۰ نفر
۲۱ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۵
بیست زن چادری دوره قاجار در شهر وین!

نشانه های 18 شامل دو مطلب است: یکی شرحی در باره خلاصه الاشعار قسم قم و ساوه و دیگر نکته ای از سفرنامه مکه مرحوم حاج حسین آقا ملک

سی سال شد که ساکن ویرانه قمم
51 ـ بالاخره بخش دیگری از خلاصة الاشعار میرتقی الدین کاشانی متوفای 1016 از تذکره نویسان ممتاز کاشانی و ایرانی که مربوط به قم و ساوه بود منتشر شد. بخت با ما هم یار بود تا بتوانیم در انتشار این اثر مشارکت داشته باشیم. مقصودم کتابخانه تخصصی تاریخ است که با حمایت و پشتیبانی جناب آقای شهرستانی این همراهی را داشت. اما نسبت به انتشار پراکنده این اثر باید عرض کنم این پدیده خوبی نیست که ایران که مهد زبان فارسی است، سالهاست مشغول چاپ یک تذکره چند جلدی است، آن هم کتابی که تاریخ و فرهنگ این کشور است. اجزاء این کتاب که اصل نامیده می شود، شامل دوازده اصل است که بر حسب شهرها تقسیم شده است: کاشان، اصفهان، قم، ساوه، قزوین، گیلان و مازندران، تبریز و آذربایجان، یزد و کرمان و هندوستان! شیراز، همدان و فراهان، ری و استرآباد، خراسان.
این جزء این امتیاز را دارد که به کوشش یک دانشمند قمی الاصل زبانشناس چاپ می شود، کسی که هم تاریخ می داند و هم لغت. آقای علی اشرف صادقی یکی از افتخارات قم معاصر است، کسی که در سالهای اخیر مشغول کار سترگی در زمینه لغتنامه فارسی بود که بالاخره مجلد اولش درآمد. میرتقی الدین کاشانی علاوه بر پیروی از روش دیگر تذکره نویسان، از جهاتی افکار و روشهای خاص خود را دارد. انتخاب بهترین اشعار یکی از ممتازترین کارهای اوست، کاری کارستان که گنجینه زیادی را برای ما حفظ کرده است. این کتاب، مانند مجلدات دیگرش، انبانی از اطلاعات در باره شاعران دیار قم و ساوه و تاریخ و فرهنگ این ناحیه است. مقدمه استاد تنها شامل معرفی نسخ خلاصه الاشعار است که تقریبا آنچه در این باره بوده، گرد آورده‌اند. اما متاسفانه در باره محتوای این اصل مطلبی در مقدمه نیامده جز آن که از جایی ازکتاب بر می آید که این اصل در سال 1000 تألیف شده است. [البته جای دیگری هم می گوید که سال 982 مشغول نگارش این اثر بوده (ص 76) که نشان می دهد مدام اضافه می کرده است. زمانی که در سال 1384 بخش کاشان و اصفهان چاپ شده، بنده مقاله مفصلی در باره این کتاب نوشتم و آنچه را که می توانست گوشه هایی از فرهنگ و تمدن عصر صفوی را بنمایاند بیان کردم. به نظر می رسد برای این اصل نیز می توان این کار را کرد. اولین آنها میرزا عزیزالله حضوری است که در باره اش گوید: «سه نوبت حج گزارده» همین نکته برای بنده که به مسائل حج علاقه مند هستم، جالب است. عمده اشعار وی در باره طهماسب است و حاوی نکات بسیار قابل توجه. این میرحضوری برادری هم با نام میراشکی دارد که کاشانی تا توانسته از خلقیات او بد گفته است. یک شاعر قمی هم سلطان محمد رئیس است که کاشانی گوید: پسر رئیس شهاب الدین قمی بوده و کار معماری می کرده. مولانا شکیبی هم شاعری قمی بوده که از ممر عطاری روزگار می گذرانده است. به هر حال مطالب دیگری هم هست که باید آن را خواند. در باره میروالهی هم شرح حالی و اشعاری آورده اما این حکایت بدیع است که عاشق شده و معشوق به تحریک دیگران، «آن بیچاره» را به جهت «ملاقات به حوالی خانه او در کنار مسجدی»‌ کشاند و «با بعضی از آن معاندان به آن مسجد درآمد و سید را گرفته یک گوش از سر و بینی از روی او برداشت» و «بعد از جفا و الم بسیار آن عاشق مجروح از دست آن جماعت بد عاقبت جسته، با گوش و بینی جدا شده به منزل خود شتافت». این هم سرنوشت عاشقی. (ص 128).
شعری هم که عنوان این بحث شد، از مولانا هجری است که گوید:
سی سال شد که ساکن ویرانه قمم
مانند گنج گشته در این خاکدان گمم
بعدش هم از فقر و فاقه می نالد و البته چشم امید به درگاه اهل بیت دارد. (ص 88). بنده یعنی خودم، نه میر تقی بلکه خودم، حالا که سرحساب می شوم از تابستان 1357 تا حالا بیش از 34 سال است که در قم همین جایی که ایشون ازش به ویرانه یاد کرده ساکن هستم. و نکته اخیر این که کی می شود که گروهی از متخصصان ادب فارسی و مورخان ایرانی یک دوره تاریخ اجتماعی بر اساس همین متون برجای مانده که گنجی بسیار گرانبها در این زمینه است بنگارند؟.

رسول جعفریان

بیست زن چادری دوره قاجار در وین
51 ـ برخی از متن های با ارزش به رغم آن که چاپ می شود، اما به گونه ای عرضه می شود که با چاپ نشدنش فرقی ندارد، و در واقع همچنان دور از دسترس می‌ماند. دفتر اسناد متعلق به آستانه قدس رضوی که سه مجلد (شامل چهار دفتر آن) منتشر شده، زندگینامه خود نوشت مرحوم حاج حسین آقا ملک را منتشر کرده است. مردی که امروز یکی از بهترین کتابخانه های تهران متعلق به اوست و به نامش جاودانه مانده است  و در حال حاضر با مدیریت آقای حسینی و همراهی خانواده مرحوم ملک، یکی از دایرترین کتابخانه هاست. امید که سالها برقرار بماند. اما بخشی از این زندگینامه خود نوشت آن مرحوم که در سن نودسالگی نوشته، و در دفتر دوم و سوم (یک مجلد) و دفتر چهارم (به کوشش خانم زهرا طلایی و آقای کفشدار طوسی) منتشر شده، مربوط به سفرنامه حج مرحوم ملک است. ایشان در سال 1319 ق / 1281 ش / 1902 م به حج رفته و سفرش هم از عراق به شام و مدینه و مکه و بازگشت از جده به بیروت و استانبول بوده است. در این سفر وبا آمده و شمار زیادی حتی از همراهان وی مرده‌اند. وقتی به استانبول رسید به خاطر وبا نتوانسته اند به ایران برگردند و عجالتا سفری به وین رفته اند. همراهان همه از اشراف و ثروتمندان بوده اند و تعدادی زن هم همراه شان بوده است. این سفر یک هفته ای به وین، به همراه این زنان چادری جالب توجه بوده است.  بهتر است از زبان خودش نقل کنم:
چون شایع بود که در روسیه وبا شیوع یافته، نتوانستیم از راه دریای سیاه به ایران مراجعت کنیم.
لذا، پس از چند روز اقامت، از طریق بلغارستان و صربستان و مجارستان به اتریش رفته، وارد وین شدیم و در مجارستان از پل بسیار بزرگی، که دیدنی و زیبا بود، عبور کردیم. در آن وقت، امپراتور اتریش فرانسوا ژزف بود و حیات داشت. شهر وین، از حیث آب‌وهوا و زیبایی و مهربانی سکنه، بر اغلب شهرهای اروپا ترجیح دارد. البته پارک‌های مهم در وین واقع شده؛ یکی از آنها، به نام شامبرون، در داخل کاخ و باغ آن درخت های نارون بسیاری دیده می شود که درخت ها را آرایش های بسیار زیبایی داده بودند که سر این درخت ها و بدنة آنها، که به سمت خیابان های باغ است، به‌طوری آرایش شده که مانند سقف بام ها همه یکنواخت و بدنة آنها نیز مثل دیواری صاف آرایش شده که یک برگ پس‌وپیش نبود و از میان این درخت ها، که از هر دو طرف سر به هم داده اند، دالان ها و ظرافت کاری هایی کرده بودند که موجب اعجاب بود. آب وین بسیار گوارا و مطبوع است و از بیست و پنج فرسنگ راه، این آب را با کشیدن لوله به وین آورده اند و در رستوران‌ها و کافه ها و مهمانخانه ها با هر قهوه و چای و هر غذا حتماً یک لیوان آب هم پهلوی آن می گذارند. شیر و قهوة وین معروف دنیاست.
قریب ده بیست زن ایرانی همراه ما بود و مرحوم موقرالدوله برادر مرحوم منشورالملک و مرحوم حاج مشیر لشکر با خانواده شان نیز همراه بودند و تمام زن ها چادر سیاه و روبند و نقاب داشتند. روز ورود به اتریش، به‌خاطر زن ها و صورت هایی که داشتند، جمعیت زیادی برای تماشای آنها ازدحام کردند، به‌طوری که با مساعدت پلیس و زحمت بسیار توانستیم به مهمانخانه برویم.
در هر حال، هر نوع بود با معاضدت پلیس، با خانم های چادری، به یکی از هتل ها رفتیم.
در این سفر، مرحوم حاج موقرالدوله برادر منشورالملک با خانواده اش همراه بود. در اسلامبول که بودیم،‌ مرحوم حاج موقرالدوله گفته بود: من زبان ترکی نمی دانم و همراه اینها که می‌روم چیزی بخرم،‌ اینها با صاحب دکان قرار می گذارند و از قیمت معمول،‌ اضافه دریافت می‌دارند و اضافه را بین خود و صاحب دکان تقسیم می‌کنند. به این جهت،‌ دیگر ما،‌ یعنی من و برادرم، با او تماس نمی‌گرفتیم و چون او زبان نمی‌دانست، ناگزیر مثل سایه از ما تبعیت می‌کرد و همه‌جا دنبال ما بود.
پس از یک هفته اقامت در وین که خواستیم عازم تهران شویم، صورت‌حساب مهمانخانه را آوردند. ما سهم خودمان را پرداختیم و مرحوم موقرالدوله، چون قدری ممسک بود، ‌از خوردن غذا و غذاهای گران‌قیمت، حتی‌المقدور، اجتناب می‌ورزید و فقط چای و نان و مربا و کره، خودش و کسانش، صرف می‌کردند. صورتی که برای او، از طرف مهمانخانه،‌ آورده بودند هر چای تقریباً‌ پنج قران آن روز، قیمت نوشته بودند و خود مبلغ بهای چای جمعاً مبلغ گزافی می‌شد. ما از دور ایستاده و تماشا می‌کردیم؛ مرحوم حاج موقرالدوله عصبانی شده و غرولند می‌کرد و در ضمن می‌گفت: خوب است آدم بیاید در وین و روضه‌خوانی بکند و چای به مردم بدهد، یعنی چون به هر فنجان چای پنج قران بها می‌گیرند و در مجالس روضه به مستمعین چای می‌دهند، اگر در وین روضه‌خوانی کند ورشکست می‌شود.

جعفریان

کد خبر 307938

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار