسوی آرزوهایش سقف ندارند و می خواهد تا روزی که می تواند برای ایران بازی کند و افتخار بیاورد.او از آن دسته بازیکنانی است که از دستمزد میلیاردی فوتبالیست ها ناراحت نیست و می گوید:«نوش جانشان.»به عقیده محمد فوتبال در همه دنیا همین است و اصلا فوتبال یک سیاست است.سرعتی زن دزفولی تیم ملی جمعه همراه مادر و خواهرش مهمان ما در کافه خبر بود.او با اینکه زمان زیادی نداشت اما صبورانه با دقت به تمام سوال های ما جواب داد.
*تو در دور مقدماتی لیگ جهانی بهترین مدافع روی تور بودی،اما با عدم صعود ایران به دور نهایی،تو هم جزو بهترین ها انتخاب نشدی.از این قضیه ناراحت نیستی؟
نمی شود گفت که اهمیت ندارد.به هر حال افتخاری است. اما اصل داستان این نیست .حاضر بودم می رفتیم دور نهایی .بیشتر ناراحتم که به دور نهایی نرفتیم.اگر صعود می کردیم،بچه ها بهتر کار می کردند ،بدون اینکه استرس داشته باشند.واقعا دوست داشتم.البته پیش بینی می کردم به خاطر نرفتن تیم به دور نهایی،از لیست خارج شوم. به خاطر اختلاف زیادم با نفر دوم،دوست داشتم کسی به آمار دفاعی ام نرسد.
*لگد زدن زیر توپ، آن هم در اوج عصبانیت. فکر میکنم یک بار هم در لیگ این کار را انجام داده بودی؟
بالاخره آدم عصبانی میشود. هر کس هم خودش را به یک طریقی خالی میکند. در بازی با آلمان هم عصبانی بودم و وقتی لگد به زیر توپ زدم، یک جورهایی خالی شدم. البته این کارها زیاد عجیب هم نیست. در دنیا بازیکنان زیادی این کار را میکنند. در لیگ هم یک بار این کار را کرده بودم اما خب بازی در لیگ جهانی فرق دارد. در کل قبول دارم که این حرکت اشتباه است.
*در برنامه ماه عسل، به شما یک تندیس دادند و دفترچه حساب بانکی. تو تندیس را به مادرت دادی و دفترچه را برای خودت برداشتی!
اول نمیدانستم قرار است هدیه نقدی هم بدهند، آنها تندیس را دادند که من تقدیم مادرم کردم، بعد هم بلافاصله دفترچه را دادند دست من، که این دفترچه را هم به مادرم دادم.
*فکر میکنی شکست دادن ایتالیا معجزه بود، یا اینکه واقعاً بچهها میخواستند این تیم پرقدرت را مغلوب کنند؟
چیزی شبیه معجزه بود. تیم ما مثل بچهای بود که یکشبه رشد کرد. بچهها طور دیگری فکر میکردند و همهچیز عوض شده بود. در رختکن وقتی گفتیم بریم و بازی را ببریم، همه یکدل بودند. تا به حال سابقه نداشت که در بازیهای بزرگ اینقدر همسو حرکت کنیم. همیشه میگفتیم که حالا بریم و بازی کنیم، خب یک نتیجهای میگیریم اما در بازی اول با ایتالیا همه بچهها گفتند بریم آنها را ببریم.
*البته میشود گفت معجزه بیشتر برای ایتالیاییها اتفاق افتاد.
در گیم پنجم. واقعاً داور هم کمی به آنها حال داد ولی در سرویس زدن خوب کار کردند و ما هم چند امتیاز از دست دادیم. همه این اتفاقها دست در دست هم داد تا آن بازی را ببازیم.
شهرام محمودی میگفت کاری کردیم که ایتالیاییها وقتی ملیپوشان ایران را میبینند، سرشان را میاندازند پایین و...
