۰ نفر
۲۱ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۴
واقعیت تلخ‌تر از خیالات ماست

حسین عیدی‌زاده

امانوئل کارِر، در دو رمانی که به فارسی از او درآمده - «ابلیس درون» به ترجمه آذین حسین‌زاده (نشر قطره) و اخیرا «اردوی زمستانی» به ترجمه منیره اکبرپوران (انتشارات مروارید) - نشان داده علاقه خاصی به یکی از مضمون‌های جذاب ادبیات یعنی تقابل واقعیت و خیال دارد. «ابلیس درون»، داستان واقعی مردی است به نام ژان‌کلود رمان که سال‌های سال به همه، حتا به خانواده‌اش، دروغ گفته و زمانی که در آستانه‌ی لو رفتن است، همه‌ی خانواده‌ را می‌کُشد.

براساس «ابلیس درون» فیلم «دشمن» در سال 2002 به کارگردانی نیکول گارسیا با بازی دانیل اوتوی ساخته شد و براساس «اردوی زمستانی» در سال 1998 کلود میلر فیلمی ساخته است. فیلمنامه‌نویس و کارگردان بودن کارر موجب شده رمان‌هایش هم حالتی سینمایی و بصری داشته باشند. هرچند «اردوی زمستانی» یک رمان است، اما فصل‌بندی‌های بی‌شباهت به سکانس‌بندی‌های یک فیلم سینمایی نیست. همین تصویری بودن رمان باعث شده به راحتی بتوان داستان تلخ و تکان‌دهنده نیکلا را در یک نشست خواند.

کارر در «اردوی زمستانی» موفق شده با دقت و ظرافت، احساسات حدودا 10 ساله را روی کاغذ بیاورد. پسری که همیشه به او امرونهی شده، اعتماد به نفس ندارد، هنوز شب‌ها جایش را خیس می‌کند، در میان همکلاسی‌هایش جایی ندارد و همه به او به چشم یک بزدل و لوس نگاه می‌کنند و حالا که زمان اردوی زمستانی رسیده و ممکن است این اردو فرصتی شود براش تا بتواند خودش را به دیگران ثابت کند اتفاقاتی نقشه‌هایش را بر آب می‌کنند.

اصرار پدر نیکلا که ادعا می‌کند فروشنده لوازم جراحی است بر رساندن نیکلا به محل اردو و نفرستادن نیکلا با دیگر همکلاسی‌ها به اردو، باعث می‌شود نه تنها نیکلا فرصت دوست شدن با دیگران را از دست می‌دهد بلکه فراموش کردن برداشتن ساک لوازم ضروری هم باعث می شود کاملا از گروه دوستانش جدا شود و به عنصری جداافتاده بدل شود.

جداافتادگی نیکلا بهترین فرصت را در اختیار کارر قرار داده تا به درون این پسر 10 ساله رخنه کرد و از این طریق به مضمون موردعلاقه‌اش یعنی تقابل واقعیت و خیال بپردازد. در «اردوی زمستانی» ما دنیا را از دید نیکلا می‌بینیم، هر رخداد و اتفاقی را از دریچه ذهن او می‌بینیم و با توصیف اوست که دنیای اطرافش برای ما شکل می‌گیرد. دنیایی که نیکلا خلق می‌کند دنیایی است که هرچند نیکلا قهرمانش نیست، اما انگار آگاه‌ترین شخص آن است و تنها کسی است که می‌داند بر سر پسرک گمشده چه آمده؛ فقط اوست که می‌داند پسرک را قاچاقچیان اعضای بدن مثله کرده و کشته‌اند.

نیکلا برای جا کردن خود در جمع همکلاسی‌هایش با هودکان بچه قلدر کلاس دوست می‌شود یا بهتر است بگوییم هودکان با او دوست می‌شود، هرچند از این دوستی نیتی پلید دارد، نیتی که در فلاش‌فوروارد ناگهانی کتاب به حدود 20 سال بعد به شکلی خشونتی حیوانی سر باز می‌کند.

دوستی نیکلا با هودکان و تصور همه بر خوابگرد بودن او باعث می‌شود خواننده به همراه نیکلا خیال کند دیگر زمان بیچارگی این پسرک تمام شده و خودش هم خیال می‌کند توانسته به پلیس در پیدا کردن قاتل کمک کند و همه چیز دارد به روشنی نزدیک می‌شود تا اینکه تماسی تلفنی نیکلا را که خیال می‌کند پدرش در تصادف کشته شده به واقعیت برمی‌گرداند، نیکلا باید به خانه برود و خیال می‌کند برای مراسم تدفین پدرش در حال برگشت است، اما واقعیتی تلخ و بسیار تکان‌دهنده و در تضاد با دنیای قهرمانانه نیکلا در انتظارش است. دنیایی که با دیدن تیتر «حیوان» و جمع شدن خبرنگاران دم در خانه‌اشان همچون سیلی بر گوش خواننده و نیکلا نواخته می‌شود. واقعیت خیلی تلخ‌تر از خیالات نیکلا و خواننده همراه با اوست.

«اردوی زمستانی» تصویرگر دنیای هراسناکی است هم به خاطر پرداختنش به شرایط زندگی در اردوی زمستانی و خطر تجاوز بچه‌های قلدر به بچه‌های ضعیف‌تر و هم به خاطر پرده برداشتن از جنایتی مخوف چون قاچاق اعضای بدن کودکان و اینکه جنیاتکار واقعی چقدر می‌تواند بیگناه جلوه کند.

ترجمه «اردوی زمستانی» روان و خواندنی است اما انگار در ویراستاری دقت کافی صورت نگرفته، اشتباه املایی «صفت» به جای «سفت» یا نوشته شدن «هودکان» در جایی به شکل «هوکان» مایه دلسردی خواننده می‌شود و اگر داستان کارر به این گیرایی نبود خواننده خیلی راحت می‌توانست قید خواندن کتاب را بزند. و نکته عجیب جای خالی فصل 31 کتاب است! کتاب از فصل 30 به قصل 32 می‌پرد و معلوم نیست که فصل 31 حذف شده یا اینکه یک اشتباه باعث شده به جای فصل 31، فصل آخر کتاب 32 نام بگیرد.

57241

کد خبر 322229

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =