آذرجزایری: انتقادهای حمیدرضا کاتوزیان به عنوان رییس کمیسیون انرژی مجلس هشتم همواره سدی جلوی راه نفتیهای دولت احمدینژاد بود. بیشترین چالش میان کاتوزیان و دولت احمدینژاد در زمان وزارت میرکاظمی بر نفت پا گرفت. چه از آن هنگام که در زمان رأی اعتماد این وزیر، کاتوزیان به عنوان مخالف صحبت کرد چه زمانی که مسئولان نفتی از اجرای فازهای پارس جنوبی ظرف 35 ماه گفتند.
رئیس اسبق کمیسیون انرژی مجلس در یک گفتوگو دو ساعته در یکی از بعدازظهرهای تابستانی به روزهایی اشاره میکند که قرار بود لیست آدمهای فاسد منتشر شود اما هنوز در جیب مسئولان دولت نهم و دهم باقی مانده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای دکتر شما در مدتی که ریاست کمیسیون انرژی مجلس را بر عهده داشتید همواره یکی از منتقدان اصلی عملکرد مسئولان نفتی دولت نهم و دهم بودید. آیا این انتقادها بیشتر بر پایه نگاه سیاسی جنابعالی بوده و یا بیشتر از نگاه کارشناسی در انتقادها بهره میبردید؟
طبیعتاً اظهارات من بر اساس نگاه کارشناسی بود و بخشی از انتقادات بنده به ادعاهای مبالغهآمیز دولت گذشته برمیگشت. متأسفانه دولت نهم و دهم در مورد مسائل نفت از همان ابتدا ادعاهایی را مطرح میکرد که به هیچوجه صحت نداشت. واقعیتهایی که امروز در صنعت نفت مشاهده میشود نیز کاملاً گواه همین نکته است. مثلاً دولت احمدینژاد در مورد فازهای باقیمانده پارس جنوبی وعدههایی داد که امروز میبینیم تمام آنها در حد وعده بوده است. در واقع دولت نهم و دهم در بخش نفت و گاز کشور از وعدههایی سخن گفت که هیچکدام از آنها محقق نشد.
فکر میکنید دلیل اصلی این عدم تحقق وعدهها ناشی از چه چیزی بوده است؟
اگر خاطرتان باشد دولت نهم، وعده افزایش ظرفیت تولید را داده بود اما این ادعا نه تنها عملیاتی نشد بلکه دقیقاً عکس این وعده محقق شد. متأسفانه اکنون شاهد کاهش تولید نفت در حد بسیار وسیعی هستیم که حاصل عملکرد دولت احمدینژاد است. همین طور موضوع ادعای راهاندازی 35 ماهه همه فازهای پارس جنوبی که آن هم محقق نشد چون از ابتدا بر اساس یک دستور توهم آلود شکل گرفته بود و هیچ منطقی آن را تأیید نمیکرد. الآن هم که آقایان رفتند و هیچکس پاسخگوی مردم نیست!
دلیل اصلی این عدم توفیقها نگاه غیرحرفهای و غیرتخصصی به مقوله نفت و گاز بود. مثلاً در مورد راهاندازی فازهای پارس جنوبی در 35 ماه به شرکتهایی قرارداد داده بودند که قبلاً در 90 ماه هم با صرف هزینههای چند برابر نتوانسته بودند فاز مربوطه را به اتمام برسانند، حال چطور ممکن بود طی 35 ماه بتوانند پروژه را به انتها برسانند؟! در شرکت نفت و در کمیسیون انرژی خیلی روی این موضوع وقت گذاشتیم، گزارشات زیادی را مطالعه کردیم و نهایتاً فهمیدیم که بر اساس فرموده و دستوری که از کارگروه نفت صادرشده آقایان ملزم به اتمام 35 ماهه فازهای پارس جنوبی هستند. گویی با دستور و ابلاغ میشود پروژه را به اتمام رساند.