دقیقاً. ما یک کاری کردیم که تا بازی دوم مدام سرشان پایین بود. آنها قبل از بازی دوم آمدند سر تمرین ما. بچهها سرویس میزدند، دریافتهای خوبی میکردند و آنها مات و مبهوت ما را تماشا میکردند. صدایشان در نمیآمد اما قبل از بازی اول این طور نبود و آنها با چشم دیگری به ما نگاه میکردند. انگار که ما تیم افغانستان هستیم. آنها والیبال ما را ندیده بودند.
*فکر میکنی چه اتفاقی افتاد که والیبال ایران تا این اندازه پیشرفت کرد؟ هیچکس انتظارش را نداشت که والیبال ایران روزی جهانی شود و تیمهای بزرگ جهان را به زانو در بیاورد.
ما پلهپله قدم برداشتیم و رشد کردیم. کارهایی که در سه، چهار سال گذشته، به خصوص از زمان آمدن ولاسکو انجام شده، تأثیر زیادی گذاشته است. خود بازیکنان تغییرات را متوجه میشوند. قبلاً سطح کیفی و کمی بازیکنان وجود داشت و مربیان هم روی این نکات کار میکردند اما وقتی میرسیدیم به امتیازهای 18 و 19 چند اشتباه میکردیم و بازی را میباختیم. چند سال پیش با همین ایتالیا سه بر دو کردیم، با آقای معدنی. آن اشتباهات، آن ریزهکاریها که باعث برد و باخت میشود را حالا داریم درک میکنیم و سال به سال هم بهتر میشویم. ما هر بازی اشتباهاتمان کمتر از بازی قبل است. ولاسکو روی نکات ریز خیلی خوب کار میکند. او روی بعضی ضربهها اینقدر گیر میدهد که شاید خیلی از مربیان به آن توجهی نداشته باشند.
*می شود به ولاسکو گفت آقای خاص والیبال؟
شک نکنید. او سر یک ریزهکاریهایی بحث میکند که خیلیها روی آن موضوعات دقتی ندارند. اوایل که به ایران آمده بود، اعصاب همه خُرد شده بود.
*ولاسکو روز اولی که آمده بود میگفت هدف اولش این است که باید ذهنیت بازیکنان را تغییر بدهد.
دقیقاً ریزهکاریها همین است. در مسابقات وقتی توپها خراب میشد، با بچهها بحث میکردیم که چرا این اتفاق افتاد و از این جور صحبتها اما ولاسکو میگفت باید تمام این بحثها را دور بریزید و به امتیازهای بعدی فکر کنید. بارها شده بود که ما در حال بحث بودیم و توپ بعدی در زمین ما بود. هیچوقت یادم نمیرود ما از سفر ژاپن که میآمدیم باید یک هفته استراحت میکردیم، بعد از آن به سر تمرین میرفتیم و یواش یواش آماده بازی میشدیم اما الان قضیه فرق دارد. ذهنیت بچهها طوری شده که از هاوانا که میرسند، فردایش به تمرین میآیند، صبح و بعدازظهر تمرین میکنند و فردایش هم مسابقه میدهند و آلمان را شکست میدهند. به قول ولاسکو خستگی هنوز تعریف نشده است. او میگوید چطور وقتی شما خستهای یک جای خوبی که دوست داری را میروی اما در همان حالت علاقهای به تمرین کردن نداری؟! این به همان ذهنیت بر میگردد. ذهن بازیکن خسته است که دوست ندارد تمرین کند.
