به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وقتی آخرین قسمت سریال «بریکینگ بد» یکشنبه شب به وقت لس آنجلس (دوشنبه صبح به وقت لندن) روی آنتن برود، بسیاری از مخاطبان این سریال به ویژه مخاطبان مرد میانسال دلشان به شدت میگیرد.
برای 61 هفته، مردهای میانسال با ترس و تحسین به تماشای داستان معلم شیمی خوشرفتاری نشستهاند که وقتی متوجه میشود دچار سرطانی مهلک شده، برای تامین مخارج زندگی خانوادهاش پس از مرگ، وارد دنیای خشن تولید شیشه و عرضه آن میشود.
زمانی بود که حتی نمیتوانستیم متآمفتامین را تلفظ کنیم. حالا که پنج فصل از «بریکینگ بد» پخش شده نه تنها میدانیم املای این کلمه چطور است، حتی میدانیم که آن را «شیشه» میخوانند و گروه DEA یا همان آژانس مبارزه با مواد مخدر دشمن اصلی آن است.
داستان فیلم در آلباکرک، در سرزمین کاکتوسهای اندک و زمین سوخته در آفتاب میگذرد. سریالی که مخاطبان انبوه دارد، و هفته پیش برنده دو جایزه امی از جمله امی بهترین سریال درام شده است و بسیاری جوایز دیگر را به خانه برده همیشه با یک سئوال روبرو بوده: هر کاری هم بکنید باز این سئوال پیش میآید که سریال از نظر اخلاقی «مسئلهدار» نیست؟
شاید اولین بار این سوال را جوانها بپرسند. درست است که مردی میانسال و اهل خانواده که حتی آزارش به مورچه هم نمیرسد دست به چنین کار مخوفی بزند؟
بعد نوبت به منتقدان سریال میرسد، آنها اشاره میکنند چطور میشود والتر وایت که سرطان ریه دارد، پسرش معلول است، در کارش موفق نیست و مشکل مالی دارد کم کم به گانگستری حسابگر بدل شود و ناگهان از ابتدای فصل دوم دیگر کاری به اخلاقیات نداشته باشد و قطبنمای اخلاقی خود را دور بیندازد.
کاری به این سئوالات اخلاقی نداریم، درست باشند یا غلط. اما به نظر میرسد آنهایی که این سوالها را بیان میکنند «اصلا متوجه نیستند.» آنهایی که سریال را دوست دارند ممکن است بگویند: «ما خلاف هستیم و برایمان مهم نیست.» (نزدیکترین معنی «Breaking Bad» خلافکار شدن است.) اما واقعا چنین نیست، بینندگان سریال خلافکار نیستند و واقعا برخی چیزها مثل خانواده خیلی برایشان مهم است.
اگر دقت کنید متوجه میشوید که چه رشته کاری شما اداری باشد یا تولید شیشه، شرایط یکی است چون دنیای بیرون شبیه یک جنگل است و شما برای بقای کار خود باید رقبای خود را از بین ببرید وگرنه چیزی جز لاشه از کار شما باقی نمیماند.
چیزی که به شدت بیننده را به والتر وایت نزدیک میکند، نه پول در آوردن و خلافکاریهای او بلکه شیوه او در استفاده بسیار ملموس از غریبترین نکتههای علم و دانش است و همه بینندگان سریال اندکی از این دانش در رشتههای مختلف بهره بردهاند.
والتر وایت نه تنها از نظریههای والای شیمی برای تولید شیشه استفاده میکند بلکه حتی نام مستعار خود در دنیای موادمخدر را هم هایزنبرگ انتخاب میکند تا ادای دینی کرده باشد به ورنر هایزنبرگ، یکی از چهرههای اصلی فیزیک کوانتوم.
نکته دیگری که والت را جذاب میکند این است که او بطور مخفیانه «باهوشتر» از قلدرهای خیابانی که شیشه میفروشند نیست، او بطور دائمی برتری خود را بر دیگران نشان میدهد. و همینجاست که او را از یک شخصیت تلویزیونی محض جدا میکند و به شخصیتی بدل میکند که به عنوان بیننده دلمان میخواد جای او باشیم.
کلیف آرنال، روانشناس درباره شخصیت والتر وایت میگوید: «این سریال برخی از معروفترین فانتزیهای مردانه را نمایش میدهد. والتر به جای اینکه بطور منفعلانه همرنگ جماعت شود و با هر شرایطی کنار بیاید، راهی پیدا میکند برای اینکه آزادتر باشد و این چیزی است که مردها به دنبالش هستند.»
با همه علاقهای که میشود به والتر وایت داشت نمیتوان گفت او «بد» یا «خلافکار» نشده است. به گفته دکتر گلن ویلسن، روانشناس: «ما همانطور با شخصیتهای منفی همذاتپنداری میکنیم که با شخصیتهای مثبت. همه ماها در ذاتمان اندکی ماکیاولی هستیم. درواقع، والت شبیه مکبث است، او حالا وارد بازی شده است که باید تا انتها آن را ادامه دهد.»
وضعیت مخاطبان سریال «بریکینگ بد» و همذاتپنداری آنها با والتر وایت شبیه واکنش دو نسل متفاوت به یک مسئله مثل جنگ است. اگر از کسی که در جنگی خونین بوده بخواهید فیلمی درباره همان جنگ را نگاه کند احتمالا میگوید: «عین بدبختی بود.» و فیلم را نگاه نمیکند. اما مخاطبی که جنگ را روی مبل نرم تماشا کرده، خیلی راحت به تماشای فیلم مینشیند.
برای همین است که مخاطبان انبوهی هر هفته به تماشای قهرمان بازی والتر وایت مینشینند، آنها خلافکار نیستند و ترجیح میدهند از روی مبل شاهد قهرمانبازی بت خود باشند.
تلگراف / 27 سپتامبر / ترجمه: حسین عیدیزاده
58241
نظر شما