مسئولان نفتی دولت دهم دلایل کاهش تولید نفت را هیچگاه به شکل وسیع تأیید نکردند اما درعینحال معتقد بودند تحریم در ایجاد موانع پیشروی تولیدِ مناسب بیتأثیر نبوده است. به نظر شما میتوان این حجم وسیع کاهش تولید را به مشکلات ناشی از تحریمهای اقتصادی و نفتی نسبت داد؟
قطعاً تحریمها بیتأثیر نبوده است، اما از دست دادن مشتریان سنتی نفت کشور فقط حاصل تهدیدهای قدرتهای بزرگ نبود و بخش عمده این کاهش تولید به سوء مدیریت برمیگردد. به نظر بنده عدم درایت و عدم بهکارگیری خرد جمعی بلای جان صنعت نفت کشور شد. به هر حال نباید فراموش کنیم که اقتصاد کشور ما به نفت وابسته است و کوچکترین صدمهای به این صنعت میتواند بودجه کشور را با خطراتی جدی مواجه کند. به هر حال در اقتصاد کشور ما، بخش نفت و گاز تأمینکننده منابع مالی است که با کمال تأسف موضوع وابستگی بودجه به نفت این روزها به یک تراژدی اساسی برای کشورمان تبدیل شده است. اگرچه همه دولتمردان این مشکل را میدانستند اما متأسفانه هیچ یک از آنها در جهت کاهش وابستگی به نفت قدم بر نداشتند و همین امر باعث عقب رفتن و آسیبپذیری اقتصاد کشور شده است. زمانی که بنده ریاست کمیسیون انرژی مجلس را بر عهده داشتم بحث بودجه غیرنفتی را چندین مرتبه مطرح کردم اما متأسفانه در سطح مقامهای ارشد کشور این موضوع مورد استقبال قرار نگرفت. تنها دورهای که بودجه کشور غیر نفتی بسته شد چند سالی در دوره رضاخان بود که متأسفانه در آن زمان هم با فشار دولتهای خارجی و عواملی که در داخل حکومت داشتند، این کار متوقف شد.
فکر نمیکنید بیگانگان در وابستگی بودجه کشورهای نفتخیز به نفت دست داشته باشند؟
دقیقاً؛ وابستگی بودجه کشورهای نفتخیز به نفت همواره مورد توجه خارجیها بوده است. آنهایی که چشم طمع به نفت ما داشتهاند همواره سعی داشتند ما را به سمتی هدایت کنند که استخوانبندی اقتصاد ایران به نفت وابسته باشد و همچنان وابسته بماند تا مثلاً با تحریم خرید نفت، گلوگاه اقتصادی را تحت کنترل داشته و بتوانند ما را به کرنش وادار کنند. علاوه بر وابستگی اقتصاد به نفت، مسئله دیگری همواره اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار داده و البته قدمهایی برای رفع آن برداشتهشده است که بزرگترین آن به ملی شدن و استقلال صنعت نفت در زمان مرحوم دکتر مصدق برمیگردد. قدم بعدی هم مستقل شدن بودجه از نفت بود که متأسفانه این کار صورت نگرفت.
بسیاری از کارشناسان معتقدند هنوز نفت ملی نشده است. نظر شما در این مورد چیست؟
باید توضیح دهند که منظورشان از ملی نشدن چیست؛ هنوز هم شعارهای واهی، کم و بیش توسط بعضی اشخاص ناوارد به مقوله نفت، داده میشود که بعضی از این حرفها با مقاصد سیاسی است. به نظر بنده یک حق کشی نسبت به کار بزرگی که دکتر مصدق انجام داد صورت میگیرد که البته این اواخر با کمال تعجب، بسیار هم شدت گرفته است. این حق کشیها در حالی صورت میگیرد که متأسفانه فضای لازم برای دفاع از این اقدام شجاعانه مصدق وجود ندارد. البته همان طور که گفتم این حرفها مدتی است که باب شده و فکر میکنم ریشه در یک سری مسائل سیاسی و رقابتهای مربوط به زمان دکتر مصدق دارد.
اما آقای دکتر من با برخی از این اظهارنظرها موافق هستم آن هم از این جهت که به هر حال اگرچه مصدق از لحاظ قانونی، کار بزرگی انجام داد اما در عمل ملی شدن صنعت نفت آن طور که باید و شاید درست اجرایی نشد. به نحوی که اکنون هم معتقدم نفت ایران هنوز هم ملی نشده است.
عرض کردم که اول باید بفهمیم منظور از ملی شدن چه بود. آن زمان اساساً ملت ایران صاحب اختیار منابع خودش نبود؛ یعنی انگلیسیها صاحب انحصار تلقی میشدند و منابع را میبردند و چیزی در حد یک حق امتیاز به ما میدادند. مقدرات ما در خصوص این منابع توسط خودمان تعیین نمیشد و حق تعیین سرنوشت منابع با ما نبود، بلکه امپراتوری بریتانیا تصمیمگیرنده اصلی بود. آیا امروز هم این گونه است؟ در بحث ملی شدن صنعت نفت، دکتر مصدق از جنبه نظری و بحث قانونی، کار را به نتیجه رساند و بخشی از حقوق ملت ایران در خصوص بهرهمندی مالی از منابع نفت را اعاده نمود. اما متأسفانه دو عامل سبب شد در بخش اجرایی کردن این هدف نتوانیم به طور کامل موفق عمل کنیم. از یک طرف فشار خارجیها و از طرف دیگر وجود افراد ضعیفالنفس، بیاطلاع و جاهل در داخل کشور که سبب شدند این کار به درستی پیش نرود.
به نکته تاریخی جالبی اشاره کردید. همواره ما شاهد هستیم در تمام دورهها وقتی رونقی صورت میگیرد افراد بیاطلاع به دلیل نگاههای شخصی و خصومتهای فردی سعی میکنند کار را به سمتی ببرند که تاوان آن را یک ملت پس دهند. متأسفانه احساس میشود که نگاه سیاسی جایگزین نگاه ملی در برخی از مدیران شده است. در دولت نهم و دهم این نگاه بسیار ترویج شد و در حال حاضر نیز شاهد عواقب این نوع نگاه هستیم.
بله دقیقاً؛ متأسفانه آنچه در دولت نهم و دهم اتفاق افتاد آغاز یک حرکت وسیع در راستای اخراج و بازنشسته کردن نیروهای متخصص نفتی که نقش اساسی در پیشبرد اهداف نفت داشتند، بود. در دولت گذشته نسبت به بهرهگیری از متخصصان در جایگاههای حساس نفتی کاملاً بیتوجهی صورت گرفت و با بهکارگیری روشهای غیرمتعارف مانند ایجاد کمیته انتصابات و به بیراهه کشاندن سیستم مکانیزه نیروی انسانی در نفت، عملاً با عزل و نصبها سلیقهای برخورد شد. به طوری که بسیاری از نیروهای قدیمی و باتجربه را به شکلهای مختلف حذف نموده و در عوض افراد ناوارد و بیاطلاع و غیرمتخصص را وارد سیستم کردند. حتی وزیری که مخالف این روشها بود مثل آقای مهندس هامانه را هم تحمل نکرده و حذف میکردند. در دولت گذشته ادعا میشد که این کارها با هدف ایجاد یک دوره طلایی در نفت صورت میگیرد تا اوضاع به نفع ملت ایران تغییر داده شود. شعارهایی هم در این راستا طرح شد که البته بعدها اکثر آنها تکذیب شد. در واقع شروع کار دولت احمدینژاد مصادف بود با حمله به وزارت نفت و هتاکی و تهمت زدن به مدیران این وزارتخانه. تهمتهایی چون وجود مافیایی نفتی که حقوق ملت ایران را به جیب خود میریزند، باعث دلسرد شدن متخصصان نفتی و همین طور ایجاد تفکر منفی در جامعه نسبت به مدیران نفتی شد. یا حتی همان شعارِ بردن نفت سر سفرهٔ مردم که بعدها تکذیب شد! البته حرف جدیدی هم نبود چرا که سالیان سال است نفت سر سفره مردم است و گرنه این همه دانشآموزی که به صورت مجانی تحصیل میکنند حقوق معلمهایشان از کجا پرداخت میشود؟ یا حتی چگونه بودجه مورد نیاز تحصیلات دانشجویان دانشگاههای دولتی تأمین میشود؟ همه این هزینهها از درآمد فروش نفت است بنابراین از همان ابتدا نفت سر سفره مردم بود اما استفاده از همین واژههای تبلیغاتی باعث ایجاد انتظارات بالا در مردم و یک نگاه منفی نسبت به نفتیها در سطح جامعه شد. البته تفاوت نحوه خرج شدن پول نفت در ایران با کشورهایی چون نروژ این است که در ایران پول نفت صرف خوراک و واردات میشود اما در کشورهای موفق صرف توسعه زیرساختها میشود. این توضیحات را دادم تا بگویم که تمام این موارد به سوء مدیریتی برمیگردد که با طرح شعارهای عوامانه و ادارهٔ غیرحرفهای حساسترین بخش اقتصادی کشور، مردم را با چالش مواجه کرد.
