سنت یادگاری نویسی روی دیوار
نوشتن روی دیوار پدیدهای بسیار کهن در تمدن بشری است به طوری که شاید بتوان گفت دیوار، اعم از آن که دیواره کوه باشد یا جز آن، نخستین دفتری است که بشر بر آن چیزی را ثبت کرده است. این نوشتهها اعم از آن که به صورت نقاشی باشد یا کتابت، از روزگاران قدیم وجود داشته و اندکی از هزاران بر دیواره غارها و برخی از صخرهها برجای مانده است. شاید همین سنت است که بعدها سبب شده است تا روی دیوارهای ساختگی هم مطالبی نوشته شده یا تصاویری کشیده شود.
دیوار نوشته در روزگار ما، به نوعی از نوشتههایی که به صورت تراکت، پارچه نویسی، نوشتن با اسپری روی دیوار، یا با ماژیک روی کاغذ در پشت مغازهها است و نیز شعارنویسی روی دیوارها اطلاق میشود. اما آنچه دراینجا به خصوص مورد نظرماست، نوشتههای یادگاری است که در زندانها، مساجد، کاروانسراها و برخی از مکانهای مشابه نوشته میشود.
چرا بشر روی دیوار مینویسد؟ برای این پرسش پاسخهای چندی میتوان داد. یکی آن که وقتی حس نوشتن پیدا کرده، چیزی در اختیارش نبوده تا روی آن بنگارد. دو این که دوست داشته است در جایی بنویسید که افرادی عبور کرده و آن را بخوانند. سوم آن که قصد داشته تا در جایی بنویسید دور از چشم اغیار و این در مواردی است که نامش را ثبت نکرده و تنها خواسته است مطلبی را یادآور شود. البته گاهی، نوشتن روی دیوار وجه دیگری هم دارد. مثلا برای بردن آبروی کسی، برای اعلام مطلبی. برای ضدیت با حکومت و دولتی. اینها هر کدام شعبههای مختلف نگارش روی دیوار است که باید در جای خود بحث شود. از جمله نوشتههای در توالتهای عمومی که جنبه سیاسی داشته و دارد. به ویژه در دوره هایی که امکان حرف زدن عمومی کمتر است، یا برخی از حرفهای تند یا حتی فحش سیاسی را که امکان زدنش در مجامع عمومی نیست، روی دیوار توالت ها مینویسند.
اما کجاها مینویسند؟ معمولا جایی که احتمال بدهند رفت و آمد هست و به نوعی مکانی عمومی است. گاهی ممکن است روی امنیت و این که کسی متوجه نوشتن آنها نشود، مکانی را برای نوشتن انتخاب کنند. سوم آن که احتمال بدهند برای مدت طولانی در آنجا باقی خواهد ماند. بدین ترتیب بناهای قدیمی و مهم و باشکوه انتخاب می شود که احتمال ویران شدن آنها به این زودی نخواهد رفت. این نوع از نوشتهها را برای همین، «یادگاری» میگویند. چیزی که به یادگار بماند.
ابوالحسن هروی دیوار نویس
در باره نویسندهای اهل ذوق با نام ابوالحسن علی بن ابوبکر هروی متوفای 611 در حلب، و صاحب کتاب «الاشارات الی معرفة الزیارات» گفته شده که مطالب فراوانی روی بناهای مختلف مینوشته است. منذری در باره وی نوشته است: او روی دیوارها مینوشت و کمتر جایی از محلات مشهور در شهر بود جز آن که خط وی روی آن وجود داشت. به طوری که برخی از فرماندهان نیروی دریایی گفتند که وارد بحر مالح شدند وسط آنجا در جزیره ای دیواری دیدند و خط وی را روی آن دیدند. [التکمله لوفیات النقله: 2 / 315]. وی یک جهانگرد به تمام معنا بود، به طوری که ابن خلکان نوشته است که هر کجا دیدنی وجود داشت به آنجا میرفت و به جایی نمی رسید جز آن که با خط خود چیزی روی دیوار مینوشت و من خود در بلاد مختلف آن را دیدم. [وفیات الاعیان: 3/346]. ذهبی با نقل مطالبی که ابن خلکان نوشته، می گوید ابن شمس الخلافه در شعری که در وصف مردی گفته که است اوراق را به خوبی آماده می کرد: [اوراق کدیته فی بیت کل فتی / علی اتفاق معان و اختلاف روی / قد طبّق الأرض من سهل إلى جبل / کأنّه خطّ ذاک السائح الهروی] [تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام ؛ ج44 ؛ ص82]
در تاریخ اربل نیز ضمن شرح حال وی آمده است که هروی، خراط بود و در عین حال جهانگرد. در موصل به دنیا آمد، هرچند پدرش اهل هرات بود. سپس می نویسد: لم یرد مدینة الا و کتب فی المواضع المشهورة بها خطه. وارد هیچ شهری نشد جز آن که در بناهای مشهور آن، مطالبی به خط خود روی دیوارها مینوشت و مردمان در دوره های بعد در این باب، عیال بر وی هستند. [تاریخ اربل: 1/151]. وی پس از آن که برخی از مکتوبات روی در و دیوار و سنگ قبر هروی در بیرون حلب نوشته شده آورده و مینویسد: کسی که در این باره راه او را ادامه داد، غازی بن ارغازی ترکی موصلی بود که خط نیکویی داشت. پس از آن متنی از وی روی دیوار نقل میکند. [تاریخ اربل: 1/154].
