دور جدید گفتگوهای فلسطینی - اسرائیلی در واشنگتن آغاز و آقای جان کری وزیر خارجه ایالات متحده که مبتکر این دورازمذاکرات است ابراز امیدواری کرده طی 9 ماه اینده این گفتگو ها در چارچوبی معین به نتیجه برسد.اعلام به ثمر رسیدن احتمالی مذکرات با تعیین فرصتی 9 ماهه که معلوم نیست صرفا بیان یک آرزوست یا نشانی آشکارازتغییررویکرد آمریکا در قبال فلسطینیان ،ازیک طرف تعجب بسیاری از دیپلماتها و ناظران سیاسی را برانگیخته وآنان را در برابر پرسش مجهول چگونگی آینده منطقه قرار داده واز سویی عده ای دیگر معتقدند نفس اعلام زمان برای نتیجه دادن مذاکرات دلیل روشن غیر جدی بودن آنست.
در گذشته که شرایط مساعد تر بود و ظاهرا اراده ها قویترمانند زمان مذاکرات ژنو یا اسلو و حضور افرادی چون عرفات و کلینتون رویداد مهمی که به صلحی شرافتمندانه از دیدفلسطینیان ختم شود مشاهده نشد چه رسد به زمان فعلی که ابرهای سیاهی منطقه را فر گرا گرفته است. وانگهی تجربه هم ثابت کرده اگرهم چارچوبی طبق نظر آقای کری شکل بگیرد به دلیل عدم تناسب وزن سیاسی دو طرف،عدم وجود یک نقطه حداقلی ومشترک در اولویت های استراتژیکی میان طرفین واز همه مهمتر نبود یک اراده واقعی برای یک گفتگوی واقعی، نمیتوان الزاما به این نتیجه رسید که هر گفتگویی یعنی قدمی مثبت و رو به جلو. چه بسا موضوع مذاکره علیه خود عمل کند و نتیجه ای ندهد.
به همین دلیل انچه امروز مشاهده میشود صرفا مانوری تبلیغاتی است که درآن به جای گلوله و نارنجک مشقی از مهمات واقعی استفاده میشود . اما تنهایک مانوراست. همین
در سالهای اخیرسوالی جدی مطرح شده که پاسخ به آن خود موجد طرح سوالی مهمتر شد.
اسرائیل چرا باید صلح کند و چه نیازی به ان دارد؟
آیا فلسطینیان در موضع برتری نسبت به اسرائیل قرار گرفته اند؟ یا اسرائیل زیر بار تعهدی در برابر کاخ سفید رفته است ؟آیا نگران واکنش ایالات متحده است؟شرایط واقعی نشان میدهد که هیچیک از اینها نیست وتل آویو در تعیین استرتژی اش خیلی خود را درگیر اینگونه مسایل نمیکند. خصوصا آنکه با ساکن فعلی کاخ سفید مشکل جدی دارد. رفتار نخست وزیر را با اقای رئیس جمهور فراموش نکنید.
اسرائیل بطور کلی در4 حالت،مطلقا از ورود به هر گونه مذاکره جدی و تعهد آور خوداری خواهد کرد:
اول در موضع قدرت: در چنین حالتی دلیلی نمیبیند وارد فازمذاکره و توافق شودو الزاماتی که در زمان ضعف نپذیرفته اکنون قبول کند.خصوصا آنکه در موضع قوی هیچ نهاد و سازمان بین المللی امکان اعمال نفوذ بر تل اویو را ندارد.در واقع به خود میگوید چرا باید امتیاز بدهم؟
دوم در موضع ضعف: نیاز به گفتن ندارد ونتیجه اش از پیش تعیین شده است. آنها ازاین موضع وارد مذاکره نمیشوند.هنوز که هنوز است بگین را لعنت میکنند.
سوم بینابینی و وسط: این حالت وضعیت علی السویه نام دارد. در این وضع ،موضوع فلسطین و اسرائیل از دید جهانیان وافکار عمومی اولویت خاصی ندارد و اسرائیل هم ترجیح میدهد موضوع را دنبال نکرده و دردسر برای خودش درست نکند .اتفاقا این وضعیت راآمریکا هم میپسندد.خب در این حالت چرا باید خود را گرفتار کند؟.
چهارم منافع ایالات متحده: امریکا چه بسا بنا به دلایلی مترصد فعال کردن دور جدیدی از مذاکرات باشد(مانند امروز)که از این مذاکرات الزاما به دنبال نتیجه ای نیست اما به فضای آن نیاز دارد و اسرائیل میتواند در ان نقش افرینی کند.این دلایل چیست؟ به زمان ،موضوع وشرایط آن بستگی دارد. این نوع مدل گفتگو بیشتر مدل امریکایی ست تا اسرائیلی.دراینجا هم تکلیف روشن است اسرائیل دلیلی برای بازی جدی ندارد .ضمن انکه میتواند امتیازی هم از واشنگتن بگیرد.
