رفیقدوست معتقد است روحانی نه اصولگراست نه اصلاحطلب؛ هم اصولگراست هم اصلاحطلب. رفیقدوست درباره قطعنامه میگوید برای ادامه جنگ تجهیزات داشتیم، برآوردمان برای گرفتن بغداد مثبت نبود.
اهم سخنان محسن رفیقدوست در ادامه می آید:
*در قطع نامه دو دلیل اتفاق افتاد که ما آن را پذیرفتیم و بعد از آن ارتش صدام به همراه منافقین به قول آنها عملیات فروغ جاویدان را انجام داد و تا نزدیکهای کرمانشاه آمدند بعد عملیات مرصاد انجام شد و فضا تغییر کرد. بعد از آن عملیات که برای بازید رفتم جنازه خیلی از سران منافقین را کنار خیابان دیدم. بعد از آن با لشکر مجهز به جنوب حمله کرد و بچه ها آنچنان آن حمله را دفع کردند که دیگر در ایران نیامدند. چون اگر دفع نمیشد تا اهواز و حتی جلوتر می آمدند.
*آن موقع صحبت شد این جنگی که با عراق داشتیم تا کی ادامه دارد و چه موقع تمام میشود. آقای هاشمی معتقد بود اگر همه امکانات و دولت در خدمت قرار بگیرند جنگ ممکن است تمام شود والا اینکه یک نقشه میکشیم 5کیلومتری جلو می رویم دوباره عقب می رویم، فایده ندارد. این عین مذاکره هاشمی با من بود که رضایی یک نقشه جنگ میکشد به من میدهد و با آن جلو و عقب میرویم. این فایده ندارد. دولت کاملا در جنگ نیست. باید کامل وارد جنگ شود. میگفت باید توپ جنگ را به زمین دولت بیاندازیم. فردای آن روز موسوی مسئول ستاد جنگ شد. بهزاد نبوی مسئول لجستیک و خاتمی مسئول تبلیغات شد. اینها به من گفتند آقای فرمانده سپاه جنگ کی تمام می شود؟ گفتم وقتی صدام سقوط کند. گفتند کی صدام سقوط میکند؟ گفتم وقتی بغداد را گرفتیم. گفتند برای گرفتن بغداد چه می خواهید؟ صورت کنید تا آماده کنیم. صورت که تهیه شد دولت آن را خدمت امام برد و آنجا گفتند که ما نمی توانیم این تجهیزات را تامین کنیم. امام هم گفتند وقتی نمی توانید تامین کنید جنگ را تمام کنید و با ناراحتی قطع نامه را پذیرفتند.
*معلوم نبود تا کی طول بکشد و هیچ وقت فرمانده سپاه نگفت که ما نمی توانیم بجنگیم. یکی از تیمسارهای وقت ارتش که در جلسات که حضور داشت میگفت من حرف شما و بسیج را قبول ندارم. جنگ بین دو کشور یعنی نیروی نظامی این کشور در برابر نیروی نظامی کشور دیگر. هر کدام اسلحه و توپ و تانک بیشتر داشت آن کشور پیروز است. حرف ایشان درست از آب در نیامد و ما خیلی پیشروی کردیم.
*من معقتدم در بهترین زمان جنگ تمام شد چون ما به خودکفایی دفاعی رسیده بودیم. البته امروز قابل مقایسه با آن زمان نیستیم ولی آن زمان هم دستمان جلوی دشمن دراز نبود.
*دو روز بعد از ملاقات سپاه با رهبری که در آن نشست ایشان مطلب و استراتژی "نرمش قهرمانانه" را به کار بردند؛ خبرگزاریها سراغ من آمدند و نظرم را جویا شدند. جوابم این بود که برداشت من این است که نرمش یعنی اینکه ما آماده گفتوگو شویم و قهرمانانه هم یعنی پشت سر رهبری حرکت کردن. یعنی هرچی ایشان میگویند همان را بگوییم. کمی عقبتر میروم در زمان امام هم من چندبار مواردی شبیه این را گفتم که مورد اعتراض هم قرار نگرفت، الآن هم تکرار میکنم. سوال ما این است که اگر با کسی دعوا کردیم، تاابد قهر بکنیم یا اینکه برای حل مشکل حرف بزنیم. در قهر چه چیزی گیر ما میآید؟ یعنی ما به جرم اینکه نمیخواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم تمام جلسات سازمان ملل را ترک کنیم؟ این درست است یا اینکه مقتدرانه برویم و حرف خودمان را بزنیم. من دو مطلب را زمان امام مطرح کردم. همان زمان جنگ که من مصاحبهای با سی بی اس کرده بودم از من درباره جنگ سوال کردند، من گفتم که دوست داریم کسانی که پشت پرده جنگ هستند بیاند جلوی جنگ و گفتم من خیلی دوست دارم آمریکایی بکشم. این جمله بنده را 10 بار تکرار کرده بودند. الآن هم میگویم مستقیم حرف بزنیم.