آقای دکتر اگر بخواهید بهترین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران از جهت تفکر مدیریتی را نام ببرید چه کسی را بهترین وزیر نفتی ایران میدانید؟
اگر بخواهم دورههای مختلف را طبقهبندی کنم به نظر بنده بهترین وزیر نفت ما آقای زنگنه بوده است. دوران مدیریت بیژن نامدار زنگنه دوره خوبی بود، البته این به این معنی نیست که کارکرد ایشان هیچ ایرادی نداشته است کما اینکه خود آقای زنگنه هم در خصوص دوران 8 ساله مدیریتش میگوید من کامل نبودم و قطعاً مدیریت من هم نقصهایی داشته است. اما در کل به نظر میرسد کمترین اشتباهات در دوران مدیریت ایشان در نفت صورت گرفته است. نفت در زمان وزارت آقای زنگنه در دولت خاتمی به رکورد ظرفیت تولید 4 میلیون و 200 هزار بشکه رسید که اوایل دولت نهم سعی شد این راه را ادامه بدهند اما متأسفانه همه چیز دست به دست هم داد تا افت تولید آغاز شود. صنعت نفت یک صنعت تخصصی است و باید از افراد متخصص برای مدیریت آن بهره برده شود. واقعاً نمیتوان از یک نجار توقع داشت قصابی کند و از یک قصاب توقع داشته باشیم نجاری کند اگر چنین کاری صورت بگیرد دیگر نه گوشتی دست مردم میرسد نه میز و کمدی. مثل این است که بنده که دکترای مکانیک دارم را بگذارند در پست مدیریتی یک بیمارستان، قطعاً معلوم است که نمیتوانم مدیریت کنم. مدیریت و وزارت یک نقش عالی مرتبهای در حوزه رهبری و هدایت یک سازمان بزرگ و تخصصی است که نیاز به رفتار حرفهای و تخصص بالا دارد.
اما در دولت دهم زمانی که فردی غیر نفتی برای مدیریت نفت معرفی شد آن زمان اینگونه استدلال میشد که یک فرد نیاز نیست تخصص نفتی داشته باشد تا نفت را مدیریت کند بلکه باید مدیر باشد؟
اینکه برخی میگویند نیاز به تخصص نیست بلکه باید مدیر بود را بنده قبول ندارم. زمان معرفی آقای میر کاظمی برای مدیریت نفت به مجلس و در آن روزهای گرفتن رأی اعتمادِ ایشان علیرغم اینکه به بنده گفته شد به دلیل جایگاهی که به عنوان ریاست کمیسیون دارم در مخالفت با ایشان صحبت نکنم اما وظیفه خودم دانستم که با این تصمیم مخالفت کنم. چرا که دکترای آقای میرکاظمی ربطی به نفت نداشت. تجربیات اجرایی ایشان هم مدیریت سازمان اتکا بود و پس از آن هم به وزارت بازرگانی رفتند؛ بنابراین تجربیات مرتبط با نفت هم نداشتند و بنده بر همین اساس با ایشان مخالفت کردم و معتقد بودم برای مدیریت وزارت نفت یا هر وزارتخانۀ دیگری تنها مدیر بودن کافی نیست. البته دیدیم که همین عدم آشنایی ایشان با نفت باعث ضربه به این صنعت شد. اگر استدلال اینها درست باشد یعنی میشود یک مهندس برق را وزیر بهداشت کرد و یک متخصص گوارش را وزیر صنایع!
آقای دکتر اگر بخواهیم به این موضوع اینطور که شما میگویید نگاه کنیم پس باید به جنابعالی هم گلایه کنیم که چرا بدون تخصص نفتی و با رشته غیر نفتی ریاست کمیسیون انرژی مجلس را بر عهده گرفتید؟
اولاً که تجربه من در حوزه فعالیتهای نفتی و شناختم از این مقوله به سالها قبل از ورودم به مجلس برمیگردد. ثانیاً مجلس با وزارت نفت خیلی متفاوت است. در مجلس کار ما قانونگذاری بود ما نفت را اداره نمیکردیم. به خاطر دارم چند سال پیش زمانی که رئیس کمیسیون انرژی بودم دریکی از سفرها، آقای نقرهکار شیرازی دوستانه از بنده پرسید اگر به شما پیشنهاد میدادند وزیر نفت شوید میپذیرفتید؟ بنده همان جا صراحتاً تاکید کردم که به هیچوجه چنین کاری را نمیکردم. یعنی حتی در یک صحبت دوستانه و خصوصی هم به خودم اجازه نمیدادم که تصور چنین کاری را داشته باشم. همان طور که گفتم کار ما در مجلس، قانونگذاری بود و قرار نبود جایی را اداره کنیم. ضمن آنکه ما در کمیسیون انرژی علیرغم اطلاعات و تجربیات همکاران در حوزههای مرتبط با نفت و گاز برای هر موردی از کارشناسان حوزه ذیربط و اطلاعات آنها بهره میبردیم.
در گمانهزنیهای مدیریتی نفت از شما نام برده میشود. تصمیمی برای حضور در نفت دارید؟
بنده خودم را کوچکترین عضو خانواده نفت، گاز و صنعت میدانم و قاطعانه معتقدم افراد بهتر و قویتر از بنده در این حوزهها به وفور یافت میشود که آقای زنگنه هم اشراف کافی و شناخت خوبی از این اشخاص دارند. بنابراین اساساً آقای زنگنه به بنده و امثال بنده نیازی ندارد. اتفاقاً پیشنهادهایی هم از سوی بعضی از دوستان که لطف زیادی به بنده دارند مطرح شد اما پاسخ من ارجاع این دوستان به افراد قویتری بود که میشناختم. من واقعاً علاقه و اشتیاقی به کار دولتی یا ورود مجدد به کار نمایندگی ندارم. در حال حاضر هم به تدریس و تحقیق در زمینههای علمی و تخصصی خودم در دانشگاه مشغولم و تصمیم دیگری ندارم.
چرا؟ شاید دلیل این قاطعیت شما بر عدم پذیرش کار دولتی و یا عدم ورود به مجلس به مشکلات عدم تأیید صلاحیت جنابعالی به دوره انتخابات مجلس نهم بر میگردد؟
عدم صلاحیت که نهایتاً حل شد و من خودم از کاندیداتوری مجلس انصراف دادم. اما برای نیامدن به فعالیتهای دولتی دلایل خودم را دارم.
آقای زنگنه به شما برای مدیریت در نفت پیشنهادی داده است؟
تماس مستقیمی با ایشان نداشتم ولی همان طور که عرض کردم بعضی از دوستان مشترک کارهایی را پیشنهاد کردهاند که آنها را به افراد قویتر و مناسبتر ارجاع دادهام. همان طور که عرض کردم اشتیاقی برای ورود به دستگاههای دولتی ندارم.