به هر حال در فرهنگ تاریخی روی دیوار نوشتن یک مفهوم رایج شده است، به طوری که امروزه، این مسأله به صورت یک ضرب المثل هم درآمده است: «نوشتن روی دیوار فلانی نمیتوان یادگاری نوشت» یا «پیامدهای یادگاری نوشتن امریکاییها روی دیوار تندروهای سوریه» یا «دیگه نمی شه یادگاری روی دیوار موسوی وکروبی نوشت» و جز اینها.
سنت دیوار نویسی در ایران
در ایران هم مانند بلاد دیگر، این سنت وجود داشته است. بسیاری از یادداشت ها روی بناهای تاریخی نوشته میشده و تاکنون نیز چنین است. برخی از این نوشتهها در اماکن عمومی، به خصوص در میان راه، دیده میشود. دلیل آن حس غریبی است که اشخاص برای به جا گذاشتن یادگاری از خود دارند. گویی حس میکنند با این نوشته، حضورشان در آنجا ثبت شده و ماندگار خواهند شد. نوعی حس جاودانه شدن و نوعی حضور در جایی که جسمشان در آنجا نیست. بناهای تاریخی کهن، مانند کاروانسراها، امامزادهها، حتی حمامها و برخی از مراکز دیگر، از جمله جاهایی است که مردم یادگاری روی آن ها مینوشتند. این نگاشتن که تا روزگار ما ادامه یافته، غالبا از دید محافظان میراث، چنین تلقی می شود که ضربهای است به این بناها و نباید ادامه یابد. در این باره، بارها، این افراد یادآور شدهاند که باید جلوی یادگاری نویسی روی بناهای تاریخی گرفته شود، زیرا به آنها آسیب می زند.
اما از سوی دیگر، و بویژه نسبت به برخی از این یادگاریها، آنچه باعث تأسف است این که، این دیوار نوشتهها که گنجینه گرانبهایی از اطلاعات اجتماعی و اخلاقی و حتی شرح حال نویسی دارد، از دست رفته و کسی آنها را یکجا فراهم نیاورده است. به طور پراکنده، برخی از افراد در سفرنامه های خود برخی از این دیوار نوشت ها را حفظ کردهاند. برای نمونه میتوان به خاطرات ممتحن الدوله [ص 115] اشاره کرد که نوشته است:
دو روز بعد به مرند وطن مرحوم میرزا محسن خان ناظم الملک که از سادات عالىتبار و پدر میرزا جهانگیر خان ناظم الملک حالیه بود رسیدیم و در بالاخانه کاروانسرایى منزل کردیم. که این اشعار را بطور یادگارى در دیوار آن بالاخانه نوشته بودند و بنده محفوظ داشتم و بعدها در سفرى دیگر به فرنگ رفتم در روى دیوار کلیساى بزرگ در شهر لوبک نگاشتم که بعدا شرح آن مسافرت و وضع کلیسا را به قلم خواهم آورد. عجالتا به نوشتن اشعار اکتفا مىکنم:
بر لوح دل نوشته ام از گفته پدر
روز ازل که تربت او باد عنبرین
کاى طفل اگر به صحبت افتادهاى رسى
غافل مشو به چشم حقارت در او مبین.....
و شعر دیگرى که در همان بالاخانه چاپارى مرند در دیوار نوشته گشته بود فراگرفتم:
تو چنان زى که بمیرى برهى
نه چنان زى که بمیرى برهند
دیگرى در حاشیه این اشعار را مزید بر آن نوشته بود که امیدوارم قارئین این سرگذشت به یاد داشته باشند:
اى آنکه بیامدى به دنیا عریان
مردم همه خندان و تو بودى گریان
اى دوست چنان بکن که وقت مردن
مردم همه گریان و تو باشى خندان
در باره فرهنگ دیوار نویسی و خط یادگاری، اشعاری هم شاعران سروده اند که برخی از آنها دقیقا برای نگاشت کتیبههای رسمی بوده و برخی هم دقیقا برای همین خط نوشتههای دیواری است. شعری که در این باره زیاد بکار رفته برای نمونه این است:
از بس که در زمانه یکی اهل درد نیست
اظهار درد خویش به دیوار میکنم
شاید این بیت از نوایی بافقی هم هم اشارتی به همین امر باشد:
درد دل با سنگ گفتم آتش اندر وی فتاد
یادگاری آخر از ما در نهاد سنگ ماند
و این بیت که در همین دفتر هم آمده است:
هر جا که رَسَم بر در و دیوار نویسم / فریاد ز محرومی دیدار دگر هیچ
و این بیت که آن هم در این دفتر آمده است:
دستم به زیر خاک چه خواهد شدن تباه / یا رب به یادگار بماند خط سیاه
و باز این بیت که در همین دفتر آمده است:
هر جا که رسم شرح غم یار نویسم کاغذ نبود بر درو دیوار نویسم
زندانها یکی از جاهایی است دیوارنوشت جای خاصی روی آن دارد .در سالهای اخیر کتابی با عنوان دیوار نوشته های زندان قصر توسط پریناز هاشمی (نشر جشمه 1388) منتشر شده که باید تلاشی ویژه در زمینه ثبت این قبیل یادداشتهای یادگاری دیواری شناخته شود. توجه داریم که زندانها به ویژه سلولهای انفرادی یکی از جاهایی است که نوشتههای یادگاری فراوان است، هرچند غالب این موارد به تدریج و بدون این که در جایی ثبت شود از میان میرود. جالب این است که زندانیان ابزارهای فلزی خاصی برای نوشتن یادگاری روی دیوار دارند که آنها را در جایی از سلول پنهان می کنند تا افراد بعدی بتوانند از آنها استفاده کنند. آنان جایی روی دیوار محل پنهان کردن این ابزارها را مینویسند. هر چه در زندانها نکات ادبی و دلتنگیها نوشته میشود، دیوار نوشتهای توالتها، جنبه سیاسی دارد؛ یعنی مطالبی که معمولا در ضدیت با حکومت است و جای دیگری نمیشود نوشت، در آنجا نوشته میشود. همچنین، توالتها، جای دیوار نوشتههای جنسی نیز هست که گاهی همراه با نقاشی های غیر اخلاقی است.