*بعد از رفتن ولاسکو چه باید کرد؟
ما مربیان بزرگی در دنیا داریم که میتوانند جای او را بگیرند. ولاسکو یک پله را به والیبال ایران اضافه کرده و خوبیاش این است که پسرفتی نداشتهایم. دوست نداریم این نسل طلایی والیبال اسیر همان بلای نسل 98 فوتبال نشود. این بستگی به فدراسیون دارد. شاید آنها از شرایط فعلی راضی باشند و دیگر بیخیال تیمهای پایه و بازیکنسازی شوند و بروند در حاشیه و بحثهای تبلیغاتی که فوتبال به سمتش رفته است. الان فوتبالیها دارند تلاش میکنند. من دیدهام که آنها در ردههای مخلتف سنی اردو میزنند. نکته جالبش هم اینجاست که نوجوانان ایران در هتل المپیک هستند و ما... من فکر میکنم در والیبال نباید جلوی رشد گرفته شود.
*این شما را ناراحت نمیکند که نوجوانان فوتبالیست در هتل اردو میزنند و آنوقت شما یک جای ثابت ندارید و باید در کمپ بمانید؟
من نمیگویم چرا فوتبال اینطور است. فوتبال بحثاش جداست و به نظر من یک سیاست است.
*یعنی با این تبعیضها کنار آمدهاید؟رقمهای میلیاردی و...
باید کنار آمد. اصلاً من میگویم نوش جانشان چون در تمام دنیا همین است. ولاسکو یکی از بهترین مربیان دنیاست اما وقتی به خیابان میرود عده کمی او را میشناسند اما مورینو وقتی به خیابان میرود، همه او را میشناسند. فوتبال خیلی بزرگتر از رشتههای دیگر است. در ایران هم طرفدارانش بیشتر است. من میگویم ورزشی مثل والیبال هم باید حمایت شود تا از تیمهای پایه رشد کند. بچههای ما در اردوها جای خواب ندارند. من میگویم مسئولان بیایند و شرایط را ببینند. واقعاً فدراسیون دارد تلاش میکند.
*فکر میکنم اگر در بازی با آلمان شانس صعود داشتیم بازی دوم را به آنها نمیباختیم؟
مطمئن باشید اگر شانس صعود داشتیم، نمیباختیم و انگیزه بر خستگی غلبه میکرد. ما بازی اول با آلمان را هم واقعاً به خاطر مردم بازی کردیم. ما ایتالیا و کوبا را در خانه خودشان برده بودیم و خیلی زشت میشد اگر به آلمان در خانه میباختیم.
*در آن بازی یکی شما و یکی غفور مدام با بازیکنان و مربی آلمانها کلکل میکردید.
من با بازیکنان آلمان کاری نداشتم، البته با مربی آنها هم همینطور اما او سعی میکرد برای ما حاشیه درست کند. او در هتل گفته بود آمده بودیم ببازیم اما اینطور نبود. او میخواست ذهن بچههای ما را بههم بریزد. با من حرف میزد، همچنین با امیر و بقیه بچهها. هرکدام از رستوران رد میشدیم یک چیزی میگفت. قبل از بازی اول ما رفتیم در رختکن تا خودمان را برای تمرین آماده کنیم. از رختکن، محل تمرین آلمانها مشخص بود. ما داشتیم نگاه میکریم. معمولاً مربیان حرفهای میآیند و بازیکنان حریف را به داخل زمین دعوت میکنند. او آمد گفت چرا اینجا ایستادهاید، بیایید داخل. گفتم ایول چه کاری انجام داد. تا آمدیم داخل زمین برگشت گفت، احمقانه است که از بیرون، تمرین ما را نگاه میکنید! من جوابش را دادم و به بچهها گفتم که بروید توی رختکن. این حرکت او انرژی خاصی به بچهها داد. از صبح بازی انگیزه زیادی داشتیم و میخواستیم روی مربی آلمانها را کم کنیم.
*آنها به نظر شما را دستکم گرفته بودند. در تمرینات هم خیلی خوب تمرین نمیکردند.
من تمرینات آنها را ندیدم اما مغرور بودند. در جام وایگنر ما سه بر صفر به آنها باخته بودیم. او روز اول آمد و به ما گفت شما در آن جام خوب بازی نکردید و به ما نچسبید. دقیقاً با همین لحن. به ما میگفت این دوره ایتالیا و کوبا را بردهاید حالا ببینیم بازی با ما چه میشود. دقیقاً منظورش این بود که ما بهتر شدهایم اما مقابل آلمان بازنده هستیم.