شما در زمان رأی اعتماد گرفتن آقای زنگنه، در مجلس حاضر شدید و سعی کردید در دفاع از ایشان نمایندگان را همراه کنید. اما صادقانه اینگونه جا افتاده که مدیرانی که در زمان رأی اعتماد وزرا کمک میکنند علاقه به مدیریت دولتی دارند و پس از رأی اعتماد وزیر، اغلب بر پستهای مدیریتی تکیه میزنند. پس شما با توجه به اینکه میفرمایید علاقهای برای حضور در کارهای دولتی ندارید با چه هدفی از زنگنه دفاع کردید؟
من شخصاً برای آقای زنگنه احترام زیادی قائلم. ایشان را فرد بسیار مثبتی میدانم و معتقدم وی متخصص و مسلط به مباحث نفت و گاز است. درست است که کسانی مشابه آقای زنگنه که از تخصص لازم برخوردار باشند در کشور وجود دارند که میتوانستند وزیر نفت باشند اما بررسی همه آنها نشان میدهد که با فاصله زیادی نسبت به تجربه و کارآمدی با آقای زنگنه قرار گرفتهاند. بنابراین ایشان از نظر بنده بهترین انتخاب بود و در حد توانم برای کمک به ایشان تلاش کردم چون آن را وظیفه خودم میدانستم. معاملهای هم در کار ما نبود. دوستانی که با روحیات بنده آشنا هستند میدانند که اهل این قبیل تحرکات نیستم. بنده اساساً دیداری هم با ایشان بعد از رأی اعتماد نداشتم و فقط در یک تماس تلفنی به وی تبریک گفتم و آرزوی موفقیت کردم. من تصور نمیکنم برای دفاع از یک وزیری که لایق و باکفایت است باید توقع و انتظاری داشته باشیم. کاری که بنده کردم خالصانه به خاطر کشور و مردم بود. مطمئناً آقای زنگنه امروز افراد بسیار مناسبتری را میشناسد و بهکار میگیرد که با تجربه و متخصص هستند و در شرایط تحریم میتوانند نفت را نجات دهند. این یک واقعیت است که ایشان بعد از هشت سال نفت را با دو سوم تولید زمانی که خودش وزیر بود، تحویل گرفته و باید برای حل این مشکل به او کمک شود.
آقای کاتوزیان به خاطر دارید زمانی که دولت نهم بر مسند کار تکیه زد به نوعی از نفت سخن گفتند که گویی زنگنه و تیم مدیریتی وی آدمهایی از جنس مافیا بودهاند و نفت در فساد غرق شده است. در حال حاضر هم زنگنه تلاش دارد تا مدیران قدیمی را به نفت بازگرداند. فکر نمیکنید برگرداندن آدمهای قدیمی در نفت باز هم این شائبه را ایجاد کند که مافیا به نفت بازگشتهاند؟
این حرفها و اتهاماتی که دولت گذشته در مورد نفت و مدیرانش عنوان کرد همه کذب محض بود که متأسفانه در ذهن جامعه تزریق شد و هیچ دلیلی هم برای آن ارائه نکردند. بارها گفتند لیست آدمهای فاسد در جیب ماست اما آن را هیچوقت ارائه نکردند! واقعاً اگر لیست فاسدان نفتی وجود داشت چرا هیچوقت در اختیار نهادهای نظارتی قرار نگرفت؟ متأسفانه همین اظهارات خلاف واقع، سطحی و عوامانه، اخلاق سیاسی را در کشور تنزل داد. این حرفها مثل همان اتفاقی است که در دهه 50 میلادی توسط سناتور ژوزف مکارتی (Joseph McCarthy) در آمریکا رخ داد. او هم ادعا کرد لیست جاسوسهای شوروی در جیب من است و 6 سال بحران سیاسی را در آنجا دامن زد. این نوع رفتارها در فرهنگ سیاسی به مکارتیسم شهرت پیدا کرد؛ یعنی طرح ادعاها و تهمتهای غیرمستند و بیدلیل و غیرمنصفانه. در چند سال گذشته در کشور ما هم عدهای همین جنبش مکارتیسم آمریکایی را باز تولید نمودند!