مردی با نام آلفرد زیمر به گردآوری یادداشت های توالت های عمومی در اتوبانها در امریکا پرداخت و بر اساس آنها کتابی با نام «هر آنچه دوست داری از دست خواهی داد» نوشت که در سال 2002 منتشر شد. این یکی از جملاتی بود که در دیواره یکی از توالتهای بین راهی نوشته شده بود.
در حال حاضر یکی از گلایههای اصلی میراث فرهنگ و علاقه مندان به حفظ آثار تاریخی، شکایت از دیوارنویسیهایی است که روی ابنیه تاریخی نوشته می شود. در این باره یادداشتهای زیادی در اینترنت به چشم میخورد و حتی چنان که نقل شده، این کار حبس و مجازات هم دارد. در خبری آمده است:
بهمن کشاورز، حقوقدان در پاسخ به پرسشی که آیا ضوابط قانونی برای جلوگیری از دخل و تصرفاتی که توسط عده ای از مردم برآثار تاریخی صورت می گیرد وجود دارد و حکم آن به چه ترتیب است گفت: باتوجه به ماده 588 قانون مجازات اسلامی آمده است هرکس به تمام یا قسمتی از ابنیه، اماکن محوطه ها و مجموعه های فرهنگی و مذهبی که درفهرست آثارملی به ثبت رسیده است و یا تزئینات، ملحقات یا خطوط و نقوش موجود که مستقلا واجد ارزش آثار تاریخی است تغییر و دخل و تصرفی ایجاد کند که منجر به تخریب شودعلاوه بر جبران خسارت وارده محکومه به حبس از 1 تا 10 سال می شود.
دیوار نوشته های یادگاری در تخت جمشید از امیران و سلاطین ایرانی
بخشی از مهم ترین یادگاریها، مطالبی است که شماری از شاهان آل بویه و دیگران روی تخت جمشید نوشتهاند. این یادداشتها را مرحوم مصطفوی در کتاب اقلیم پارس آورده و ارزش تاریخی هر کدام از آنها را بیان کرده است. وی زیر عنوان «نبشتهها و یادگارهاى مختلف در کاخ کوچک داریوش و برخى نقاط دیگر تختجمشید» مینویسد: بطوریکه در صفحه 29 متن کتاب ضمن توصیف کاخ کوچک داریوش (تچر- تالار آئینه) اشاره شد علاوه بر نبشتههاى میخى بنام داریوش و خشایارشا و اردشیر سوم که نمودار مراحل مختلف ساختمانى کاخ مزبور بوده مفاد آنها بطور اجمال در صفحه سابق الذکر نقل گردیده است نوشتههاى متعددى هم بخطوط پهلوى و کوفى و ثلث و نسخ و نستعلیق بر سنگهاى مستحکم کاخ نامبرده نقر شده امتیاز مخصوصى از این بابت به کاخ کوچک داریوش بخشیده است اینگونه نوشتهها عموما یادگار شاهان و بزرگان و رهگذران مختلفى است که طى گذشت روزگار آثار تختجمشید را بازدید نموده هرکدام بنوعى احساساتى را که بر اثر دیدار اطلال آنجا پیدا کردهاند بصورت شعر یا نثر نبشتهاند و در برخى موارد اتفاقات و وقایع تاریخى مربوط بزمان خود را که مقارن با چنین دیدارى بوده است ذکر نمودهاند و برخلاف نبشتههاى میخى تختجمشید که مضمون عموم آنها شبیه یکدیگر بوده حاوى ستایش آهورامزدا و ذکر نام پادشاهى که هر قسمت از آثار تختجمشید در زمان او ساخته شده است میباشد نوشتههاى یادگارى سابق الذکر داراى مضامین گوناگون و مربوط بادوار مختلف تاریخى است و نمونههاى متنوع خطوط و طرز انشاء و بیان احساسات بانواع مختلف در آنها وجود دارد- علت انتخاب سنگهاى کاخ کوچک داریوش براى نقر اینگونه نبشتهها خوبى و استحکام سنگهاى مزبور و محفوظ ماندن از آتش اسکندر و آسیبهاى ناشیه از آن بوده است. [اقلیم پارس ؛ متن ؛ ص336 و ادامه نقل این خطوط تا ص 351] سپس تک تک این موارد را نقل کرده است. موارد یاد شده، نه کتیبه، بلکه دیوارنوشتهای یادگاری است که شاهان وسلاطین طی بازدید از تخت جمشید نوشتهاند. البته موارد یاد شده، به صورت کندن سنگ است نه دست نوشته که طبعا امکان باقی ماندن آنها پس از هزار سال نبوده و نیست. به جز سلاطین برخی از چهره های دیگر هم یادداشتهایی دارند که دقیقا مضمون آنها، همین نوشته های دیواری ویادگاری است: از جمله مصطفوی نوشته است: «در محل دیگر دیواره داخل همان پنجره کتیبه زیر بخط نسخ مرقوم رفته است» بماند سالها این نظم و ترتیب / زما هر ذره خاک افتاده جایی / غرض نقشی است کز ما باز ماند / که هستی را نمی بینم بقایی / مگر صاحبدلی روز ز رحمت / کند در کار درویشان دعایی حرّره اضعف عباد اللّه الصّمد الغفور ابو یزید بن محمّد بن مظفّر المنصور اللّهم اصلح شأنه و غفر له و لوالدیه و لجمیع المسلمین برحمتک یا ارحم الرّاحمین و یرحم اللّه قال آمینا فى اواخر ذى الحجّه اثنین و سبعین و سبعمائه. [اقلیم پارس: 341] بدون شک این خطوط یادگاری که به صورت نقر در سنگ است، یکی از مجموعه های بسیار با ارزش در نوع خود به شمار آمده و یادگاری از برخی از معروف ترین امیران و سلاطین ایرانی است.