*صحبت شد که همه امور در دست رهبری است و بخشی از امور را به کارگزاران نظام واگذار میکند. ولی دو چیز است که هدایت آن از زمان امام در دست رهبری باقی میماند. یکی هدایت قدرت سیاسی کشور و یکی هم قدرت نظامی کشور است. من که چنین حرفی زده بودم و به آن باور داشتم، گفتم به عنوان یک مقلد امام اگر امام دستور بدهند که به واشنگتن بروم دست ریگان را ببوسم، این کار را میکردم تعلل هم نمیکردم. یک مطلب دیگر در زمان امام بود که اگر اشتباه گفته بودم حتما از سوی دفتر امام تکذیب میکردند. اینکه سال 62 یا 63 که وزیر سپاه شدم جایی برای استقرار نداشتم. فکر کردم که اگر امام اجازه دهد به لانه جاسوسی بروم و در آنجا مستقر شوم، در آن زمان هم در اختیار سپاه بود. جماران رفتم به حاج احمد آقا گفتم میخواهم یک چنین سوالی از امام بپرسم. ایشان با خنده گفت برو خودت از امام سوال کن. امام گفت چرا میخواهید به آنجا بروید مگر قرار است ما هزار سال با آمریکا اختلاف داشته باشیم. به آنجا نروید.
*همیشه امام و مقام معظم رهبری اگر مذاکره را نفی میکردند دلیل میآوردند. اینکه آمریکاییها مذاکره را برای مذاکره میخواستند. همین قدر که ما بپذیریم با آمریکاییها بدون مشخص شدن انتهای کار، مذاکره کنیم آمریکاییها برنده هستند و میگویند این بود قدرت سرسخت منطقه که ابهت ما را در منطقه شکست، ببینید مجبور شد با ما مذاکره کند. در این قضیه مذاکره به این صورت به نظر من فکر شد. اوباما در چند صحنه اظهاراتی بیان کرد و به نوعی ابراز تمایل کرد. چند سال است رهبری فتوا دادند ساخت بمب اتم حرام است. اوباما گفت چون رهبر ایران فتوا داده که بمب اتم حرام است ما اطمینان حاصل میکنیم که آنها این کار را نمیکنند. بعد هم میگفتند ما همه نکات صلح آمیز هستهای را برای ایران میپذیریم. مگر دعوای ما سرچه چیز است؟ ما معتقدیم حقوق ما را در انرژی صلح آمیز هستهای بپذیرند ما هم به آنها اطمینان میدهیم که بمب اتم نمیسازیم و آن هم بخاطر این است که این کار براساس دین ما حرام است. نه به خاطر اینکه آنها گفته باشند بلکه به دلیل دستورات اسلام ما مجاز نیستیم از این دست اقدامات انجام دهیم و مجاز به کشتار مردم بیگناه نیستیم. این از زمان امام هم هست که ما نمیتوانیم بر اساس دستور دین، بمب بسازیم.
*در سوریه تنها قدرتی که از نظر سیاسی و موارد دیگر با آنها مقابله میکند ایران است. حالا روسیه هم هست اما ایران خط مقدم است. در افغانستان و پاکستان هم همینطور نه طالبان در پاکستان و نه بعث در عراق دیگر نمیتواند بر سر قدرت بیایند و شیعه و سنی در کنار هم برای همیشه در قدرت باقی مانده است. لذا در زمانی که آنها برای مقاصد خودشان نیاز به مذاکره با ما دارند و در مواردی این مذاکره برای ما هم میتواند نتایجی داشته باشد، همانطور که آقای روحانی گفت «در یک جریان برد- برد مذاکره میکنم» میتوانیم به مذاکره بپردازیم. قبلا اگر قبول میکردیم مذاکره کنیم برد- باخت بود. الان دری باز شده و آنها به دنیا اعلام کردند که ما حقوق ایران را به رسمیت میشناسیم ما هم اعلام کردیم که شفاف سازی میکنیم. ممکن است آنها به تعهد خود عمل نکنند و دوباره در ژنو زیر حرفهای خودشان بزنند و اگر هم بازی باشد این بار باخت- باخت است و برد- باخت در کار نیست. ما معتقدیم اگر شرایط منطقی برای گفتوگو فراهم باشد به مراتب برندهتر از منطق قهر است. اگر ما در جایی حضور نداشته باشیم علیه ما حرف میزنند اما اگر باشیم از خودمان دفاع میکنیم.