*ولاسکو بعد از مصاحبه مربی آلمان، فنی با شما حرف میزد یا اینکه رو آورده بود به مسائل روحی و روانی؟
ولاسکو در جلسات بیشتر آنالیز کار میکند، همچنین در مورد مسائل روحی و روانی نیز خیلی خوب کار میکند. مثلاً برای بازی با ایتالیا او به ما میگفت که بجنگیم، اما در بازی با کوبا ولاسکو تأکید داشت که آنها را عصبانی نکنیم و اجازه بدهیم که آرام باشند. درباره مربی آلمان هم به ما میگفت اصلاً توجهی به او نکنید. او میگفت من خودم با او دعوا میکنم. در طول جریان بازی هم یواشکی چیزهایی به او میگفت که سرمربی آلمانها مثل گندم برشته بالا و پایین میپرید.
*تجربهای که در لیگ جهانی بهدستآوردهاید، کمک خیلی بزرگی برای شماست. فکر میکنی با این تجربه مسیر را تا کجا ادامه خواهید داد؟
بچههایی که الان در اردو هستند و من دارم میبینم، حالا حالاها انگیزهشان را از دست نخواهند دارد. فکر نمیکنم کسی کوتاه بیاید. اوایل که ولاسکو آمده بود، یکجورهایی حرفهای او را نمیفهمیدیم اما حالا ماجرا فرق میکند. ولاسکو هرکسی را که میآورد جواب میدهد.
*تعداد کسانی را که میآورد و جواب میدهند خیلی زیاد است.
همه جواب میدهند. شاید فقط یکی، دو نفر بوده باشند که زیاد جواب ندادهاند. من اسم نمیآورم. او کسانی را آورده است که هیچکس فکرش را نمیکرد بیایند، بازی کنند و تأثیرگذار باشند.
*مثلاً رحمان داودی آمد و واقعاً تمام تواناییاش رانشان داد.
من خودم جزو منتقدان داودی بودم، همچنین مباشری. خیلیها میگفتند که چرا مباشری دعوت شده است اما واقعاً علی طوری بازی کرد که به عقیده من تا به حال بازیکنی مثل او نداشتهایم، همهچیز خوب؛ دریافت خوب، سرویس زدن خوب و در کل همه چیز خوب. اگر این دوتا خوب نبودند شاید ایتالیا را نمیتوانستیم ببریم. رضا سرویسهایش را خیلی آرام میزند اما به نظر قدرت زیادی دارد. آرام نیست. آنها سرویسها طوری میزنند که موج بر میدارد. از پشت که نگاه کنی کاملاً مشخص است.
*یکی از گیرهایی که به محمد موسوی میدهند این است که زیاد سرویس خراب میکند.
در این دوره خوب بود. به جز بازی اول با روسیه در بقیه بازیها خوب سرویس زدم. البته اشتباه هم زیاد داشتم.
*حوالههای اتومبیلها را به شما دادند؟
هنوز که نه، گفتهاند قرار است بدهند ولی من امیدوار نیستم که بدهند چون که دولت جدید روی کار میآید. اگر قرار است بدهند باید در همین یکی دو هفته باقیمانده از دولت دهم بدهند. من شنیدهام که به فوتبالیستها هم هنوز این حوالهها را ندادهاند.
*خانه را چطور؟آن را میگیری یا نه؟
خانه در اصل به هیچکس تعلق نمیگیرد. اولاً نباید مسکن داشته باشی و بعد از آن هم متأهل باشی، خب این را به هر آدمی توی خیابان هم میدهند، دیگر چرا منت میگذارند؟ تازه قسطش را هم باید خودمان پرداخت کنیم. باز اگر اقساط را قرار بود خودشان بدهند یک چیزی اما از این خبرها نیست و باید اقساطش راهم خودمان پرداخت کنیم.
*در یکی از مصاحبههایت گفته بودی که با حواله ماشین میخواهی مازاراتی وارد ایران کنی؟
نه اینطور نیست. من گفتم پورشه و مازاراتی را دوست دارم. الان بچههای ما، از جمله خود من هیچکدام توانایی این را ندارند که بخواهند ماشین بالای یک میلیارد تومان سوار شوند. ممکن است بتوانند بخرند اما باید مدام نگران باشند که کسی روی آن خط نیندازد. اگر این حوالهها را میدادند بچهها با سود وارد کردن ماشین، پولی بهدست میآوردند و میزدند به زخمی از زندگیشان.
* امسال با متین ورامین قرارداد بستهای، ملیپوش بودن و حضور در لیگ جهانی تأثیری روی قراردادهای شما ندارد؟
نه اصلاً. من قبل از بازی با آلمان قراردادم را بستم.
*چند سال دیگر قراردادهای شما میلیاردی میشود؟
اینقدر تورم هست که اگر میلیارد هم بگیری افاقهای نمیکند.
*پس شما عقبگرد دارید؟
دقیقاً. من درباره فوتبالیستها زیاد شنیدهام که حتی سه میلیارد هم گرفتهاند. البته خیلی از فوتبالیستها هم بازارگرمی میکنند. نمیدانم چطور است که آنها در روزنامهها این همه قراردادهایشان را بالا اعلام میکنند!
*فوتبالیستها قراردادهای خوبی میبندند اما معمولاً سر 40 درصد آخر به مشکل برمیخورند. چکها پاس نمیشود و...
در والیبال زیاد از این اتفاقها نمیافتد. من فقط یک بار این اتفاق در گیتیپسند برایم افتاد که فکر میکنم مجانی برایشان بازی کردم! دیگر اصفهان نمیروم.
*پس از درخشش در لیگ جهانی پیشنهادی از تیمهای اروپایی نداشتید؟
پیشنهاد که داشتم اما خیلی چشمگیر نبود.
*از چه لحاظ؟از لحاظ مالی؟
از لحاظ مالی که خوب بود اما تیمش تازه آمده بود سوپرلیگ و تیم آخر بود. دلالها زیاد پیشنهاد میدهند. البته از روسیه هم پیشنهاد داشتم اما وقتی قطعی نبود، رسانهایاش نکردم. یک بار یک نفر آمد در هتل المپیک و گفت من مدیر برنامههای علی دایی بودم، فامیلیاش یادم نمیآید. گفت دوست داری بروی خارج بازی کنی، که من هم گفتم نه! بنده خدا ماند چهکار کند. پرسید چرا؟ که من گفتم دوست ندارم شما بروی برایم تیم پیدا کنی و من به اروپا بروم.
*مثل اینکه پای دلالهای فوتبال به والیبال هم باز شده است؟
راستش من نمیدانم اما با دلالها رابطه خوبی ندارم. اصلاً حسم خوب نیست.
*لیگ جهانی سال آینده احتمالاً برای ایرانیها جذابتر خواهد شد. بچهها هم باتجربهتر شدهاند و...
ما الان داریم تلاش میکنیم که میزبانی فینال را در ایران داشته باشیم. اگر این اتفاق بیفتد، والیبال ایران در جهان شناخته میشود.
*اما توقع همه این بود که این اتفاق امسال بیفتد.