یادداشتهای دیوار نوشت مدرسه ـ مسجد چهارباغ
رساله حاضر یک پدیده به شما میآید، زیرا اثری است که به احتمال زیاد، برای نخستین بار و به طور اختصاصی، دیوارنوشتههای یادگاری را که تنها در یک مکان تاریخی ـ دینی بوده فراهم آورده است. البته در باره دیوار نوشته های سیاسی و انقلابی، به خصوص آنچه مربوط به انقلاب اسلامی است، آثاری منتشر شده که تقریبا میتوان گفت ربطی به این اثر ندارد. بحث این کتاب، دیوار نوشتههای تاریخی و یادگاری است. بانی این اثر، ظل السلطان است که کسی را موظف کرده است تا هر آنچه به عنوان یادگاری در مدرسه مادر شاه در اصفهان نوشته شده بوده، گردآوری و در رسالهای گرد آورد.
اولا باید دانست مدرسه مادر شاه کدام است؟ این مدرسه، همان مدرسهای است که به نام مدرسه چهارباغ شناخته شده و یکی از آخرین بناهای تاریخی ـ آموزشی است که در دوره صفویه و به دستور شاه سلطان حسین و با همیت خواجه معروف، آقاکمال ساخته شد، کسی که همچنان نامش بر برخی از کتیبههای آن مدرسه میدرخشد. این مکان، مسجد مدرسه است و بخش مسجد آن همان است که زیر گنبد قرار دارد. مسجد یاد شده را مدرسه چهارباغ، مدرسه سلطانی، و مدرسه مادر شاه مینامند. مدرسه یاد شده در حوالی سال 1116 ـ 1118 ساخته شده است. اطلاعات تفصیلی در باره این مدرسه و کتیبه های آن را مرحوم هنر فر در گنجینه آثار تاریخی اصفهان صص 685 ـ 722 [اصفهان، 1350] آورده است. البته اشاره ای به دیوار نوشتهها در طول این اثر یاد شده، نشده است.
اما ظل السلطان کسی که فرمان نگارش این دیوار نوشتهها را داده است، فرزند ناصرالدین شاه است که سالهای متمادی بر اصفهان و فارس حکومت کرد و نامش همواره در میان مردم اصفهان ساری و جاری بوده است. وی ترکیبی از قدرت، ظلم و در عین حال روشنفکری و فرهنگی است که بسا بتوان همین اثر را نیز یکی از وجوه فرهنگی وی تلقی کرد.
محمد باقر جامع این کتاب که مع الاسف تا این لحظه چیزی در باره وی نمی دانیم، در مقدمه اشاره به دستور شاهزاده در این باره کرده و نوشته است:
مخفی نماناند که باعث بر تحریر این ارقام خجسته فرجام ستوده انجام، اشاره حضور مبارک جلالت دستور نواب مستطاب، مالک رقاب فلک جناب خورشید احتجاب قمر رکاب عطارد کتاب بهرام عتاب جمشید احتشام، ظلّ اعلیحضرت قدر قدرت پادشاه جمجاه دین پناه ظل الله ـ روحنا فداه ـ ناصرالدین شاه، شاهزاده اعظم و ملک زاده معظم اشرف امجد والا ـ روحی و روح العالمین له الفدا، ادام الله ظلّه علی رؤوس العباد ـ گردید که بنده بیمقدار و غلام جان نثار خاکسار محمدباقر آنچه بر درب و دیوار مدرسه مبارکه مادرشاه جنت مکان خلد آشیان که در اصفهان است، متردّدین سابق از شاه و امیر و وضیع و شریف از عالم و جاهل به یادگار از موعظه و نصیحت و تعریف عمارت آن مکان خلدنشان رفیع بنیان و بیزاری از دنیا و راغب بودن به آخرت و افسوس از تلف شدن عمر گرانبها و هکذا، هر که به مقتضای طبع و مزاج خود، هرچه به خاطرش رسیده و مرقوم داشته، بنویسم.»
محمد باقر با ابراز شکسته نفسی و این که «در حقیقت این جان نثار خاکسار، قابل این مرحمت و منصب عظما و عطیّه کبری نبودم» اطاعت از فرمان شاهزاده را بر خود فرض شده و این فریضه را انجام داده است.
به نظر وی، حجم این نوشته ها در آن زمان بسیار زیاد بوده و آنچه که او توانسته حدس بزند این است که «به نظر این جان نثار زیاده از صد هزار بیت میشود». با این حال به دلیل آن که «اغلب از آنها محکوک و سیاه شده است» امکان ثبت همه آن دیوار نوشته ها نبوده و وی تأکید کرده است که تنها «آنچه از آنها مقدور و میسر باشد، ثبت خواهد شد». یادداشت هایی که نخستین آنها از خود ظل السلطان است.