مگر مملکت قوه قضاییه ندارد یا نهاد ریاست جمهوری و بازرسی نداشت تا اگر کسی تخلفی کرد با او برخورد شود؟ اما اتفاقی نیفتاد، با کسی برخوردی نکردند و لیستی ارائه نشد! بنابراین کاملاً واضح است که یک سری اتهامات پوچ به نفتیها زدند. اگر این کارها غیرعمد صورت گرفته باشد باید بگوییم مشکل روحی و فکری و توهمات برخی اشخاص به اخلاق سیاسی کشور ضربه جدی وارد کرده است. به دلیل همین مکارتیسمکاریها، در حال حاضر اگر کسی سمتی قبول کند امنیت شخصی و خانوادگی او به مخاطره خواهد افتاد و این واقعاً روال درستی نیست که در پیشگرفته شده است. مثلاً در دفتر آقای مطهری شنود گذاشته میشود! مگر ایشان مخالف نظام است؟ ایشان که تمام قد، پای نظام جمهوری اسلامی و ولایتفقیه ایستاده اما میبینیم بعضی رفتارهایی میشود که جای تأمل دارد. بعضی دارند کسانی که تمام قد، پای این نظام ایستادهاند را رصد میکنند! بهتر نیست این وقت و توان را بیشتر صرف رصد کردن مخالفان انقلاب و منحرفان و تروریستها کنند؟
آقای زنگنه این روزها از برگرداندن ظرفیت تولید به دوران هشت ساله مدیریت خودش طی 7 ماه سخن میگوید. عدهای از کارشناسان این وعده را شعاری میدانند. به نظر شما چنین چیزی با توجه به کمبود منابع مالی نفت، قابل تحقق است و اساساً این کار در اولویت سرمایهگذاری نفت قرار دارد؟
این حرف کاملاً منطقی است. آقای زنگنه بحث تولید نکرده بلکه بحث ظرفیت تولید را مطرح کرده است. برای ساماندهی چاههای نفت و افزایش ظرفیت تولید، سرمایه کمتری نسبت به تولید نیاز است. اما به هر حال اگر مشتریان سنتی نفت ما برگردند باید نفتی برای فروش به آنها وجود داشته باشد و اگر شرایط به حالت گذشته برگردد و بخواهیم نفت بفروشیم باید یک سال زمان بگذاریم تا امکانات فنی، قابلیتها و چاهها را به شرایط گذشته برگردانیم. بنابراین زنگنه حرف درستی زده است که امروز باید شرایط فنی و توانمندی و قابلیت استخراج و تولید را فراهم آوریم تا زمانی که مشتریهای نفت ایران بیشتر شد بتوانیم ظرف یکی دو ماه، تولید را به حد نصاب برسانیم و مشتریان خودمان را از دست ندهیم.
اجماع بینظیری برای رأی آوری زنگنه برای وزارت میان تمام طیفها و گروههای مختلف نفت ایجاد شد اما امروز برخی از کارشناسان با توجه به تغییرات مدیریتی صورت گرفته توسط زنگنه معتقدند انتخاب وی نتوانسته رضایت تمام طیفها را جلب کند و نقطهضعف این مسئله را در عدم انتخاب افراد متخصصی جستجو میکنند که انتخاب آنها میتوانست رضایت تمام طیفها را جلب کند. نظر شما در این مورد چیست؟
من تصور میکنم آقای زنگنه سعی میکند از افراد متخصص و با کفایت در سمتهای مختلف بهره ببرد. قطعاً در هیچ کجا لحاظ کردن تمام سلیقهها در انتصابات کار آسانی نخواهد بود. اما اولویت اصلی باید توانمندی افراد باشد. بنابراین راضی کردن تمام سلیقهها امکانپذیر نیست. به هر حال در یک مجموعه وقتی مدیری منصوب میشود همه با آن مدیر موافق نیستند بلکه قطعاً کسانی هستند که با آن انتصاب موافق نباشند. در نفت، نگاههای مختلف وجود دارد. از تفکرات اصولگرایی و اصلاحطلبی گرفته تا تکنوکراتها و ملی، مذهبیها؛ بنابراین ایجاد رضایت در میان تمام این تفکرات با یک انتصاب کار آسانی نخواهد بود. البته این یک مسئله تاریخی است و ربطی به نوع انتصابات آقای زنگنه هم ندارد. در زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) هم وقتی ایشان مثلاً مالک اشتر را حاکم مصر کرد انتقادهایی زیادی شد و همه از این انتصاب راضی نبودند. بنابراین در همه جا چنین چیزهایی اتفاق میافتد و درعینحال جلب نظر همه کار آسانی نیست.