فکر میکنم وتقریبا یقین دارم دور جدید مذاکرات از جنس نوع چهارم است.البته اسرائیلیها دلیل پنجمی هم دارند وآن به شرایط داخلی انها باز میگردد.دولت دست راستی نتانیاهو ماحصل شرایط رادیکالیزه شدن جامعه اسرائیلی ست که صرفا با شعار مخالفت با روند صلح و نیزحمایت و ائتلاف شکننده احزاب رقیب به قدرت رسید وتوانسته تا کنون زمام اموررا در دست نگه دارد.هم خود حزب حاکم لیکود و هم بافت داخلی دولت اساسا در مخالفت با روند گفتگوها به قدرت رسیدند .حال حاظر نیستند این ابزار حفظ قدرت را از دست داده بازی را واگذار کنند. چراکه به محض جدی شدن موضوع گفتگو ها و صلح احزاب دسته راستی و ارتودوکس وارد میدان شده و دولت را ساقط خواهند کرد. اتفاقا شاید نتانیاهو به همبن دلیل لیونی وزیر دادگستری و از حزب کادیما که نظرات خاصی در باره مذاکرات با فلسطینی ها ها دارد را مامور مذاکره باآنها کرده واز این نظر موضوع را اخلاقا متوجه او و همفکرانش کرده است.
پس بطور خاص فضایی برای یک گفتگوی واقعی وجود ندارد. از هر زاویه ای به مسئله نگریسته شود اسرائیل قادر به ورود به فرایند یک مذاکره جدی با فلسطینان نیست.از طرفی جدای از 5 موئلفه یاد شده تل آویو از ادامه این وضعیت بیشتر سود میبرد تا وضعیتی که ایهود باراک از ان به عنوان دام برای ایجاد تعهد در دولت یهود یاد کرده است.ساخت بیش از 140 هزار واحد مسکونی غیر قانونی وتوسعه شهرک ها تا مرز 650 هزار خانه انهم در سرزمین های سال 1967 و به ویژه اطرف بیت المقدس و مناطق مشرف به رام الله و متقابلا تهدید و ترساندن محمود عباس که اگر مذاکره کنند جدی نباشد شهرک ها را توسعه خواهد داد!!!همگی مدیون تداوم شرایط فعلی است. در حالی که 3سال پیش محمود عباس به دلیل همین شهرک سازیها مذاکرات را ترک و اعلام نمود تا خانه سازیها ادامه دارد مذاکرات را شروع نخواهد کرد. این هم از تناقضات عجیب در تحولات منطقه است. درست همان زمان و پس از التیماتم آقای عباس دولت اسراییل دستور ساخت 7 هزار واحد مسکونی را صادرو به معنای واقعی محمود عباس را تحقیر کرد.
از طرفی ادامه وضعیت فعلی به تشتت و عمیق تر شدن اختلافات درون فلسطینی ها و رویارویی انها با یکدیگر و با دولت خود گردان منجر شده است .این به جز فساد مالی گسترده ایست که اطرافیان محمود عباس متهم به آنند. اسرائیل مدعیست قادر به مذاکره با تشکیلاتی که نه سیادت بر کل سرزمینهای در دست خودرا دارد نه قادر به کنترل گروههای فلسطینی است،چگونه میتواند مذاکره موفقی داشته باشد و آنها چگونه میتوانند به تعهداتشان پایبند باشند؟ادامه وضعیت فعلی خیلی به نفع آنهاست.
با همان مدل گفتگوی امریکایی، تصور قریب به یقین دارم مذاکرات فعلی به نتیجه تعیین کننده ای نخواهد رسید .اما این مانع از در پیش گرفتن سیاستی که دور جدید گفتگوها را توجیه کرده نیست. ایالات متحده با اعطای امتیازاتی بسیار محدود که هزینه آنراخود خواهد داد نه اسرائیل موضع تحقیر شده محمود عباس را در برابر گروههای فلسطینی رقیب و تند روتا حدودی تقویت خواهد کرد تاکید میکنم تا حدودی. با این کار مواضع این گروهها که هم اکنون به دلیل جنگ سوریه و نگاه اسد به انها و نیز اوضاع لبنان بسیار تضعیف وبه نوعی دچارآوارگی مضاعف شده اند در وضعیت بغرنج تری قرارخواهد گرفت. تصور میشود این کار به نفع محمود عباس تمام خواهد شد(تحرکات پاره ای گروههای فلسطینی برای برقراری روابط بهتر با دیگران نشان دهنده وجود نگرانی در انهاست) اما مطمئن هستم تقویت موضع آقای عباس تا آن حد که وی را طلبکار اسرائیل کند پیش نخواهد رفت. آینده اسد، وضعیت نگران کننده سوریه ،اوضاع رو به وخامت مصرو نیز لبنان و گروههای مقاومت مستقر در این کشور دستکم کاخ سفید را به این نتیجه رسانده که با ورود به صحنه و اعطای امتیازاتی به هزینه خود و به کام اسرائیل ،شرایط راتحت کنترل خود نگه دارد .گزارش هایی هم وجودارد که نشان میدهد عربستان سعودی دراین طرح همکاری های نزدیکی با واشنگتن داشته است.در واقع مهلت 9 ماهه مورد اشاره آقای کری ناظر بر همین موضوع است که تحولاتی در منطقه رخ خواهدداد که بی سامانی فلسطینیان خطرناکتر از بی تعهدی نسبت به انهاست و ممکن است آنها قاعده بازی را تغییر دهند. مذاکراتی از این دست و تقویت محمود عباس میتواند ابزاری کنترلی باشد. دستکم کاخ سفید اینگونه فکر میکند.غیر از این من احتمال دیگری به ذهنم نمیرسد.
نظر شما