در پایان کتاب هم یاد آور شده است که «چون فرمایش بود که دوهزار بیت بیشتر نیست، واجب است به همین جا ختم کنم»
تاریخ کتابت نیز سال 1291 است. جالب آن که نخستین دیوارنوشتی که در این گزارش ضبط شده از خود ظل السلطان و مربوط به همین سال است« وارد گنبد که میشوی نواب مستطاب اشرف امجد والا ـ روحی و روح العالمین له الفداه ـ به منبر سنگ مرمر به دست مبارک خود مرقوم فرموده بودند: بتاریخ 24 شهر جمادی الثانی 1291 با جمعی شکارچیها آمدیم اینجا. بعد رفتیم». معلوم میشود ظل السلطان وقتی وارد مدرسه شده و این یادداشت را نوشته، فکر کرده که بهتر است مجموعهای از این یادداشتها در دفتر فراهم آید.
از موارد دیگری از کتاب هم حجم بالای این یادداشتها و حذف برخی از آنها توسط کاتب به دست میآید. وی در جایی از این دفتر، با نقل خاطرات یک بچه دوازده ساله روی دیوار مینویسد:
طفلی به سن دوازده سالگی از قرار نوشته خودش در این مدرسه مبارکه در نزد معلم تذکره میخوانده و از حفظ مینموده و به دیوارها نوشته که به خاطرش بماند، چند فقره از آنها ثبت شد و هر گاه میخواستم تمام را بنویسم باید تذکره را نوشت لهذا اکتفا نموده ملالت نیاورد.
در طوف حرم دیدم دی مغبچهای میگفت / این خانه به این خوبی آتشکده میبایستی
نویسنده یادداشتهای دیواری را به تفکیک نوشته و میان هر کدام تعابیری مانند «ایضا» یا «نوشته شده» یا «مسطور»بود و امثال اینها استفاده کرده است. به علاوه، تفکیک آنها از نظر نگارش نیز آشکار است. در بسیاری از موارد برای کلماتی چون ایضا، از رنگ قرمز استفاده کرده است تا حد فاصل دو یادداشت باشد.
یاداشتهای تاریخدار
یادداشتهای این کتاب، قریب به اتفاق، تاریخدار و حتی روز نگارش را نیز معین کرده و این یکی از نکاتی است که به طور معمور در دیوارنوشتههای یادگاری رعایت میشود. کهنگی آنچه در مدرسه چهارباغ بوده است، از حوالی سال 1168 و نیز سال 1179 به بعد است. یعنی قدیمی ترین تاریخی که در این دفتر داریم سالهای یاد شده است. پس از آن چندین یادداشت از سالهای پایانی دولت آقامحمد خان قاجار از سالهای 1209 تا 1211 است. پس از آن به تناوب تاریخها قاجاری است تا برسد به سال 1291 که تاریخ یادداشت خود ظل السلطان است. یک تاریخ 114 هم هست که میتوان حدس زد که مربوط به سال 1140 باشد.
بیشتر یادداشتها از افرادی بوده که نامشان همراه با تاریخ ثبت شده بوده است. اما ظاهرا یادداشت های دیگری هم بوده است که نامی ذیل آنها نبوده است. به همین دلیل، تدوینگر این مجموعه در جایی نوشته است: « این رباعیات که ثبت شد، هر یک یادگار از شخص مجهولی بود، جمع نمودم». سپس ابیاتی را آورده است. و در جای دیگر نوشته است: «مجهولی که نوشته بود»
محل نگارش یادداشتها
یادداشت های روی دیوار، در زیر گنبد، و برخی هم روی منبر مرمر و یا گوشه و کنار نوشته میشده است. در باره یادداشت ظل السلطان آمده است: «وارد گنبد که میشوی نواب مستطاب اشرف امجد والا به منبر سنگ مرمر به دست مبارک خود مرقوم فرموده بودند... » در باره برخی دیگر از یادداشتها نیز مکان آنها گزارش شده و گویا بخش بخش از جاهایی که انبوهی از دیوارنوشت ها بوده، مطالب به دفتر منتقل میشده است. در باره یادداشت دیگری نوشته است: «در طرف دست چپ محراب نوشته شده بود». و در جای دیگر: «ایضا وارد گنبد که میشوی دست چپ در شاه نشین». و در جای دیگر: «ایضا وارد گنبد میشوی دست چپ در ایوان قبل از گنبد». و در جای دیگر: «وارد ایوان که میشوی در طرف دست چپ در شاه نشین نوشته بود».
یادداشتها ترکیبی از نثر و نظم
ترکیب کلی این دفتر، از نظم و نثر است. غالب موارد مطلب یادگاری یعنی اصل این که آمدیم و این را به یادگار نوشتیم، به نثر آمده اما در بسیاری از موارد، کاتب، اشعاری از یک بیت تا یک قصیده بلند یا غزل، به عنوان یادگاری ثبت کرده است. این اشعار میتواند از شاعران مشهوری مانند سعدی باشد، چنان که میتوان از برخی از افراد گمنام باشد. طبیعی است که شخص در وقتی که مینوشته، شعر را از بر نوشته و بنابرین ممکن است خطاهایی در آنها رخ داده باشد که باید با اصل دیوان این شاعران تطبیق داد.
