جریانی بود در شعر دهه 70 که اسم خیابان و بقالی و سیگار و میدان و کوچهپسکوچه را برمیداشتند ازش کار اضافه میکشیدند. الان هم توی ترانه باب (غیر دیلن) شده است. مثلا همین میدان انقلاب و آزادی و خیابان جمهوری و... در شعر و ترانه دیگر عملا معنی میدان و خیابان نمیدهند. این جریان اینقدر باب (کماکان غیردیلن) شده بود که ما میترسیم توی خیابان به تاکسی بگوییم آزادی؟ بگوید شعر نگو پسرم.
البته قبل از این هم با اسامی خاص ور ادبی میرفتند. مثلا کشتارگاه و میدان اعدام و توپخانه و نازیآباد و پل جوادیه نقش پررنگی در اشعار چنددهه قبل دارد. بعد هم ادبا و اکابر یک حرکت ترکیبی زدند و اسم جدید را ربط میدادند به اسم قدیم. یعنی از اعدام میرفتند توپخانه، توپخانه به انقلاب، [...]، و بعد میپیچیدند توی جمهوری و [...].
بنبست باز
بعد هم مسوولان عقلشان را ریختند روی هم یک بنبست را نامگذاری کردند که اگر توی المپیک مسابقه نامگذاری داشتیم حتما دلاوران ما مقام میآوردند: «بنبست باز» ما زنگ زدیم به خبرنگار براتی که اگر راست میگویی یک عکس بگیر و بفرست. گرفت و فرستاد. بله. واقعا بنبست باز وجود دارد.
دیالوگ
- ببخشید این خیابان باز است؟
- بله. باز است.
چنددقیقه بعد طرف شاکی دارد دندهعقب میگیرد، به ما که میرسد قفل فرمان را میکشد و داد میزند: مگه من مسخره شمام؟ چرا میگویی باز است؟ اینکه بنبست است.
- خب بنبست هم هست. باز هم هست. الان به جایی رسیدهایم که علاوه بر اتومبیل باقی چیزهایمان هم دوگانهسوز و دوکاره شدهاند.
حالت تیتر
حالا که به اسم خیابانها پرداختیم بهتر است اسم آدمها را هم بررسی کنیم. درواقع حالا که یک سوزن زدیم به شاعران بد نیست یک جوالدوز هم بزنیم به روزنامهنگاران. (ما که برای خودمان دوستی نگه نداشتیم و این هم روش!) در کل روزنامهنگاران یک حالتی دارند به اسم حالت تیتر. یعنی همانطور که شاعر میگوید ووووی وووی شعرم آمد و الهه شعر بهم الهام کرد. روزنامهنگاران هم الهه تیتر دارند که بهشان الهام میکند. عیبی هم ندارد. ما هم خودمان چندبار الهه مذکور با الهام آمده سراغمان.
حالت ادبی
خلاصه حالت تیتر حالتی است که مثل کک میافتد به اورکت روزنامهنگار. اگر اسم کسی که خبر مربوط به آن است معنادار باشد، خدا باید بهش رحم کند. مثلا شاملو شانس آورد. اما فروغ چی؟ تا حالا پانصدتا تیتر زدندهاند که فروغ ادب. غروب فروغ. طلوع فروغ. فروغ سر ظهر میدرخشد؟ آیا شعر فروغ آفتاب لببام است؟ فروغ آتش در گلستان؟
یا مثلا صادق هدایت: ششصدتا تیتر منفی و مثبت زدند که آیا هدایت صادق بود؟ آیا صادق هدایت کرد؟ گمراهی هدایت و...
آلاحمد گره خورد
البته همین جلالآلاحمد. اولش فقط جلال بود و فوقش دوتا تیتر ساخته بودند با چیچی جلال. اما از وقتی کردندش بزرگراه، او را به دردسر انداختند. ترافیک آلاحمد، آیا آلاحمد در ادبیات دوربرگردان نداشت که به بنبست رسید؟ آلاحمد پل زد، تصادف شدید کارگر با آلاحمد، گره ترافیکی آلاحمد باز نشد... دانشمندان معتقد هستند اگر آلاحمد اسم اتوبان نبود تا الان فراموش شده بود.
حالت سیاسی
خب بیاییم توی سیاست و سیاستمداران. بندهخدا اسمش متکی بود، وقتی توی سنگال احمدینژاد پشتش را خالی کرد، چهلتا تیتر زدند که: متکی به که متکی بود؟ اتکای متکی به باد، متکی: به کسی متکی نیستم، متکی به کجا تکیه داده بود؟
یا طفلک غلامحسین، از بخت بد فامیلش الهام بود. چه تیترهایی چه تیترهایی... بهتر است بگذریم از یادآوریش.
حالات ظریف
الان هم جواد ظریف. بنده خدا اسم و فامیلش دووجه را با هم دارد. اگر یکجور عمل کند تیتر میزنند دیپلماسی جواد. اگر جور دیگری که از عملکردش خوششان بیاید تیتر میزنند دیپلماسی ظریف. آدم نمیداند[...]. بعد تا الان یعنی توی همین چندماه سیصدتا تیتر نوشتهاند با ظریف. یعنی اینطوری شده که طرف مینشیند فکر میکند تا حالا ظریف را چطوری تیتر نکردند، او تیتر کند. بعد براش مینشیند مطلب مینویسد. مثلا ظرافت ظریف، جواد مریض شد، سیاست ظریف جواد در ژنو، سیاست جواد در ژنو، فرش قرمز ظریفمصور (که ظرافت عجیبی دارد. چون ظریفمصور موکت تولید میکند.)
حالا هم ما چندتا تیتر مینویسیم که این تیترها را بسوزانیم و خیال خودمان و خوانندگان را راحت کنیم:
ظریف تا کی زریف میرود؟ (یعنی ظریف تا کی در سیاست آهسته و نرم قدم برمیدارد؟)
ذریف ظریف و اشک تمساح نتانیاهو؟ (یعنی اشک روان ظریف و اشک تمساح نتانیاهو)
ظرافت ظریف و ضرافط محافظهکاران (یعنی نازکنارنجیبودن ظریف و محافظهکارانی که «بزرگجثه فربه کلانشکم» هستند.)
ظریفکاری (عملکرد جواد ظریف بهصورتکلی)
نظر شما