شناخته شدیم اما کمتر. الان به عنوان پدیده معرفی شدهایم. ما بازیکنان سطح بالای زیادی داریم و قطعاً این موفقیتها جرقه نخواهد بود. فینال مسابقات لیگ جهانی اگر در ایران باشد که خیلی خوب است. این همه کانال تلویزیونی بازیها را پخش میکنند. خیلیها هنوز نمیدانند ایران در کجای جهان است. بعضیها هم فکر میکنند که ما در ایران با شتر رفتوآمد میکنیم. من دیدهام که میگویم. آنها نمیدانند در ایران مردم ماشینهای خوب سوار میشوند و خانههای خوبی دارند. پتکوویچ در آمل به ما میگفت شما چقدر خانههایتان بزرگ است! او میگفت نگران بوده که میخواسته به ایران بیاید اما حالا به پتکوویچ خوش گذشته و دوست دارد در ایران بازی کند. این مسابقات از هر لحاظ میتواند برای ایران مؤثر باشد.
*حضور در لیگ جهانی برای شما هم خوب شد. در کل دید والیبالیستها به مسابقات تغییر کرد. شما در سفری که به کوبا داشتید، تجربههای زیادی کسب کردید. وقتی دیدید که آنها امکانات ایرانیها را ندارند و حتی از شما لباس قرض گرفتهاند.
کوبا شرایط خاصی داشت. ما فکر میکردیم که هاوانا شهری زیبا و توریستی باشد اما اینطور نبود. سالن تمرینهای آنها بد بود و تهویه هوا نداشتند. در رختکن برای ما پنکه گذاشته بودند. سالن آنها بزرگ بود اما برای 50 سال پیش بود. در کوبا هر چیزی که داشتند به قبل از انقلابی که کرده بودند برمیگشت. تاریخ دقیقش را نمیدانم اما امکاناتشان خیلی قدیمی بود. ساختمانهای قدیمی. ماشین جدیدی وارد نشده است و همه ماشینها مثل ماشینهای «گادفادر» بود! و کاملاً تمیز و نو. آنها حتی لیگ ندارند و یک سال فقط تمرین میکنند تا در مسابقات جهانی و لیگ جهانی و... شرکت کنند. در ذهن آنها این کاملاً جا افتاده است که با هر امکاناتی میتوانند موفق شوند. من وقتی این چیزها را دیدم، یاد گرفتهام که اگر در ایران کنار کباب برگ، گوجه نباشد و یا ماست و نوشابه کم باشد، دیگر اعتراض نکنم. واقعاً آدم باید از این چیزها یاد بگیرد. مربی ما در همانجا یک حرفی زد که واقعاً تأثیرگذار بود. او میگفت همین کوباییها مقامهایی دارند که شماها در خوابتان هم نمیتوانید ببینید و راست هم میگفت!
مادر محمد موسوی
*اول دیدید قدش بلند است بعد فرستادیدش والیبال، یا اینکه از مادرهایی هستید که از ابتدا موافق ورزش کردن بچهها هستند؟
اول اصلاً اینطور نبود که باید حتماً برود والیبال اما پدرش ورزشکار بود، وقتی دید که محمد استعدادش را دارد راه را برای او باز کرد.
*فکر میکردید روزی محمد به نقطهای که الان قرار دارد برسد؟
با تمرینات سختی که انجام میداد، بله. پدرش و یکی از دخترهایم یک طرف و محمد و یکی از دخترهایم یک طرف دیگر. یک تور وسط هال خانه میزدند و نشسته والیبال بازی میکردند. من هم داور بودم. همهاش به نفع محمد میگرفتم. البته اوایل محمد زیاد خوب نبود اما رفتهرفته بهتر شد. پدرش مدام حرص میخورد که چرا به نفع محمد میگیری!
*پس داور عادلی نبودید؟!
میخواستم محمد تشویق شود برای اینکه والیبال را ادامه بدهد. اتفاقاً پدرش برعکس من بود. میگفت وقتی خوب کار میکند نباید به روی او بیاوریم.
*در هر صورت این اتفاق افتاد و محمد یکی از بهترین والیبالیستهای ایران و حتی جهان شده است.
خودش هم خواست. ما فقط زمینه را برایش فراهم کردیم. او مهتابیهای زیادی را در خانه شکاند (با خنده) تا به اینجاها رسید.
43 43
نظر شما