در بخشی از این دفتر، از شماری از شاعران با تخلص یاد شده و از هر کدام اشعاری نقل شده است. بیم آن می رود که این بخش مربوط به دیوار نوشته ها نباشد، گرچه در این باره تصریحی وجود ندارد. اما نکته ای که هست این که در بیشتر مواردی که دیوارنوشتهها آمده، حتی محل ثبت آنها و این که در زیر گنبد، دست راست یا چپ است، محل آنها معین شده است. این محتمل است که بخشی از اشعار شاعرانی چند را از تذکرهای نقل کرده باشد.
محتوای یادداشتها
یادداشتهای بسیار متنوع است، از خاطرات و بیان رویدادهای جاری، آرزوها، شکوه، باورها و مسائل دیگر که به نظرم و نثر گفته شده است.
در مورد عبارات منثور، باید گفت که غالب آنها اصل بحث یادگاری، ارائه اطلاعاتی شامل نام کاتب، همراهان و نیز تاریخ دقیق ورود به مدرسه و همچنین بیان حالت روحی شخص است. حالت روحی این افراد، معمولا وضعیت افسرده را نشان میدهد، هرچند موارد بسیار اندکی هم هست که خوشحالی و شادمانی شخص را انعکاس میدهد. در میان این متون، گاه مطالب علمی هم در زمینه تعریف زهد، اخباری گری، و نیز نجوم وجود دارد که در مواردی بسیار مفصل بوده و آدمی به تردید میافتد که این مطالب واقعا روی دیوار بوده است یا نه. در میان اینها دو رساله از سال 1284 از محمد جعفر بن محمد کریم دهاقانی وجود دارد که با فاصله در این دفتر ضبط شده و هر کدام شامل چندین صفحه می باشد. یکی رساله در باره زهد و دیگری در دفاع از اخباری گری و ضد مجتهدین از محمد جعفر دهاقانی. یک رساله انتقادی هم از علما دیده میشود که نزدیک به یک صفحه است. همین طور رسالهای در باره انواع تعامل با خداوند در این مجموعه آمده است.
یک نفر هم، خواسته است باورهای مذهبی خود را بنویسد تا دیگران در قیامت شهادت دهند که او مسلمانی معتقد بوده است:«ای دوستان امیرالمومنین! در حقیقت سزاوار است که در این مسجد، بیان اعتقادات خود را بنویسم تا نظرکنندگان در روز قیامت شهادت در نزد باریتعالی بدهند و به واسطه شهادت آنها ان شاءالله از اهل نجات گردم».
به طور کلی باید گفت، سودمندی این یادداشتهای دیواری از چندین جهت قابل بحث است. نخست فواید تاریخی آن است. در برخی ازاین یادداشتها، اطلاعاتی در باره شاه و برخی از صاحب منصبان دارد که در جای خود میتواند سودمند باشد. در مرحله دوم ارزش ادبی این یادداشتهای است. نوع نثر، اشعاری که ارائه شده، ادبیات عامیانه و مردمی و برخی از نکات دیگر، مهمترین وجوهی است که برای فایده ادبی این متنها میتوان لحاظ کرد. از نظر اجتماعی نیز یادداشتهای موجود ارزشمند است، چرا ضمن اشاره به برخی از آداب و رسوم اجتماعی، مطالبی در باره روحیات و خلقیات مردمانی دارد که از دل تودهها بوده و نگرش و نگاه خود را به زندگی بیان کرده اند.
در گزارشی دیگرکسی روی دیوار در باره گرانی اصفهان و ماجراهای آن و هجویات مردم در باره حاکم شهر نوشته است. در پایان با ستایش از ظل السلطان که به جای آن حاکم آمده بوده، گفته است که: من بعد هم غزلی انشاء نمودم که بلکه به عرض آن فلک قدر ملک مرتبه ماه لقا برسانم، ازتقدیرات فلکی ممکن نشد، لهذا به دیوار ثبت نمودم تا آنکه نظر گاه خلق واقع شود و بدانند حالت این دعاگو را».
گاهی نیز یادداشتهایی وجود دارد که گرایشهای خاصی را نشان میدهد. وجود یک یادداشت بلند در دفاع از اخباریگری از محمد جعفر دهاقانی شگفت است. در یک مورد نیز کسی میگوید که همراه یکی از نواب خاص امام زمان (ع) در سال 1264 از مسجد چهارباغ دیدن کرده است: « با کمال سوختگی دماغ وبی احوالی با حالت مصیبزدگی ... و یکی از نواب خاص امام زمان ـ عجل الله فرجه ـ وارد این مکان گردیده... در یوم سه شنبه نوزدهم شهر جمادی الثانی سنه 1264». این سال ادامه ماجراهای بابیه است. همچنین یادداشت دیگری با توجه به اتفاقات آسمانی در سال 1283 قریب الوقوع بودن ظهور را مورد توجه قرار داده است: «در سنه 1283ستاره ها از آسمان به هم ریختند، و به هم کنده شدند، و این را در انجیل حضرت عیسی (ع) از علامتهای ظهور عیسی و نزول او در زمین است، و معلوم است نزول حضرت عیسی از آسمان به زمین در وقت ظهور امام زمان ـ عجل الله فرجه ـ است».
در میان این اشعار، نصایح و موعظه و یاد از مرگ و بی اعتباری دنیا به وفور یافته میشود، علت آن نیز روشن است، و آن این که این یادگاری ها برای نشان دادن گذران عمر و بی وفایی دنیا و برای ثبت مطلبی است که علی القاعده نسلهای بعدی قرار است بخوانند. به همین دلیل نوع اشعار حالت نصیحتگونه دارد. اما مواردی هم وجود دارد که اشعاری سبک درج شده و گاه مضمون برخی از آنها غیر اخلاقی است. این موارد البته بسیار نادر است.
مؤلف در یک جا با خط قرمز خودش این عبارت را نوشته است: ... حالا چون مردم در ارض مؤمنین غالبا واقع نشده، باکی ندارند که هر چه ناگفتنی است بگویند و هر نانوشتنی است خصوصا به دیوار بنویسند و آنچه نادیدنی است میخواهند ببینند. ولی آنچه مزخرف در این اوراق این جان نثار ثبت و ضبط نمودم از دیوار مسجد حک و سیاه کردم، و لاعلاج از آن راهی که خودم هم در ارض خلق بودم نوشتم.
نویسندگان ناراحت!
آنچه در بسیاری از این عبارات آمده نشان از آن دارد که افرادی که یادداشت نوشتهاند، معمولا به صورت عبوری و در حالی که غمگین یا ناراحت بودهاند، این مطالب را نوشتهاند. برخی از عبارات به این شرح است: «به تاریخ یازدهم شهر محرم الحرام در حالتی که از آن سختتر نبود، قلمی گردید». و در جای دیگر: «در یوم سه شنبه غره ذی قعده الحرام با دل تنگی تمام وارد این مکان شریف گردیدم». و در جای دیگر: «به تاریخ یکشنبه چهارم شهر شعبان المعظم وارد این مکان بهشت نشان شدم و نهایت بی دماغی را هم داشتم». و در جای دیگر: «وارد این مکان گردیدیم، در نهایت کسورت و بی دماغی». و در جای دیگر: «وارده این مکان شریف شدیم، در نهایت هم و غم بی پولی. رغبت به نان به هم رسانیدیم. قدری نان خمیر خشک شده و قدری گوشته آفتاب پخته، نوش جان کردیم. جای دشمنان خالی». و در جای دیگر: «با کمال سوختگی دماغ وبی احوالی با حالت مصیبزدگی». و در جای دیگر: «در نهایت سوختگی دماغ تحریر شد.» و در جای دیگر: «در کمال شکستگی دل». و در جای دیگر: «چون در این وقت بسیار دلتنگ و دل آزرده از دست روزگار بودم، این چند کلمه را قلمی نمودم». ودر جای دیگر: «تمام خلایق که در این منزل ها خط نوشتهاند، همگی صاحب کمال بودهاند الاّ حقیر روسیاه، نه گوش دارم نه هوش. دلتنگ در دنیا هستم». و در جای دیگر: «اقل خلق الله به اتفاق اخوی میرزامهدی در نهایت پریشانی وارد این مکان شدیم.»
کسی یادداشت من را محو نکند!
نکته ای که در برخی از این نوشتهها آمده، درخواست آن است که کسی تلاشی در محو کردن آنها نکند. یادگاری به این معناست که نویسنده دلش میخواهد، خط و ربطش بماند و سالهای سال نگرندگان آن را بخوانند و دعایش کنند. «نوشتم بر در و دیوار خانه / نماند از من و مسکین نشانه / اگر گویی که مسکین در کجا رفت / بگو بگریخت از دست زمانه / هر که خط مرا خراب کند / علی جگرش را کباب کند»
و در جای دیگر: «هر که این را سیاه کند، به لعنت خدا گرفتار شود». و در جای دیگر: «هر که سیاه کند به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود». و در جای دیگر: «هر کس خط مرا پاک کند، به نفرین خدا و رسول گرفتار شود». و در جای دیگر: «هر که این خط را سیاه کند، مثل شمر باشد و با گناه ابن زیاد شریک باشد». و در جای دیگر: «هر که پاک کند یا سیاه کند، خدا خود او را و عیال و اطفال او را به غرق آب کند».
یک نمونه یادداشت مفصل دیواری از سال 1284 در دفاع از اخباری گری
از محمد جعفر دهاقانی
[رساله در دفاع از اخباری گری/ محمد جعفر بن محمدکریم دهاقانی]
ایضا نوشته بود که:
یادگاری بنویسم که هر گاه برادران به نظر انصاف در آن بنگرند، متدیّن و دیندار گردند، چرا که از زبان خدا و رسول او مینویسم نه از پیش خود.
ای برادران دین دار و الله علم آل محمد ـ علیهم السلام ـ آن است که از آل محمد تراوش کرده باشد، از ایشان مأثور باشد، و روایت از ایشان شده باشد و در اخبار و آثار ایشان باشد، نه آنکه علم را از عقل خود بردارند. از رأی خود چیزی بگویند. از عرف و عامه این مردم چیزی بگویند. آن علم، علم ائمه نیست، علم پیغمبر و خدا نیست، پس رسمش در دست بعضی از مردم هست و حقیقتاش در نزد جمعی از شیعیان هست. همه میگویند بر دین محمد و [26] آل محمدیم، لکن دین محمد و آل محمد آنست که فرمودهاند در دین خدا متابعت آثار ما را کنید. شیعه ما کسی است که متابعت آثار ما را کند لاتأخذ الاّ منّا تکن منّا، مگیر علم خود را مگر از ما و اگر چنین کنی و نگیری مگر از ما، آن وقت از ما حساب میشوی. من اتّبعنی فانّه منی. هر کس متابعت کند خدا یا پیغمبر یا امام را فرق نمیکند از آنها است، لکن آنکه به عقل خود میگوید نه از خدا گفته، نه از رسول و آلش گفته.