*من تا جایی که پیگیری کردم در مذاکرات نیویورک نه رئیس جمهور و نه وزیر خارجه یک قدم از خواستههایمان کنار نرفتند. اینکه ما نمیخواهیم بمب اتم بسازیم درست است چون رهبرمان اعلام کرده که ما این کار را نمیکنیم. این اواخر تلویزیون بی بی سی تحلیل میکرد که ایران باید تعهد کند که بالای 20درصد غنی سازی نکند اما این موضع پذیرفته شده برای ما نیست. ما بمب اتم نمیسازیم اما درباره سطح غنی سازی شاید نیاز باشد در امور پزشکی و صنعت به سطح غنیسازی بالاتری نیاز داشته باشیم و در این صورت رها نمیکنیم این کار را. ما به دنیا اطمینان میدهیم بمب اتم نمیسازیم و بیش از این هم نباید از ما بخواهند. لذا من هر چه پیگیری کردم حرفهای دولت ما محکم بود و اینکه آقای روحانی اعلام کردند که من با اختیار کامل آمدم این پیام روشنی بود. امیدواریم که آینده این مذاکرات به نفع مردم باشد و گشایشی در زندگی مردم باشد.
*انکار تاثیر تحریمها بر زندگی مردم شوخی بزرگی است. همین الان که تنها یک مذاکره جزئی شده و هیچ اتفاقی نیفتاده چینیها و هندیها به وحشت افتادند. چون بازار ما را گرفته بودند، اگر بازار اروپا باز شود حتی اگر از آنها هم استفاده نکنیم لااقل این کشورها جنس بهتر به ما میدهند. ما که معتقد به مردم سالاری دینی هستیم نباید منکر این باشیم که مردم به مردم سالاری دینی رای دادند و همه کمک کردند و خواست مردم این است که با حفظ منافعمان این کار انجام بدهیم. حتی در مصاحبه رسانهای تلویزیون با مردم همه از مذاکره به شرط حفظ منافع خوشحال بودند. من از اول معتقد بودم که اگر مذاکره برای مذاکره نیست و مذاکره در پی رفع اختلافها و رسیدن به منافع و دیدگاه مشترک است، باید ادامه پیدا کند.
*شخص روحانی در 34 سال گذشته یکی از شخصیتهایی است که اعوجاج نداشته است. در هر پستی بوده همین مشی اعتدال را رعایت کرده است. در زمان جنگ ایشان در جبهه که از طرف هاشمی قائم مقام ایشان بود بین سپاه و ارتش معتدل برخورد میکرد. سپاه از سبک مدیریت روحانی خوشش نمیآمد. در نمایندگی مجلس شورای اسلامی، دبیری شورای عالی امنیت ملی و... یک چنین فردی بود. این مشی را همیشه داشته و دارد و آدم زیرکی هم هست. خودش را نه اصولگرا و نه اصلاح طب میداند چرا که هم اصلاح طلب است و هم اصول گرا.
*نه اصول گرایی برای ما اصل است و نه اصلاح طلبی. برای ما ولایت فقیه اصل است. اصول گرا تندرو هم داریم که ولایت را قبول ندارد. یا با تندروی به ما ضربه میزند. در نظام آینده ما، جریان اصلاح طلب به قدرت نخواهد رسید. کما اینکه که خاتمی هم اصلاح طلب برانداز نبود هر چند که کارهایی انجام داد و به او اعتراض داریم ولی وقتی رئیس دولت بود مقاومت زیادی هم کرد اما بیش از آن نتوانست. در پاسخ به اینکه روحانی جاده صاف کن دولتی در آینده باشد که ضد ولایت فقیه باشد، این را میگویم که این در دولت روحانی اتفاق نخواهد افتاد.
*یک آقایی در این جریان بود که نظراتش در فتنه 88 با نظرات سران فتنه یکی بود. این آدم پشت تریبون مجلس اعلام کرد که من با آنها نظرم یکی نبوده و باهم همکاری نکردهایم. من مطیع ولایت هستم. عقل، شرع و منطق نشان میدهد که این آدم که از طرف رئیس جمهور معرفی شده و اینطور محکم حرف میزند باید تحویلش بگیریم وقتی ما چیزی به عنوان جذب حداکثری و دفع حداقلی داریم. اگر نخواهیم با این منطق نگاه کنیم باید همه را رد کنیم. بنظرم مجلس در شرایط فعلی دست رئیس جمهور را نبندد اگر آن فرد جایی در مقابل رهبری قرار گرفت او را استیضاح کند. ولی الان که میگوید من تابع محض ولایت فقیه هستم، از او بپذیرد.
219219
نظر شما