آقای دکتر شما به اینکه نفت انگلیسی اداره میشود معتقدید؟
من به هیچوجه معتقد به این حرفها نیستم. کسانی که چنین ادعاهایی دارند باید مستدل حرف بزنند. بنده شخصاً به نوع نگاه مدیران کشور به موضوع منابع انرژی به خصوص نفت و گاز و نحوه هزینه کرد درآمدهای ناشی از این منابع انتقاداتی دارم و معتقدم پایه غلطی از گذشتههای دور گذاشته شده و متأسفانه تداوم پیدا کرده است؛ مثلاً کشور ما میتوانست به لحاظ توسعه زیرساختها با این همه منابع ارزشمند در شرایط بهتری باشد، ما هیچوقت در مرکز توسعه نبودیم و به جرأت میگویم که کشور ما همیشه در حاشیه توسعه قرار داشته است. شاید بودجه کشور به نفت وابسته باشد یا بعضی به خام فروشی معترض باشند و انتقادات دیگری متوجه نفت باشد که از این جهات در خطر باشیم چون روی لبه تیغ حرکت میکنیم و خارجیها هم شاید از این شرایط خوشنود هستند اما اینکه خارجیها طی این همه سال بر نفت ما مدیریت کردهاند یا ما را هدایت میکنند، سخن غلطی است. ولی میتوان گفت که اصولاً از سوء مدیریت و عدم مشورتگیری صحیح و نگاه غیرعلمی به مقولات توسعهای رنج بردهایم.
آقای دکتر پس از شما ریاست کمیسیون انرژی مجلس را آقای میرکاظمی وزیر اسبق نفت بر عهده گرفتند که در پرونده ایشان توقف سوآپ و ضرر ناشی از آن تصمیم برای کشور وجود داشت. در آن زمان شما با توجه به مسئولیتی که داشتید ظاهراً چند جلسه برای بررسی دلایل توقف سوآپ نفت تشکیل دادید. نظر کمیسیون پس از تحقیقات گسترده بر روی این تصمیم چه بود؟
ما در آن زمان پس از پیگیریهای مستمر به این نتیجه رسیدیم که توضیحات آقای میرکاظمی برای اتخاذ چنین تصمیمی موجه نبوده است. ظاهراً ایشان بر اساس یک گزارش غلط چنین تصمیم اشتباهی را گرفته بودند.
ایشان معتقدند با توقف سوآپ نفت، جلوی فساد فردی به نام بابک زنجانی گرفته شده است؟
نام این شخص آن زمان از سوی ایشان مطرح نمیشد. علیرغم اینکه به مجلس دعوت شدند و توضیح دادند اما اشارهای به مسئله این فرد نکردند. ضمناً ایشان این روزها از تحقیق و تفحص میگویند درحالیکه وقتی بنده شنیدم تعجب کردم که ایشان تصمیم دارند در واقع از خودشان تحقیق و تفحص کنند! آن روزها آقای میرکاظمی وزیر بوده و باید خودش جوابگوی اتفاقهای آن زمان باشد. در ضمن اگر کسی مشغول کار خلافی بوده چرا همان موقع این مسئله را مطرح نکردند و او را تحویل حراست نفت و یا نهادهای نظارتی دیگر ندادند؟ نام این شخص چند ماهی است که مطرح شده اما تعجب این جا است که بر اساس گفتههای آقای میرکاظمی شروع تخلفات این شخص ظاهراً به زمان آقای میرکاظمی برمیگردد.
در مورد کرسنت هم شما پیگیریهایی در مجلس داشتید. نظرتان در مورد این قرارداد چه بود؟
بعد از برگزاری چهار جلسه، در نهایت دستگاههای نظارتی حاضر در جلسات، نظرشان در مورد شرایط قرارداد منفی بود و معتقد بودند در مواردی چون قیمت میشد تصمیمهای بهتری گرفت. هرچند که مسئولان امضای این قرارداد معتقد بودند این قرارداد بنا بر قیمت نفت آن زمان که پایین بوده بسته شده اما به هر حال نظرها در مورد 7 تا 8 مورد این قرارداد مثبت نبود. اما هیچ حرفی از خیانت مدیران نفتی مطرح نبود و هیچوقت هم چنین چیزی ثابت نشد. حتی در دولت دهم هم سعی داشتند این قرارداد را تغییر بدهند و اجرایی شود اما موافق منتفی شدن آن نبودند. شاید برای همین هم بود که آقای رحیمی و مرحوم کردان که در آن زمان وزیر کشور بود با مسئولان کرسنت قرار ملاقات گذاشتند و روی تغییر قیمت گاز مذاکراتی به عمل آوردند. اما باید به هر حال این قرارداد تعیین تکلیف شود یا با توافق طرفین تغییرات در آن اعمال و اجرایی شود یا کاملاً لغو شود.
/31221
نظر شما