در میان سنی قرار این است که مجتهد نام علمایشان را نهادهاند و هر که رأی دارد مجتهد است، به جهت آنکه جمیع احکام را سنیان از پیغمبر ندارند. دین پیغمبر در نزد آل پیغمبر بود و آنها از آل پیغمبر روگردان شدند؛ به این جهت جمیع دین را نداشتند. مجتهدان در میان آنها پیدا شدند و آنها را مجتهد گفتند، یعنی کوشش کننده که آنچه را از پیغمبر نداشتند کوشش کنند و بفهمند.
آیا نه این است که اجتهاد در مقابل نص نامربوط است؟ جایی که نص ندارد، اجتهاد میکنند. به جهت آن که اجتهاد در مقابل نص نامربوط است. پس اجتهاد در جایی باید کرد که خدا و رسول چیزی نفرموده باشند. پس مجتهد کسی است که بگوید چیزی را که نه خدا گفته باشد نه رسول گفته باشد. حالافهمیدی که جای اجتهاد کجاست؟ آنجاست که نه خدا گفته باشد چیزی، نه رسول(ص). پس مجتهد کسی است که میگوید چیزی را که نه خدا گفته باشد نه رسول. حالا این مجتهد است و این رأی توی سنی است. پیشترها چون این ولایتها دست سنی بوده است، اندک زمانی است شیعه شدهاند و سنیها رفتهاند. به قدر هفتاد هشتاد سال بیشتر نیست. دور و بر این ولایتها همه افغان بودند در زمان صفویه. اینجاها همه سنی بودهاند. این عباس آباد را همه را افغان قتل کرده، اینجاها دست سنی بوده الان در راه خراسان چه بسیار دهاتش که هنوز سنی هستند و علمای سنی را میگفتند مجتهد. رأی هم داشتند. جایی که پیغمبر چیزی نفرموده بود اجتهاد میکردند. پس این رأی مصطلح در میان سنی بود که رأی فلان مجتهد چه چیز است و برای فلان مجتهد ما راه میرویم.
بعد از آنی که شیعه روی کار آمد و ولایات شیعه خالص شد، این شیعه ها هم به عادت قدیم مجتهد گفتند، لکن در میان شیعه مجتهد نیست. هیچ امامی نگفته مجتهد بگویید. راویان اخبار، محدثان و راویان آل محمد(ص) بگویید، لکن اسم این بیچارهها هم مجتهد گذاردند، از آن بابت است شیعه مجتهد ندارد، رأی نباید از خود داشته باشد. عمر روزی که خلیفه شد، حکامی که به اطراف فرستاد حکم کرد به آنها که در قضیتهایی که برای [ 27] شما روی میدهد اجتهاد کنید و مجتهد بشوید. او یاد مردم داد اجتهاد را. اجتهاد از طریقه ایشان است. حالا علمای ما را هم این اسم را بر سرشان گذاردهاند. اینها را هم مجتهد میگویند. هرگز مجتهد نیستند. علمای شیعه راویان حدیثاند. حامل علم محمدند. از خود رأی ندارند. رأی فلان مجتهد این است.
این از الفاظ سنی هاست. خیلی چیزها است که از سنیها مانده، مثل انگشت شهادت که میگویند انگشت شهادت کدام است. توی کتابهاشان هم مینویسند که به انگشت شهادت اشاره کند. این مال سنیها است. سنی ها وقتی که نماز میکنند وقت تشهد، این ناخن راستشان را بلند میکنند میگویند: اشهد ان لا اله الا الله و ناخن چپشان را بلند میکنند، میگویند أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله. توی سنی اسم این ناخن را انگشت شهادت میگویند. حالا توی شیعه هم مانده. این اسمی است از آنها. هم چنین این پاشورهها، حوض پاشور، یعنی چه؟ این از همان روز تسنن مانده. سنیها وضو که میکردند پاشان را میشورند، عوض مسحی که ما میکشیم، هم چنین این حوضهای دو کری درست میکنند. قلتبین درست میکنند، مشهد خیلی هست. لفظ قلتبان هم از سنیها مانده. حالا هم به جهت آنکه مردم تازه دست از سنیگری برداشتهاند، یک پاره الفاظ همانها در توشان مانده. خیلی عادات که در میان مردم مانده، از آن وقتی است که هنوز مسلمان نشده بودند، و گبر بودند. مثل این سفره سبزی که میچینند، از گبرهاست. آتش به بام روشن میکنند. شیربرنج آب میدهند، کار گبرهاست، جنها را مهمانی میکنند، دختر شاه پریان را میهمانی میکنند. روزه بی بی سه شنبه میگیرند. اینها همه از مذهب جاهلیت است که در میان مردم مانده، به همان عادت قدیم هنوز میگویند. همچنین این اسم مجتهد هم از عهد تسنن مانده است. اسم علمای بیچاره را مجتهد گذاردهاند. میگویند: رأی آقا این است. رأی، کدام است؟ آقا بیزار از رأی است. مجتهد کدام است؟ آقا مجتهد نیست. علما [و] راویان اخبار آل محمد ـ علیهم السلاماند.
باب علمی بود که به مقتضای اخبار آل محمد(ص) بر شما نوشتم که اگر باهوش باشی هزار باب برای تو مفتوح میگردد و دین تو کامل میگردد.
حرّره محمد جعفر بن محمدکریم دهاقانی فی سنه 1284
متن کامل این مقاله در جشن نامه استاد سید احمد حسینی اشکوری (نشر علم) منتشر شده است.
نظر شما